گو اينكه در عصر ما مطالب بسياري پيرامون جوانان و نوجوانان مي نويسند و مي گويند ولي از روزي كه ما بحث مساله نسل جوان را آغاز كرده ايم بسيار پرسيده شده است كه مقصود از مساله نسل جوان چيست؟ براستي نيز مقصود از آنچه كه تحت عنوان مساله نسل جوان یاد می کنیم چیست؟ زیرا در گفتارها و مقالات می شنویم و می خوانیم که به هنگام اشاره به این بحث بعضی از فسادهای اخلاقی که منجر به قتلها و خودکشی ها می شود سخن به میان می آورند و از بعضی از اعتیادات خطرناک که متاسفانه تا حدی در میان بعضی از جوانان متداول است سخن می گویند؛
بعضی دیگر سطح این مساله را بسیار پایین تر می آورند و مساله هوسها و تفریحات جوانان را به عنوان مساله نسل جوان ذکر می کنند و بحثهای پیش پا افتاده ای را از قبیل لازم بودن یا لازم نبودن شرکت جوانان در پارتی های شبانه و دوستی های نامانوس پسران و دختران را به عنوان مسائل نسل جوان پیش می کشند.
به همین دلیل لازم است در اینجا مقصود خود را از مسئله نسل جوان بیان داریم و سپس به بررسی علل پیدایش این مسئله بپردازیم و آنگاه از چاره این ناسامانی سخن گوییم. قبل از وارد شدن به اصل موضوع باید دو نکته را یاد آورد شویم:
نخست آنکه تمام مسائل یاد شده بالا مربوط به مساله نسل جوان می باشد ولی هیچ یک از آنها به تنهایی مسئله جوان را تشکیل نمی دهند؛ مثلا اعتیادهای خطرناکی که در میان برخی از جوانان پیدا شده است ناشی از عدم توجه به روحیات و تربیت جوانان است اما این مساله به خودی خود تمام مساله نسل جوان نیست مقصود ما از پیدا کردن تعریف مناسبی برای مسئله جوان آنست که بتوانیم این موضوع اجتماعی و ملی را از افق بالاتری بنگریم و ضوابط کلی تری به دست آوریم به طوریکه از طرفی شناسایی ما را نسبت به مساله نسل جوان کامل سازد و از طرفی دیگر تمام این نابسامانیهای جزئی را که هر یک مساله بزرگی را تشکیل می دهند در بر گیرد.
نکته دوم آنست که مساله نسل جوان به عنوان یک مساله اجتماعی بطور جدا و منتزع از مسائل دیگر اجتماعی قابل بررسی نیست و قطعا یک سلسله عوامل سیاسی، اقتصادی، تربیتی و آموزشی سبب شده است که چنین مساله ای پدید آید و از این نکته در هنگام بررسی علتها و پیدا کردن چاره ها استفاده خواهیم کرد.
شاید یادآوری نکته سومی نیز ضرورت داشته باشد و آن اینست که ما این مساله را از دیدگاه ناسیونالیسم بررسی خواهیم کرد ولی از طرفی چون خاک و خون زبان ناسیونالیستهای ایران زمین است تذکر این نکته ضرورت ندارد زیرا بدیهی است که هر مطلبی در خاک و خون عنوان شود از دیدگاه مکتب ناسیونالیسم خواهد بود ولی از سوی دیگر از آنجا که ناسیونالیسم به عنوان قانون حیات ملتهاست و از آنجا که مساله جوانان نیز بخشی است از جریانهای اجتماعی که همه در چهار چوب واقعیت حیات ملتها سیر دارد به ناچار جایگاه بررسی این مساله بدور و جدا از جایگاه دیگر مسائل ناسیونالیسم نخواهد بود.
تصوری که هرگز از تصور مفهوم ملت جدایی ندارد سلسله پیوسته نسل های گذشته، کنونی و آینده است و حیات ملت بر بستری از گذران زندگی نسلها متکی است. ناموس خلق و ایجاد، که در مراحل عالی خود زندگی را پدید آورده است، در مراحل عالی تر و کامل تر در حیات اجتماعات که کامل ترین نمونه آن حیات ملتهاست تجلی کرده است و ملت ها با تکامل خود و با سیری که بسوی هدفهای عالی سرشتی خود دارند عالی ترین جلوه گاه آفرینش می باشند.
پس در طی حیات ملتها دو جلو از هستی نمودار است: یکی عبارتست از تکامل حیات ملی که ایده آل های تکامل را جلوه می بخشد و هستی زندگی را از مراحل ابتدایی بسوی کاملترین مرحله ها می کشاند و بر قدرت خلاقیت افراد و اجتماعات می افزاید. دوم گذران نسلها که جلوه ظاهری این سیر است و در این جلوه نسل ها هر یک جای خود را به دیگران می بخشند.
دو جلوه یاد شده چهره هایی که از یک واقعیت می باشند و پس بی شک در گذران نسلها رمزی است که همان رمز تکامل و تعالی حیات ملتها می باشد؛ این رمز عبارتست از انتقال گوهر های نژادی خصوصیات فرهنگی نیز که به میراث اجتماعی تعبیر شده است از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و در این انتقال آراسته و پیراسته میگردد. بخش بزرگی از انتقال این میراث های زیستی و اجتماعی افراد هر نسل به خصوصیات لازم نسلهای پیش آراسته می شوند تا بتوانند خدمت خود را ارائه کنند و در راه تکامل ملت خود بکوشند.
خصوصیت نسل جوان که به معنی مجموع گروه هایی از اجتماع است که در سالهای جوانی بسر می برند در اینست که نقطه ثقل این انتقال صفات و ممیزات نسل گذشته به نسلهای آینده را تشکیل می دهند. گروه های جوان هر اجتماع در مرزی هستند که پرورش آنها در شرف تکمیل است و کمابیش به آستانه خدمت نزدیک شده اند. جوانان در حقیقت محکم ترین حلقه ارتباط نسلهای گذشته و نسل های آینده می باشند. از سویی حاصل میراث و تربیت اجتماع را، هر چه هست در وجود خود حمل می کنند و از سویی هستی آنها از امکان تحولات جامعه فردا خبر می دهد.
بدین تعبیر، در صورتی که مسیر حیات ملتی سالم و معتدل باشد جوانان به دو خصوصیت شناخته میشود: آراستگی به تربیت شایسته و بایسته که با خصوصیات زیستی و ملی آنان هم آهنگ است و حاصل آن احساس مسئولیت است نسبت به وظایفی که در حیات ملی خود بر عهده دارند؛ و دیگر امکان بهره برداری از این احساس مسئولیت که به سلسله ای از امور اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مربوط است به بیان دیگر در یک جامعه سالم جوانان به درستی می دانند که چه باید بکنند و نیز امکان آنرا دارند که آنچه باید بکنند به منصه عمل آورند.
اگر در جامعه گذران زندگی نسل جوان بر مدار گفته شده باشد در آن جامعه مساله جوانان وجود ندارد و مساله جوانان هنگامی پدید می آید که از طرفی جوانان برای انجام وظایف خود آمادگی نداشته باشند و از طرفی جامعه برای استفاده از وجود جوانان آماده نباشد. اکنون این کلیات بحث مطرح شد در گفتاری دیگر به جزئیات این مساله خواهیم پرداخت .
|