آن که می میرد فرشته عدالت است...
منوچهر یزدی
20 اسفند 1394

پس از بیست و شش جلسه  رسیدگی به پرونده متهمان نفتی، دادگاه حکم اعدام برای سه نفر بابک زنجانی، حمید فلاح هروی و مهدی شمس صادر کرد. این حکم بازتابی شگفت انگیز در سطح جهان داشت و روزنامه های مشهور بدان پرداختند ولی حکم بدوی اعدام در داخل کشور با استقبال روبرو نشد زیرا همه گمانه زنی ها بر این استوار است که این سه متهم عروسک های بی اراده ای در دست کارگزاران یک دولت فاسد و نهادهای مافیایی بیش نبوده اند. این سه تن لاروهایی بودند که فقط می توانستند در گنداب فساد پدید آیند و در فضای تاریک سرکوب و خفقان رشد کنند. اینان محصول فضای استبداد، سرکوب، بی قانونی و بی عدالتی هستند. آنجا که قلم ها در اسارتند و رسانه ها سرگرم نقش رخ یار و غافل از رنج مردمند، نهال فساد سر بر می کشد. آنجا که احزاب ملی و اندیشه های میهن پرستانه روانه مسلخ می شوند خون کثیف بی آرمانی در رگ های اقتصاد کشور جریان می یابد. آنجا که روشنایی و شفافیت سازی اقتصادی به خاموشی می گراید خفاش ها به پرواز در می آیند. بنابراین بابک زنجانی ها معلول فسادند نه علت. برای هیچکس قابل توجیه نیست که بابک زنجانی متهم شماره یک پرونده فساد مالی توانسته باشد بدون هدایت و حمایت هیات حاکمه جمهوری اسلامی اقدام به چنین اختلاس بزرگ میلیارد دلاری نماید. برای ما جای کمترین تردیدی وجود ندارد که یک دلال و پادوی بازار ارز بتواند در زمانی اندک به حریم دست نیافتنی محارم اقتصادی راه یابد مگر آن که عنصری مطیع و خدمتگزار لانه فساد باشد. بابک زنجانی از میان هزاران دلال سرگردان ارز که در خیابان فردوسی می پلیکیدند مورد توجه آقای محسن نوربخش رئیس  وقت بانک مرکزی در دولت هاشمی رفسنجانی قرار گرفت و برای فروش ارزهای دولتی و بانکی در بازار آزاد، به خدمت  گرفته شد. بابک زنجانی در یک مصاحبه معترف است که:  

«روزانه 17 میلیون دلار در اختیار او قرار می دادند تا در بازار آزاد به فروش رساند و روزی 17 میلیون تومان درآمد نصیبش می شده است».

روزی هفده میلیون تومان درآمد حاصل از دلالی بانک مرکزی در سال های دهه شصت یعنی آغاز ورود به جرگه ناصالحان و ترغیب یک ولگرد بیکار به کسب درآمدهای نجومی از هر راه و به هر وسیله. 
این آغاز شب طولانی اقتصاد ایران و فروپاشی پول ملی ایران بود. کاهش ارزش ریال و افزایش روز افزون بهای دلارهای نفتی از سیاست های اقتصادی محسن نوربخش، یار غاردولت رفسنجانی بود که از دوران پس از دفاع مقدس کلید خورد و تا زمان احمدی نژاد تدوام یافت و به اوج رسید و بالاخره اقتصاد یک کشور نفتی را زمین گیر کرد. پروژه بی اعتبارساختن پول ملی، غم انگیز ترین رخداد اقتصادی در تاریخ ایران است که با بی تدبیری و گاه سوء نیت دولتمردان جمهوری اسلامی که امروز لباس اصلاح طلبی بر تن کرده اند به ملت ایران تحمیل شد و بار گران آن همچنان بر دوش مردم این سرزمین سنگینی می کند و شوربختانه در پی تحقق این تراژدی بود که فساد بر تار و پود نظام مالی و پولی ایران جا خوش کرد و سایر بخش های حکومت را نیز آلوده ساخت.
 
اعدام زنجانی ها دردی را از اقتصاد بیمار کشور دوا نمی کند همچنان که اعدام فاضل خداداد و مه آفرید امیر خسروی نیز گرهی از مشگل اقتصاد نگشود و تنها صورت مسئله را پاک کردند و به اختفای شبکه نظام فاسد مالی و بانکی پرداختند و به برخی از نهادهای قدرت، جسارت ادامه راه ناصواب خود را دادند. غم انگیزتر آنکه ما، در کنار مردم ستمدیده هرگز به آنچه که در این دادگاه های غیر علنی گذشت و می گذرد آگاهی نیافتیم. دفاعیات متهمان از مردم پنهان ماند وابعاد فساد و عوامل دست اندر کار مفاسد افتصادی افشا نگردیدند. هنوز مردم نمی دانند در این پرونده، میزان مسئولیت وزرای دارایی، نفت، اقتصاد و بازرگانی دولت احمدی نژاد و بانک مرکزی چگونه و چقدر بوده است؟ هنوز مردم پاسخ لازم از این سئوال ها را دریافت نکرده اند که:
به راستی سازمان های نظارتی در این دوره طولانی تحریم ها و نا دیده انگاشتن قوانین کشور کجا بودند؟ آیا سازمان های اطلاعاتی و امنیتی کشور که بر تمامی امور اشراف دارند از وسعت فساد در ارکان دولت ها بی خبر بودند؟ آیا زد و بندهای های مالی و غیر قانونی و چپاول بیت المال، علیه مصالح و منافع ملی و اسلامی و حکومتی نبود؟ چگونه دزدان سر گردنه اجازه داشتند آزادانه و وقیحانه در قلب پایتخت و در برابر چشم ارگان های ریز و درشت حراستی و امنیتی و انتظامی و اطلاعاتی تردد کنند؟ این سکوت دردناک سه دهه را چگونه می توان تعبیر و تفسیر کرد؟
 
آیا باید دولتی برود و دولتی دیگر بیاید و پرونده های مفاسد اقتصادی و سیاسی و اجتماعی را روی میز بگذارد تا قوه قضاییه دست به قانون شود؟ آیا با این گستردگی فساد در شئون گوناگون و با این حجم از پرونده فساد دولتی و با این تعداد دستان آلوده و مغزهای بیمار و وجدان های خواب رفته می خواهید به جنگ استکبار جهانی بروید؟
پرونده فساد نفتی را در سه نفر خلاصه نکنید، با مردم صادق باشید، ابعاد فساد را خودتان برملا کنید و مسببین این فاجعه ملی را در هر پست و مقامی هستند به مجازات برسانید تا امنیت فکری و اقتصادی به جامعه باز گردد. پشت صحنه ها را روشن و شفاف کنید تا اعتماد رفته به اقتصاد کشور بازگردد. پنهان کاری به حاکمیت مشروعیت نمی دهد زیرا دوران این قبیل اعمال گذشته است، مردم در همه صحنه ها حاضرند و دست های پنهان را پشت سر زنجانی ها می بینند. وزرای نفت دولت احمدی نژاد را پای میز محاکمه بخوانید و در برابر مردم، ماجرای فروش نفت و دور زدن تحریم ها و وانهادن قوانین جاری کشوری و بین المللی را از ایشان سئوال کنید. کانون های قدرت و تصمیم گیری به هنگام جابجایی پول نفت را به مردم بشناسانید. بگذارید مردم چهره ملکوتی عدالت را برای یک بار هم که شده تماشا کنند.

در کیفر خواست علیه متهمان، آن ها به کلاهبرداری و جعل و پول شویی متهم شده و محکوم به اعدام و رد مال و جریمه گردیده اند. در حالی که مردم می دانند تنها بیست درصد از بدهی های زنجانی در ایران است و بقیه دارایی های وی در خارج از کشور و در اختیار شبکه های مافیایی بانکی و مالی آن سوی مرزها قرار دارد که چنانچه وی اعدام شود آن دارایی ها هرگز به ایران باز نخواهند گشت و ملت ایران بازنده نهایی خواهد بود. اما اگر کارگزاران واقعی فساد مالی به پیشگاه قانون فرا خوانده شوند و نهادهای تاثیرگذار بر روند پرونده ها، به یاری قوه قضاییه بشتابند و دست از حمایت متخلفان بردارند و اگر به جراید دلسوز اجازه افشا گری دهند و آگاهان مجال یابند که دانسته های خود را در محکمه های عادلانه عرضه کنند و نیز اگر پرونده ها در دادگاه های علنی مورد رسیدگی قرار گیرند خواهید دید که نه تنها مجرمین به سزای خود خواهند رسید بلکه دارایی های ملت ایران به خزانه باز خواهند گشت و از همه مهم تر آن که مسئولان در هر مقام و جایگاهی که باشند فرصت دور زدن قانون را پیدا نخواهند کرد. بگذارید ریشه فساد سوزانده شود. بگذارید استعدادهای سالم در فضای پاک اقتصادی مجال رشد یابند. فساد همه ارزش های اخلاقی و انسانی و قانونی را به باد فنا داده است. دروغ و ریا و تبانی و پشت هم اندازی امری رایج و متداول گشته است. نگاه پایین دستی ها به بالا دست ها فاجعه آفریده و صداقت و مردانگی و شرافت و انسانیت در همه عرصه های زندگی رخت بر بسته است. آیا آمار جنایت، خیانت، کلاهبرداری، طلاق، فحشا، اعتیاد، بیکاری، تجاوز، تصرف، ریا کاری و اشاعه دروغ، دولتمردان را از خواب بیدار نکرده؟ آیا فروپاشی خانواده ها دل هیچ مسلمانی را به درد نیاورده؟ آیا فقدان مدیریت، بی تدبیری، فساد و بی لیاقتی و بی آرمانی در بدنه نظام، زنگ های خطر را به صدا در نیاورده یا گوش ها را پنبه گذارده اند؟ 
 
پرونده بابک زنجانی را اگر باز خوانی کنید صدای زنگهای خطر را خواهید شنید. دشمنان ایران را پیدا خواهید کرد. عوامل نفوذی را خواهید دید. فتنه گران واقعی و حقیقی را خواهید شناخت.
اگر پرونده مه آفرید امیر خسروی را از چشم مردم پنهان نمی کردند، اگر به فریادها و ناله های او توجه می نمودند امروز چشمان اشک بار بابک زنجانی را که از یک درد بزرگ پنهان خبر می دهد شاهد نبودیم. اگر ما دارای یک اقتصاد سالم و رقابتی بودیم امروز نمی باید حمید فلاح هروی جوان تحصیل کرده با مدرک تحصیلی دکترا در هزار توی لانه فساد اسیر گردد.
 
فساد قدرت مانور و حرکت رو به جلو را از جامعه گرفته است، پرداختن به خودی ها کافیست، خودی های اقتدارگرا در پیشگاه تاریخ و در نزد ملت ایران رفوزه شده اند. خودی های حاکمیت نشان دادند که به استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی که ورد زبانشان است باور ندارند. آنان ثابت کردند که در پشت دیوار بلند ولایت فقیه، آن کار دیگر می کنند. آنان راه را گم کرده اند. راه را برای غیر خودیها ی متعهد به ایران زمین و سر افرازی ملت باز کنید و دست از انحصار گرایی بردارید و اجازه دهید استعدادها و لیاقت ها و پاکدامنی ها مجال بروز و ظهور یابد. پرونده فساد نفتی یکی از هزاران پرونده ای است که گشوده شده. باید مسئولان امور درس عبرت بگیرند و به یک جراحی خردمندانه اقدام ورزند واگر اقدامی غیر از این صورت گیرد تیری است که بر باقی مانده اعتماد عمومی شلیک خواهد شد و آن که می میرد عدالت است نه بابک زنجانی ها.
 
    
 
صفحه اصلی  بازگشت
 
تاریخ آخرین بروزرسانی : دوشنبه 13 فروردين 1403