ققنوس ها به پرواز در آمده اند...
منوچهر یزدی
14 آبان 1395

در میان انبوه طنزهای سیاسی رایج که سلاح خاموش مردم در دوره اختناق است یکی از آن ها بیشتر ورد زبان همگان است که می گویند: «نسل امروز نسل سوخته است و نسل دیروز پدرسوخته!»

طنزی گزنده و قابل تامل است که بار معنایی پر دردی را به دوش می کشد و از غصه ها و قصه های تلخ حکایت ها دارد، به نظر می رسد که پس از دهه ها اتفاق مبارکی در شرف تکوین است تا نقطه پایانی بر سوختن ها و ساختن ها بگذارد. این امید از آنجا ناشی می شود که نهال آگاهی و خرد جمعی به بار نشسته و به سبب همین دانایی ها است که از خاکستر نسل سوخته ققنوس ها جان می گیرند و بر سیاهی جهل و ستم می تازند. به شهادت تاریخ، ایران تاب سیاهی ندارد! شب های ایران گاه سخت و سرد و طولانی بوده اما در برابر خورشید پر فروغ فرهنگ و آیینش دوام نیاورده و در سپیدی صبح، زندگی و سازندگی و تلاش برای بالندگی در عرصه گیتی را آغازیده. اینک ققنوس ها جان گرفته و مبشر صلح و دوستی و زندگی و اتحاد گردیده اند تا رسالت تاریخیشان را از کنار آرامگاه مردی که برای بشریت پدری کرده به جهانیان ابلاغ کند، برخاسته تا درد بی پدری انسان هایی که اسیر حکومت های ضد انسانی شده اند را صلا دهد. برخاسته تا فریاد رنج میلیون ها انسانی باشد که با نام دموکراسی به مسلخ رانده شده اند و یا با نام دین به خاک و خون کشیده شده اند و یا با نام حقوق بشر از همه حقوق انسانی محروم گردیده اند. ققنوس ایران از اجتماع نسلی جان گرفت که از سراسر کشور در پاسارگاد به هم پیوستند، از همه تیره ها بی اعتنا به توطئه بیگانگان، با انواع لهجه ها که زبان شیرین پارسی و شکوه فرهنگی آن را بشارت می داد و با اراده ای استوار که به نیرومندی و یگانگی ملت ایران تکیه دارد، ملتی که در عین اقتدار خواهان صلح و دوستی با همه ملت های جهان است و همزمان بیزار از همه دولت هایی است که به عدالت پشت کرده اند و قدرت خویش را در ذلت جوامع می پندارند.

ققنوس ایران از پاسارگاد بشارت می دهد که حنای رهبران آمریکا و اروپا و روسیه و چین دیگر رنگی ندارد، اینان فرمان کوروش را نقض کرده اند و جنگ، ویرانی، آوارگی، دربدری، فساد، اعتیاد، خشونت و استبداد و حکومت های وابسته و ویرانی خاورمیانه را به جهانیان تحمیل کرده اند. ققنوس ایران از شکاف های قومی و اختلافات مذهبی و فرقه ای و مرزهای هندسی ساختگی عبور کرده و همه آن ها را نیرنگ امپراطوران مافیایی می داند که حکم پدر یعنی احترام به ملت ها را از یاد برده اند. جرثومه های فاسد اقتصادی و سیاسی که زمام امور را به دست گرفته اند از تاریخ شرم نکرده و آزادی و آزادگی را به بهای خون میلیون ها انسان فروخته اند. کوتوله های سیاسی در مقام روسای دولت ها با پرورش داعش های متنوع، نصیحت پدر را در 2500 سال پیش از یاد برده اند که فرمان داد هرکس به دین خویش آزاد است و می تواند با منش خود خدا را ستایش کند. رهبران سلطه جهانی ابتدایی ترین درس اخلاق را از یاد برده و به هر سرزمینی که غلبه کرده اند جز خانه های ویران، غارت اموال، قتل عام بی گناهان و غیر نظامیان و نمایش خون و آتش و آوارگی زنان و کودکان در کوه ها و دشت ها و دریاها از خود باقی نگذارده اند. ققنوس ایران با ادبیات ایرانی و با قوانین حقوق بشری به میدان آمده زیرا درد فرندان ایران را جدا از درد بی پدری فرزندان جهان نمی داند. درد و رنجی که هیولای سرمایه داری و نوچه های ریز و درشتش به بشریت تحمیل کرده اند و من روز 7 آبان 1395 صدای ققنوس ها را از پای دیوار پاسارگاد، از مهد تمدن پارسی، از خانه پدر تاریخ شنیدم که این پیام را به جهانیان فریاد می کرد:

ایران وطن ماست          کوروش پدر ماست

 

 

جهانیان کوروش را میشناسند و با پندار و گفتار و کردار او آشنایند. او حقوق بشر را به جهان آموخت. او درس آزادی اندیشه و باورهای مذهبی و دینی را تعلیم داد تا خون بی گناهان بر زمین نریزد. او به انسان های همه قرون و اعصارحرمت جان بشر و فراهم ساختن بستر مناسب برای زیست آزادانه را آموخت. جهانیان به آزادگی کوروش معترفند و به خوبی زادگاه او را که ایران است می شناسند. به ایران مدیون هستند. زندگی مدنی و تشکیل دولت را از ایران فراگرفته اند و به ارزش فرهنگ و تمدن ایران واقفند. بنابراین فریاد ققنوس های ایران فریادی آشناست و محتوای پیام برای همگان قابل درک و تکان دهنده است. به ویژه همه توطئه گرانی که دریای خون به راه انداخته اند و بازیگران مفسدی که در جای جای جهان ویرانی و بحران و بی خانمانی و خشونت ارمغان آورده اند و نیز حکومت های نالایقی که آلت دست جهانخواران شده و با نام خدا تیغ بر چهره انسان ها می کشند و بالاخره دولت هایی که از مردمانشان استفاده ابزاری و ایدئولژیک نموده و بر طبل برده داری می کوبند... همه و همه از صدای ققنوس ایران، از فریادهای پاسارگاد تکان خوردند. عده ای کوشیدند بر آن چشم فروبندند و دم نزنند، عده ای آن صداها را به عدول از خط قرمزها تعبیر کردند و خط و نشان کشیدند!! جمعی آن را بازگشت به تحجر خواندند، گروهی آن را صدای دشمن تعبیر کردند... اما همه این تعابیر و تفاسیر از شان و جایگاه این زایش تاریخی نمی کاهد زیرا صدای این نوزاد متکی بر آرمانی بزرگ است، آرمانی که هیات های حاکمه جهانی با آن بیگانه اند، همانگونه که با اخلاق و منش انسانی بیگانه اند با عدالت نیز بیگانه اند. با قدرت ملت ها و قوانین جهان هستی بیگانه اند و به سبب همین بیگانگی هاست که با احکام زیست در جهان هستی در تقابل و تضادند. این قبیل هیات های حاکمه مسلح به زره های پولادینند و عبور از حصارشان ناممکن است اما چون با قوانین هستی در تضادند از درون متلاشی خواهند شد. فروپاشی از درون با دست خودی ها و محارم. و بدین سبب از فریاد پاسارگاد، از صدای صلح و هم زیستی، از ندای وحدت و یگانگی ملت ایران، از ناسیونالیسم ملت ایران در بیم و هراسند.


از دومین روز تولد ققنوس ایران، مقابله ها و مبارزه ها و بگیر و ببندها آغاز گشته! اما چه سود؟! مگر می شود جلوی تابش خورشید را گرفت؟ در قوانین جهان هستی تاریکی ماندگار نیست، خشونت و استبداد ضد خودش است، جهل و نادانی و ریا و دروغ در برابر عظمت راستی و درستی دوام نمی آورد.

ققنوس ایران پیام آزادی و آزادگی است؛ پیام صلح و دوستی است؛ پیام شکوه فرهنگ ایرانزمین و اقتدار ملت ایران است و بدون تردید دشمنان فرهنگ ایران با جهل خودشان نابود خواهند شد و در به حلقه بسته توطئه ها و دروغ ها و فساد خودشان از پای در خواهند آمد. آن ها دشمن بیرونی ندارند، دشمن آن ها خودشان هستند و به هنگام فروپاشی تباهی و سیاهی است که ققنوس ایران با خون پاک اهورایی در بستر خاک پاک ایرانزمین آفریده می شود و تمدنی دیگر می آفریند، تمدنی که بر پایه راستی نهاده شده و این فرمان را با خود حمل می کند که: «راه یکی است و آن راستی است».

 
فرستادن دیدگاه
نام :
ایمیل :
دیدگاه :
 
دیدگاه کاربران :
تاکنون هیچ نظری برای این مطلب ثبت نشده است !
    
 
صفحه اصلی  بازگشت
 
تاریخ آخرین بروزرسانی : دوشنبه 13 فروردين 1403