چه عواملی سبب شد تا ما از مسیر فرهنگ خود دور بمانیم؟
زهرا صفارپور
1 آبان 1393

شناسنامه هر فردی کتابچه هویت اوست و شناسنامه متمایز، تاریخ آن هاست و شما نبخشید بر کسانی که ملت را با شناسنامه جعلی تعریف کرده اند و به جای تاریخ دودمان های ایرانی؛ تاریخ یک ملت بربر و آسیایی را نوشته اند.

(دکتر حبیب الله نوبخت)

 

در کتب مورخین صاحب نام جهان می خوانیم که نژاد (ریشه) ایرانیان در آغاز پیدایش به صورت خداوندگار و به سیرت فرشتگان ساخته شده است.
((فارابی ومسکویه)) این ریشه و نژاد را هستی برتر یعنی فرشته نام نهاده اند و نیچه آلمانی آن موجود را اوبرمنش uber mensch نامیده و زبان شناسان همه این الفاظ را در ذیل لغت ((هومان)) به معنی برتر آورده اند؛ این لغت اوستایی است و به زبان فارسی ((ابرمان)) یعنی انسانی والا معنی شده است که مولود فکر ایرانی است.


با این تعاریف درمی یابیم که فرهنگ و تاریخ متمایز ایرانیان در طول قرن ها دستخوش نادانی شد و ایرانی را مخلوقی متواضع و صلح جو و متملق معرفی کرده اند و در نوشته های خیانت کارانه خود فرهنگ ایرانی را برگرفته از تمدن مصر و کلده و یونان و دیگر ملت ها دانسته اند و به خط ما نسبت آرامی و آشوری و بابلی داده اند. اینان تشخیص نداده اند که نژاد و ریشه ما در هر دوره و عصری آفریننده فرزانگی ها، تندی ها و چالاکی ها بوده است و ایرانی از بن و ریشه پاک و مبرا بوده و از نور خداوندی آفریده شده است. بی فرهنگ هایی که ندانسته اند دودمان های ما مخلوقی نبوده اند که تنها گلیم خود را از آب بیرون آورند بلکه یکتا پرستی و منیت مردانگیشان همیشه ایجاب کرده که غریق را از مرگ نجات دهند، آنگونه که زرتشت پیام آور انسان را از نادانی ها نجات داد و کوروش کبیر ملت های اسیر لیدی و کلدی، سوری و بابلی و بودایی را نجات داد و بابک خرمی نژادهای زامیک (سیاه و تاریک) و نژاد رنگین (آمیخته از چند خون) را از چنگ عباسیان نجات داد.

 

اگر به تاریخ پیش و پیش تر دسترسی یابیم خواهیم دانست که چگونه مردان و زنان ما به گروه ها، گروه ملت ها، نیرومندی و برازندگی ،موخته اند. از روی تحقیق می توان یافت و گفت که در دودمان ایرانیان هر فردی از افرادش می باید به مانند گروهی عظیم عمل می کرد و این نکته را در صاحب مقامات در مقوله سی و پنجم خود درباره مردم شیراز به زبان ((ابن همام)) می گوید: مردم آن سرزمین را یکان یکان افرادی یافتم برجسته و رجال نه مجموع و توده ها.


نهضت ورجاوند پان ایرانیسم در طول مبارزات خود با شناختی که از تاریخ و فرهنگ متمایز خود داشت کوشید تا روح پاکی و شجاعت و مردانگی و دلاوری و انسانیتی را که در شبستان های تاریک خفته و خاموش مانده بودند بیدار کند و به پیشگاه ایرانیان پاک سرشت پیشکش نماید و بگوید هر ملتی بی زور و بی جنگ بماند با ناتوانی خو می گیرد و به آنچه بر او تحمیل می گردد قانع می شود و به زندگی خود بی هدف ادامه می دهد؛ چنین زندگی دوامی نخواهد داشت و محکوم به مرگ است تاریخ جهان گواه این مدعا است. بر پایه آموزه های مکتب پان ایرانیسم "ما جنگ را پذیره ایم تا هستی هست زیرا که به جنگ هستی هست". حیات سرافراز بی جنگ و جدل میسر نمی شود. صلح و سلامت به اعتبار جنگ حکمفرماست. جنگ نماد زندگی و زنده بودن است. جنگ برای هستی بخشیدن به زندگی سرافراز است. جنگ با ضعف و نافرمانی، جنگ با تنبلی و نافرمانی، جنگ با زر و زور و تزویر، جنگ با بیگانگان فرودست و بیگانه، جنگ با مسببین تیره بختی ها، جنگ با هر عادات مبهم و منفی غیر ایرانی، جنگ برای پایداری صلح و ارامش، جنگ با زورگویان آزمندی که رسم و روش مردانگی را از میان برداشته اند. جنگ با آنان که قرن ها در جهان سیاست رسم دورویی را ترویج می کنند و معتقد به سیاستی هستند که در آن جنبش و حرکت نباشد. سیاستی که بی حالی و بی فکری و بی آزادگی را تعلیم می دهد و نسلی را پس از نسل دیگری در چاه عمیق ذلت و خواری و فرومایگی می کشاند و او را به گونه خزندگان در تاریکی ها اسیر و محبوس می دارد و جنبش در نظر اینان مکروه ترین لغتی است که در زبان فارسی است.

 

اما زمانی به حرکت و جنبش معتقد می شوند که فرد یا افرادی آزموده و نیرومند در مقابلشان قد علم کنند و برای سیاست شومشان قدرت ابتکار از خود نشان می دهند، آنگاه چونان یک دسته گرگ خونخوار هم فکر و هم گروه دست جمعی به حرکت در آمده تا بر آنان حمله و نابودشان گردانند. پس جنگ ما با هر فرهنگی است که می خواهد فرهنگ ما را نادیده بگیرد.


جهان ابدی به مردان و زنان برجسته و مبتکر محتاج است خواه در علم و هنر خواه در سایر مواضع اجتماعی. هر دانشمندی در جهان فرهنگ به همان اندازه ارزش دارد که کشور او در جهان سیاست، پس شهرت و بزرگی دانشمندانی چون داروین، ولتر، بر مزیت فکریشان بر دیگری نیست بلکه این شهرت و عظمت مملکت اوست که منعکس می گردد.


ایرانی هم احتیاج مبرم به چنین مردان دانا و ادیب و سیاستمدار و هنرمند دارد. مردان کارآمد، مردانی که هر فنی از فنون زمان خود را برای تکامل و پیشرفت کشورش بداند و به کار گیرد نیازمند ادیبان و شاعرانی است که شعر و موسیقی ایشان برای ایجاد جنبش و حرکت باشد نه رخوت و سکوت، برای تحریک غیرت باشد نه برای تماشای خوشبختی و ستایش بیگانگان.


کشور نیازمند نویسندگانی نیست که فرهنگ خود را سلطه آمیز معرفی کنند به گونه ای که یک دولت اجنبی برای مستمعره خودش فرهنگ و تاریخی جعلی می سازد. آن بیگانه که به نام ایرانی و به صورت دانشمندی کوشید ملت خود را خوار و بی مقدار و دیگران را توانمند و با اقتدار نشان دهد نه تنها فضل او ارزشی ندارد بلکه جزء بزرگترین دشمنان کشور است و کردارش مهم ترین دلیل آلودگی خون و ناپاکی نژاد اوست که چنگ بر چهره فرهنگ و تاریخ خود می کشد و ایرانیان یکتا پرست را کافران آتش پرست معرفی می کند و چنین است که در کتاب های کلاسیک هرگز نامی از مردانگی و فداکاری حکیم بن عطا یا جهانگیری ابو مسلم یا بابک خرمدین یافت نمی شود.

 

اینان فرهنگی را بیان می کنند که فرهنگ ما نیست و برای ما ساخته نشده است. پس برای اینکه پرده ستبر و ضخیمی را که بر روی حوادث و فرهنگ ایرانیان کشیده شده تا دیدگان ما را از دیدن حقیقت آفتاب بپوشاند بر طرف کنیم و به حقیقت برسیم باید مبارزه کرد و جنگید زیرا فرهنگ پیش روی ما هرگز به خواست ما تعلق و پیوستگی ندارد. باید بذری پاشید که سرانجامش نیکی باشد تا نیک بروید. در این کشت و کار ناچاریم برای دستیابی به حقیقت و زندگی سرافراز با جهانی که انسانیت در آن جایی ندارد بجنگیم تا پیروزی از آن ما باشد.


پاینده ایران

زهرا صفار پور (دبیر کل حزب پان ایرانیست)

 
فرستادن دیدگاه
نام :
ایمیل :
دیدگاه :
 
دیدگاه کاربران :
شوربختانه برای معرفی فرهنگ ایرانی نه تنها باید از مانع حکومت فرقه ای عبورکرد که تا حدودی دشمن فرهنگ ملی ایران است بلکه باید از موانعی که آن دسته از غرب پرستانی که به طور کامل در فرهنگ غرب حل شده اند نیزعبورکرد !این دسته دوم به طور کامل غرق در فرهنگ لیبرالیسم شده اند و افسارشان را به کلی به غربیان سپرده اند ،شاخه نهیف فرهنگ لیبرالیسمی که بعد از جنگ دوم ستبرشد آمیخته شد با اهداف حلقه صهیونیستی فرانکفورت که یکی ازبزرگترین آن اهداف ،نابودی ملیت و فرهنگ ملتها بود ! غربگرایی امروزی سهمی است بدتر از استبداد حکومت فرقه ای ،چاهی در کنار چاه دیگر !ملیت خانواده فرهنگ در جامعه غربی به طور سیستماتیک و هدفمند درحال نابودیست ومسلما نیازی به الگو شدن برای مردم خسته از حکومت فرقه ای نیست !
رضا
بسیار آموزنده بود و گواه فرمایش بانو دبیر کل هم اینکه در تمام این سالها شوربختانه جهان وطنهای سرخ و سیاه بر مسند کتاب و فرهنگ ایران مرز و بوم سایه افکندند و بر فکر خاموششان نام روشن فکر نهاده شد و حتی مترحمین ما نیز اندیشه ای توده ای و جهان وطن و یا دین سالار داشتند و این شد که تاریخ ما را به تمام دشمنیهای آن گونه که باید از زبانهای دیگر برگردان نکردند و بازگو نکردند تازه چیزی را برگردان کردند که دشمنان ملت ایران نوشته بودند . برای نمونه همه میدانیم که سرچشمه بسیاری از علوم و فن آوریها و مکاشفات در ایران بوده و با خوشفکری و زبردستی ایرانیان آتش کشف شد و اسب برای سواری مهار شد و چرخ به وجود آمد و هزاران ابزار تمدنی دیگر را ایرانیان ساختند ولی در کنایهای این غربیهای نیرنگباز ایرانیان تحزیه شدند و اگر خط را اهالی سومر ایران باستان اختراع کردند گفتند سومریها و اگر معماری خاصی را اهالی بابل ایران اختراع کردند گفتند بابلیها و این وسط نام ایران بود مه با بیشرافتی تمام چه توسط نویسنده غربی و چه توسط مترجم جهان وطن سانسور شد و برای نمونه در تمام کتابهای تاریخ تمدن ویل دورانت این یونان است که همه چیز را ساخته و البته از سر خجالت چند صفحه ای نیز به ایران پرداخته شده .
آرش جهانشاهی
این همه ملی گرایی و نهضت ورجاوند چگونه یک نام فارسی برای خود انتخاب نکرده و از زبان بیکانه و غیر آریایی برای خود نام انتخاب کرده است؟ تفاوت شعارهای احساساتی و فاقد هرگونه بنیاد علمی و تاریخی با عمل را درچنین نمونه هایی می توان دید. درتغییر نامتان بکوشید و از خود شروع گنید
یک هم میهن
    
 
کلمات کلیدی :    هویت ملی    فرهنگ ملی    نژاد ایرانی    پان ایرانیسم    زهرا صفارپور    حزب پان ایرانیست
صفحه اصلی  بازگشت
 
تاریخ آخرین بروزرسانی : سه شنبه 15 اسفند 1402