اوباما ساخت، ترامپ نواخت!

اوباما ساخت، ترامپ نواخت!

عبارت بالا شاید برای برخی از خوانندگان گرامی شگفت انگیز باشد. ترامپ در برابر برجام تاکنون پیاپی از دولت اوباما انتقاد کرده و آن را بدترین قرارداد تاریخ ایالات متحده عنوان کرده است، اما در واقع چنین نیست.

فارغ از تمام هیاهوی این روزها در مورد سرنوشت برجام و سخنان تند ترامپ علیه جمهوری اسلامی باید دانست که منظومه سیاست خارجی ایالات متحده بر پایه تصمیمات شخصی رئیس جمهور و به گونه مقطعی اداره نمی شود.

طراحی راهبرد در ایالات متحده بسا پیچیده، زمانمند و اصولی است تا آنجا که با در نظر گرفتن تمام احتمالات ممکن و کسب بیشترین سود برای آن کشور کارکرد می یابد. امضای برجام نیز از این قاعده جدا نبوده است.

در واقع اوباما با ایجاد اجماع جهانی و سنگین ترین تحریم های بین المللی علیه اقتصاد ایران و شوک سنگین رسانه ای، جمهوری اسلامی را پای قراردادی نشاند که نه تنها نقض نسبی حاکمیت ملی ایران به شمار می رود، بلکه زمینه ای را فراهم آورد تا دولتمردان آمریکا بتوانند تا سال ها هسته اصلی فشارها را روی ایران زنده نگه دارند.

موضوع واقعی دقیقا در همینجاست؛ اگر ترامپ توانسته موج دوم فشار علیه جمهوری اسلامی را سازماندهی کند، دقیقا بخاطر شروط موجود در برجام است زیرا سیستم مالی، سیاسی، تجاری، و حتی نظامی ایران در پیوند با جهان، به گونه گسترده در چهارچوب مونیتورینگ برجام تعریف شده است!

اکنون برگردید و یکبار دیگر متن برجام را بخوانید! خواهید دید که لغو تمام تحریم ها علیه کشورمان بصورت زمانمند و پلکانی در آنجا پیش بینی شده و بصورت یکجانبه در اختیار طرف غربی نهاده شده است، یعنی ابتدا جمهوری اسلامی باید همه انتظارات را برآورده کند و سپس طرف غربی به دلخواه خویش تحریم ها را تعلیق نماید و اگر شکایتی نیز باشد، در کمیسیون مشترک و مکانیسم پیچیده داوری در آنجا رسیدگی می گردد که در واقع آن هم در دست غربی هاست.

این مکانیسم حقوقی - سیاسی همان چیزی است که امروز در دست ترامپ و تیم سیاستگزاران ایالات متحده است و ایشان با سود بردن از این امر به موج دوم پرداخته اند. از آنجا که در پیوست دوم قطعنامه 2231 شورای امنیت در مورد ایران و برجام، پیشبینی شده است که برنامه نظامی ایران نمی بایست شامل "موشک بالستیک با قابلیت حمل کلاهک هسته ای" باشد، دست ایالات متحده برای تحت فشار گذاشتن ایران کاملا باز است و آن ها با "تفسیر نسبتا موسع" خویش راه را برای فشارهای دوباره بر ایران باز گذاشته اند؛ دقیقا چیزی که امروز شاهد آن هستیم. همچنین آمریکایی ها با توجه به تقابل منطقه ای در زمینه ژئوپولیتیک با ایران و روسیه و داشتن دست برتر در حوزه اقتصادی و مالی در سامانه جهانی، مسئله نقض روح برجام را پیش می کشند تا بتوانند چهارچوب لازم را برای فرایند مهار کامل جمهوری اسلامی و برجام 2 و حتی ورشکستگی احتمالی جمهوری اسلامی فراهم نمایند که خود داستان مفصلی دارد.

اگر امروز می بینیم که ترامپ توانسته تا بازی جدید برای موج دوم فشار بین المللی را تدارک ببیند، دقیقا به آن پیش زمینه ای باز می گردد که اوباما آن را پیشتر ساخته بود. اگرچه ترامپ، اوباما و کری را سخت مورد انتقاد قرار می دهد، اما به راستی او در تداوم مسیری قدم بر می دارد که توسط کارشناسان خبره سیاست خارجی آمریکا از مدت ها پیش اعم از دموکرات یا جمهوریخواه، طراحی شده و هر دولتمردی در کاخ سفید موظف است تا آن راهبرد کلان را ولو با ادبیات و مهره های خویش دنبال کند. ترامپ باید به جدال لفظی با دموکرات های سازنده برجام بپردازد تا کسی به "هیئت حاکمه ایالات متحده" انگ فریبکار نزند اما به راستی او درحال نواختن چیزی است که اوباما ساخته است؟

سخن پایانی آنکه، من دو سال پیش طی یک مقاله مفصل حقوقی و در زمان رقصیدن دستمال های بنفش در خیابان های تهران به مناسبت جشن برجام(!!) کلیات موارد بالا را شرح دادم و آشکارا نسبت به باج خواهی آتی غربی ها هشدار دادم اما کجا بود یا هست گوش شنوا؟ اکنون کجا هستند صاحبان شال های سبز و بنفش که "چماق هنر دیپلماتیک جناب ظریف و روحانی" را بر سر ما می کوبیدند و از پیروزی سخن می گفتند؟