در پاسخ به مقاله "از مردم ایران می ترسم" و دیگر نوشته های روشنفکرنمایانه!

مدتی نه کوتاه است که در فضای مجازی به بهانه های گوناگون باب توهین و تحقیر ایرانیان از نگاهی روشنفکرانه و از زاویه بالاتر باز شده، چونانکه هرکس زبان به توهین و یا تحقیر ایرانیان بگشاید در قبای انساندوستی، اخلاق مداری، و روشنفکری دیده می شود! آنچه بر می آید چنین است که این افراد یا سواد کافی برای اظهار نظر درباره چنین مسائلی ندارند و گاه از روی لذت خویش تحقیری (نوعی از بیماری مازوخيسم) بدان می پردازند یا اینکه اشخاصی با غرض ورزی و از روی شیطنت، ایرانیان را مورد شماتت و توهین و تحقیر قرار می دهند تا چنین القاء کنند که تمام تقصیرات به گردن خود ایرانیان است و لیاقت بهتر از این را هم ندارند و "نباید برای بهبود شرایط تلاشی کنند"!!

نمی دانم دکتر امید هاشمی دانش آموخته چه رشته ای هستند و چقدر با دانش جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی آشنا هستند، که اگر آشنا هستند متأسفم بابت چنین ابراز نظرهایی از ایشان به عنوان یک استاد دانشگاه که نه رشته تدریسشان مشخص است و نه دانشگاه محل تدریس!!

اما آنجا که به خاطر فساد، بی عدالتی، بیکاری، فقر، و بی کفایتی مسئولان، همچنان مردم گرفتار معیشت و روزمرگی هستند و هرم نیازهای انسان (هرم مزلو)، قاعده اش که خوراک، سرپناه، هوای پاک و... است سخت آسیب دیده، در شگفتم چگونه عده ای انتظار دارند مردم به رأس این هرم که معنویات و اخلاقیات است بپردازند؟؟ آیا این همان شیوه غلط حکومت مذهبی نیست که از ابتدا سعی داشت هرم مازلو را وارونه به جامعه اعمال کند و بدون تأمین نیازهای مادی و ابتدایی، شعارهایی از آسمان ها و تعالی معنویات می داد؟؟

آنجا که مسئولان مدیریت بحران در مسئولیتشان تخصصی ندارند و از حس میهن پرستی و مسئولیت شناسی تهیند، اقدامات ضروری که باید پیشتر از محل مالیات مردم تأمین می شده صورت نگرفته و امروز برخی از به اصطلاح روشنفکران ما به جای گرفتن یقه حکومت، از مردمی طلبکارند که به وظیفه یشان یعنی پرداخت مالیات برای چنین روزهایی عمل کرده اند! اگر قرار باشد همه وظایف بر دوش مردم باشد و پس از هر بحران برای عملکرد مردم تأسف روشنفکرمأبانه بخوریم، پس اساساً چرا حکومت ها شکل می گیرند و اگر شکل می گیرند وظایفشان چیست و مردم برای چه مالیات می دهند؟؟؟

آیا نویسنده که از مردم ایران می ترسد ندید به هنگام زلزله کرمانشاه، مردم که غالباً دچار مشکلات معیشتی هستند، نان و پول از سفره خود بریدند و به کمک هم میهنان کرمانشاهی خود شتافتند و کسی هم در استان زلزله زده مورد تعرض دزدان قرار نگرفت؟ ولی برخی ارگان های حکومتی از همان کمک ها هم نگذشتند!

آیا نویسنده که فداکاری مردم ژاپن را بر فرق سر مردم بی پناه ایران می کوبد، فراموش کرده که سربازان ایرانی در دوران دفاع مقدس چگونه برای باز کردن میدان های مین، با علم به سرنوشت حتمی مرگ دسته دسته به روی مین می رفتند تا جان و مال و ناموس ایرانی در امان بماند؟

آیا نویسنده که از مردم ایران می ترسد و ژاپنی ها را به رخ ایرانیان می کشد از وجود پدیده ای در ژاپن به نام "ایجیمه" که به معنی قلدری است و یک معضل بزرگ اجتماعی برای جامعه ژاپن می باشد خبر دارد؟؟

آیا نویسنده که از مردم ایران می ترسد خبر دارد که پس از طوفان های هاروی و ایرما و کاترینا که چندین ایالت آمریکا را در نوردید، چندین فروشگاه با اسلحه و بی اسلحه غارت شدند و همین موضوع در مکزیک هم اتفاق افتاد؟

آقای هاشمی! ایرانیان با آن همه ستمی که طی 4 دهه گذشته از سوی انقلابیون تحمل کرده اند، ملت بسیار نجیبی بوده اند که باز همچنان بر اخلاقیات و فرهنگ انسانی خویش مانده که شاید اگر این شرایط بر هر ملت دیگری روا داشته می شد، به مراتب عارضه های اجتماعی بیشتر و شدیدتری بروز می نمود. ملتی که شما از آن می ترسید و آن را شماتت می کنید، همان ملتی است که در هنگام حضور حکومت های ملی، همواره عشق و فرهنگ و صلح و دانش به جهانیان ارائه نموده است ولی امروز عارضه هایی اخلاقی و اجتماعی که دستاورد 40 ساله حکومت دینی است را می بینیم!

آقای استاد دانشگاه! به جای متهم کردن ایرانیان، یقه مسئولان را بگیرید که از مالیات ملت بودجه های سرسام آور دریافت می کنند و به هیچ یک از مسئولیت های خود عمل نمی کنند. پرسش اینجاست که بودجه 17 هزار میلیارد تومانی سازمان مدیریت بحران کشور صرف چه شده است؟ هواپیمایی کشور که به خاطر یک برف عادی کارش مختل شده در برابر مسافرانی که در فرودگاه منتظر مانده بوده اند چه وظیفه ای داشته است؟ سازمان تاکسیرانی که از شهرداری و رانندگان پول دریافت می کند و وظیفه نظارت دارد کجا بوده که راننده ای مبلغی نامتعارف دریافت کرده است؟ واقعاً عجیب است که نویسنده تمام این نهادهای حکومتی را رها کرده است و مردم را شماتت می کند که چرا فرا اخلاقی عمل نکرده اند و قانون از پایین به بالا اجرا نشده است!!! زمانی که تشکل های اجتماعی و احزاب سیاسی لگدمال استبداد می شوند، انتظار ساخت جامعه ای مدنی و فرا اخلاقی از مردم، توقعی بی مورد و طلبکارانه است که روشنفکرنمایان ما به جای ارائه راهکار، با فرافکنی تقصیرات را به گردن مردم می اندازند!!

آقای استاد هاشمی! می دانم که دیوار ملت همیشه کوتاه است و اگر تقصیرات را به گردن آنان بیندازید نه به حراست دانشگاه یا وزارت اطلاعات احضار می شوید و نه حقوقتان بند می آید، پس بر سر مردم بکوبید و تقصیرات نهادهای حکومتی را به گردن آنان بیندازید که باورشان شود همه مشکلات از خودشان است و لیاقتشان همین حکومت است! متأسفم که از فساد حکومتی، بی عدالتی، فقر، و بیکاری نمی ترسید ولی از مردم ایران می ترسید! بترسید که مردم علیه تمام این ها بلند شده اند؛ بترسید...!