آیا اسرائیل دشمن ایران است؟

مصاحبه مطبوعاتی دکتر روحانی رئیس جمهور گرچه تکرار ادعاهای گذشته بود و به تعبیری در اصطلاح عامیانه شیره بر سر خلق مالیدن بود اما نمی توان از طرح نکته جدیدی که در پرده بیان شد غافل ماند. دکتر روحانی در پاسخ به یکی از سئوالات گفت:

«اگر کسی در منطقه فکر کند اسرائیل دشمن ایران و دوست کشورهای منطقه است اشتباه می کند. اسرائیل به دلیل عملکردش مشخص است که دشمن همه کشورهای منطقه است. دلمان می خواهد رژیم عربستان سر عقل بیاید و منافع مردم خود و مسلمانان را مدنظر قرار دهد».

رئیس جمهور پس از چهل سال پرده از رازی برداشت که جمهوری اسلامی با سرسختی آن را پنهان کرده بود و آن اعتراف به این حقیقت که "اسرائیل دشمن ایران نیست". خوب این مطلبی است که ما همیشه بیان می کردیم و اعتقاد داشتیم که بنا بر سابقه تاریخ روابط سیاسی جهان و نیز به دلایل تاریخی اسرائیل نمی تواند دشمن ایران باشد و این جمهوری اسلامی است که زبان اعراب شده و بار سنگین دشمنی اعراب و اسرائیل را بر دوش ملت ایران نهاده است.

تاریخ گواهی می دهد که اعراب و اسرائیل از گذشته های دور دشمن یکدیگر بوده اند و هیچگاه اختلافات مسلکی و مذهبی این پسرعموها بر سر بیت المقدس و موجودیت کشوری به نام اسرائیل حل نشده و نخواهد شد به گونه ای که هیچ دولت و حکومتی در جهان نتوانسته و یا نخواسته که به حل اختلافات آنان اقدام عملی نماید و شوربختانه هرگاه اراده و عزمی برای پایان بخشیدن به این عناد خونین و ریشه دار پیدا شده توسط دست های پنهان به شدت سرکوب و حذف گردیده است. نمونه شاخص آن، تلاش انور سادات رئیس جمهور مصر و مناخیم بگین نخست وزیر اسرائیل برای ایجاد صلح بود که با وساطت کارتر رئیس جمهور آمریکا در سال 1978 پیمان صلح کمپ دیوید به امضا رسید ولی طولی نکشید که هردو زمامدار مصر و اسرائیل جان بر سر این پیمان نهاده ترور شدند و قصه صلح اعراب و اسرائیل به تاریخ پیوست. و اما ایران و اسرائیل نه تنها اختلاف مرزی و سیاسی و تاریخی با یکدیگر نداشته و ندارند بلکه دوستی و مودت دو کشور ریشه در گذشته های دور دارد و یهودی ها از کوروش بزرگ به عنوان ناجی یاد کرده اند. روابط ایران و اسرائیل در طول تاریخ از فراز و نشیب ها و قهر و آشتی هایی برخوردار بوده ولی هرگز خصمانه نبوده است.

پس از انقلاب روابط دو کشور اسرائیل و ایران با توجه به اتخاذ سیاست خارجی جدید جمهوری اسلامی به معمایی تبدیل شد که حل آن نیاز به اطلاعات محرمانه سیاسی - نظامی پشت پرده دارد. معما این بود که در روزهای آغازین انقلاب با آمدن یاسر عرفات به ایران و سهم خواهی وی از سفره انقلاب، ایران به صف اعراب ضد اسرائیل پیوست و نابودی آن کشور را از اهداف سیاست خارجی خویش اعلام نمود و با گروگانگیری دیپلمات های آمریکایی روابط خود را با آمریکا و اسرائیل قطع کرد. گفته می شد که این سیاست در جهت جذب مسلمانان جهان و تشکیل یک اتحادیه قدرتمند علیه اسرائیل است ولی بلافاصله و در کمال شگفتی و علیرغم سیاست اتحاد کشورهای مسلمان، خمینی به صدور انقلاب اسلامی فرمان داد و مسلمانان را به شورش علیه رهبرانشان فراخواند. از جمله دعوت شیعیان عراق به انقلاب بود که به تجاوز صدام حسین به خاک ایران و آغاز جنگ بین دو کشور مسلمان انجامید و کشورهای عرب منطقه پشت سر صدام قرار گرفتند و جنگ مذهبی خونینی بین ایران و اعراب منطقه درگرفت که تاکنون ادامه دارد که نه تنها قصه اتحاد کشورهای مسلمان علیه اسرائیل به پایان رسید لکه آنچه که در میدان نبردهای فرقه ای و مذهبی به چشم می خورد قتل عام مسلمانان و تخریب خانه و کاشانه آنان و آوارگی مسلمانان در جهان است!

نکته قابل اهمیت دیگر آن که در اوایل جنگ عراق با ایران و جنجال "مرگ بر اسرائیل" و در شرایط ضعف قوای نظامی و مالی جمهوری اسلامی، هیئتی به ریاست سردار جعفری فرمانده فعلی سپاه پاسداران به لبنان اعزام شد تا شیعیان جنوب لبنان را ساماندهی نموده و پایگاهی علیه اسرائیل تدارک ببینند! این هیئت در مدت کوتاهی موفق شد با حمایت سوریه حزب سیاسی امل را به یک جریان نظامی و ضد اسرائیلی به نام "حزب الله" تبدل نماید. حزب امل شیعیان لبنانی بودند که توسط امام موسی صدر و با حمایت مالی پادشاه ایران تشکیل شده بود، اما ابهام قضیه این بود که چگونه سپاه پاسداران در بحبوحه جنگ با عراق توانسته زیر گوش اسرائیل و پشت دیوارهای آن کشور و با عبور از سیستم های به شدت حساس امنیتی و اطلاعاتی، یک شبکه نظامی مسلح و مجهز ایجاد کند که هدفش نابودی اسرائیل باشد! و این همان ابهام بزرگی بود که برای اهل فن و سیاستمداران آشنا به سیاست های منطقه قابل درک نبود. تا بالاخره جنگ ایران و عراق با نوشیدن جام زهر توسط رهبر انقلاب پایان یافت و به تدریج اسرار جنگ در گوشه و کنار جهان منتشر گردید. یکی از اسنادی که توسط یک افسر اطلاعاتی یهودی ایرانی ساکن اسرائیل منتشر شد کتاب "بهای خون" بود که در آمریکا انتشار یافت و سپس به زبان فارسی ترجمه و در فضای مجازی منتشر گردید و جمهوری اسلامی نیز هرگز به تکذیب آن نپرداخت. اهمیت این کتاب در آن بود که در ابهام فرو رفتگان هوشیار شده و دریافتند سکوت اسرائیل درباره تشکیل حزب الله کاملاً مصلحتی و در ارتباط با پیوندهای پنهانی با ایران بوده است. در کتاب آمده که چگونه در طول جنگ عراق و جمهوری اسلامی، روابط سری بین اسرائیل و مقامات جمهوری اسلامی و اسرائیل برقرار بوده و سازمان های امنیتی ارتش برای ایران اسلحه خریداری می کرده است. در واقع همان زمانی که جوانان ما در جبهه های جنگ روی مین فرستاده می شدند تا راه قدس را بگشایند جمهوری اسلامی با اسرائیل بر سر خرید سلاح به معامله و مذاکره مشغول بوده است. بنا بر این سئوال دیگر ما که چگونه اسرائیل به ایران اجازه داده که پشت مرزهایش حزب الله را بسازد حل شد!!

و اما آنجا که رئیس جمهور می گوید:

«دلمان می خواهد رژیم عربستان سر عقل بیاید و منافع مردم خود و مسلمانان را مد نظر قرار دهد...».

باید با تأسف بسیار اذعان نمایم که توقع "عقل" از رهبران عربستان داشتن خود کمال بی عقلی است زیرا به گواهی تاریخ از آن هنگام که اعراب به بهانه اسلام به ایران تاختند جز خشونت و بی تدبیری از اعراب و مماشات و تعامل از ایرانیان چیزی خوانده، شنیده و دیده نشده است. اعراب به خانه ما حمله کردند و کشور ما را ویران ساختند اما به به آنان آبادانی آموختیم؛ آنان به حریم خانواده های ما تجاوز کردند ولی ما به آنان آداب زندگی و حرمت خانه را آموختیم؛ آنان کشتزارهای ما را به خاک و خون کشیدند اما ما به آنان راه و رسم کشاورزی و بهره مندی از زمین و آب را آموختیم؛ آنان کتابخانه های ما را آتش زدند و ما طریق کسب دانش و دبیری را آموختیم و آنقدر با این مردمان بیابانگرد مدارا کردیم تا زندگی شهری و شهرنشینی را یاد گرفتند ولی هرگز از اهانت و تحقیر ملت ایران دست برنداشتند؛ و اما اگر به تاریخ دوران معاصر برگردیم اوراق درخشانی از یاری و همراهی ایرانی ها با اعراب ساحل نشین خلیج فارس خواهید یافت؛ پادشاه ایران محمدرضا شاه به مردم امارات و لبنان خدمات بسیاری کرد هنوز بیمارستان و درمانگاه و مدرسه ای که برای مردم پریشان احوال آن سامان بنا کرده اند پا برجاست. شاه ایران با افزایش بهای نفت، اعراب را از فقر نجات داد اما آنان با ما چه کردند؟ اقدامات ایران ستیزانه جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر، حافظ اسد رئیس جمهور سوریه، حسن البکر رئیس جمهور عراق، قذافی رئیس جمهور لیبی و حمله صدام حسین به ایران هیچ یک فراموش شدنی نیستند. حمایت مالی کشورهای عربستان، قطرو امارات متحده عربی از مخالفان نظام پادشاهی که در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور و انجمن های اسلامی آمریکا فعالیت داشتند در تاریخ ثبت است وهمچنین پرداخت هزینه های انقلاب از سوی شرکت های نفتی لیبی به قطب زاده سند غیر قابل انکار از جفای رهبران کشورهای عربی به ملت ایران است.

یادآوری این مطلب نیز ضروری است که دولت های عربستان و قطر و امارات در قبل از انقلاب برای سرنگونی نظام پادشاهی که دوست آنان بود سرمایه گذاری می کردند و امروز برای تربیت و تجهیز داعش و تروریست های فرقه ای به منظور حمله به حریم ایران هزینه می کنند و تنها نتیجه ای که می توان از این سیاست گرفت آنست که عربستان دوست و دشمن نمی شناسد و اساساً در رهبران این کشور هرگز خرد سیاسی وجود نداشته و امروز نیز رهبران عرب نتوانسته اند درک کنند که سازش با اسرائیل تنها یک ترفند موذیانه جهان سرمایه داری است برای تخلیه مالی این کشورها و نتیجه آنکه نه دشمنی جمهوری اسلامی با آمریکا و اسرائیل در جهت حفظ منافع ملی است و نه سازش رهبران عرب با اسرائیل و آمریکا سودی برای آنان در بر دارد. آنچه که چون آفتاب تابان روشن است سرازیر شدن منابع مالی غیر قابل تکرار کشورهای منطقه به جیب قدرت های مافیایی و تداوم حکومت های دیکتاتور منطقه و تضعیف روزافزون مردمی است که در این تله سیاسی گرفتار آمده اند. تنها راه نجات از این جهنم، آگاهی و بینش مردم و اتحاد آنان برای خروج از این مهلکه است.