مصاحبه یک خبرنگار آزاد با سرور منوچهر یزدی، نماینده دوره بیست و چهارم مجلس شورای ملی و سخنگوی حزب پان ایرانیست درباره انقلاب 1357

پرسش: در تابستان سال 57 چقدر فکر می کردید حکومت سقوط کند؟


پاسخ: بروز نارضایتی ها  از تابستان 56 آغاز شد، در ابتدا به نظر می رسید که افزایش بهای نفت از سال 1352 و سرازیر شدن دلارهای نفتی به نظام مالی کشور که منجر به شکست برنامه عمرانی پنجم گردید سبب نارضایتی ها باشد و به همین مناسبت هویدا از نخست وزیری برکنار و آموزگار دولت جدید را تشکیل داد اما با گذشت زمان نارضایتی ها  به شورش های خیابانی انجامید. مرگ مصطفی خمینی، رویدادهای خونین قم و تبریز و آتش سوزی سینما رکس حکایت از آن داشت که شورش ها عادی نیست و دست های پنهان در سازماندهی حرکت های خیابانی دخیل است. حمایت های بی دریغ بی بی سی و رسانه های غربی از رویدادهای کشور و مخالفت آشکار آنان با نظام سیاسی - اجتماعی ایران و تحریک و تجهیز دانشجویان کنفدراسیون در خارج از کشور و شواهدی دیگر مؤید آن بود که غرب حکومت ایران را مورد معامله قرار داده است!
بنابراین در تابستان 57 این احساس ناخوشایند به وجود آمد که غرب به یکی از یاران وفادار خود خیانت کرده و فاجعه ای در شرف وقوع است. گرچه رهبران احزاب و روشنفکران چپ و راست به ایدئولوژی دینی و روحانیت وقت دل خوش ساخته بودند اما در آستانه ورود به قرن بیست و یکم بازگشت به عقب تنها می توانست یک مصیبت وارداتی باشد و بس. شاید در آغاز بحران درک این معنا مشکل بود ولی با گذر زمان و افشای اسناد معتبر و غیر قابل انکار دخالت غرب در آشوب های ایران که به تغییر نظام انجامید آشکار گردید و دیگر نمی توان از آن به عنوان "توهم توطئه" نام برد.
گروه پارلمانی حزب پان ایرانیست که از معترضان به کاستی ها بود ضمن نقد برخی اقدامات دولتمردان، برای اصلاح امور برنامه داشت. ما بر این اعتقاد بودیم که برنامه های حکومت قابل اصلاح و تکمیل است و براندازی نظام در دستور کار ما نبود ولی گروه ها و احزاب سیاسی دیگر نه تنها برنامه ای برای رفع مشکلات و یا اصلاح امور نداشتند بلکه به هرگونه اصلاحاتی روی خوش نشان نمی دادند و تأسفبارتر آنکه هیچیک از انقلابیون برنامه ای برای آینده کشور نیز نداشتند. وجود این تعداد عظیم سیاستمداران و مبارزان برانداز و بی برنامه که نگاهشان به خارج از کشور دوخته شده بود از شگفتی های انقلاب اسلامی به شمار می رفت و گمانه زنی برای ارتباط با بیگانه بیش از هر چیز دیگر متصور بود.


پرسش: جلسات و نطق های مجلس به خصوص در پاییز 57 پر حرارت و جنجالی بود و گاهی پخش زنده داشت، چقدر احتمال می دهید این فضا مردم کوچه و بازار رو تشجیع کرد و احساس کردند که مجلس هم از شاه عبور کرده؟

پاسخ: من در مجلس شورای ملی دوره بیست و چهارم که آخرین دوره بود حضور داشتم و می توانم گواهی دهم که مجلس از شاه عبور نکرد بلکه نوک پیکان حمله ها و نطق ها و ایرادات نمایندگان مجلس متوجه دولت ها بود. به شهادت صورت مذاکرات مجلس، گروه پارلمانی حزب پان ایرانیست در دوره های بیست دوم و بیست چهارم هرگز از رسالت نمایندگی خود عدول نکردند و آنچه که در جهت منافع ملی ایران بود مطرح می کردند و بیمی به خود راه نمی دادند. از بارزترین کوشش های پارلمانی این حزب، نطق تاریخی شادروان محسن پزشکپور و دکتر محمدرضا عاملی تهرانی علیه سیاست دولت هویدا در باره بحرین بود. البته نقد و اعتراض به دولت ها همیشه در مجلس شورای ملی وجود داشت ولی در رسانه ها منعکس نمی گردید؛ تنها  از زمان نخست وزیری شریف امامی که دنباله رو برنامه "فضای باز سیاسی" پادشاه ایران بود تریبون مجلس به روی مردم گشوده شد که برای همه تازگی داشت و البته بر تهییج افکار عمومی افزود.


پرسش: همراهی کارکنان شرکت برق با مردم که در ساعت خاصی خاموشی سراسری ایجاد می کردند تا مردم به راحتی روی پشت بام ها یا خیابون بیایند و شعار بدهند اصلا قابل کنترل و مؤاخذه نبود؟ یا در آن سال کسی قدرت کنترل کارکنان دستگاه های دولتی رو نداشت؟

پاسخ: خاموشی های نظام مند در ادامه اعتصابات عمومی بود که بخشی از برنامه های فروپاشی سازماندهی شده به شمار می رفت. خاموشی ها در ماه های پایانی اقتدار حکومت محمدرضا شاه صورت گرفت، زمانی که دیگر هیچ ارگانی در جای خودش قرار نداشت و اراده عمومی به سرنگونی نظام تعلق گرفته بود و کسی را یارای کنترل اعتصابات نبود.

 
پرسش: اصلا اگر به آن ایام برگردیم انجام چه کاری رو ضروری می دانستید و کدام رفتار حاکمیت رو منع می کنید که منجر به سقوط حکومت نشود؟

پاسخ: کارهای ضروری بسیاری بود که مخالفان می توانستند با انجام آن از وقوع انقلاب اسلامی فاصله بگیرند اما متأسفانه عقلانیت و خردمندی بر اعتراضات حاکم نبود و عشق به ایران، مستحق انقلاب نبود زیرا برنامه های توسعه کشور به خوبی پیش می رفت. ایران در نقطه اوج قرار داشت؛ چهار برنامه عمرانی کشور با شایستگی و قدرت و صحت انجام شده بود؛ زیرساخت ها یکی پس از دیگری به زنجیره توسعه می پیوست و ایران رشد اقتصادی بی نظیر 18 درصد را تجربه می کرد. افزایش درآمد نفتی که منجر به تورم و کاهش رشد اقتصادی گردید چیزی نبود که قابل اصلاح نباشد و اگر ناامنی ها و تحریکات پیش نمی امد قابل کنترل بود.
از سوی دیگر ایرادی که بر نظام پیشین وارد است آن بود که در انتخاب نخست وزیران دقت لازم به عمل نیامد. انتخاب شریف امامی که از سران فراماسونری بود مردم را عصبانی کرد و بر شدت اعتراضات افزود، او شخصیتی نبود که بتواند ناآرامی ها را از بین ببرد و در نتیجه پس از مدت کوتاهی استعفا کرد. اشتباه بعدی نظام گذشته انتخاب ازهاری و تشکیل دولت نظامی بود؛ ازهاری افسر ستاد بود و از دانش فرماندهی بهره کافی نداشت؛ دولت نظامی تنها یک اقدام نمایشی و تحریک کننده بود زیرا با توجه به تأکید پادشاه در جلوگیری از سرکوب های خونین و خشن و مماشات با اعتراض کنندگان راه اجرای قانون حکومت نظامی مسدود شده و نظامیان عملاً در برابر کسانی که کشور را به خون و آتش کشیده بودند مصلوب الاختیار شده بود. همزمان فشار سفرای انگلیس و آمریکا برای خروج پادشاه از کشور هرگونه مذاکره با رهبران اپوزیسیون را سد کرده بود. حضور محرمانه هایزر در ایران و ملاقات با سران ارتش برای جلوگیری از کودتا و نیز تماس با رهبران سیاسی و دینی سبب شد که بختیار مخالف جدی شاه به تشکیل دولت دعوت گردد. بختیار شرط قبول نخست وزیری را خروج شاه از کشور تعیین کرد و بر این گمان بود که با قدرت ارتش به نابسامانی ها خاتمه خواهد داد، غافل از آنکه ژنرال هایزر آمریکایی فرماندهان ارتش را از هرگونه اقدام عملی باز می داشت.
در شرایطی که کشور روزگار سخت و بحرانی را می گذرانید رهبر حزب پان ایرانیست محسن پزشکپور دیدارهایی با پادشاه کشور داشت تا راه های عبور از بحران را مطرح کند اما متأسفانه ارائه طریق های ایشان راه به جایی نبرد و با انتخاب بختیار و خروج پادشاه از کشور تیر خلاص بر بدنه نظام شاهنشاهی فرود آمد و انقلابیون زمام امور را به دست گرفتند و ما امروز پس از چهل سال زمامداری اسلام مداران شاهد وضعیت موجود هستیم.

 
پرسش: آیا شاه مقابل معترضین مماشات به خرج داد؟ یا تمام توانایی شاه همین بود؟ یا اصلاً توصیه ای از دول خارجی باعث شد شاه خشونت به خرج ندهد؟

پاسخ: شاه هرگز قبول نمی کرد که برنامه هایش خلاف مصلحت ملی و یا در جهت نارضایتی مردم است زیرا آمارها نشان می داد که ایران از یک جامعه عقب مانده سنتی و فقیر به یک کشور پیشرو و مرفه در حرکت است و چنانچه در این مسیر پر فراز و نشیب، کمبودهایی بروز می کرد به رفع آن اقدام می شد. برنامه ریزی ها در همه شئون به درستی صورت گرفته بود؛ انقلاب سفید راه را برای مشارکت مردم در پیشرفت های کشور هموار کرده بود؛ زنان که نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می دادند به آزادی های بی سابقه دست یافته و در عرصه های گوناگون اجتماعی، فرهنگی و سیاسی وارد شده بودند. ملت ایران در انظار جهانی از احترام ویژه ای بر خوردار بود؛ ریال ایران در ردیف پول معتبر بیست کشورجهان قرار داشت. سرمایه های خارجی در بهترین شرایط به کار گرفته و بیکاری ریشه کن شده بود؛ اقتدار نظامی ایران دشمنان دور و نزدیک را وادار به تمکین ساخته بود؛ بنابراین موجباتی برای عدم رضایت عمومی و یا انقلاب وجود نداشت، تنها ایرادی که تاکنون نیز به آن پرداخته می شود فقدان آزادی های سیاسی بود که شاه معتقد بود آزادی های سیاسی باید در زمانی داده شود که زندگی رفاهی مردم و نیز زیرساخت های اقتصادی، فرهنگی، و اجتماعی فراهم شده باشد تا فقر و تبعیض و بی عدالتی سبب شورش همگانی نگردد و احزاب فرصت طلب راه به عرصه سیاست پیدا نکنند و خیابان ها را به میدان زنده باد و مرده باد ها تبدیل نکنند. شاید اشاره پادشاه ایران به دوران مصدق بود که با جنگ احزاب و تقابل نهادها فرصت هر اقدام عملی مثبتی از دولت صلب شده بود.
در پاسخ به سئوال شما باید اضافه کنم که پادشاه به درستی دریافته بود بلوای ایران از بیرون هدایت می شود و نباید همسو با بیگانگان تن به خشونت دهد. شاه مرد خشونت نبود و بدین لحاظ در تمام دوران سلطنتش نیروی ضد شورش نداشت و هرگاه مردم زبان به اعتراض می گشودند عقب نشینی می کرد و راه صواب را می جست. باید یادآوری کنم حساب مردم از گروه های تروریستی مجاهدین خلق و فداییان خلق و توده ای های وابسته و مذهبیون افراطی جداست. آنانی که خانه تیمی تشکیل داده و مسلحانه به میدان امده بودند قابل مماشات نبودند و باید آنان را که پرچمدار انقلابیون شدند از صف مردم عادی جدا کرد. کشته شدگان ایام انقلاب غالباً همین گروه ها بودند که کشور را به آتش و خون کشیدند به گونه ای که در یک روز 72 نقطه تهران را آتش زدند و تهران یک شبانه روز در آتش می سوخت و همین بی تدبیری ها سبب شد که دولت نظامی روی کار بیاید. تروریست هایی که خود را به بدنه انقلاب متصل کرده بودند از حمایت روحانیت سیاسی برخوردار بودند و زمانی که انقلاب پیروز شد این گروه های بی وطن به کشتار مردم و خیانت به کشور ادامه دادند. با اعدام هر یک از آنان در زمان شاه فریاد دادخواهی از سراسر جهان بر می خاست ولی حکومت اسلامی کمترین رحم و شفقت در مورد آنان اعمال نکرد و دست به اعدام دسته جمعی آنان زد و دنیا فقط نظاره گر بود. 


پرسش: در طول 40 سال بعد از انقلاب اصولاً چقدر از مردم ایران ناامید شدید یا به آینده ایران و مردم آن امیدوارید؟

پاسخ: همانگونه که اشاره کردم باید حساب مردم عادی را از رهبران انقلاب و احزاب چپ و راست جدا کرد. مردم کشورشان را دوست دارند و خواهند داشت اما انقلابیون در پی کسب قدرت بودند و به کمتر از آن رضایت نداده و نمی دهند. مردم به خانه و کاشانه و کشورشان دل بسته اند ولی انقلابیون به ایدئولوژیشان پیوسته اند و در این چهل سال نشان دادند که درد میهن ندارند، به تاریخشان وفادار نیستند، با هویت ایرانی بیگانه اند، فرهنگ ایران و میراث تاریخی را به پای آرمان های خود قربانی کرده اند، منابع مالی کشور را منابع ملی نمی دانند و در حیف و میل آن بی پروا بوده اند و در این آشفته بازار سیاسی، تنها مردمند که قربانی شده اند. مردم در این چهل سال ثابت کردند که به هویتشان افتخار می کنند، میهنشان را دوست دارند و برای حفظ تمامیت ارضی کشورشان از هیچگونه فداکاری دریغ نورزیده اند. مردم هرگاه فرصت یافتند به وضعیت موجود اعتراض کردند و در فضای اختناق و انسداد ستم ها را بر نتافتند. مردم از روزگار درس های بسیار آموخته اند و آن را در فرصت تاریخی به کار خواهند بست. من هرگز ناامید نبوده ام زیرا تاریخ کشورم را خوانده ام و می دانم که ملت ایران دارای توانایی هایی است که اگر با آگاهی در هم آمیزد بار دیگر از این بن بست نیز رهایی خواهد یافت.

 
پرسش: در این سال ها که گاهی مردم در اعتراض به حاکمیت تطاهرات می کنند آیا می توان به سقوط حکومت فکر کرد یا ممکن است انقلاب 57 آخرین انقلاب ایران باشه، حداقل تا 100 سال بعد؟

پاسخ: آنچه که می توان با صراحت بیان کرد اینست که حکومت اسلامی مسیری را طی کرده که با تقاضاهای ملت ایران فاصله بسیار دارد و دیگر قادر به تأمین خواسته های مردم نیست. جمهوری اسلامی دیگر یک حکومت نیست بلکه به هیئت های حاکمه ای تجزیه شده اند که در تضاد با منافع ملی و در مغایرت با آرمان های دینی خویش گام بر می دارند تا آنجا که دیگر نه از جمهوریت خبری است و نه از اسلامیت. هیئت های حاکمه هر یک جداگانه از اسلام و حکومت اسلامی تعاریف ویژه ای دارند. زنجیره حکومت از هم گسسته است و نهادهای قدرت خودسرانه در جهت مخالف به پیش می تازند. فقدان مدیریت واحد، فساد و نابسامانی افسار گسیخته ای را پدید آورده که هر حکومتی را از پای در می آورد، بنابراین تغییر اجتناب ناپذیر است. در همین جا باید اشاره کنم تنها دشمن جدی جمهوری اسلامی دولتمردان آن می باشند که به هیچ یک از آرمان های انقلاب وفادار نبودند و در اجرای سیاست های داخلی و خارجی منافع ملت ایران را نادیده گرفتند و حتی حقوق ملت ایران مندرج در قانون اساسی را محترم نشمردند و بدین سان مردم حق طلب را برابر خود قرار داده اند.


پرسش: احتمال تجزیه ایران یا شورش قومیت ها در این سال ها چقدر وجود داره؟

پاسخ: تجزیه ایران، گفتمان حاکمیت است برای ایجاد وحشت در میان مردمی که به پا خاسته اند. اگر زمزمه های کودکانه ای در مورد اقوام ایرانی شنیده می شود بی تردید از سوی عوامل حکومتی پر رنگ می شوند؛ آنانی که از وحدت و نیرومندی ملت ایران در هراسند به نارضایتی های قومی دامن می زنند و گاه صدای آنان می شوند. حضور مردم در پاسارگاد و فریاد هایشان در دی ماه خط بطلان بر دسیسه تجزیه طلبی و قوم گرایی کشید. شعارها نشان مقتدرانه ای بر عبور از بازی های سیاسی موجود کشور بود، عبور از اصلاح طلبی و بنیادگرایی و تجزیه طلبی و فرقه گرایی و قوم مسلکی بود؛ این فریادها سرکوب شد ولی خاموش نشد. تاریخ گواهی می دهد که دسیسه های جداسری با قدرت ملت ایران خنثی شده است.