پيرامون طرح جديد آموزش و پرورش / بخش یکم

سه اصل براي يك طرح لازم: مساله سرگرداني ديپلمه ها بايد حل شود. مباشر طرح آموزش و پرورش نبايد «وزارت مدارس» باشد. بايد به تربيت، مساله فراموش شده نظام آموزش و پرورش ايران توجه كرد.


درباره طرح جديد آموزش و پرورش سخن بسيار گفته شده است و همه قبول دارند كه با تغيير دادن مراحل تحصيلي از دو دوره شش ساله به سه دوره پنج ساله، سه ساله و چهار ساله، نظام آموزش و پرورش ايران تحول لازم را پيدا نخواهد كرد. در اين گفتار ما از جنبه مثبتي، مساله را مورد بررسي قرار مي دهيم؛ يعني اشاره خواهيم كرد كه در يك طرح لازم براي تحول اساسي به چه مسائلي بايد توجه گردد و چه اصولي براي گشودن مشكلات آموزشي ملت ايران بايد در نظر گرفته شود.

اصل اول: اولين مساله كه بايد حل شود، مساله سرگرداني ديپلمه هاست. ديپلمه هاي كنوني در صورتيكه محتويات برنامه فعلي را بخوبي بدانند، تنها كاري كه مي توانند انجام دهند آن است كه به دانشگاه بروند و تحصيلات خود را دنبال كنند، در صورتيكه دانشگاههاي ايران با ظرفيت كنوني، بيش از يك دهم آنها را نمي تواند بپذيرد و اولين قدم اصلاحي آن است كه ظرفيت دبيرستانها و دانشگاه ها را در وضع كنوني باهم تطبيق دهيم؛ يعني همان اندازه كه دانشگاه هاي ایران ظرفيت دارد، ديپلمه تربيت كنيم و خلاصه آنكه ظرفيت دوره دوم دبيرستان را به پنج هزار نفر در سال كه تقريبا برابر ظرفيت سال اول دانشگاه هاست تقليل دهيم.

در اينجا لازم است به نكته بسيار مهمي توجه كنيم: عده اي هنوز گمان مي كنند ديپلمه هاي كنوني براي كارمندي ادارات و به اصطلاح پشت ميز نشيني شايستگي دارند. اين اشتباه بسيار خطرناكي است. كارهاي اداري در دنياي امروز، موازين دقيق علمي تطبيق داده شده است و همه كساني كه به اينگونه امور مي پردازند بايد در مدارس و مراجع صلاحيتداري تربيت شده باشند. بدون شك يكي از علل نابساماني هاي امور اداري در ايران آن است كه كارمندان شايسته اي براي امور اداري نداريم و به قول يكي از وزرا اكثر كارمندان دولت، كار اداري بلد نيستند.

اين عقيده كه گمان مي كردند هر كس سواد خواندن و نوشتن داشته باشد براي كارمندي دولت خوب است مربوط به زماني است كه كارمند اداري را نوكر دولت مي ناميدند و امروز كه امور اداري را در سراسر جهان متخصصان كارآمد به عهده ميگيرند ديگر براي ديپلمه هاي مدارس عمومي در پشت اين ميزها جايي وجود ندارد. آن ارزشي كه براي ديپلمه ها مي تواند قایل شد آن است كه آنها را لايق براي پيمودن براي تحصيلات عاليه بشناسيم و چنين ارزشي را در صورتی دارا خواهند بود كه امكانات خود را فقط صرف تربيت تعداد لازمي از آنان كنيم.

اگر راه حل بالا را از لحاظ پي بردن به ريشه آن بررسي كنيم به اين اصل كلي برخورد مي كنيم كه بايد ظرفيت هر مدرسه را با نيازي كه فارغ التحصيلان آن داريم تطبيق دهيم و چون آخرين مرحله تحصيل، هنگامي است كه فارغ التحصيلان براي احراز سمتي و شغلي آماده گردد لذا به اين نتيجه مي رسيم كه بدون داشتن برنامه جامعي براي كشور و تعيين دقيق نوع مشاغل و تعداد شاغلاني كه نياز داريم، نمي توانيم نوع مدارس و چگونگي مراحل تحصيل را تعيين كنيم؛ به قول عوام بايد اول چاه را كند و بعد منار را دزديد.

اول بايد كار ايجاد كرد و سپس افراد را در مدارس تربيت كرد و همه ساله بايد با خيل و انبوه فارغ التحصيلان بلاتكليف و سرگردان مواجه شد.

اصل دوم : آن است كه مباشر طرح آموزش و پرورش نبايد وزارت مدارس باشد بلكه براي طرح و اجراي چنين طرحي دستگاه جديدي لازم است كه تنها وظيفه سابق و لاحق آن داراه مدارس نباشد بلكه سازماني كه در حكم ستاد نيروي انساني كشور است بايد مجري چنين طرحي باشد. در اين ستاد بايد براي كارهاي لازم كارگر و كارمند تربيت كرد و براي نيروي انساني موجود كار شايسته پديد آورد.

آموزش تنها نبايد منحصر به محيط مدارس باشد بلكه مغز آموزش دهنده كشور بايد سراسر جامعه را محيط كار خود بداند و دائما بر ارزش آموزش افراد در همه گروه ها و مشاغل بيفزايد. محيط هاي آموزشي را نيز نبايد تنها به مدارس اختصاص داد بلكه همه محيطهاي قابل استفاده از لحاظ آموزشي را بايد تجهيز كرد و در آن به تربيت كارآموزان پرداخت در كشوري مثل ايران كه احتياج شديد به مرارس و محيط هاي آموزشي است نمي توان مطابق الگوهاي رسمي علم كرد بلكه بايد همه اطاقهاي لازم را به كلاس درس، همه كارگاه ها را به محل كارآموزي و همه دبيرستانها و كارخانه ها را پس از تجهيز به محيطهاي آموزشي بدل ساخت تنها بايد تبديل كردن سراسر جامعه به مدرسه اي عظيم مي توان درد عقب ماندگي را جبران كرد. سپاه دانش نمونه اي از اين كار غير نمونه و ابتكاري است در خور تعميم.

اصل سوم : بايد به تربيت نسل جوان توجه كرد. تربيت مساله فراموش شده نظام آموزش و پرورش ايران است. اگر به مساله تربيت توجه نشود هرچه پول در را تعليم خرج كنيم سرانجام در مسير انحراف خواهد افتاد و بايد پولي برابر آن خرج كينم تا از انحراف آن جلوگيري نمايي. در تربيت بايد ترديد را به كنار گذاشت، اصل خدمت براي ملت را بايد شعار راهنما و فلسفه تربيتي قرار داد و دستگاه مخصوصي براي سازمان دادن همه جوانان و تربيت و هدايت مستمر آنان پديد آورد.

نخستين مرحله اجراي طرح تربيتي ايجاد دانش سرايي براي تربيت مربيان و راهنمايان نسل جوان و سپس پديد آوردن سپاهي براي ارشاد نسل جوان است تا سرانجام شبكه پولاديني از مربيان براي هدايت جوانان در تمام مراحل پديد آيد و مساله تربيت براي هميشه در ايران و براي نخستين بار در جهان حل شود