دغدغه های بی پایان در کنار فرقه گرایان ...!!

تلفن منزل به صدا در آمد گوشی را برداشتم سرور پندار (محسن پزشکپور) بود. گرم و با صلابت گفت: از دادگاه انقلاب احضاریه دارم شما هم می آیید؟ پاسخ دادم: حتما...
یک هفته بعد به اتفاق سرور محسن پزشکپور و سرور مجید ضامنی به دادگاه انقلاب واقع در خیابان معلم مراجعه کردیم و توسط یک مامور به داخل سالن هدایت شدیم. بازپرس هنوز نیامده بود ولی ما هم زیاد در انتظار نماندیم. دقایقی بعد سرور پندار به داخل اطاق بازپرسی فراخوانده شد اما از ورود ما جلوگیری نمودند. من و مجید در صندلی فرو رفتیم و منتظر...!!

 

از شما چه پنهان، کمی تشویش داشتم زیرا می دانستم مقالات و سخنرانی های پندار را بر نمی تابند و ممکن است کار به بازداشت ایشان بینجامد اما طولی نکشید... شاید کمتر از یک ساعت که سرور پندار از اتاق بازپرسی خارج شدند و در کنار ما نشستند. نگاه ما پرسش انگیز بود... به سخن آمد و گفتند:
شکایت وزارت اطلاعات در باره واژه "حاکمیت فرقه ای" مطرح بود. قاضی سوال کرد: شما چرا در بیان ماهیت حکومت اسلامی از واژه "حاکمیت فرقه ای" یاد می کنید. این کار شما سبب شکایت وزارت اطلاعات شده است. و من گفتم: ما در یک جدال لغوی و فرهنگی فراخوانده شدیم یا یک محاکمه سیاسی؟
پازپرس: چه فرق می کند؟! اتهامی بر شما وارد شده که لازم است پاسخ دهید.

 

پزشکپور: پس چرا شاکی نیامده است تا من در حضور ایشان توضیح دهم که ما ایرانی هستیم و زبان ما فارسی است و من در گفتمان و نوشتار های خود از واژه های اصیل فارسی استفاده می کنم. چرا واژه فرقه و اصطلاح حکومت فرقه ای آقایان را ناراحت کرده است؟
بازپرس: آن ها هم احضار شده اند و خواهند آمد. اما شما بفرمایید چرا در بیان "حکومت فرقه ای" اصرار دارید؟
پزشکپور: در ایران انقلاب اسلامی شده است. هر انقلابی با شعارهایش معرفی می شود و انقلاب اسلامی با فرامین و احکام مذهب تشیع به میدان قدرت پا نهاده و قانون اساسی آن منطبق با احکام شریعت و فقه شیعه اثنی عشری است و بدان نیز مباهی است. انتخاب شیعه از میان مذاهب اسلامی و فرق دیگر دینی یعنی تن دادن به اصول فرهنگی – سیاسی و دینی فرقه ای خاص که آن هم شیعه است. اگر وزارت اطلاعات مخالف اطلاق حکومت فرقه ای به جمهوری اسلامی است باید به فرهنگستان لغات مراجعه نمایند در آنجا خواهند دید که فرقه یعنی: دسته، گروه، طایفه. با توجه به این که دین اسلام به 99 فرقه تقسیم شده است باید نام فرقه شیعه ذکر گردد تا از سایر فرق متمایز گردد. واژه فرقه معنا و مفهوم بد و ناموزونی ندارد که کسی از بیان آن ناراحت گردد.

 

بازپرس: شما با چه نیتی این واژه را به کار می برید؟
پزشکپور: ما از سر نگرانی به این واژه می پردازیم. ما نگران وحدت ایرانیم. ما به ایران و سرنوشت این کشور می اندیشیم ولی مسئولان کشور به مذهب شیعه می نگرند. ما پان ایرانیست هستیم و بقای کشور را در همدلی و وحدت اقوام ایرانی با هر زبان و مذهب و باوری می دانیم. در طول تاریخ پر فراز و نشیب ایران یک شیعه همان اندازه برای میهنش جانفشانی کرده که یک سنی و یک زردشتی و یک مسیحی و یا یک یهودی. ما نگرانیم ... زیرا که پر رنگ کردن یک مذهب یا یک فرقه توسط حکومت سبب کمرنگی و گاه بی رنگی سایر فرق ایرانی می گردد و این یعنی جدایی... یعنی از هم گسیختگی وحدت ملی... یعنی نادیده انگاشتن هویت ملی... هویتی که تاریخ هفت هزار ساله دارد نه چهار صد ساله... ما نگرانیم که حکومت دینی، ایران را به سوی جنگ های عقیدتی و فرقه ای سوق دهد و در این شرایط دیگر نه از دموکراسی خبری خواهد بود و نه از توسعه و نه از عدالت... ما نگرانیم زیرا در یک حکومت فرقه ای، عدالت سیاسی، عدالت اقتصادی و عدالت اجتماعی در قربانگاه باورها سر بریده خواهد شد. ما بر این باوریم که دین آری ولی حکومت دینی نه.
پزشکپور می گفت و می گفت که ماموری به سراغ ایشان آمد ومجددا به نزد بازپرس هدایتشان کرد و ما ماندیم و دغدغه هایمان...

کمتر از یک ربع بعد سرور پندار بازگشت و گفت برویم... پرسیدیم چه شد؟ گفتند: از مذاکرات بازپرس با شاکیان بی خبرم زیرا آن ها با بازگشت من به اتاق قاضی، جلسه را ترک کردند ولی بازپرس از من دوستانه خواهش کرد که از به کاربردن عبارت "حاکمیت فرقه ای" در نشریات و سخنرانی ها خود داری نماییم و سپس گفت: شما فعلا بروید...

از سال 1380 که این پازپرسی صورت گرفت به بعد هر گاه واژه "فرقه ای" در نشریات ما استفاده می شد با تذکر جدی آقایان مواجه می شدیم. ما آگاهانه از این واژه استفاده می کردیم و مقامات نظام نیز بر اساس تفکر فرقه ای که هیچ اندیشه ای را جز باور های خود بر نمی تابند ما را تهدید به عبور از خط قرمزها می کردند.
انتخاب واژه حکومت فرقه ای از ابتکارات شادروان پزشکپور بود که به تدریج در محافل سیاسی جا افتاد زیرا بار فرهنگی و علمی آن بسیار بالا بود و به راستی یک فلسفه سیاسی را با خود حمل می کرد.
اینک سیزده سال از آن گفت و شنود در دادگاه انقلاب می گذرد... حال ببینیم چه اتفاقی در منطقه رخ داده آیا نگرانی سرور پندار بی پایه و اساس بود؟ آیا پان ایرانیست ها فرمان تاریخ را بیان می کردند یا دچار توهم شده بودند؟ گذشت زمان ثابت کرد که نه سخن پندار بی پایه بود و نه فریاد پان ایرانیست ها بی اساس... اما چه سود که گوش شنوا وجود نداشت و صد البته که اقتضای طبیعت فرقه گرایان بی اعتنایی به اندیشه دیگران است.

 

جمهوری اسلامی از همان آغاز فرمانروایی، تبلیغ و اشاعه فرهنگ شیعه را در صدر برنامه های خود در تمامی سیاست های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی قرار داد و هزاران نفر طلبه را به حوزه ها و مراکز آموزش مذهبی روزافزون گسیل داشت که پس از طی دوره آموزش جملگی را در سراسر کشور به خدمت نظام اسلامی در آورد . جمهوری اسلامی نمایندگان ولایت فقیه رادر کلیه ارگان ها و سازمان های دولتی گمارد تا با حضور پر رنگ و تاثیر گذارشان مراقب اجرای احکام شریعت و رعایت خط قرمز ها باشند. جمهوری اسلامی کتب درسی و آموزشی کلیه مقاطع تحصیلی و دانشگاهی را با نگاه مذهبی و نه ملی تدوین و در دسترس معلمان و اساتید متعهد به نظام قرار داد تا تدریس نمایند و بدین طریق آموزه های پیروان مذاهب و ادیان دیگر را به پشت مرزهای عقیدتی راند و در نتیجه "فاصله ها" در حوزه های آموزش نظری و علمی تعریف شد و اینگونه بود که اساتید و کارشناسان پیرو باورهایی غیر از شیعه در میهن خود به ریاست و مدیریت دانشگاه ها و مراکز علمی دولتی راه نیافتند و مقامات دولتی و مدیران اجرایی در سطوح بالای کشور منحصرا از شیعیان برگزیده شدند تا آنجا که دیگر یک ایرانی زردشتی یا سنی یا مسیحی و یهودی وزیر نشد. جمهوری اسلامی مساجد و اماکن متبرکه امامان شیعه و امامزاده ها در سراسر ایران را مورد احترام و توجه ویژه قرار داد و با حمایت های مالی دولتی بر رونقشان افزود و درعوض کلیسا و کنیسا و دیگر مراکز مذهبی فرق دیگر حتی صوفیان و دراویش و عرفا را مورد بی اعتنایی و گاه بی مهری قرار داد. قلب حاکمیت فرقه ای در شهرهای مذهبی و تهران می تپید و سایر شهر های شیعه نشین از این آهنگ پر تنین بهره می بردند اما شهرهای نوار مرزی کشور که محل سکونت فرقه های گوناگون تسنن بودند از برکات حکومت شیعه دور ماندند... این دوری ها، تفرقه آفرید و ترک های جدی بر بدنه وحدت اقوام ایرانی وارد آمد و متاسفانه دشمن در این شکاف ها نفوذ کرد و زمزمه های جداسری و استقلال خواهی و فدرال بازی آغاز گشت و حریم تمامیت ارضی ایران به چالش کشیده شد. حرکت های اعتراضی با قدرت و نفرت سرکوب شدند.

 

این ویژگی فرقه گرایان است که در چهار چوب خود ساخته به حکمیت و قضاوت بنشینند و آنچه را خود می پسندند حلال و هر آنچه را که نمی پسندند حرام اعلام کنند. فرقه گرا تسلیم باورهای خود است. حق و حقوق دیگران با میزان و ترازوی باورهای او وزن می گردد. شرافت و کرامت انسان ها با معتقدات او سنجیده می شود. حقوق بشرکوروش که برخاسته از خانه پدری است نزد ایشان اعتباری ندارد. حقوق بشر سازمان ملل نیز بی قدر است چون از او نیست. فرقه گرا در مدار بسته زندگی می کند و در آن فضا الفت و دوستی جز با خودی شکل نمی گیرد. از این مدار بسته سهم غیر خودی جز خشم و نفرت نیست. ناسیونالیسم ملت ایران و ملت گرایی در محبس فرقه گرایی و زندان انتر ناسیونالیسم دینی گرفتار آمده و ملی گرایی کفر تلقی می گردد.

 

در حکومت های فرقه ای، اقتصاد یک علم نیست بلکه با سلیقه های شخصی در حوزه قوانین شرعی تعریف می شود. مثلا پادشاه وهابی عربستان درآمد سرشار نفت را آن گونه که خود می پسندد هزینه می کند. رهبر فرقه ای عربستان برای پرورش تروریست و هزینه های مسلمان کشی از کسی اجازه نمی گیرد. مجلس که از شاهزادگان و برگزیدگان پادشاه وهابی تشکیل شده نقشی در سرنوشت کشور ندارد و مردم آن سرزمین باید در مدار بسته فرقه گرایی زیست نمایند. این مدار ورودی و خروجی ندارد، همه سر سپرده و تسلیم پادشاه هستند. رهبر سیاسی فرقه وهابی حق دارد به نام اسلام و به نمایندگی ازسوی "الله" سیاست داخلی و خارجی کشور را اداره کند. سلطان وهابی با فرهنگ شیعه در ستیز است و به تبع او وهابیون عربستان نیز با ایران شیعه در خصومتند. از زمان تشکیل حکومت اسلامی در ایران روابط سلاطین وهابی با شیعیان سخت تیره شده و نفرت بر آن حاکم است تا آنجا که وهابیون ترجیح می دهند دست از دشمن تاریخی خود بشویند و با اسراییل نرد عشق ببازند و قدس را واگذارنمایند اما از خون شیعه در نمی گذرند و متاسفانه این تفکر حاکم در عربستان بود که پایش را به تهاجم صدام علیه ایران گشود و ناگاه فرقه گرایان وهابی، حنفی، شافعی، ما لکی و حنبلی از کشورهای عربی مسلمان گرد صدام خیمه زدند تا سر مار غاشیه را که از آستین شیعیان بیرون آمده بود بکوبند ولی چون نتوانستند، با ساز و کاری جدید که از حمایت اسراییل و آمریکا برخوردار می شد به سرمایه گذاری علیه ایران شیعه در منطقه پرداختند.

 

در اجرای تفکر فرقه ای بود که قطر نیز پای به میدان نهاد و دوش به دوش عربستان به پاکستان کانون پرورش طالبان سنی مذهب که توسط سازمان اطلاعاتی آمریکا "سیا" سازماندهی شده بود کمک های مالی فراوان کردند. القاعده را به رسمیت شناختند و آنان را برای سرکوب شیعیان روانه افغانستان و سپس عراق و سوریه نمودند تا سدی در برابر پیشرفت شیعیان بسازند.
قطر سنی مذهب با عربستان وهابی دلارهای نفتی را روانه ترکیه کردند تا در این کشور که دولتمردان اخوان المسلمین تازه به اردوگاه اسلام سیاسی پیوسته بودند تروریست های اجیر شده از سراسر دنیا را تربیت کنند و به آن ها بیاموزند که شیعه ملحد است و خونش مباح و بدین گونه لشگر سلفی و جبهه النصره و گروه القاعده و شبکه طالبان دریک اتحاد شوم تحمیلی به سرزمینی که قرار بود خط مقدم جبهه علیه اسراییل باشد یورش بردند و مردم سوریه را که در تهاجم صدام حسین به ایران جانب ایران را گرفته بودند به خاک وخون کشیدند و کشور را ویران کردند. ثمره این جنگ خونین و بی رحمانه فرقه ای کشتار هزاران زن و مرد سوری و آوارگی میلیون ها نفر از مردم بی گناه بوده است. جنگ فرقه ای مرزها را در می نوردد و ویرانی به بار می آورد. از کشتار بی رحمانه غیر نظامیان زن و بچه دریغ نمی ورزد. از آواره شدن انسان هایی که چون او نمی اندیشند هراسی به دل راه نمی دهد. خشونت لجام گسیخته، خشونت های بعدی را می آفریند و جای شگفتی نیست که در این بستر ناامن و در این فضای خیانت و جنایت و در حوالی توطئه های غرب و در کنار اندیشه های فرقه گرایی خانمان بر انداز و خشونت تعصبات مذهبی، داعش با ذهنیتی انبوه از نفرت در صحنه ظاهر می گردد و با شنیع ترین روش های غیر انسانی دسته دسته آدم ها را به سبک قبایل عربی سر می برد. به زنان و دختران تجاوز می کند و به قول سخنگوی هلال احمر عراق بازاری را در استان نینوا برای فروش زنان مسیحی و ایزدی اختصاص می دهد و در جلوی دیدگان قدرت های جهانی که قرار بود بهار عربی و دموکراسی را به ارمغان آورند نمایش مرگ و جنایت و خشونت را با فریاد الله در معرض تماشای جهانیان قرار می دهند و در یک هجوم رعد آسا ده ها هزار کرد ایزدی را راهی کوهستان های تفته و بی آب و غذای سنجار می کنند تا کودکان از تشنگی و مادران از غصه مرگ دلخراش فرزندانشان جان به جان آفرین تسلیم نمایند. زنان و دختران را به رسم قبایل بیابانگرد عرب 1400 سال پیش به اسارت می گیرند. مردانشان را گردن می زنند. اموالشان را غارت می کنند و خانه هایشان را به آتش می کشند تا "الله" از آنان راضی باشد.

 

داعش تکرار تاریخ بربریت و قبیله ای قبل از اسلام است آنان با پول عربستان وهابی و قطر سنی از سراسر جهان و حتی اروپا اجیر می شوند و در پادگان های ترکیه اخوانی آموزش می بینند و در عراق و سوریه به کشتار بی رحمانه و تخریب کلیساها و غارت بانک ها و تجاوز به ناموس مردم به جهانیان پیام می دهند که برای حقوق بشر و سازمان ملل متحد و افکار عمومی جهان آزاد کمترین ارزشی قائل نیستند. شگفتا که این همه سبعیت و دد منشی با شعار "الله اکبر" انجام می گیرد اما مسلمانان وهابی و سنی و شیعه دست از تفرقه بر نمی دارند و به خود نمی آیند که چه آتشی را در خانه خود افروخته اند و چه نفرتی در سرزمین های مسلمان نشین پراکنده گشته و چگونه اسراییل توانسته دشمنان تاریخیش را به جان هم اندازد.

 

از همه این رویدادهای تلخ شگفت آورتر آن که از یک سو دوستان آمریکا مانند ترکیه، عربستان و قطر بر پایی آتش را در منطقه مدیریت می کنند و از سویی دیگر هواپیماهای آمریکایی به بمباران مواضع داعش می پردازند بی آن که توانسته باشند این جرثومه های تباهی و خشونت را از صحنه روزگار پاک کنند...!! این نیز بی شرمی و فریب دیگری است که نشان می دهد ناتو و قدرت های نظامی غرب علاقه ای به ریشه کن کردن این غده سرطانی ندارند و گرنه داعش از قذافی قوی تر نبوده و نیست.

 

در گرماگرم جنگ های فرقه ای و مسلمان کشی، حکومت فرقه ای دیگری یعنی اسراییل بی محابا و بدون نگرانی از خشم مردم جهان غزه را به آتش می کشد و از قربانیان این جنگ کور که زنان و اطفال خردسال هستند شرمنده نمی گردد. در ایران فریاد مردم ستم دیده غزه در تریبون ها انعکاس وسیعی داشته و دارد اما ایزدی ها که به ایرانیان نزدیک تر هستند در مظلومیت محض کشته می شوند و می میرند و آواره می گردند و دریغ از حمایت رسمی و عملی دولت. کاش جمهوری اسلامی در این روزگاران تلخ که ایران وایرانی تباران در معرض عناد و دشمنی های همه سویه قراردارند از مدار بسته خود خارج می شد و همان گونه که برای ستمکشان غزه در تدارک نان و غذا و دارو بود برای آوارگان ایزدی نیز آستین حمایت و محبت را بالا می زد تا مردم فرصت می یافتند در کاهش آلام خانواده های جنگ زده و ستم دیده از جور داعش سهمی ایفا نمایند. حقیقت تلخ آنست که صدای مقامات جمهوری اسلامی به حمایت از آوارگان ایزدی رسا نبود و این بار بزرگ و اندوه بیکران بر دوش ملتی که با فرهنگ انسان ساز خود خو گرفته همچنان سنگینی می کند و این است آن دغدغه خاطری که پزشکپور در دادگاه انقلاب بیان کرد و گفت:


"... ما نگرانیم که حکومت دینی، ایران را به سوی جنگ های عقیدتی و فرقه ای سوق دهد و در این شرایط دیگر نه از دموکراسی خبری خواهد بود و نه از توسعه و نه از عدالت... ما نگرانیم... زیرا در یک حکومت فرقه ای، عدالت سیاسی، عدالت اقتصادی و عدالت اجتماعی در قربانگاه باورها سر بریده خواهد شد"
اینک سوال اساسی اینست که کِی فرقه گرایان به خود می آیند و کِی وجدان بشریت از این نمایش خونین بیدار می شود و بالاخره چه زمانی دغدغه های ما پا یان می یابد؟