من کُردم و هشدار می دهم...!
دکتر سهراب اعظم زنگنه
7 مهر 1395

بدون شک آن ها که ایلات و طوایف کرد را می شناسند و عقده های تاریخی و خانوادگیشان مانع شناخت و بیان حقیقت نمی شود می دانند که اعظم زنگنه ها، ایلخان زادگان و ایل زنگنه از جمله بزرگ ترین، مشهورترین و با سابقه ترین خانواده ها و ایلات کرد ایران هستند و در تمام دوران تاریخی وفاداری و دلبستگی بی نظیر خویش را به ایران و ایرانیت ثابت کرده¬اند و دستجاتی از آن ها در سراسر ایران کنونی و ایرانزمین حقیقی زندگی می کنند، از جمله در ارمنستان، عراق، سوریه و ترکیه کنونی که همگی سرزمین های کردنشین هستند و البته چون نام بزرگ به دنبال نام استان های ایران فقط غیر از خراسان (خراسان بزرگ) سابقه تاریخی ندارد مایل نیستم مجموعه سرزمین های کردنشین را که بیشترشان اینک در میان کشورهای غیر تاریخی نو بنیاد، از ایران سرزمینی و نه از جان و روان ملت ایران جدا افتاد¬ه¬اند را کردستان بزرگ بنامم، به ویژه که یاد کردن از کردستان بزرگ که البته هیچ مفهومی جز بخشی از ایران تاریخی بودن ندارد برخی را دچار اوهام خام تجزیه طلبی و ایجاد کشور - ملت قلابی و غیر واقعی می نماید.

منظور از این مقدمه که ابداً قصد فخر فروشی نداشت آن بود که اولا خام خیالان بدانند که پراکندگی ایل کرد زنگنه و دیگر ایلات کرد در سراسر ایران زمین تاریخی نه تنها به علت دشمنی حاکمیت های گوناگون ایران با کردها نبوده بلکه برای استحکام مرزهای ایران و حمایت از دولت مرکزی ایران بوده است، ثانیاً کرد بودن سند ایرانی بودن است و هرگز توجیه کننده وجود ملتی جداگانه از ایران به عنوان ملت کرد نخواهد بود و به قول شادروان بارزانی بزرگ «هر کجا کرد است، آنجا ایران است»؛ ثالثاً کسی چون من اگر به مسائل کردها می پردازد غریبه ای ناآشنا به تاریخ و حیات کردها و ایران نیست، بلکه کرد اصیلی است که به مانند همه کردهای شرافتمند و پاکنهاد به خون ایرانی که در رگ هایش جریان دارد می بالد و چون برگی بر شاخسار میهن تا هنگامی زنده و شاداب و سعادتمند و سرافراز است که به درخت تناور ایران پیوند دارد و گرنه سرزمینی سراسر کوهستانی که راه به هیچ دریای آزادی نداشته باشد و در محاصره بازماندگان عثمانی و اعراب ضد ایرانی داعش و طالبان و وهابی پرور خشک مغز که آن همه آموزه های پاک رسول خدا (ص) که به ویژه برای نجات آن ها از درندگی و دژخوئی مبعوث شده بودند چیزی نفهمیده اند گرفتار خواهند بود و به ناچار همواره می باید در پناه سرزمین مادر یعنی "ایران بزرگ" باشد تا در سایه امنیت قرارگیرد. به قول استاد حسن زاده از رهبران حزب دموکرات کردستان ایران: «کردها می بایستی بسیار کوتاه فکر باشند که پیوند پر متفعت سرزمینی،‌ فرهنگی، اقتصادی و جاده ای با ایران بزرگ را بر نتابند». خوب وقتی برای همه اقوام ایرانی و به ویژه کردها که مالک وجب به وجب ایرانزمین تاریخی چون دیگر ایرانیان هستند "جان پناهی" جز دیگر ایرانیان برای سرافرازی و زیست شرافتمندانه وجود ندارد چه جای سخن از بی مهری نسبت به دیگر هم میهنانشان.

به قول اعراب و عرب زدگان رابعاً‌! تاسیس رشته ادبیات کردی در دانشگاه سنندج خبر خوشی است برای پایداری و پویایی بیشتر زبان و گویش های کردی که از جمله ذخائر فرهنگی ملت بزرگ ایران است به شرط ها و شروط ها که با نگاه تنگ تجزیه طلبانه قومی طراحی و اجرا نگردد و تنها، جایگاه درخشان پیوند جاودانی زبان و گویش های کردی با زبان ملی و سراسری پارسی را که حاصل کوشش های همه اقوام ایرانی از جمله کردها برای پایداری ایران و ایرانی است نشان دهد، و دانشگاه سنندج می بایست این کوشش را که برای پرباری و پویایی بیشتر زبان و گویش های فراوان کردی است با اتکاء قطعی و در پیوند آشکار با ایرانیت کردها انجام دهد و در غیر اینصورت خیانتی آشکار به کردها و همه ملت ایران خواهد بود.

خامساً ما کردها به خوبی می دانیم که یک گویش خاص و مشترک در میان کردها وجود ندارد گرچه به دسته های بزرگی مثلاً "اورامانی" و "سورانی" و غیره آن ها را بخش بندی می کنند ولی دانشگاه سنندج آموزش دهنده ادبیات کدام یک از این گروه بندی های زبانی را به عهده می گیرد و بر اساس کدام استدلال می تواند و حق دارد گویشی را بر گویش دیگر مرجح بداند؟ نکنه دیگری که اهمیت دارد، این ادبیات را بر اساس کدام خط می خواهند تدریس نمایند؟ در ازای چندهزار سال تاریخ پرفراز و نشیب ایرانیان هیچ گاه اقوام ایرانی نیازی به کتابت گویش های خود نداشته اند و گویش های اقوام ایرانی آنگاه که به عرصه نوشتن نیاز پیدا می کرده اند و به ویژه در هزار سال گذشته، به خط و زبان پارسی یعنی خط و زبان ملی و مشترک همه ایرانیان می نوشته اند و بدیهی است که اقوام گوناگون ایرانی چون آذری ها، کردها، ترک زبانان، بلوچ ها و ترکمن ها حتی اعراب یا مستعرب های جنوب ایران نیازی به نوشتن به گویش های خود هرگز نداشته اند و همه به خط و زبان ملیشان یعنی پارسی متوسل می شده اند.

هم اکنون در اقلیم کردستان عراق که برای نوشتار خویش به خط پارسی می نویسند روشی من درآوردی را تدریس می کنند که چون در میان کردها خطی جز خط فارسی نبوده، اِعراب زبان را به داخل کلمات کشانده اند که واقعاً جای شگفتی دارد! در میان کردان دیار بکر که در چنگال بازماندگان عثمانی ها گرفتارند و مرتباً قتل عام می شوند زبان کردی را به خط لاتین من درآوردی ترکیه امروز می نویسند و بدیهی است که تلاش بیهوده ای است و برای کردها در همه جا یک خط آن هم پارسی و یک زبان مشترک آن هم زبان پارسی منطقی و صحیح است و هرگونه خط و نوشتاری دیگرکه جدایی میان فرهنگ مشترکشان با سایر ایرانیان را مطرح کند خطایی عظیم و نابخشودنی است. اما دانشگاه سنندج چرا باید اولین دانشگاه شروع کننده تدریس و پژوهش پیرامون زبان و گویش های کردی باشد در حالی که کرمانشاه قلب کردستان است و بزرگ ترین شهر کردنشین جهان، اگر نیت خیر نسبت به سرنوشت کردها و علاقمندی نسبت به ادبیات کردی دارید چنین مراکزی باید در کرمانشاه پا بگیرند و بعداً در صورت نیاز شعبات آن در دیگر شهرهای ایران تأسیس و گسترش یابد. سرانجام هشدار می دهم که بهترین گزینه آنست که همه علاقمندان به فراگیری و پژوهش و گویش های تیره ها و اقوام گوناگون ایرانی در رشته های ادبیات پارسی با گرایش های مورد نظرشان مثلاً کردی، آذری، بلوچی، ترکمنی و غیره به تحصیل بپردازند، و اما نکته مهم در اینجا آن است که همه علاقمندان به فراگیری گویش ها و لهجه های اقوام ایرانی می توانند به مانند سایر زبان ها، چون انگلیسی و استانبولی، فرانسه یا آلمانی و روسی و غیره در مدارس و مؤسسات خصوصی (زبانکده ها و کانون های آموزشی) به هزینه خود به دنیال آموزش و فراگیری های مورد علاقه یشان باشند و هرگز مراکز رسمی آموزش و پرورش نمی توانند و نباید جولانگاه اینگونه تقاضاها باشند.

 

پاینده ایران

 
فرستادن دیدگاه
نام :
ایمیل :
دیدگاه :
 
دیدگاه کاربران :
تاکنون هیچ نظری برای این مطلب ثبت نشده است !
    
 
کلمات کلیدی :    کرد    اقوام ایرانی    زبان پارسی    گویش کردی    ایران بزرگ    تدریس گویش های قومی    سهراب اعظم زنگنه    حزب پان ایرانیست
صفحه اصلی  بازگشت
 
تاریخ آخرین بروزرسانی : دوشنبه 13 فروردين 1403