با نزدیک شدن انتخابات، بوق های تبلیغاتی در داخل و خارج کشور به صدا درآمده و مردم خسته و خشمگین را به پای صندوق های رای دعوت می کنند تا بار دیگر مردم با دست های خود پایه های نظامی را مستحکم نمایند که اقتصادی ورشکسته و بیمار را روی شانه هایشان نهاده است، نظامی که به دولت غارتگر و بی سوادش به چشم عزیز دردانه می نگرد، نظامی که پاسخ مردم پسند برای فساد گسترده در زمینه های مالی، اداری، اخلاقی، و سیاسی ندارد. نظامی که پس از سی و هفت سال تبلیغ اسلامی شاهد خروج موج موج افراد از دین و آیین خود می باشد. نظامی که آرامش روانی و امنیت اجتماعی را توسط جنگ و بحران و تحریم از مردم سلب کرده، نظامی که قبل از پرداختن به حقوق مسلم شهروندی کشورش، غمخوار دیگران شده، نظامی که قبل از سر و سامان بخشیدن به آرمان های انقلاب به صدور آن می پردازد. نظامی که با اتخاذ سیاست خارجی غلط، کشور را وارد درگیری های منطقه ای و جنگ های فرقه ای نموده است. نظامی که مسبب تحریم ظالمانه و طولانی علیه ملت ایران بوده است. نظامی که با ایجاد حلقه خودی ها گرد حکومت، سبب فقدان وحشتناک مدیریت گردیده و کارآفرینان و دلسوزان و اندیشمندان صالح را به مهاجرت ناخواسته واداشته است. نظامی که دولت هایش افشاگران مفاسد یکدیگرند ولی آب از آب تکان نمی خورد و کسی پاسخگوی رنج روزافزون فقر و بیکاری و اعتیاد گسترده و بی خانمانی و گرانی و آلودگی هوا و خشکیدن دریاچه ها و رودخانه ها و تالاب ها نیست و شگفتا که در چنین شرایط سخت، ناگهان رسانه ها و سازمان های تبلیغاتی و کارگشایان و سیاست بازان حرفه ای و فرصت طلبان داخلی و خارجی به صحنه انتخابات هجوم می برند و با ایجاد جنگ های زرگری و نمایش های عوام فریبانه، مردم را دعوت به حضور در صحنه انتخابات می کنند یعنی تشویق مردم به نادیده گرفتن آلام و رنجهای گدشته، یعنی فریب مردم برای استمرار دولتی دیگر که از همان جنس سابق است و از درون همین نظام و از بین همان مردان شناخته شده برخاسته اند.
اما نکته شگفتی آفرین دیگر اینست که در این بازار مکاره ناگهان سر و کله چند کوشنده به اصطلاح سیاسی، از جبهه ای که سر و صدای ملی گرایی و آزادیخواهیش گوش فلک را کر کرده پیدا می شود که با کر و فر و قلم به دست و رو به دوربین در سالن ثبت نام وزارت کشور حضور می یابند تا در انتخاباتی که به قانون اساسی و اصل ولایت فقیه آن اعتقادی ندارند مشارکت کنند!!
گرچه ژست سیاسی تنی چند از رجال جبهه ملی، سخت غم انگیز است ولی غیر مترقبه نیست زیرا در جبهه ملی، همیشه بر سر پیوستن به قدرت و یا دور شدن از حاکمیت، نزاع خانگی وجود داشته و از وحدت تاکتیک در مجموعه جبهه خبری نبوده است و تنها، زمانی همه با هم هماهنگ عمل کردند و از وحدت نظر برخوردار بودند که پای فروپاشی نظام پادشاهی در میان آمد و الحق که رهبران جبهه ملی برای پیروزی انقلاب اسلامی سنگ تمام گذاردند. از این روی است که برخی از رهبران این جبهه به اصطلاح ملی همیشه خود را فرزندا ن انقلاب اسلامی می دانند و انتظار داشته و دارند تا از این نمد کلاهی هم برای آنان در نظر گرفته شود. گرچه در دولت موقت، طعم قدرت را اندکی چشیدند ولی ملاها، آقایان را به سرعت و خفت از صحنه راندند، اما چون بر این باورند که انقلاب را از ایشان ربوده اند، دست از تلاش برنداشته و در حاشیه قدرت گام برداشته اند، به گونه ای که درانتخاب دولت خاتمی نیز از یاد بردند که با چه پرنسیبی و از چه آرمانی دفاع می کنند. اینک نیز با حضور در صحنه انتخابات از سخن به یاد ماندنی خاتمی نیاموختند که گفت: «در جمهوری اسلامی، دولت تنها یک کارگزار است»!! و به طریق اولی قوای دیگر نیز از همین حد اختیارات برخوردارند. اما آنچه که ما در این نوشتار بدان پرداختیم، حرف و حدیثی تازه نیست و نیز به نظر نمی رسد که مبارزان عرصه سیاست از درک آن غافل باشند، تنها نکته ای که باقی می ماند اینست که بپذیریم ثبت نام این آقایان نه از باب باور به حکومت دینی و یا خدمت به ملت ایران در حکومت مذهبی است بلکه تنها و تنها از باب خودشیفتگی است که دوست دارند عکس و مصاحبه یشان روی آنتن ها برود و حاکمیت را از این بازار گرمی خوشنود گردانند! |