هاشمی رفسنجانی را نمیتوان در چهارچوب جمهوریاسلامی مورد ارزیابی قرار داد اما در کفه ترازوی مصالح و منافع ملت ایران کارنامه غیر قابل قبولی دارد. او در بحران ایران، تهاجم صدامیان به ایران، ادامه جنگ، کشتار بهترین فرزندان ایران و افسران میهنپرست، فرار مغزها، فروپاشی اقتصاد ایران، درهم شکستن ارتش ایران، اعدام مخالفان جمهوریاسلامی، تنظیم قانون اساسی، تقویت ملاها و سپردن امور کشور به آنان، تشکیل کمیتههای انقلاب از عناصر ناسالم، ادعای صدور انقلاب، تشویق خمینی به مبارزه با غرب، طراحی ترورهای مقامات ایرانی مخالف انقلاب در برونمرز، ورود به چالشهای نظامی و امنیتی در منطقه، اشتباهات مکرر در جنگ، و بالاخره دخالت مستقیم در انتخاب جانشین خمینی و بسیاری موارد دیگر مرتکب خطاهای جبرانناپذیر گردید که منتهی به ایجاد وضعیت موجود شد.
گرچه درگذشت نابههنگام او میتواند کفه ترازوی قدرت را به نفع دلواپسان و تندروها تغییر دهد ولی چون مسیر حرکت به سوی تباهی است فقط میتواند عرض خود را ببرند و زحمت ما را افزون کنند. هاشمی رفسنجانی خود را مرد عبور از بحران میدانست ولی او فقط از مرز بحرانها بر سر قدرت عبور کرد و هرگز نتوانست ایران را از بحران نجات دهد.
تاریخ در آینده از او و همراهانش به تلخی یاد خواهد کرد... |