آقای خامنه ای کمی هم دیپلمات باشید!
منوچهر یزدی
18 فروردین 1396

نوروز امسال مانند سال های گذشته آقای خامنه ای سخنانی در مشهد ایراد کرد که همچنان تکرار دغدغه های گذشته بود. اما از آنجا که مقام رهبری با مصاحبه و گفتمان رودررو با اهل قلم و رسانه ها میانه ای ندارند لذا پرسش هایی که پس از هر سخنرانی در ذهن شنونده نقش می بندد بی پاسخ می مانند و توصیه های ایشان نیز در حد حرف و حدیث میان انبوه خطبه ها و سخنرانی ها گم می شود که در این بین مسئولان به راه خود ادامه می دهند و مشکلات و معضلات نیز روی شانه های بی رمق مردم تلمبار می گردد.

اینک من به عنوان یک پان ایرانیست که دور از حلقه خودی های نظام، زندگی می کنم بنا دارم از این دور باطل پا را فراتر نهاده، سئوالات و تردیدها و دغدغه های بخش بزرگی از جامعه را با مقام رهبری در میان نهم:

آقای خامنه ای، جنابعالی مسئله اساسی و اولویت اول کشور را اقتصاد دانسته و برهدف «دشمن که فشار اقتصادی بر مردم ایران به منظور دلسرد و دلزده کردن آنان از نظام اسلامی است تأکید دارید» گرچه صاحب نظران و کارشناسان اقتصادی بحران ایران را به عوامل متعدد دیگری مربوط می دانند اما اگر بپذیریم ناکامی برنامه های اقتصادی ایران نتیجه سیاست های "دشمن" است این سئوال مطرح می گردد که این دشمن کیست و چه دولتی است؟ اگر مراد و منظور شما آمریکا و یا غرب است، بلافاصله سئوال دیگری در اذهان متبادر می گردد که چرا؟ چه شد که براندازان نظام پادشاهی که آشکارا با رهبران انقلاب در ارتباط بودند و زمینه را برای استقرار حکومت دینی فراهم ساختند تبدیل به دشمن شدند؟

آقای خامنه ای؛ مردم با هر متر و معیاری که رویدادهای سیاسی را اندازه می گیرند نمی توانند آمریکا و اسرائیل و انگلیس را دشمن جمهوری اسلامی بدانند، زیرا بازی های سیاسی و پرده پوشی های مصلحتی، این شائبه را در جامعه پدید آورده که جمهوری اسلامی و غرب در یک معادله دو مجهولی به یک معامله پنهانی رسیده اند به گونه ای که با ایجاد جنگ و بحران در منطقه، غرب با فروش اسلحه به اعراب مسلمان، منافع اقتصادیش تأمین می گردد و جمهوری اسلامی بقایش! البته در این معادله، روسیه و چین به عنوان مجهول دوم گنجانیده شده اند که لازم است از این نمد کلاهی نصیبشان گردد تا توازن قوا برای تداوم بحران در خاورمیانه برقرار بماند. این نیز قابل درک است که تداوم این جنگ خانمانسوز بین مسلمانان باید برای امت اسلام توجیه مکتبی داشته باشد که این امر نیز به لطف سازمان های تبلیغاتی و رسانه های مافیایی و بی بی سی و صدای امریکا میسر گردیده.

حال اگر تحلیل های موجود را توهم بدانیم و به سخنان و نگرانی های رهبر برگردیم سئوالی که مطرح می گردد اینست که سهم دشمنان در فشار اقتصادی چقدربوده؟ آیا برای دلسرد و دلزده کردن مردم از نظام اسلامی باید یقه دشمن غیر قابل دسترس را گرفت یا باید دنبال عوامل قابل دسترس تر و عینی تر رفت؟ برای دستیابی به حقیقت، عقل و شعور آدمی حکم می کند که از چشم و گوش و بینی و مغز و ذهن خودمان برای قضاوت در امور یاری بطلبیم و اسیر شعارهای سیاسی و ذهنیت گرایی مقامات نگردیم.

آقای خامنه ای؛ شما از سربازان انقلاب به شمار می روید و این کاروان را از مشهد تا تهران همراهی و هم آوایی کردید و امروز نیز هدایت آن را به عهده دارید و خود بر این باورید که دیپلمات نیستید بلکه یک انقلابی هستید. در این صورت شما آگاه ترین فرد نسبت به انقلاب اسلامی و سپس حکومت جمهوری اسلامی و رویداد های 38 ساله آن به شمار می آیید. شما شاهد بودید که مردم با چه شور و هیجانی انقلاب را یاری کردند و اینک پس از 38 سال خوب می دانید که "امروز"، آن روزها نیست و خیلی چیزها تغییر کرده و مهم تر از همه اینکه مردم تغییر کرده اند. ممکن است سئوال بفرمایید چرا؟ پاسخ روشن است؛ چون رهبر انقلاب تغییر کرد! حتما به یاد دارید که آقای خمینی در پاریس وعده هایی دادند که اگر به انجام می رسید ایران در ریف کشورهای دموکرات جهان قرار می گرفت اما آگاه هستید که از لحظه ورود به هواپیما همه چیز تغییر کرد؛ قرار بود روحانیون به مساجد برگردند و قبول پست و مقام ننمایند که وارونه عمل شد؛ قرار بود وحدت کلمه بین انقلابیون حفظ شود که وحدت با تصفیه های سیاسی به کثرت و سپس به جنگ قدرت مبدل گردید؛ قرار بود آزادی های سیاسی که پادشاه دریغ کرده بود به مردم بازگردانده شود؛ قرار بود رأفت اسلامی بر امور جاری باشد و زندان و شکنجه و اعدام از جامعه اسلامی رخت بر بندد. حتما فراموش نکردید که رهبر انقلاب، چگونه افسران عالی مقام و فرماندهان ارتش را به آغوش اسلام فراخواند اما در پشت بام محل سکونت رهبر انقلاب اسلامی تیرباران شدند و ارتش را با صوابدید سایر رهبران انقلاب زمینگیرو راه را برای تجاوز صدام هموار گردانیدند؟ حتما فراموش نفرمودید با آغاز اعدام ها و مصادره اموال و املاک و کارخانجات، پاکسازی ها و صدور احکام مفسد فی الارض، شکستن قلم ها، بستن احزاب، و سرکوب مخالفان چه بخش عظیمی از نیروی انسانی کارآمد و میهن دوست و خلاق به خارج از کشور فراری شدند.

آن روز که روزهای پیروزی اسلام بر کفر نامیده می شد و دیو رفته و فرشته به در آمده بود "ایام الله" نامیده شد. آری، در همان روزهای پر از اشک و خون و وحشت صدای شکستن دیوار بلندی به نام "صداقت" شنیده شد و با گروگان گیری اعضای سفارت آمریکا که مهمانان ایران بودند تردیدها به یقین تبدیل شد که اسب انقلاب از کالسکه اش جدا شده است، اما هنوز جمع کثیری از انقلابیون دل به تدوین قانون اساسی بسته بودند تا شاید دست اندازی به حریم ها و خودسری ها و سنت شکنی ها مهار گردد. قانون اساسی نوشته شد و در فضای پر التهاب آن روزها سهمی هم برای "حقوق ملت" تعیین گردید، اما آقای خامنه ای بفرمایید در همه این سال ها سهم ملت ایران جز بر روی کاغذ و پای تریبون ها در کجا و چگونه لحاظ شد؟ در جنگ با عراق؟ در اخذ کمک های تسلیحاتی از اسرائیل؟ در انتخابات؟ در اتخاذ سیاست های خارجی؟ در قبول قطعنامه صلح با صدام؟ در زد و بند با روسیه؟ در سیاست های اقتصادی؟ در نظام آموزشی؟ در غنی کردن اورانیوم؟ در ورود به جنگ های منطقه ای؟ در دور زدن تحریم ها؟ در برجام؟ و بالاخره فصل "حقوق ملت" در قانون اساسی به کجا انجامید؟؟

بنابراین ملاحظه می فرمایید از روزهای آغازین انقلاب که دیوار"صداقت" نظام شکست برداشت هیچکس در صدد ترمیم آن بر نیامد زیرا از یک سو خلف وعده ها، قانون شکنی ها، سرکوب ها، حیف و میل ها، رانتخواری ها و دست اندازی به بیت المال اعمال می گردید و از سوی دیگر حقوق ملت که در قانون اساسی به روشنی از آن یاد شده نادیده گرفته می شد تا آنجا که مردم با هیئت های حاکمه فاصله گرفتند و جنابعالی ملت ایران را به دو بخش خودی و ناخودی تقسیم کردید و به وفاداران نظام که خودی ها بودند دل بستید و با برقراری فیلترهای چند لایه اداره امورکشور را به آنان سپردید.

 

اما اینان امانتدار خوبی نبودند زیرا در دوران مدیریت خودی ها اتفاقات ناگواری رخ داد که امروز دامان اقتصاد ایران را گرفته است. استخراج و بهره برداری بی رویه معادن و منابع نفت و گاز که درآمد هنگفت آن ها نه تنها به رشد اقتصادی کمک نکرد بلکه با ثروتمند شدن تازه به دوران رسیده ها فاصله طبقاتی شدت یافت به گونه ای که اکنون قشر جدیدی به نام "طبقه زیر خط فقر" داریم که قبلاً نداشتیم. مدیران خودی، منابع آبی را که امانت الهی است مدیریت نکردند؛ جنگل ها را به غارتگران سپردند؛ اندوخته های ارزی را بدون برنامه هزینه کردند؛ نیروهای انسانی متخصص را فراری دادند؛ هنر را مصادره و تاریخ را وارونه نوشتند؛ مراجع دینی را مورد هتک و بی حرمتی قرار دادند؛ سیاست را غلط نوشتند و اشتباه خواندند؛ اقتصاد را نهی نمودند و فرهنگ ایرانی را مورد بی مهری قرار دادند. این ها همه امانت های ملی بودند که انقلابیون خودی قدر ندانستند.

همزمان مشاهدات عینی و آمارها نشان می دهند که تلاش حکومت در تأسیس نهادهای تبلیغات دینی و اختصاص میلیاردها تومان به این نهادها از خزانه کشور که رسالتشان تبلیغ احکام اسلامی و تشویق مردم به رعایت اخلاق و تزکیه نفس و عدالت بود به جایی نرسید و نه تنها سبب تقویت مبانی دینی نشد بلکه جریان فرار از دین را افزایش داده و ارزش های انسانی و اجتماعی و فرهنگی به شدت آسیب دیده است. علت روشن است، از حرف تا عمل فاصله شگفت انگیزی وجود دارد. علاقه وافر مقامات به مال دنیا و زرق و برق زندگی، عشق به قدرت به هر بها، حیف و میل بیت المال، بی اعتنایی به اخلاق اجتماعی، قانون شکنی، نادیده انگاشتن فرامین الهی، ابزاری کردن مذهب، سوءاستفاده از پست و مقام، بی توجهی به کانون خانواده، خشونت در اعمال مجازات اسلامی و بالاخره رانت خواری و ورود به بازار قاچاق و بسیاری دیگر از اعمال و رفتاری که با شئونات دینی مغایرت دارند سبب گردیده که ایمان مردم متدین تضعیف و جامعه گمراه و منحرف گردد تا آنجا که 15 میلیون پرونده روی دست قوه قضائیه می چرخد. انحراف و فساد در هرم قدرت و حکومت دینی ضربات کوبنده ای به باورهای مردم وارد کرده و دیوار دین ترک های اساسی برداشته است و آنچه که در بدنه حاکمیت باقی مانده تظاهر به دین و ریای مطلق است.

آقای خامنه ای؛ شاید هیچکس چنین شفاف با شما سخن نگفته باشد، شاید منافع نزدیکان اقتضاء کند که زبان به راست نگشایند ولی ما در حزب پان ایرانیست به فرمان آموزه های مکتبمان جز راست نگوییم حتی به شما که خواندن و شنیدن این گزارش مطلوبتان نیست. اما آقای خامنه ای ما نگران فروپاشی کشورمان هستیم زیرا بر این باوریم که بسیاری از مدیران کشور به سوگند و تعهدشان وفادار نیستند؛ ایمان به خدا ندارند؛ میهنشان را نمی شناسند؛ تاریخ ایران را نمی دانند؛ مفاخر ملی و ارزش های تاریخی را نفی می کنند؛ ارزش های ملی و تمدن ایرانی را همانند یک بیگانه ایران ستیز لگدمال کرده و باورهای مذهبی غیر شیعی تیره های ایرانی را به سخره گرفته و کشور را با تجزیه روانی و شکاف های مسلکی روبرو ساخته اند، به گونه ای که یگانگی و نیرومندی ملت ایران دستخوش آواهای ناخوش قوم گرایی گردیده است و ما این صداهای وحدت شکن را حتی از درون خانه ملت یا مجلس شورای اسلامی می شنویم.

آقای خامنه ای؛ شما در یک قیاس مع الفارق دوران محمدرضا شاه پهلوی را با زمان پس از انقلاب، تفسیر و تحلیل کرده و نمره قبولی به جمهوری اسلامی داده اید. اجازه دهید یادآوری کنم که درآمد نفتی ایران از آغاز پیدایش نفت تا سال 1357 حدود صد و یک میلیارد دلار بود، اما درآمد فروش نفت و گاز ایران در 38 سال جمهوری اسلامی حدود هزار میلیارد دلار بوده است (یعنی حدود یکصد برابر). قابل ذکر است که نفت ایران در سال 1350 یک دلار و هفت سنت به فروش می رسید که با مبارزات پادشاه ایران در سال 1351 بهای نفت به پنج دلار و در سال 1352 به ده دلار رسید که این خود خشم غرب را علیه حکومت ایران برانگیخت و پروژه براندازی کلید خورد. بنابراین در فاصله سال های 1352 تا 1357 یعنی فقط 5 سال ایران دارای درآمدی شد که توانست زیربناهای اقتصادی کشور را بنا کند و بخش هایی از آن تا به حال در برابر طوفان مفاسد سیاسی، اقتصادی، نظامی، و فرهنگی موجود بر پا مانده است.

آقای خامنه ای؛ آنچه که شما به عنوان پیشرفت های دوران جمهوری اسلامی از آن یاد کرده اید، توسعه نامیده نمی شود زیرا پیشرفت و رشد باید با برنامه مدون و کارشناسانه و بر اساس نیازهای کلان کشور صورت بگیرد تا سبب توسعه اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی کشور به طور هماهنگ گردد. آنچه که شما پیشرفت می نامید طرح های عمرانی است که بدون مطالعه کارشناسانه و فارغ از احساس مسئولیت مدیران و با اعمال نفوذ شخصیت ها و گاه نهادها اجرا گردیده که بیشتر وجهه سیاسی دارد تا منافع ملی، مانند سد گتوند که اراضی کشاورزی خوزستان را به شوره زار تبدیل کرد یا سدهای بالادست دریاچه اورومیه که به خشکاندن آن انجامید و بسیاری دیگر از طرح های عمرانی که برای کشور مصیبت آفریدند و یا پروژه هایی که بهای سنگینی برای آن پرداخت شده و یا طرح هایی که توجیه اقتصادی نداشته است که اگر آمار این طرح ها از حزب پان ایرانیست مطالبه گردد در اختیارتان قرار خواهد گرفت. سیاست اقتصادی جمهوری اسلامی بهای دلار را از 70 ریال قبل از انقلاب به 37000 ریال افزایش داد، این یعنی سقوط وحشتناک ریال و فروپاشی اقتصاد. رشد اقتصادی زمان شاه تکرار نشدنی است. بنابراین سئوال نهایی اینست که در روند اقدامات مدیران اقتصادی کشور دشمن خارجی چه نقشی داشته است؟ جز آن که بپذیریم خدای ناکرده فساد مالی و بانکی و اقتصادی به دستور دشمن و از خارج الهام گرفته شده است که بی تردید چنین نیست.

آقای خامنه ای؛ شما گفته اید که «من دیپلمات نیستم، من یک انقلابیم»، کاش شما یک روحانی نقاد و سخنور باقی می ماندید زیرا در کسوت امروزی شما ناچارید یک انقلابی باقی بمانید. انقلابی که 38 سال است مردم را با شعار و هیجان و ناخشنودی سرگرم کرده است؛ کاش می دانستید که مردم در زمان شاه خوشنودتر و شادتر می زیستند؛ کاش قدری هم دیپلمات می شدید و تاریخ ایران و جهان را مطالعه می کردید تا با عوامل و دلایل حیات پر افتخار و تمدنساز یک ملت بزرگ و پر افتخارآشنا می شدید؛ کاش می دانستید که ملت ایران پیش از ظهور اسلام در جهان می درخشید و بشریت را وامدار تمدن خود ساخته؛ شاید در این صورت به اهل منبر اجازه نمی دادید بر باورهای تاریخی ملت ایران بتازند و بی حرمتی کنند؛ کاش قدری دیپلمات بودید و اجازه نمی دادید اعلم الهدی ها بر ساحت هنر و ادبیات ما چنگ اندازند و بر فردوسی بی حرمتی کنند. تردید ندارم که مطالعات شما در حوزه تاریخ ادیان و فلسفه دین زیاد است ولی به آن بسنده نکنید و دامنه مطالعاتتان را به حوزه تاریخ و تمدن و حقوق بین الملل بسط دهید.

امیدوارم مردم در سخنرانی های بعدی پاسخ سئوالاتشان را دریافت کنند.

 
فرستادن دیدگاه
نام :
ایمیل :
دیدگاه :
 
دیدگاه کاربران :
تاکنون هیچ نظری برای این مطلب ثبت نشده است !
    
 
صفحه اصلی  بازگشت
 
تاریخ آخرین بروزرسانی : دوشنبه 13 فروردين 1403