توسعه سیاسی یک ملت محصول توسعه های مدنی و اندیشه ای آن ملت است و زمانی می توان آن را تجربه کرد که احزاب ملی به عنوان دانشگاه هایی در زمینه علمی و عملی در میان مردم فعالیت کرده و جامعه را به سلاح اندیشه مسلح نمایند، اما متأسفانه در این مسیر بیراهه هایی هم بر سر راه مردم ایران قرار گرفت و گروه هایی با گرایش های ضد ملی و مسلح به باروت و گلوله ایجاد شد که نه تنها گامی برای توسعه ملی برنداشتند بلکه آن را ده ها سال به تعویق انداختند؛ در این میان چند دهه ایست که گروه های تجزیه طلب با مشی تروریستی و وابستگی به سرویس های امنیتی برخی کشورها، ادعای فعالیت برای حقوق کردها را دارند اما در پس همه هیاهوهای خویش، هیچ توفیقی در میان هم میهنان کردمان به دست نیاورده اند و از سوی مردم منطقه تحت ادعای خویش طرد شده هستند.
تجزیه طلبان پریروز و فدرالیست های دیروز و هویت طلبان امروز و شاید دموکرات های فردا با حفظ ماهیت فکری خود هر از گاهی بنا به اقتضای زمان، سیمایی نو به خود می گیرند چنانکه به وقتِ توان بخشی از خاک ایران را جدا کرده و جمهوری مهاباد را تشکیل دادند و آن هنگام که تنی چند نیرو داشتند بر روی مردم اسلحه کشیدند و امروز که نیرویی برایشان باقی نمانده با مظلوم نمایی و شعر و داستان سرایی و مصاحبه در رسانه های آنچنانی می خزند!
این گروه ها که به موجب منطقه ای بودن و رفتارهای ضد ملی نمی توان نام حزب بر آن ها نهاد، همواره در تلاش برای خط کشی میان ملت ایران بوده و با هویت سازی های من درآوردی و وارونه خوانی از فدرالیسم، جاده صاف کن جنگ های داخلی و جدایی میان ملت ایران بوده اند و در تمام ادعاهای خویش مبنی بر مبارزه جهت احقاق حقوق کردها نه تنها گامی در راستای حقوق شهروندی این مردم که جزئی از ملت بزرگ ایران هستند برنداشته اند، بلکه چیزی جز جنگ، خیانت، ناامنی، گلوله، و ترور برای این مردم به ارمغان نیاورده اند و با مبارزات انحرافی، سنگ های فراوانی را در مسیر توسعه سیاسی و مبارزات حقیقی ملت ایران انداخته اند و حتی در اقلیم کردستان عراق نیز که اندکی از حقوق خویش را احیاء نموده بودند، با طناب پوسیده بارزانی به چاه جدایی خواهی رفته و داشته های خود را بر باد دادند. فراموش نکردیم که در هنگام برگزاری رفراندوم جدایی خواهی در اقلیم کردستان عراق، گروه های تجزیه طلب داخلی در پوست خود نمی گنجیدند و در فردای انتخابات عده اندکی به خیابان ها آمدند و به پایکوبی پرداختند اما کمتر از دو ماه بعد زلزله ای آمد که همه چیز را زیر و رو کرد و واقعیات را بیش از پیش برون ریخت...!
زلزله اخیر در غرب کشور به روشنی شکاف میان ملت ایران با حکومت و گروه های منطقه ای کرد را نمایان ساخت و در شبکه های مجازی از عدم اعتماد مردم به حکومت بسیار سخن حق به میان رفت اما چندان به گروه های تروریستی و تجزیه طلب کرد اشاره ای نشد.
ملت ایران که داغدار این حادثه دلخراش است، بار دیگر خط بطلانی بر روی تمام خط کشی های بیمارگونه قومی، فرقه ای، و طبقه ای کشید و در کمترین زمان ممکن یک بسیج همگانی قدرتمند را تشکیل داد؛ مردمی که در بدترین وضعیت معیشتی حاصل از مدیریت های انقلابی و جهادی به سر می برند، نان و پوشش از خویش بریدند و به یاری خانواده و همخون خود در غرب کشور شتافتند و کمک های انبوه خویش را به صورت خودجوش و غیر دولتی به سوی هم میهنان زلزله زده فرستادند و نمایی بزرگ از قدرت همبستگی ملی خویش به نمایش گذاردند که گمان می رود این همبستگی بزرگ ملی در پستوهای حاکمیت و گروه های جدایی طلب منطقه ای ایجاد وحشت نموده باشد زیرا این آغازی جدی بر پایان تحجر طلبان است!
به میدان کمک رسانی ها که باز می گردیم آنچه می بینیم عشق است و مسئولیت شناسی مردم از سرتاسر کشور، از هر گویش، از هر باور مذهبی، و از هر صنف و قشری اما خبری از باروت و ملت سازی(!) نیست، گویی که این زلزله در کنار ساختمان های سست، اندیشه های سست تجزیه طلبانه و فدرالیسم معکوس را هم فرو ریخته...! اما بنگریم مدعیان کجایند؟؟ پس از آنکه سیل کمک های مردمی ملت ایران از سرتاسر کشور به مناطق زلزله زده روان شد، گروه های تجزیه طلب تروریست که چند سالی است مارکسیست های اسلامی هم به آنان پیوسته اند به سکوت پرداختند و تنها به چند مورد کمک از شهرهای کردنشین اطراف بسنده کردند و سر خود را در برف فرو بردند تا انسجام و همبستگی ملت ایران را نبینند، تو گویی بزدلی چشمان خود بر وحشت ببندد...
اما روی دیگر سکه که ناممکن است چیست؟ فرض می کنیم ملت ایران یکپارچه نیست، زبانی ملی برای سرتاسر ایران وجود ندارد، و کشور فدرال وارونه (تجزیه شده) است... حال به وضعیت کمک رسانی ها به صورت فهرست وار و حداقلی نگاه می کنیم:
1- کسی با مردم زلزله زده احساس پیوند ندارد و مسئولیت خاصی در برابر آنان حس نمی کند.
2- پیام ها و درخواست های زلزله زدگان به سختی به سایر مناطق می رسد و در بیشتر مواقع بخاطر نبود زبان و گویشی مشترک، پیام ها در ترجمه و انتقال دچار مشکل و دیر رسیدن می شوند.
3- تعداد اعضای جمعیت هلال احمر در آن منطقه بسیار کم بوده و کمک رسانی با سختی بیشتر و نیروی کمتری صورت می گیرد.
4- جنگ های داخلی پیش از تجزیه، امنیت مناطق را به شدت خدشه دار کرده و با کوچک ترین حادثه، دزدان و اوباشان فرصت طلب از بحران پیش آمده سؤ استفاده کرده و منطقه و امنیت آن بیشتر از خود زلزله توسط این گروه ها آسیب خواهد دید.
5- درگیری های منطقه ای پیش از جدایی ها، مناطق مجاور را در وضعیت دشمنی قرار داده و منطقه زلزله زده در شرایط ایزوله، هیچ دسترسی برای دریافت کمک نخواهد داشت.
6- چیزی به نام کمک های انبوه مردمی معنا نمی یابد و کمک ها در سطح صلیب سرخ محدود می گردد که برای دریافت آن محدودیت های فراوانی در مرزهای زمینی و هوایی وجود خواهد داشت.
7- هیچکسی با خودروی شخصی نمی تواند از شرق ایران حرکت کرده و به راحتی استان به استان را طی کند و کمک های جمع آوری شده را به غرب کشور برساند و در اولین مرز متوقف می شود.
8- مردم مناطق دیگر اگر مایل به کمک باشند که به موجب جنگ ها و خون ریزی های داخلی چیز بعیدی است، گمرک واحدهای سیاسی به وجود آمده هزینه های سنگینی را برای انتقال کمک ها تحمیل می کند.
9- کمک ها اگر اجازه عبور از مرزهای ساخته شده را داشته باشند برای مدتی جهت بازرسی و امور اداری در گمرک واحدهای سیاسیِ به وجود آمده باقی مانده و با تأخیر بسیار به دست زلزله زدگان می رسد.
10- چهره های نامدار و قابل اعتماد در سطح ملی توان جمع آوری کمک های مردمی را نخواهند داشت زیرا هرکدام در بخشی از واحدهای سیاسیِ به وجود آمده محدود شده اند و نمی توانند کمک ها را از سرتاسر کشور جمع آوری کنند.
همبستگی ملت ایران حرکتی خودآگاهانه بود که در مسیر خود کاخ سست تمام اندیشه های ضد ملی چپ و راست را ویران می کند و وقت آن رسیده که دولتمردان و قدرت های جهانی چشمان خود را باز کنند و ببینند که ملت ایران در خط مقدم ناسیونالیسم آگاه حرکت کرده تا جهان تیره و خاموش نگردد...
پاینده ایران
|