داعش پدیده شوم و نکبت بار قرن ما، محصول طراحان اتاق فکر سرمایه داری جهانخواراست؛ اتاقی که فرادولتی عمل می کند؛ اتاقی که دولت ساز است؛ جنگ می آفریند و بحران می سازد. این اتاق بود که دولت های بزرگ نظیر آمریکا و انگلیس و فرانسه را موظف به تربیت، آموزش، و مسلح کردن داعش نمود و دولت های عربستان، ترکیه، قطر، و اسرائیل نیز مأموریت یافتند آن ها را پشتیبانی نموده و اهداف تهاجم را در خاورمیانه مشخص سازند. داعش که تا بن دندان به سلاح های پیشرفته و مرگبار مسلح شده و آموزش دیده بود رعدآسا بر سرزمین های عراق و سوریه فرود آمد و تا پشت مرزهای ایران پیش راند اما درست در همین نقطه متوقف گردید و سپاه پاسداران که در جنگ های هشت ساله با عراق کارآزموده شده بود وارد جنگ نیابتی گشت و پس از سه سال نبرد خونین و صرف هزینه های هنگفت با پشتیبانی هوایی روسیه و حضور میدانی حزب الله لبنان و ارتش سوریه، سرزمین های اشغالی را از تصرف مزدوران خارج کرد و در نهایت سردار سلیمانی طی نامه ای حماسی پایان حضور مرگبار داعش و شکست حامیان آنان را به رهبر جمهوری اسلامی ایران گزارش داد. اما نکته قابل ملاحظه اینکه اگر این پیروزی در هر نقطه دیگر جهان نصیب یک کشور می گردید بلافاصله مردم به خیابان ها ریخته و به جشن و پایکوبی می پرداختند اما در ایران چنین نشد؛ نه در ایران که در عراق و سوریه نیز کسی پایان مصیبت داعش و شکست قدرت های جهان را جشن نگرفت، تنها چند سخنرانی پر طمطراق مقامات دولتی واکنش به این پیروزی بزرگ بود!
اینک سئوال اینست که چرا پیروزی غلبه بر داعش که بخش عظیمی از سرمایه ملی را بلعیده و جان های گرانبهایی در این راه شهید شده بودند احساسات ملی را بر نینگیخت؟ چرا مردم کوچه و بازار به اندازه پیروزی در یک مسابقه فوتبال به خیابان ها نریختند؟ چرا جشن ملی با حضور میلیونی مردم برپا نشد؟ چرا فقط آیات عظام و تنی چند از مقامات دولتی و نظامی به ابراز نظر پرداختند و تبریک گفتند؟ این سئوال بزرگ در مورد بزرگ ترین جنگ منطقه ای که در سطح جهانی تاثیرگذار بود درخور بررسی و واکاوی است. پاسخ به این سئوالات برای درج در تاریخ الزامی است:
جنگ خاورمیانه، یک توطئه جهانی برای چپاول سرمایه های ملی مردم این سامان است و به ملت ها تحمیل گردیده و ناشی از عزم و اراده ملی نبوده و نیست.
جنگ خاورمیانه بر سر منافع ملی کشورها روی نداده بلکه قدرت طلبی سران حکومت ها سبب این فاجعه بزرگ قرن گردیده است.
جنگ خاورمیانه، جنگ شیعه و سنی است که طرح و نقشه آن را قدرت های جهانی کشیدند و حکومت های فرقه ای منطقه علیرغم تمایل مردم به اجرای آن اقدام ورزیدند.
جنگ خاورمیانه، پایان دوران زندگی مسالمت آمیز مسلمانان و آغاز کشتار آنان به دست یکدیگر و ویرانی خانه و کاشانه و زیربناهای اقتصادیشان است.
جنگ خاورمیانه دسیسه شوم علیه فرهنگ و تمدن مشرق زمین است که حکومت های وقت بی اذن مردمانشان به آن تن دادند.
جنگ خاورمیانه جنگ دولت هاست و نه ملت ها.
جنگ خاورمیانه دست حکومت های درگیر را به استبداد و دیکتاتوری و سرکوب آزادی و آزادی خواهان و تضییع حقوق مردم باز گذاشته و آرزوهای مردم را که خواهان زندگی مسالمت آمیز و توسعه و پیشرفت هستند نادیده گرفته است.
جنگ خاورمیانه، مردم منطقه را فقیر و پریشان و آواره کرد و بر ثروت شرکت های جنگ افروز در داخل و خارج از کشور افزود و چهره زشت فقر را در کنار اشرافیت سیاه به نمایش گذاشت.
بنابراین مردم سوریه و عراق که با انبوهی از ویرانی و سرزمین سوخته روبرو شده اند انگیزه ای برای جشن و شادمانی و رقص بر ویرانه ها و اجساد به خون خفته فرزندانشان نداشته و ندارند.
و اما در ایران لازم به ذکر است که روابط دوستانه و صلح آمیز ایران با دنیای آزاد در اثر وزش طوفان انقلاب اسلامی درهم نوردیده شد و رشته های الفت و دوستی جای خود را به ادعای صدور انقلاب و نابودی شیطان بزرگ و محو اسرائیل بخشید. سیاستی که از گروگانگیری دیپلمات های سفارت آمریکا آغاز و با تهاجم صدام ادامه یافت و به رو در رویی با آمریکا، اروپا، اسرائیل و کشورهای همسایه و در نهایت به جنگ های نیابتی منتهی گردید و آشکار بود که اعمال سیاست های ایدئولژیک و ماجراجویی های انقلابی در درون و برون از مرز، می توانست ایران در حال پیشرفت و توسعه را که می رفت در ردیف چند کشور مقتدر جهان قرار گیرد به گرداب بحران و نفاق و جنگ های فرقه ای سوق دهد.
و امروز پس از سی و هشت سال که از عمر نظام اسلامی می گذرد ملت ایران با چالش های هولناک اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، زیست محیطی، و فرهنگی دست و پنجه نرم می کند و بدیهی است در چنین شرایطی با وجود پانزده میلیون بیکار، بیست و دو میلیون دختر و پسر مجرد که قادر به تشکیل خانواده نیستند و میزان 68 درصد افسردگی، 6 میلیون معتاد، و 42 درصد زیر خط فقر و نیز دست های آلوده به فساد دولتمردان و کارگزاران و بنگاه های دولتی که گلوی یک ملت بزرگ را می فشارد انگیزه ای برای جشن پیروزی باقی نمی گذارد.
در کشوری که احزاب ملی و رسانه های آزاد و نهادهای ملی و امنیت سیاسی وجود ندارند باید مترصد آن بود که هر لحظه به فاصله حکومت و ملت افزوده گردد وهرگونه الفت و احساس مسئولیت بین طرفین از بین برود و دقیقاً بدین جهت است که به هنگام تحریم های ناعادلانه و کمرشکن که حیات اقتصادی و توان معیشتی مردم را هدف قرار داده بود به وقیحانه ترین اقدام ضد ملی توسط مسئولان دولتی برخورد می کنیم و آن غارت و چپاول بیت المال به بهانه دور زدن تحریم هاست.
جلوه این فاصله ها در همه شئون زندگی مردم هویداست حتی در حوزه های علمیه و در بیوت برخی از آیات عظام و در همین جا این سئوال مطرح می گردد که آیا کشوری را درعرصه گیتی سراغ دارید که صاحبان و متولیان انقلاب یعنی مراجع دینی انحصار تجارت برخی از کالاهای مصرفی مردم را به خود اختصاص دهند و دست در سفره مردم نمایند؟ آیا حکومتی را سراغ دارید که میلیاردها دلار از جیب ملت صرف تبلیغات مذهبی یک فرقه علیه پیروان مذاهب دیگر نماید و به نفاق و کینه های مذهبی و قومی دامن بزند و بذر تجزیه سیاسی و فرهنگی در کشور خویش بپاشد؟! آیا کشوری را می شناسید که نیروی نظامیش به ساخت و ساز و امور ساختمانی و تجارت کالا و واردات و صادرات بدون نظارت و حسابرسی مشغول باشد؟
شاهد عینی تر و ملموس تراز این فاصله ها را می توان از نامه سردار سلیمانی فاتح میدان نبرد به رهبر جمهوری اسلامی مشاهده کرد. در این فتحنامه سردار سلیمانی به تبعیت از روح ایدئولوژی حاکم بر کشور تنها از گروه های شیعی قدردانی کرد و از پیروان مذاهب دیگر که در میدان و یا پشت میدان ایثار کردند نامی به میان نیاورد، او حتی از همسنگران روسی خود که نقش عمده در پیروزی علیه داعش داشتند یادی نکرد، این همان روحیه انحصار طلبی است که در مدت قریب به چهار دهه در درون کشورنسبت به ملت ایران اعمال می شود و امروز همین سیاست صرف هم پیمانان نظامیشان در آن سوی مرزها می گردد غافل از آنکه به دلایل متعدد جنگ تمام نشده و فعلاً صحنه نبرد از سنگرهای خاکی به پشت میزهای مذاکره انتقال یافته و تا دستیابی به صلح پایدار راه درازی در پیش است زیرا اهداف بازیگران صحنه های جنگ از یکدیگر فاصله اساسی دارند و جاه طلبی ها و سهم خواهی های حاکمان وقت بر قدرت و قوت خود باقی است و هر لحظه بیم آن می رود که جنگ های نیابتی به نبردهای مستقیم و رو در رو تبدیل گردد زیرا گرچه داعش از منطقه رانده شده ولی فرهنگ داعشی همچنان بر خاورمیانه سایه افکنده است لذا تا پایان یافتن خوی و خصلت داعشی و تا زمانی که حاکمان غیر مردمی بر سر کارند و جز به دوام قدرت خود نمی اندیشند و تا زمانی که منافع ملی فدای مصالح سیاسی می گردد امیدی به صلح پایدار نیست و توفیقات میدانی به منزله پایان جنگ تلقی نمی گردد.
پیروزی واقعی و جشن ملی زمانی فرا می رسد که اراده و عزم ملت ها به ایجاد حکومت های ملی بینجامد. |