ترامپ رئیس جمهور آمریکا با اعلام اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل دچار اشتباه محاسبه نشده و دیوانه هم نیست. او یک تاجر تمام عیار است که به دلیل داشتن چنین قابلیتی مورد حمایت نهادهای مالی و قدرت های سیاسی قرار گرفت. او منطقه خاورمیانه را خوب می شناسد و از احساسات مسلمانان جهان آگاه است. او تنها رئیس جمهور آمریکا پس از جنگ دوم جهانی نیست که با استفاده از احساسات مذهبی و فرقه ای مردم منطقه به میدان آمده؛ در گذشته نیز رهبران سایر کشورهای قدرتمند از این پتانسیل در زمان و مکان های خاص بهره برده اند و چوب حراج بر باورهای عوام الناس زده اند. ترامپ خوب می داند شور و هیجانی که در رگ و پوست مردم خاورمیانه جاری است قابلیت مدیریت دارد و می تواند به هنگام لزوم دستخوش ارتقاء و باروری و زاد و ولد گردد و یا بالعکس در صورت نیاز به افتراق، انشعاب، اختلال، اغتشاش، و اشتعال تبدیل گردد. این روحیه دوگانه موهبتی است برای قدرت های آزمند که طالب رونق اقتصادی کشورشان به هر قیمت و با توسل به هر نیرنگ و استفاده از هر ترفند و جنایتی می باشند.
برای بهره برداری از این پتانسیل، تنها به رهبران سیاسی نیاز هست که از بطن آن جامعه قد علم کرده و مجهز به سلاح ایدئولوژی مذهبی جامعه خودشان باشند. رهبرانی به شدت اصولگرا، تندرو، جاه طلب و سنت گرا، و عوام فریب؛ رهبرانی که قادرند با تکیه بر مقدسات دینی احساسات توده ها را برانگیزانند و شعله های جنگ را دامن بزنند. بدیهی است دوام و بقای این قبیل رهبران بستگی به نحوه مدیریت آنان در اداره جنگ و بحران دارد و در اجرای این امر، مهم نیست چه تعداد کشته و چرا کشته می شوند؛ مهم نیست چه میزان سرمایه های ملی به هدر می رود؛ مهم نیست فقر و فساد چه بر سر قراردادهای اجتماعی و ارزش های انسانی و اخلاقی می آورد؛ مهم آنست که حاکمان بر سریر قدرت باقی بمانند. بقای قدرت تنها وجه اشتراک دو سر این حکومت هاست. اینان در یک اتحاد نانوشته به مدد یکدیگر بحران و جنگ را مدیریت می کنند، بذر نفاق می پاشند، جنگ های قومی، مذهبی، و فرهنگی را دامن می زنند و حقوق بشر و قوانین بین الملل را به مسلخ می برند.
روش های اعمال حاکمیت در خاورمیانه یکسان است: سرکوب در داخل و طغیان در خارج. حال آقای ترامپ با شناخت از این سابقه چهل ساله در منطقه با ساز جدید وارد میدان شده، سازی که رهبران سیاسی با آن آشنایی کامل دارند و باید با خروج داعش از منطقه و آرامش نسبی، افکار عمومی تجدید قوا گردد و با ورود به فاز دوم آن چنان به ایجاد هیجان عمومی و برپایی شور و آشوب و التهاب اعصاب همگانی اقدام نمایند که چشم ها قادر به تماشای رویدادهای جدید نگردد.
با اجرای فاز دوم چه کسانی خوشحال شدند؟
1 – آقای نتانیاهو رهبر تندگرای اسرائیل که در نتیجه بحران خاورمیانه و قصه ایران هراسی در کرسی قدرت جا خوش کرده و به مرد اول اسرائیل تبدیل شده باید پس از دریافت جایزه از اربابان و تشویق و تمجید از او تا خانه اش بدرقه گردد. نتانیاهو روزهای سرشار از غرور را می گذراند زیرا او کشتار مسلمان به دست مسلمان و نفاق و پراکندگی بین امت محمد رسول خدا را به نحو احسن مدیریت کرده و حال باید پس از دریافت جایزه (انتخاب اورشلیم به پایتختی) در میان هلهله یهودیان و فریادهای جگرخراش مسلمانان تا خانه اش بدرقه گردد. امروز مردم اسرائیل خوشحالند و فردا با خروج نتانیاهو از صحنه مسلمین شادمان خواهند شد، البته ناگفته نماند که نتانیاهو و همسرش و مشاور ارشدش به اتهام سوء استفاده از قدرت و مشارکت در فساد زیر سئوال رفته اند و از موقعیت متزلزلی برخوردارند ولی مجازات این پسر خوب تا اقدامات بعدی به عهده تعویق خواهد افتاد!
2 – مخالفان ترامپ در آمریکا از قدرت بالایی برخوردارند و وی را رها نمی کنند. ترامپ زیر تیغ استیضاح بر سر پرونده انتخاباتیش می لرزید و دامادش با اتهام های جدی روبروست، پس باید چاره ای می اندیشید و از مخمصه نجات می یافت. ترفند بیرون کشیدن پرونده قدیمی و گرد و غبارآلود پایتختی اورشلیم برگ برنده ای برای نجات او تلقی می گردد و حال به همان اندازه که صدای مسلمانان تندرو در گیتی بلند شده به همان میزان صدای مخالفان ترامپ رو به خاموشی می رود و پرونده آقای ترامپ به سرنوشت دوسیه آقای نتانیاهو دچار می گردد. اینک ترامپ تا حدودی از پریشان احوالیش کاسته شده و خوشنود از دسته گلی که به آب داده نظاره گر فریادهای جگرسوز تندروهای اسلامی است.
3 – سومین گروهی که با اقدام اخیر ترامپ سر از پا نمی شناسند اصولگراهای جمهوری اسلامی هستند که با بحران و جنگ الفت دیرینه دارند و درست در روزهایی که نگران بهبود اوضاع جنگ خاورمیانه و آشفتگی اقتصادی درون کشور بودند با برگ سبز ترامپ حال و هوایی پیدا کردند و از انزوا خارج شدند. این روزها کیهانی ها همصداهای بسیار دارند؛ تظاهرات ضد اسرائیلی را با آب و تاب بسیار پوشش می دهد تا شاید مردم قصه تلخ سفره های خالی و غصه فساد افسار گسیخته را به فراموشی بسپارند. دولتمردان جمهوری اسلامی نیز پرونده های بسیار در دادگاه ها و پرونده های بسیار دیگر نزد ملت ایران دارند که هنوز به دادرسی نرسیده است.
با این ترتیب ورود به فاز دوم بحران، عده ای را شادمان و برخی را دل نگران و افسرده کرده است اما نکته قابل یادآوری اینست که بی تردید فاز دوم بحران مانند فاز اول عمر طولانی نخواهد داشت و منطقه آبستن فاز سوم است که خیلی از معادلات را به هم خواهد ریخت و پرونده های معوقه رونمایی خواهند شد.
باید اندکی صبر پیشه کرد... |