ماه گذشته در مقاله ای با عنوان "فاز دوم" به بحران جدیدی اشاره کردم که از جنس بحران فاز اول چهل سال گذشته نخواهد بود و زمان "زد و بند در بیرون و قداره کشی در درون" به سر آمده و یادآور شدم که در فاز دوم، بحران طولانی نخواهد بود زیرا دو اتفاق قابل پیش بینی، جمهوری اسلامی را با چالش جدی مواجه خواهد ساخت:
1- حرکت از داخل، 2- تحرک از خارج.
حرکت از داخل:
هیئت حاکمه جمهوری اسلامی از آغاز تاکنون به اتکای باورهای مذهبی، سیاست خارجی را بر سیاست داخلی اولویت بخشیده و قبل از آنکه مطالبات مردم به پا خاسته را در دستور کار قرار دهد و به ساخت و ساز زیر بناهای سیاسی و اقتصادی بپردازد مصرانه بر طبل صدور انقلاب کوبید و کشورهای اسلامی را به تبعیت از انقلاب اسلامی فراخواند و همزمان پنجه بر چهره بزرگ ترین قدرت جهان کشید و دیپلمات های آمریکایی را به گروگان گرفت و به زبان دیپلماسی با غرب اعلام جنگ کرد و در اندک مدتی پای در میدان نبرد با عراق نهاد و لاجرم مطالبات مردم در سایه جنگ های عقیدتی کمرنگ شد و امر برنامه ریزی و توسعه و رفاه عمومی دستخوش ماجراجویی های انقلابی و بحران مدیریت مذهبی گردید. جنگ ویرانگر با عراق هشت سال طول کشید و عاقبت به نوشیدن جام زهر توسط رهبر انقلاب انجامید. هنوز ملت ایران از زیر بار جنگ قد علم نکرده بود که جمهوری اسلامی بدون کسب اجازه از ملت ایران و قبل از آنکه به ویرانی های جنگ بپردازد به ماجرای غنی سازی اورانیوم پرداخت و میلیاردها دلار از منابع مالی کشور را که باید مصروف زیرساخت ها می شد در راه بحران های منطقه ای و حمایت از حزب الله و حماس پرداخت. این اقدامات خطرناک و پر هزینه از جیب ملت ایران ولی بدون کسب اجازه از صاحب مال موجبات تحریم اقتصادی و فلج شدن بنیه مالی و فساد افسار گسیخته را فراهم ساخت که در نهایت هزینه های وحشتناک آن بر دوش ملت ایران قرار گرفت و سفره مردم را خالی کرد، صنایع را به ورشکستگی سوق داد، کشاورزی را از پای در آورد، سیل بیکاران را روانه خیابان ها کرد و در نهایت مردم را زمینگیر نمود. اینک باید یاد آوری نمایم که حزب پان ایرانیست طی 38 سال گذشته دولت ها و حاکمیت را مورد خطاب قرار داده و با صرف هزینه بسیار رو در روی مفاسد اجتماعی و تضییع حقوق ملی و نقض حاکمیت ملی و برنامه های اقتصاد سوز اعلام موضع می کرد ولی همه آن دلسوزی ها راه به جایی نبرد بلکه بیشتر در معرض بی اعتنایی، تهدید، ارعاب، و مزاحمت قرار می گرفت تا آنجا که مردم ستم دیده یعنی صاحبان واقعی کشور به خروش آمدند و حقوق از دست رفته یشان را فریاد زدند.
شعارها کاملاً شفاف و صادقانه و از سر درد است. مطالبات مردمی آنچنان ریشه در عزم و اراده ملی دارد که هرگز نمی توان آن را به روس و انگلیس و آمریکا و یا هر جای دیگر جهان مرتبط دانست. شعارها از درون یک جامعه فهیم و خردمند و دردآشنا و هدفمند بر می خیزد، به گونه ای که حتی جریان های سیاسی در داخل و خارج را مبهوت ساخته است؛ شعارها از قلب تاریخ ایران و فرهنگ پر بار ملت ایران برخاسته و ناب و خالص است؛ شعار ها انگشت روی درد ها می گذارد و فریاد می زند: "خلق جهان بدونه ایران شده دزد خونه"
در این فریاد که سال ها در گلو شکسته بود خطاب به جهان آزاد و ملت های در بند است و در واقع همدردی با ملت هایی است که تحت لوای دموکراسی، مردم سالاری، خدا، دین، مذهب و کتاب آسمانی غارت شده اند. مردم در کمال صداقت اعلام موضع کرده و می گویند: "به ما خیانت شده نقض امانت شده".
مردم زمزمه های دیروز را که نجیبانه در کنج خلوت خود و خانواده یشان بیان می شد امروز به فریاد مبدل کردند: "ملت گدایی می کند آخوند خدایی می کند"
مردم فهمیده اند که هیئت حاکمه آخوندی دین و باورهایشان را مصادره کرده اند و از آن سوء استفاده شده و لذا با صدای رسا فروپاشی ارزش های اخلاقی و معنوی را در قالب یک شعار گویا بر سینه تاریخ می کوبند تا هرگز از یادها نرود: "اسلامو پله کردین ملتو ذله کردین"
این تنها یک شعار نیست یک پیام است، یک مانیفست جدید است، یک فریاد بر سر همه حاکمانی است که دین را ابزار قدرت های نفسانی خود کردند، با نام دین جنایت و غارت کردند و همچنان حقوق اولیه انسان ها را پایمال می نمایند.
مردم بپاخاسته پس از یک تحلیل تاریخی حکم نهایی را صادر می کنند: "ما اشتباه کردیم که انقلاب کردیم".
این فرمان پایان انقلابی است که رهبران آن دنیا و آخرت مردم را به باد فنا داده و دیگر چیزی برای دلبستگی ندارند. و در یک غور و بررسی آگاهانه و ملی و حسابگرانه، ثمره اشتباهشان را در این شعار خلاصه می کنند: "ایران که شاه نداره حساب کتاب نداره"
این شعار یک فرهنگ به همراه دارد؛ فرهنگی که ایران ستیزان از درک آن عاجزند. پتک محکمی است که بر سر مجاهد خلق، فدایی خلق، ملی – مذهبی، اصولگرا، اصلاح طلب، اعتدال گرا، چپ سیاسی، چپ و راست دینی، و تجزیه طلبان فرود می آید و در نهایت فریاد پر صلابت: "رضا شاه، روحت شاد".
تیر خلاصی است که بر کله های انباشته از فرضیه های عاریتی و مکتب های دروغین شلیک می گردد. مجموعه فریادهای مردم حاوی یک مقدمه و چند ماده بر یک مانیفست سیاسی است که بدان پرداخته شد.
تحرک از خارج:
حکومت جمهوری اسلامی با شعار مرگ بر آمریکا متولد شد و با اعمال سیاست های انقلابی و فرقه ای، روابط دوستانه ایران را با دول بزرگ و همسایگان از هم گسیخت و سرنوشت کشور را به دست شعارهای انقلابی و سیاست های توسعه طلبانه سپرد که نتایج آن چنین بوده است:
ادامه تنش بین ایران و آمریکا، پای جمهوری اسلامی را به پیکارهای منطقه ای و جنگ های نیابتی و خصومت با کشورهای عرب جنوب خلیج فارس باز کرد و تحریم های کمرشکن، اقتصاد ایران را به ورشکستگی کامل سوق داد.
جمهوری اسلامی با صرف هزینه های سنگین در عراق و سوریه و لبنان و یمن دخالت نظامی کرد و به پیروزی هایی نایل گشت اما اکنون که داعش از منطقه رانده شده و ایران پشت مرزهای اسرائیل حضور نظامی پیدا کرده باید از پروسه بسیار سنگین مذاکره برای حفظ موقعیت موجود دفاع نماید اما دشواری قضیه آنجاست که همپیمانان دیروزی جمهوری اسلامی مانند روسیه و ترکیه و عراق حضور ایران را در منطقه تحمل نخواهند کرد زیرا پوتین با کشورهای اسرائیل، عربستان، ترکیه، و سوریه نرد عشق می بازد و برای تداوم حضور در دریای مدیترانه حضور ایران را در سوریه و لبنان در تضاد با منافع خود می بیند و در آینده با یک چرخش موذیانه به جمهوری اسلامی پشت خواهد کرد تا از حمایت اسرائیل و عربستان برخوردار گردد. پوتین در سهم گیری از آمریکا استاد است و خوب می داند که با یک تاجر سیاسی چگونه معامله کند. روسیه به عهدشکنی شهرت جهانی دارد و ملت ایران زخم این بد عهدی ها را بر پیکرش تجربه کرده است.
عربستان با پشتیبانی مالی از عراق، رهبران این کشور را به جدایی از جمهوری اسلامی تشویق می کنند و هم اکنون آثار این چرخش را در سیاست های گمرکی عراق نسبت به کالاهای ایرانی مشاهده می کنیم. حیدر العبادی در زمان انتخاب بین ایران و آمریکا لحظه ای درنگ نخواهد کرد.
ترکیه، بشار اسد را لایق ادامه حکومت نمی داند و با بیان آشکار خط قرمز جمهوری اسلامی را در نوردیده است. اردوغان نیز بین ایران و آمریکا تردیدی به خود راه نخواهد داد.
حزب الله لبنان و حماس دو بازوی جمهوری اسلامی که با حمایت مالی و نظامی ایران شکل گرفته اند جز با استمرار کمک های بی دریغ مالی ایران قادر به ایستادن روی پای خود نخواهند بود. همزمان با به گل نشستن کشتی نجات برجام و تداوم تحریم های بانکی، و صرف 150 میلیارد دلار پول های برجامی که به سفره مردم راه نیافت دولت روحانی را در ورطه ورشکستگی کامل قرار داد و دیگر این دولت قادر به حمایت مالی از حزب الله و حماس و حشد الشعبی و حوثی ها نخواهد بود و باید در انتظار جام هایی بود که یکی پس از دیگری نوشیده شود!
با ادامه تحرکات خارجی و تهی شدن خزانه، مگسان گرد شیرینی دوام نیاورده پرواز خواهند کرد و بر زباله های غرب که از پیش تدارک دیده اند فرود خواهند آمد و در نتیجه علی می ماند و حوضش! بنابراین به نظر می رسد که تحرکات بیرونی و حرکات داخلی راه را برای ایران فردا هموار خواهند ساخت تا دموکراسی و حاکمیت ملی به ایران سرفراز فرصت بالندگی یابد. |