در میان انبوهی از مشکلات ناشی از اعمال حاکمیت چهل ساله جمهوری اسلامی، آنچه که ایران را در رأس خبرهای جهان قرار داده گفت و گو پیرامون جنگی جدید بین جمهوری اسلامی و آمریکا و یا مذاکره ای جدید است که به آشفتگی سیاسی روزافزون و بحران اقتصادی افسار گسیخته در ایران دامن زده است. گرچه رهبر جمهوری اسلامی بیان داشت که جنگ نخواهد شد و مذاکره هم نخواهیم کرد اما این سخنان تغییری در روند فروپاشی ایجاد نکرده است. بیان "جنگ نخواهد شد" سخن بی پایه ای است زیرا جمهوری اسلامی چهل است که میدان های جنگ و بحران را در منطقه مدیریت می کند و هزینه تمام و کمال آن را بر ملت ایران تحمیل کرده و فقر و افسردگی و اضطراب و بی اعتمادی را جایگزین شادابی و نشاط و تحرک و عشق و امید ساخته است و در این میان آمریکا با اعمال سیاست "ایران هراسی" و ایجاد جنگ روانی میلیاردها دلار اسلحه به شیوخ عرب فروخته و با حفظ توازن قوا، به دو طرف دعوا سرویس داده و نظام های بحران ساز منطقه را بر خلاف تمایل و اراده ملت ها حفظ کرده است.
اما بیان "مذاکره نخواهیم کرد" نیز بی پایه و اساس است زیرا در همه سال های حیات جمهوری اسلامی، مذاکرات پنهان و گاه آشکار که منتهی به "معامله" شده جریان داشته. معامله یعنی بده و بستان و در این کار جمهوری اسلامی ید طولایی دارد و با گشاده دستی منویات و مطالبات طرف مقابل را با هزینه ملت ایران پاسخ مثبت و سخاوتمندانه داده و آنچه را که ستانده بقای نظام بوده است و بس.
اکنون با تغییراتی که در مدیریت سیاسی آمریکا پیش آمده درک زبان سیاسی دو طرف مشکل و گاه غیر مفهوم شده است زیرا طرف معامله، مطالباتی از جمهوری اسلامی دارد که با گذشته کاملاً متفاوت است. ترامپ به سراغ کلیت نظام رفته و درخواست تغییر رفتار دارد یعنی این بار نظام اسلامی بر خلاف گذشته نمی تواند از نفت و گاز و دریا و منابع طبیعی و فرصت های سیاسی و قدرت ایران در منطقه هزینه کند، بلکه باید حاکمیت دینی را مورد معامله قرار دهد و این همان گره کور قضیه است که دولتمردان نظام و رهبران مذهبی و بنیادهای مالی و سرسپردگان به نظام را دچار سرگیجه نموده و آنان را وادار به ایراد سخنان و ادعاهایی کرده که حکایت از سردرگمی و ناآشنایی با طرف معامله را دارد. بنابراین تنها تفاوتی که اکنون در معاملات جمهوری اسلامی با آمریکا پدید آمده این است که اینبار باید واقعاً مذاکره نمایند، نه معامله! مذاکره بر سر رفتار نظام! مذاکره با ترامپ دشوار است زیرا او تنها یک تاجر حرفه ای نیست بلکه ترامپ یک جریان است، جریانی جدید که اهدافی را در دنیا دنبال میکند. ترامپ بر خلاف دولت های قبلی آمریکا برای مذاکره پیش شرط هایش را با صدای بلند اعلام کرده و این بدان معناست که دیگر معامله ای در کار نیست. او معاملاتش را با عربستان و قطر و امارات و اردن انجام داده و سهم حضورش در منطقه را از آنان گرفته حال می خواهد با ایران مذاکره کند، مذاکره ای رودررو و بی واسطه. موضوع مذاکره نفت و گاز نیست، موضوع "تغییر رفتار جمهوری اسلامی" است و این همان چیزی است که حال آقایان را ناخوش کرده است.
مشکل اساسی در این رویارویی اینست که نه لبخندهای آقای ظریف و نه رجزخوانی های چندش آور رئیس جمهور و نه توپ و تشر فرماندهان سپاه کارساز نیست. مذاکره درباره "تغییر رفتار" است که دو رهبر ایران و آمریکا طرف گفت و گو هستند. ترامپ و خامنه ای، تصور ملاقات این دو در ذهن تماشایی است، دیدنی تر از رهبران آمریکا و کره شمالی. در همه دنیا نیز مرسوم است که رهبران کشورها باید رودررو و مستقیم بگویند و بشنوند تا به نتیجه برسند وگرنه با پیام بردن و آوردن و تفسیر و ترجمه نظرها راه بهجایی نمی رسد. مورد مذاکره "تغییر رفتار" است که برای رهبران جمهوری اسلامی توهین آمیز است و باورکردنی نیست زیرا معاملات قبلی برای "حفظ رفتار" بوده، نه "تغییر رفتار " و بر همین اساس، جمهوری اسلامی و دولت های جهان به تفاهم کامل رسیده و منافع ملت ایران را قربانی تفاهمات کرده اند.
و اما ملت ایران که از سال 1357 وجه المصالحه قدرت های جهانی گردیده درس های گران بهایی از سیر تحولات فراگرفته و به خوبی دریافته که هیچیک از قدرت های خارجی فریادرس ستمدیدگان و قربانیان معاملات جهانی نیستند و اگر اخیراً از سوی ترامپ نواهای جدیدی ساز شده و با ملت ایران در مورد تغییر نظام و یا رفتار آن هم آوا گردیده به دلیل فریاد بلند اعتراض ملت ایران است که با سایر ملت های جهان علیه نظام سلطه جهانی بپا خاسته اند. این موج جدید خروش ملت ها در خاورمیانه، اروپا، و آسیا حاصل همان سیاست های پنهان و معاملات ضد بشری و تفاهمات غیر انسانی است که ترامپ قصد دارد آن را بشنود و در صورتی که "بتواند" آن را نمایندگی کند. در واقع هنوز معلوم نیست در نبرد جریان ترامپیسم با قدرت اقتصاد گلوبالیسم کدام یک پیروز خواهند شد. صدای ترامپ برای همه ملت های بپا خاسته دلنواز است اما آینده نشان خواهد داد که آیا ترامپ می تواند اعتبار از دست رفته آمریکا را بازیابد یا در معامله ای دیگر باقیمانده حسن نیت ملت ها به آمریکا را نابود می کند؟؟
جان کلام اینکه در این آزمایش بزرگ تاریخی، ملت ایران نباید منتظر دریافت پاسخ از سوی سوداگران باشد و ضروری است با شناختی که نسبت به جایگاه تاریخی و هویت خویش پیدا کرده و آگاهی که از چهل سال حاکمیت دینی دارد، فریب طرح های جدید برای تداوم حاکمیت دینی را نخورد زیرا دوام این نظام یعنی تداوم فقر و فساد و ستم و در نهایت فروپاشی ایران. آنچه که می تواند "مذاکره یا معامله" را به نفع ملت ایران سامان دهد نقش تاثیرگذار اقتدار یک ملت به هنگام رستاخیز ملی است. در چنین شرایطی است که آمریکا و قدرت های بزرگ می توانند در کنار ملت ایران قرار گیرند و بر سیاهکاری های گذشته خود خط بطلان بکشند، و یا ننگ سیاست های ضد انسانی و ضد ایرانی را در تاریخ به ثبت برسانند. |