نهضت پانایرانیسم و حزب پانایرانیست، از آغاز، واکنش و اعتراضی بوده است به چند قرن تجاوز، غارتگری و مداخلات قدرتهای مهاجم بیگانه در امور داخلی ایران که ابتدا به تجزیهی خونبار ایرانزمین، و در ادامه هم به ضعف، عقبماندگی و استثمار ملت ایران انجامید. لذا برای برونرفت از این وضعیت تحمیلی و نابسامان، بایستی اصلِ راهنمای سیاست خارجی ایران و همهی تلاشهای فکری و سیاسی ما، نهایتاً معطوف به احیای وحدت دوبارهی ملت ایران و سرزمینهای ایرانینشین باشد.
در این خصوص، لازم است به دو نکتهی مرتبط به هم اشاره کرد. اول این که، در برابر سیاستهای سلطهجویانهی جهانی، "باید آسیبپذیریِ داخلی را به حداقلِ ممکن رساند". قدرتهای امپریالیستی (و گلوبالیستی) همواره در حال توطئهچینی علیه ملت ایران و دیگر ملتهای جهان هستند. در این شرایط، تنها یک ساختار سیاسی ملی، منسجم، عادلانه و کارآمد است که میتواند چنین مداخلاتی را بیاثر و دسیسههای بیگانگان و مزدوران داخلی آنها را در نطفه خفه کند. دوم این که، "سیاست خارجی در ادامهی سیاست داخلی است". یعنی پیگیری سیاست خارجی پانایرانیستی - که نیاز ملیِ ملت ایران در دوران تجزیه و پراکندگیست - زمانی امکانپذیر است که اصول پانایرانیستی مبنای سیاستگذاریهای داخلی کشور قرار گرفته باشد، و ساختار سیاسی مستقر نیز بر پایهی اصل وحدت در کثرتِ ملت ایران استوار شده باشد. به عبارت دیگر، تنها زمانی میتوان از سیاست خارجی پانایرانیستی سخن گفت که اصل حاکمیت ملی در داخل کشور استقرار یافته، و با اجرایِ اصولِ عدالت سیاسی، عدالت اقتصادی و عدالت اجتماعی، مشکلِ آسیبپذیری داخلی رفع شده باشد.
دولت ملی که بر پایهی ایدهی ملت ایران (وحدت در کثرت) تاسیس میشود، با اجرای اصول پانایرانیستی، از یک سو همبستگی و انسجام سیاسی-اجتماعی لازم و مطلوب را در داخل کشور تامین و تضمین میکند، و از سویی، تلاش در راه وحدت دوبارهی همهی ایرانیان و سرزمینهای ایرانینشین را آرمان نهایی و اصلِ راهنمای مناسبات خارجی خود در تمامی سطوح قرار خواهد داد.