نجات آذربایجان، مرهون ایستادگی شخص شاه
منوچهر یزدی
21 آذر ماه 1390

 

متن سخنرانی سرور منوچهر یزدی - سخنگوی حزب پان ایرانیست - در همایش "روز گریز اهریمن" در دفتر مرکزی حزب پان ایرانیست (پایگاه سیاوش) به مناسبت سالروز فرار فرقه دموکرات از آذربایجان.

چرا پادشاه ایران گفت: اگر دستم را قطع کنید سند جدایی آذربایجان را امضا نمی کنم؟


چرا روز نجات آذربایجان را گرامی میداریم؟

غائله آذربایجان را هیچ میهن پرستی نمی تواند از یاد ببرد، زیرا رنجی که از تجزیه ایران پس از جنگهای ایران و روس در قلوب ملت ایران خانه کرده بود اینک پس از حمله ناجوانمردانه متفقین به ایران در شرف تجدید بود ... یکبار دیگر صدای گامهای قوای بیگانه در پشت دیوار خانه مان شنیده می شد و نفس سرد سربازان اجنبی و عوامل آنان آزارمان می داد و احساس آشنای خیانت، مردم کوچه و بازار را به اندیشه واداشته بود. بویژه پس از آنکه دست خیانتگر خارجی، رضا شاه بزرگ را از مام میهن جدا کرد، غصه بی کسی بر پیکر ایران سایه افکند.


روزهای تلخی بود. بوی خیانت از همه جا به مشام می رسید و سرسپردگان بیگانه پشت سایه سرنیزه های دشمن پناه گرفته و در سفارتخانه ها به توطئه علیه ایران مشغول شده بودند. ما امروز در این پایگاه حزبی بر آن نیستیم که به دردها و رنجهایی که بر مردم رواداشتند بپردازیم. حوادث و رویدادهای تلخ را از لابلای اسناد و مدارک و خاطرات بازیگران صحنه خون و خیانت خوانده ایم ...


دیگر رازی از دخالت روسها در ایجاد فرقه دمکرات آذربایجان باقی نمانده که حمید ملازاده در کتاب "رازهای سر به مهر" ننوشته باشد و نیز پژواک فریادی باقی نمانده که در بند بند کتاب خاطرات روزانه آیت الله میرزا عبدالله مجتهدی به رسایی نیامده باشد و حاصل آن که اسناد و مدارک بدست آمده پس از فروپاشی ستمکده بزرگ کمونیسم مؤید بی چون و چرای نقشه خائنانه استالین و باقراوف برای جدایی بخشهایی از خاک ایران بوده است. پس من امروز از این مرحله عبور میکنم که فرصت تنگ است.


امروز به این مساله اشاره دارم که متاسفانه در سالهای پس از انقلاب به این حادثه مهم و دردناک توجه و عنایتی نشده و مراکز علمی و تحقیقاتی وابسته به دولت از کنار چنین رویدادی که تمامیت ارضی و استقلال ما را هدف قرار داده بود با بی اعتنایی گذشته اند و دولتمردان با اتخاذ روشهای غیر متعارف، سبب دلگرمی تجزیه طلبان وقوم گرایان و شبکه مرموز حامیان آنان گردیده اند.


شاید راز این ستم آشکار بر هویت ملی و تاریخی را باید در یک تصفیه حساب سیاسی با خاندان پهلوی جستجو کنیم؛ زیرا هرجا که نام پهلوی ها به میان می آید تلاشها برای بیرنگ کردن خدمات آنان آغاز شده و حقایق تاریخی با عینک ایدئولژیک نگریسته می شود و آنگاه تاریخ را به مسلخ می برند تا نامی و نشانی از خاندانی که به اعتراف دوست و دشمن، کشورشان را دوست داشتند به میان نیاید ... شاید میهن پرستی هم از گناهانی با شد که در کارنامه آن پدر و پسر ثبت شده و مخدوش کردن خدماتشان از اوجب واجبات است!!


و اما تاریخ را که می شکافیم و لایه های غرض و مرض را از روی آن کنار میزنیم، به شفافیت و روشنایی رویدادها میرسیم. درباره نجات آذر بایجان از چنگال اهریمن نیز لایه های بسیاری را باید از روی آن برداریم و آنگاه می رسیم به این حقیقت که سه عامل مهم سبب گریز اهریمن شد و توطئه تجزیه ایران نا کام ماند. این عوامل عبارت بودند از:


مردم آذربایجان - محمد رضا شاه پهلوی - ارتش


گرچه نقش قوام السلطنه را بسیار پر رنگ کرده اند ولی واقعیت اینست که اگر پایداری و مقاومت محمدرضا شاه، پادشاه ایران نبود و در برابر انحرافات سیاسی و لاس زدن های قوام با روسها نمی ایستاد، شاید امروز تاریخ ایران را بگونه ای دیگر مینوشتند.


برای اینکه به این نظریه برسیم، لازم است به گوشه ای از آنچه که در آن روزهای پر ملال روی داده است اشاره کنم و توضیح دهم کی و کجا و چرا پادشاه ایران اظهار داشت: اگر دستم را قطع کنید سند جدایی آذربایجان را امضا نمی کنم ...


قوام السلطنه روز 8 بهمن 1324 فرمان نخست وزیری گرفت و روز 29 بهمن به مسکو سفر کرد، دو دیدار با استالین داشت. اولی آنچنان ناامید کننده بود که قوام تصمیم گرفت به ایران برنگردد و از مسکو راهی اروپا شود، ولی هیات همراه، وی را از این اقدام منصرف کردند. قوام دست خالی در 19 اسفند به ایران بازگشت.


چند روز بعد سادچیکف به ایران آمد و مذاکره برای عقد قرداد نفت و خروج نیروهای شوروی از ایران و حل مسالمت آمیز جریان فرقه دموکرات آغاز شد.


روز 8 اردیبهشت 1325 پیشه وری در رأس هیاتی به تهران آمد و مذاکراتی انجام شد ولی ادامه آن به نشستی دیگر در تبریز موکول گردید.


روز 21 خرداد مظفر فیروز معاون قوام السلطنه که با پا دشاه ایران دشمنی دیرین و آشکاری داشت برای ادامه مذاکره به تبریز رفت و توافقاتی به شرح زیر با پیشه وری بعمل آورد:


1 – حکومت مرکزی ایران، دولت پیشه وری را که "حکومت ملی آذربایجان" نامیده میشد بجای شورای ایالتی و "مجلس ملی" را بجای انجمن ایالتی می شناسد.
2- فدایی های شورشگر را به عنوان "نیروی امنیت ملی" قبول دارد.
3 - 75 % مالیات آذربایجان در خود استان صرف شود.
4 – در ادارات و دادگاهها از دو زبان فارسی و ترکی و در مدارس تا پنجم ابتدایی زبان ترکی تدریس شود.
5 – نمایندگان آذربایجان به مجلس پانزدهم تسلیم شوند.


مظفر فیروز که به ادامه قدرت قوام می اندیشید و نه سرنوشت کشور، ضمن توافقی که در موارد فوق با سران فرقه به عمل آورد به تهران بازگشت ولی نظامی ها باقی ماندند تا درباره افسران فراری اتخاذ تصمیم کنند. تقاضاهای هیات نظامی فرقه دموکرات به شرح زیر بودند:


1 – 160 افسر فراری از سوی ارتش به رسمیت شناخته شده و دو درجه ترفیع بگیرند.
2 350 تن از مها جران قفقاز که به خودشان درجه داده بودند به رسمیت شناخته شوند.
3 – دولت سالی پانزده میلیون تومان به نیروهای نظامی فرقه بپردازد.
4 – فرمانده تیپ ها با نظر حکومت ملی آذربایجان منصوب شوند.
5 – افراد وظیفه آذربایجان فقط در آذربایجان خدمت کنند.
6 - افسران به جای دیگر منتقل نشوند.


این تقاضاها در حوزه اختیارات نظامیان نبود ونمی توانست مورد رد یا قبول افسران اعزامی از تهران قرار گیرد و در نتیجه به تهران باز گشتند و ادامه مذاکرات را در تهران به مقامات بالاتر موکول نمودند.
 

در همان ماه مرداد یک هیات از سران فرقه به تهران آمده و در منزل قوام السلطنه مذاکرات را دنبال کردند. اینبار طرف مذاکره در مورد نظامی ها، رزم آرا رییس ستاد ارتش بود که پس از استماع موارد مورد نظر سران فرقه، برافروخته شد و گفت باید شاه موافقت کند ... !


صورت مذاکرات و تقاضاهای فرقه ای ها را نزد پا دشاه ایران بردند. رزم آرا توضیحات لازم را به عرض رسانید. در اینجا بود که شاهنشاه با برآشفتگی و عصبانیت از آن همه وقاحت فرمودند: اگر دستم را قطع کنید این فرمان را امضا نمیکنم.


جای شگفتی بسیار بود که قوام چهارچوب مذاکرات با فرقه دموکرات را پذیرفته و مظفر فیروز نیز بر آن صحه گذارده بود و اگر این توافقنامه که بمنزله فرو پاشی ارتش بود به تایید پا دشاه ایران می رسید، استالین با فراغ بال یک گام بزرگ در خاک ایران بر می داشت و امروز ما در نقشه ایران دارای شیر بی سری بودیم.


قوام که موقعیت و قدرت اش را در خطر می دید به چاره جویی پرداخت و در یک ائتلاف سیاسی با حزب توده و حزب ایران، حزب دموکرات ایران را تاسیس و در کابینه اش سه وزیر بهداری و فرهنگ و بازرگاتی را از حزب توده راه داد و یک نفر از فرقه دموکرات را به سمت وزیر مشاور بر گزید.


مخالفت پادشاه ایران در این شرایط با اقدامات قوام السلطنه علنی و رو در رو شد و از اینکه در آغاز صدارت قوام به او لقب "جناب اشرف" داده بود پشیمان به نظر می رسید.


قوام ناچار شد برای جلب رضایت پادشاه ایران ابتدا مظفر فیروز را به سفارت مسکو بفرستد و از حمایت توده ایها دست بر دارد و بالاخره مجلس پانزدهم بدون حضور توده ایها که از سر سپردگان شوروی بودند آغاز به کار کرد و قرارداد نفت شوروی را رد کرد و آنگاه ارتش ایران به فرمان محمد رضا شاه، فرمانده کل قوا در روز 21 آذر 1325 راهی آذربایجان گردید. ارتش ایران به هر شهر که وارد میشد با استقبال و همراهی بیدریغ مردم روبرو می شد.

محمدرضا شاه بر عملیات قوای ایران از درون یک هواپیمای نظامی نظارت داشت ... مردم به محض آنکه از حرکت ارتش به فرماندهی پادشاه ایران آگاه شدند خود قیام کرده و به تعقیب و مجازات اعضای فرقه و گروه فداییان پرداختند و حماسه ها آفریدند که بالاخره به نجات آذربایجان و حفظ تمامیت ارضی ایران منتهی گشت.


ما پان ایرانیستها این روز را "روز گریز اهریمن" نام نهاده و آنرا گرامی می داریم و به مردم فداکار و میهن پرست آذربایجان شادباش می گوییم و بر روان پا دشاه ایران و همه افسران و درجه داران و سربازانی که در راه محو آثار شوم بیگانگان و سرافرازی ملت ایران از هیچگونه جانفشا نی دریغ نورزیدند، درود میفرستیم.
 

 
فرستادن دیدگاه
نام :
ایمیل :
دیدگاه :
 
دیدگاه کاربران :
درود بر آقای یزدی که بار دیگر بر تاریکخانه ی سیاست بازان و نوشته های ناآگاهان و دشمنان شاهنشاهی ایران نور تابانده تا حقایقی دیگر آشکار شود و حداقل برای من و امثال من ابهاماتی در باره ی فرقه دموکرات!! و قوام برطرف شد و بویژه نقش و بزرگی شاهنشاه. آفرین بر شما. با شماییم تا پیروزی. نسیم سیستان
نسیم سیستان
بادرود: در تمام تاریخ ایران هرگاه مردم در مقابله تجزیه طلبی و زیاده خواهی بیگانه و سرسپردگان داخلی ایستادگی کرده اند انان مانند روباه گریختند
حسن
درود بر شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشدارن, روحش شاد و یادش گرامی. نامش همیشه جاویدان خواهد بود.
محمد
سگ زرد برادر شغال عوامل شوروی رفتند آمریکائیها برگشتند . بر فرض که گفته های شما درست درست باشد بقول هویدا با شوهر دادن بحرین توسط شاه خائن چه میگوئید؟؟
محمد تقی احمدی
    
 
صفحه اصلی  بازگشت
 
تاریخ آخرین بروزرسانی : سه شنبه 15 اسفند 1402