دستگاه فلسفی
دکتر محمد رضا عاملی تهرانی (آژیر)

جهان انديشه‌ به دستگاههاي فلسفي تقسيم مي‌شوند. هر كس خواه آگاه باشد و خواه آگاه نباشد براي خود يك دستگاه فلسفي دارد يعني به پرسشهاي خود و ديگران پاسخ مي‌دهد. مجموع اين پاسخها دستگاه فلسفي او را مي‌سازد. بايد دانست اينكه مي‌گوييم هر كس به سوال‌ها پاسخ مي‌دهد مفهومش اين نيست كه هر كس از فكر خود پاسخ را مي‌سازد چون افراد در حكم سلولهاي پيكر ملت «در صورتي كه از خود آن ملت باشند» يا در حكم انگل آن هستند «در صورتي كه مثل جهودهاي سرگردان از خود آن ملت نباشند» و خواه ناخواه تحت تاثير فرهنگ ‌آن ملت هستند پاسخ‌هايي كه مي‌دهيم هميشه نماينده و فرهنگهاي حاكم بر اجتماع است.
پس دستگاه فلسفي مجموع پاسخهايي است كه يك فرد به نمايندگي جماعتي يا فرقه به پرسشهاي مختلف مي‌دهد.
دستگاه‌هاي فلسفي بيشمار است زيرا پرسشها بيشمار و بي‌پايان هستند و پاسخ بهر پرسش به شهادت تاريخ فلسفه متنوع و متعدد.
در اينجا دو مسئله پيش مي‌آيد:
1- يك دستگاه فلسفي را چگونه بايد شناخت.
2- دستگاههاي فلسفي را چگونه بايد از هم تميز داد.
اگر بخواهيم مثالي بياوريم دستگاههاي فلسفي را مي‌توان به كيسه‌هاي متعددي تشبيه كرد «به تعداد افراد بشر» كه در هر يك تكه‌هاي بيشمار كاغذ ريخته باشند و روي هر يك كاغذ به يكي از پرسشها پاسخ داده باشند. شك نيست كه در بسياري از اين كيسه‌ها جوابها يكسان است چون دستي كه جوابها را در آن نهاده به كثرت كيسه‌ها نيست. حال اگر در يكي از كيسه‌ها را بگشاييم مي‌توانيم پاسخها را به دسته‌هاي مختلف تقسيم نماييم.
اساس اين تقسيم‌بندي زمينه پرسشهاست. يعني مي‌توانيم پرسشهاي تاريخي را يك طرف پرسشهاي اجتماعي را طرف ديگر و پرسشهاي متافيزيك را در گوشه ديگري قرار دهيم و بدينوسيله بررسي پاسخهاي بيشمار را تسهيل نماييم.
پس دستگاه فلسفي خود به زمينه‌هاي مختلف تقسيم مي‌شود:
مكتب فلسفي: پس از اينكه يك دستگاه فلسفي به زمينه‌هاي مختلف تقسيم شد در هر زمينه بايد به دو نكته توجه داشت:
1- آنچه در اين پاسخها مشترك است چيست؟
2- روش بررسي پرسشها چه بوده و پاسخها از چه راه به دست آمده است؟
در اينجا مجبوريم در كيسه‌هاي ديگر را باز كنيم و همانطوري كه پرسشهاي كيسه اول را به زمينه‌هاي مختلف تقسيم‌بندي كرديم محتوي كيسه‌هاي ديگر را هم به همان ترتيب تقسيم‌بندي كنيم:
مثلاً از تمام كيسه‌ها پرسشهايي كه مربوط به ماهيت عنصر اوليه است بيرون بياوريم و آنها را با هم مقايسه كنيم. البته اين مقايسه از دو نظري كه گفتيم به عمل خواهد آمد يعني اولاً مي‌خواهيم بدانيم هر يك از اين دسته‌ها بطور خلاصه چه مي‌گويند مثلاً خلاصه جواب يكي از اين كيسه‌ها در اين زمينه اين است كه موجودات از ماده ساخته شده و خلاصه جواب ديگري اين است كه از روح ساخته شده‌اند. فلسفه شناسي زمينه را طوري انتخاب مي‌كند كه پاسخ همه آنها غالباً در آن زمينه به يك كلمه خلاصه مي‌شود:‌
مثلاً مي‌پرسد عنصر اصيل تحولات اجتماعي چيست؟ يكي جواب مي‌دهد: فرهنگ، ديگري اقتصاد، ديگري نژاد و ديگري مليت.
نكته دوم اين است كه روش بررسي پرسشها را با هم مقايسه كنيم چون ممكن است مثلاً دو دسته از كساني كه ماهيت اصلي موجودات را ارواح مي‌دانند روش تحقيق و منطق بيانشان با هم فرق داشته باشد مثلاً يكي كنج اطاقي نشسته و فكر كرده و ديگري به مشاهده و تجربه پرداخته و به نتيجه رسيده باشد لذا اين دو دسته گواينكه از نظر زمينه و خلاصه جواب يكسانند ولي از لحاظ روش با هم فرق دارند.
در نظر داشته باشيم كه انديشه‌هاي موجود بشر را به دستگاه‌هاي فلسفي تقسيم كرديم كه در هر دستگاه فلسفي جواب كليه يا بعضي از سوالها موجود است سپس پرسشها را بر حسب زمينه آنها تقسيم‌بندي نموديم در هر زمينه خلاصه جوابها و روش جوابها را جستجو كرديم با اين ترتيب مشاهده مي‌كنيم كه كل انديشه‌هاي بشر به دسته‌هاي چندي تقسيم مي‌شود. هر يك از اين دسته‌ها يك مكتب است.
يك مكتب فلسفي مجموع پاسخهايي كه به سوال‌هاي مختلف داده شود به شرط آنكه:
1- زمينه سوالها محدود و مشخص باشد.
2- خلاصه جوابها متوجه يك اصل كلي باشد.
3- روش در تمام جوابها يكي باشد.
به عبارت ديگر مكتب فلسفي كه تقسيمات فلسفه شناسي است عبارت از عقايدي است كه دريك زمينه شخصي با توجه به عنصر اصيل و روشي معلوم به دست آمده باشد. هر دستگاه فلسفي از مجموع مكتبهاي فلسفي تشكيل شده است. پس براي شناختن يك دستگاه فلسفي بايد مكاتب تشكيل دهنده آنرا يكايك بررسي نمود و براي شناختن يك مكتب فلسفي بايد سه شاخص زمينه، عنصر مورد توجه و روش را در نظر گرفت اينك براي نمونه مشخصات عمومي دستگاههاي فلسفي را ذكر مي‌نماييم:
يك دستگاه فلسفي هر اندازه ناقص باشد پرسشهاي خود را در سه زمينه اصلي پاسخ مي‌دهد:
1- زمينه پرسشهاي متافيزيك.
2- زمينه پرسشهاي مربوط به ارزش معلومات.
3- زمينه پرسشهاي مربوط به تاريخ و اجتماع.
البته زمينه‌ها منحصر به اين سه نيست و تازه هر يك از اين زمينه‌ها خود به زمينه‌هاي فرعي بسيار تقسيم مي‌شوند كه به تعداد آنها مكاتب فلسفي به وجود مي‌آيد و هر دستگاه فلسفي بر حسب مكتبي كه در هر زمينه انتخاب كند با دستگاه‌هاي ديگر فرق دارد بنا به محاسبه در صورتي كه فقط دو زمينه اصلي دانسته باشيم و در هر زمينه فقط دو مكتب تعداد دستگاه‌هاي فلسفي ممكن به چهار مي‌رسد و اگر سه زمينه اصلي و در هر زمينه سه مكتب باشد تعداد دستگاههاي فلسفي ممكن به 9 مي‌رسد. مكاتب معروف فلسفي اكثراً در سه زمينه مذكور وجود دارند:
1- زمينه متافيزيك.
يك زمينه فرعي متافيزيك اين است: موجودات از چه بوجود آمدند؟
دو مكتب معروف در اين زمينه وجود دارد يكي ماترياليسم كه جواب مي‌دهد
ماده و يكي اسپيرتواليسم Spiritualism كه جواب مي‌دهد روح بنابراين مكتب ماديون و روحيون زمينه واحدي دارد و با هم قابل مقايسه هستند و مي‌توانند در مقابل هم قرار گيرند.
زمينه‌هاي ديگر و معروف متافيزيك عبارتند از:
هستي از چه مبداء است قانون اصلي و حاكم بر تحولات چيست؟ كه در زمينه اول مكاتب مونيسم Munisme و دوآليسم Dualisme و دو مبداء قائل هستند وجود دارد و در زمينه دوم كوزاليسم Causalisme و فيتالسيم Fitalisme كه به عليت و غائيت معتقدند معروف مي‌باشد.
2- زمينه ارزش معلومات: در اين زمينه‌ قسمتهاي فرعي بسيار موجودند كه مهمترين آنها عبارتند از:
الف: معلومات ما چگونه به دست مي‌آيد؟
ب: معلومات ما با حقيقت چه رابطه دارد؟
ج: معلومات ما درباره چيست؟
در قسمت اول بعضي به عقل توجه دارند و معتقدند كه معلومات ما از راه تعقل عايد مي‌شود و بعضي به حس و تجربه و هر يك از آنها بر حسب عنصر مورد توجه‌شان نامگذاري مي‌شوند مثلاً اصحاب عقل «انتلكتواليسم Intellectualime» و اصحاب حس «امپريسم Ampirisme» در قسمت دوم بعضي معتقدند كه بشر مي‌تواند بكنه حقايق پي‌برد و در عقايد خود جازم هستند و آنها را «جزميون» «دگماتيست Dagmatist» مي‌گويند و بعضي مشكوك و بعضي معلومات بشر را نسبي و اعتباري مي‌دانند كه در اين زمينه مكاتب بسياري موجود است كه مهمترين آنها عبارت از «رولاسويسم Relationisme» و «پراگماتيسم Pragmatisme» مي‌باشند در قسمت سوم كه مي‌پرسد معلومات ما درباره چيست يعني آنچه در اطرافش فكر مي‌كنيم چيست سه مكتب معروف وجود دارد:
1- رئاليسم Realisme كه معتقد است پنداشت‌ها همين حقيقت است و دماغ ما چون آيينه از واقعيات متاثر مي‌شود و آنرا بي‌كم و كاست منعكس مي‌نمايد.
2- ايده‌آليسم Idealisme كه معتقد است دماغ ما منشاء اصلي مدركات است و نقش ونگارعالم خارج در حقيقت پرتو وانعكاسي از ايده‌هاي كلي است. درك ايده‌آليسم فلسفي براي عصرما تا حدي مشكل است ودقت وتوجه زياد لازم دارد.
3- فتومناليسم Phetorrnalisme كه مدركات را استوار بر پديده‌ها مي‌داند كه عين واقعيت نيست بلكه نمودي از آن است، اگر بخواهيم مثلي بزنيم و مدركات را به صورت ساده آن يعني محسوسات در نظر بگيريم ورآليست وقتي درختي مي‌بيند تصوير درخت را عين واقعيت درخت مي‌داند ايده‌آليست آنرا مظهري از ايده كلي درخت مي‌داند و فتومناليست براي درخت به موجوديتي خارجي قائل است ولي آنچه را حس نموده عين واقعيت درخت نمي‌داند.
«ايده‌آليسم» مي‌تواند در زمينه خود مقابل «رئاليسم» يا «فتومناليسم» بايستد و با آنها از نظر عملي قابل مقايسه است.
با اين شرح مختصر و پس از وقوف ساده‌ترين مقدمات فلسفه شناسي متوجه مي‌شود كه دامنه مكاتب فلسفي چه اندازه وسيع و پهناور است و مطالعه فلسفه بدون در نظر گرفتن تقسيم‌بندي صحيح غير ميسر و آنهايي كه بدون توجه به اسلوب اين علم جهان فلسفه را تقسيم‌بندي مي‌كنند تا چه حد خطا كارند.
ايده‌‌آليسم و ماترياليسم دو مكتب از دو زمينه متفاوتند و اساساً از نظر علمي در برابر هم قرار نمي‌گيرند چه رسد كه تمام فلاسفه را به دو اردوي ماترياليست‌ها و ايده‌آليستها تقسيم كنيم. اين تقسيم‌بندي از نظر متدشناسي درست مثل اين است كه تمام موجودات زنده را به دو دسته الاغها و چنارها تقسيم نماييم.
اين بحث بي‌شك موجب تاثرهر فرد ايراني است. ميهن ما بكرات مهد فلسفه و فرهنگ جهان بوده و اكنون دوره‌اي را مي‌پيمايد كه عمال بيگانه، بيگانه‌اي كه در تاريخ خود نام فلسفه و فيلسوف را پيدا نمي‌كند به ما درس فلسفه مي‌دهد و خود را پرچمدار علم معرفي مي‌كند آنگاه مانند كورهاي از دنيا بي‌خبر ساده‌ترين مطالب را نديده گرفته به خاطر اغراض سياسي خود دنيا را به دو اردوي فلسفي تقسيم مي‌كنند.
جهان خاموش نشده و روح ايراني نمرده؛ بيگانگان ممكن است تعليمات و مطبوعات ما را در دست بگيرند ولي هرگز بر قلب ما و خون ما دست نخواهند يافت. خون ما راهنماي ماست. به كمك آن حقايق را عليرغم تمايلات آنها درك خواهيم كرد، با درك هر حقيقتي دشمنان حيله باز خود را بهتر خواهيم شناخت و شراره انتقام و كين‌خواهي در كانون دل آتشين ما تيزتر مي‌شود.
دشمنان براي تاريك كردن ايران مي‌كوشند غافل از اينكه سرانجام روشنايي پيروز خواهد شد.

 
    
 
صفحه اصلی  بازگشت
 
تاریخ آخرین بروزرسانی : سه شنبه 15 اسفند 1402