آنجا كه از اثرهاي بجا مانده در سراسر جهان به چشم ميخورد. اين ويژگي تنها در فرهنگ ايران است و بس. در تمام افسانه ها ، استوره ها ميثها و دفترهاي مقدس نحله ها مي خوانيد كه زن ابزاري بيش نيست و انگيزه ي گمراهي و تباهي است. در اين فرهنگها ، زن چون كالايي كم ارج از دستي به دستي و از خوابگاهي به خوابگاهي ديگر مي لغزد و همواره با راندن « آژو » همراه است. به همه ي كتابها بنگريد ، افسانه خدايان يونان را بخوانيد و …
نه تنها داستانهاي وابسته به خدايان يوناني و رومي ، كه داستانهاي مذهبي قوم يهود و عيسوي و سراسر داستانهاي صوفيانه ( كه آنها را به نادرست عارفانه خوانده اند ) سخن از رابطه هاي زشت ميان زن و مرد و رابطه هاي استوار بر زورگويي ، به برده گي گرفتن زن و بهره گرفتن از بردگان و روا دانستن هر نوع بهره گيري از آنان ـ بي هيچ پروايي ـ به ميان آمده و براي آن رفتارهاي زشت ، پروانه ي مذهبي صادر شده است.
در ديگر زبان هاي ملل ، از جمله اروپاييان ، خداوند را با ضمير مذكر خوانده و او را چون مردي مي شمارند. در صورتي كه طبق مندرجات اوستا ، اهورا مزدا هم جنبه مادري دارد و هم جنبه پدري.
با نگاهي به تمثال هاي بجامانده از زنان يوناني و نگريستن به تنديسهايي از هيكلهاي عريان آنان ، به سادگي درخواهيم يافت كه تصور يوناني ها از زن چه بوده است.
غربي كه به تمدن « هلني » يونان باستان مي نازد بايد توجه داشته باشند كه در جمهوري يونان باستان به جز كودكان نابالغ تنها زنان مانند بردگان حق راي دادن و انتخاب شدن براي مسؤليتهاي شهري و اداره ي جامعه را نداشته اند در صورتي كه در ايران باستان زنان از چنان جايگاه بالايي برخوردار بودند كه حتا مي توانستند بالاترين جايگاه مملكتي و از جمله پادشاهي را از آن خود كنند.
با نگرشي اندك به بسياري از متون مذهبي نيز شاهد كم ارزشي و بي توجهي به زن هستيم. همچنين در نوشتارهاي روشنفكران مذهبي ( همچون شريعتي ) نيز بيشتر به تعريف و تمجيد بي مورد و بي ثمر در مورد مقام و جايگاه زن شده است و سفسطه گويي خاصي كه در نهايت به جايي نميرسد و دست آخر جايگاه و مقام راستين زن ناديده گرفته مي شود و به اين مورد كه زن هديه ي گرانمايه ي الهي است آنهم به مرد بسنده ميشود و اين خود يعني اينكه زن براي مرد بوجود آمده و هيچگونه برابري هم با مرد ندارند ، ولي وجودش براي مرد لازم است تا مرد بتواند با آن به توليد مثل بپردازد ( مانند دستگاه جوجه كشي ) و نسلش از بين نرود.
در حالي كه فرهنگ پوياي ايراني زن را همانند مرد در يك جايگاه قرار داده است و در آيين مزديسنا به اين نكته برميخوريم كه هرگاه نام مرد برده شده نام زن هم برده شده. در فقره ي 143 فروردين يشت آمده است : فروهر مردان و زنان پاكدين ايران را ميستاييم. و در فقره ي 145 آمده : فروهر زنان پاكدين همه كشورها را مي ستاييم.
در آيين مزديسنا زن و مرد با هم برابر هستند و هيچكدام از اينها بر ديگري برتري ندارد.
زن در اوستا و سنسكرت به لقب « ريته سيه بانو » Ritasya Bhanu يا «اشه بانو» خوانده شده ، كه به معني دارنده ي فروغ راستي و پارسايي است. امروزه واژه ي نخستين در زبان پارسي حذف شده و فقط بانو كه ؛ به معني فروغ و روشنايي است براي زنان به كار مي بريم. باز كلمه مادر در اوستا و سنسكرت « ماتري » Matri است كه به معني پرورش دهنده مي باشد و خواهر را « سواسري » svasri يعني وجود مقدس و خيرخواه مي نامد و زن شوهردار به صفت « نمانوپتني » Namanu Patni يا نگهبان خانه ، نامزد گرديده است.
در ميان امشاسپندان ، امشاسپند امرتات ( امرداد ) و هورتات (خرداد) و سپنتا ارمئيتي ( سپندارمز ) ويژگي زنانه دارند.به گونه اي كه سپندارمز نگهبان زمين است و يكي از صفات اهورامزدا به شمار مي رود اين امشاسپند ( سپندارمز ) پرستار زمين است و ايزدان آبان ، دين ، آرَد، مانتره سپند همراه او هستند. گفتني است كه در جاي جاي اوستا همه جا نام زن و مرد در يك رديف ذكر شده و در كارهاي ديني اين دو با هم برابرند كه اين خود متضمن برابري حقوقي است.
زن در ايران باستان ( در متون پهلوي ) مقامي بسيار والا و ارجمند داشته است. چنانچه كه مي بينيم مهر يكي از ايزدان مادينه در ايران است. و نگاره هاي نخستيني كه از مهر پيدا شد به شكل زن است. مهر نخست نماد زنانه داشته و بعدها نماد مردانه پيدا كرده است.
همچنين در آيين مزديسنا نه ايزد ( فرشته ) زن هستند كه عبارتند از :
1 ـ چيستا : ايزد دانش و آگاهي ، فرزانگي
2 ـ اشي : بخشايش و توانگري ، پاداش
3 ـ دين : باور ، داد
4 ـ آناهيتا : ايزد آبها ( نگهبان آب هاي روان ) ، نماد باروري عشق ، مادر آريايي : آنا به معناي مادر است.
5 ـ ارشتات : پرورنده ي گيتي و سود رساننده . بي مرگي.
6 ـ ارت : ايزد دادگري
7 ـ رستات :
8 ـ پارندي : نگهبان دارايي ها ، ايزد نعمت
9 ـ سپنتا آرميتي : سپندارمز ، اسفند : نگهبان زمين و فرشته ي فروتني ، بردباري
زن ايراني در دوره ي هخامنشيان در كليه امور همچون مردان به كار و پيشه مشغول بوده است. اين را كشف سنگ نبشته هاي گلي در تخت جمشيد به اثبات مي رساند. جالب است كه بدانيد زنان در هنگام زايمان مرخصي با حقوق داشته اند و همچنين پس از زايمان به آنان پاداش هاي گرانبها نيز داده مي شد. در برخي از سنگ نبشته ها شاهد آن هستيم كه مردان در خدمت زنان كار مي كنند و رياست كارها با زنان است. و نيز مي بينيم كه زناني معرفي شده اند كه املاك وسيع و كارگاههاي بزرگي داشته اند همچنين زنان دوره ي هخامنشي ميتوانستند بدون هيچگونه دخالت شوهر در املاك و دارايي هاي خود هرگونه تصرفي كه مايل بودند ، بنمايند.
در ايران باستان ، مقام زن در جامعه بسيار بالا بود و زن در بسياري از شئون زندگي با مرد همكاري مي كرد. بنابر نوشته ي كتاب نيرنگستان پهلوي ، زنان مي توانستند در سرودن يسنا و برگزاري مراسم ديني حتا با مردان شركت كنند ، يا خود به تنهايي به انجام اين گونه كارها بپردازند. زنان حتا ميتوانستند در اوقات معيني به پاسداري آتش مقدس پرداخته و طبق كتاب ماتيكان هزاردادستان به شغل وكالت و قضاوت مشغول گردند. در فروردين يشت و ديگر يشت ها و هم چنين شاهنامه و ديگر حماسه هاي باستاني اين سرزمين ، اسامي بسياري از اين زنان نامدار و پهلوان و ميهن پرست و دين دار ـ كه به واسطه كارهاي مفيد و نيكشان در گروه زنده و روانان جاويد ، در آمده اند ـ نام برده شده و بر روان فرهمند آنان درود فرستاده ميشود.
پرفسور كريستن سن خاورشناس نامي دانماركي در كتاب خود به نام « شاهنشاهي ساسانيان » مي نويسد : « رفتار مردان نسبت به زنان در ايران باستان انسانرا به جاي چنان دوران دور بياد رفتار نزاكت آميز قرن هيجدهم مي اندازد. دوشيزگان ايران باستان نه تنها به وظايف خانوادگي آشنا ميشدند بلكه اصول اخلاقي و قوانين مذهبي اوستا را نيز فرا ميگرفتند و چه در اجتماع و چه در زندگي خصوصي از آزادي عمل برخوردار بودند. ».
اين آزادي تا بدانجا بود ، كه اگر دوشيزه اي مي خواست برخلاف ميل والدين خود با پسر مورد علاقه اش زناشويي نمايد. پدر و مادر وي نمي توانستند از چنين امري جلوگيري كنند. امري كه امروز و در قرن 21 ميلادي متاسفانه در كشوري كه روزگاري مهد تمدن جهان به شمار ميرفته خلاف عرف محسوب مي شود و دوشيزگان مي بايست در بست در اختيار پدر و مادر خود باشند.
اين تمدن ( ايران ) از آغاز يك نوع برابري در حقوق سياسي و اجتماعي براي مردم شناخته بود ، زن و مرد همه ملل برابر بودند و حق شركت در تعيين سرنوشت كشور خود را داشتند ، حتا زنان به حكومت و فرماندهي مي رسيدند. نداشتن ضمايري به گونه ي موكد براي جنس زن در دستور زبان ما به موجب موازين زبان شناسي خود معرف جامعه اي مي باشد كه به گونه ي نسبي از تساوي حقوق برخوردار بوده است.
دكتر گيگر دانشمند آلماني مي نويسد : «پس بنابراين زن در صف همسري شوهر قرار ميگيرد ، نه از تابعين او. كنيزش نيست بلكه دوست و همسر اوست كه در كليه حقوق با وي شريك و برابرست. او در كليه امور با مردان دمساز و همراز و در راه انداختن امور خانگي و انتظامات آن موافق و هم آواز است ».
در ايران باستان زنان همچون مردان ميتوانستند فنون نظامي را ياد بگيرند و حتا فرماندهي سپاهيان را بر عهده بگيرند (مانند: بانو آرتميس كه فرمانده ي سپاهيان ايران در برابر يونانيان بود ، و گردآفريد كه مرز دار ايران بود و در برابر سهراب صف آرايي كرد ).
زيبايي تمدن ايران و فرهنگ انساني اش در اينجا بيشتر آشكار مي شود كه زن ايراني داراي شخصيت حقوقي و برابر با مردان بوده و مي توانسته به شغل وكالت دادگستري بپردازد و حتا بر مسند قضاوت بنشيند و قضاوت كند . در حالي كه امروز در كشورمان اين امر خلاف شرع شمرده مي شود در حالي كه بايد به اين نكته نيز اشاره كرد كه به تازگي پژوهشگران دريافته اند ، زنان در ناحيه اي از مغز كه انجام عملياتي مانند داوري ، طراحي و كنترل حافظه و شخصيت را بر عهده دارد ، سلولهاي بيشتري را دارند . چگالي سلولي مغز زنها در قسمتي كه فرآيندهاي مغزي پيچيده و برتر را برعهده دارد تا 15 درصد بيشتر است.
بنا به گفته كتاب هزارداتستان ( هزار ماده قانون ) زنان دانشمند و با سواد به پيشه ي قضاوت مشغول بوده اند. اين زيبايي تمدن با ديدن چهرهايي درخشان از زنان ايراني كه بر جايگاه والاي شاهنشاهي ايران تكيه زده اند نمايان تر مي شود. چهره هايي همچون « هما » ، « آذرميدخت » ، « پوراندخت » ، « دنياك » و نيز چهره هاي مشهوري كه فرماندهي سپاهيان ايراني را برعهده داشته اند : همچون : آرتميس ـ كُرديه ـ بانوگشسب ـ گُردآفريد و… و نيز زنان سياستمدار و دانشمندي كه به تنهايي و يا دوش به دوش مردان خود ايستادند و از اين سرزمين پاسداري كردند ، زناني چون : آتوسا (همسر كوروش بزرگ ) ـ شهبانو استر ـ شهبانو موزا ـ پروشات ـ آتوسا ( همسر سياستمدار و هوشمند اردشير دوم ) ـ پانه ته آ ـ كتايون ـ سيندخت ـ فرنگيس ـ فرانك ـ شيرين ـ منيژه ـ ارنواز ـ شهرناز ـ رودابه ـ تهمينه ـ دوغدو ـ پورچيستا ( چيستا دختر كوچك اشو زرتشت ).
و پيش از پرداختن به شخصيت و آشنايي با زنان نام آور و نام دار ايراني توجهتان را به گفته ي پيام آور بزرگ راستي اشو زرتشت اسپنتمان مي اندازم :
« زن ايراني همچون مردان داراي خرد و دانش و انديشه ميباشد پس همچون مردان مي بايست در امر آفرينش ياري رسان يكديگر باشند و در پويايي و پيشرفت جهان به داناي بزرگ (هستي بخش دانا ) اهورامزدا كوشا باشند. ».
|