وقایع یک ساله آذربایجان در فاصلهء شهریور 1324 تا پایان آذر مان 1325،بیگمان از مهمترین رویدادهای ایران در قرن بیستم به شمار میرفت. اهمیّت و منحصر به فرد بودن این وقایع بدان جهت بود که پس از گذشت حدود یک قرن از جنگهای ایران و روس و جدا شدن بخشهای عمدهای از خاک ایران،بار دیگر در جریان اشغال شمال غرب ایران (آذربایجان و بخشهایی از کردستان)توسّط ارتش سرخ،به دنبال تأسیس فرقهء دموکرات آذربایجان و جمهوریهای خود مختار در آذربایجان و کردستان،تمامیّت ارضی ایران در معرض مخاطره چالش جدّی قرار میگرفت.به علّت همین منحصر به فرد بودن و اهمیّت است که هنوز هم بحث و بررسی پیرامون این حوادث از موضوعات اساسی پژوهشهای تاریخی و جامعه شناسی سیاسی ایران معاصر محسوب میشود.
در شهریور ماه 1324،تقریبا پس از چهار سال حضور نیروهای شوروی و در پی تلاشهای گستردهء عوامل اتّحاد شوروی و جمهوری آذربایجان برای ترویج و گسترش تضادهای قومی و نشاندن هویّت قومی در برابر هویّت ایرانی در آذربایجان،گروهی جدید به نام فرقهء دموکرات آذربایجان توسّط سید جعفر پیشهوری از کمونیستهای با سابقهء ایران در تبریز تأسیس شد و این فرقه پس از چندی با تشکیل یک حکومت محلّی و اعلام خود مختاری آن با کمک و حمایت نیروهای ارتش سرخ و نیروهای سیاسی اتّحاد جماهیر شوروی و پانتر کیستهای جمهوری آذربایجان(به رهبری میر جعفر باقراوف،به تصرّف پادگانهای ارتش ایران در شهرهای آذربایجان و اعمال کنترل سیاسی و نظامی و اقتصادی خود بر منطقه دست زد. مخالفت گستردهء نیروهای داخلی ایران با این ماجراها از یکسو،و فشارهای بین المللی از خارج، و سرانجام مذاکرات مستقیم میان دولت ایران(به ریاست قوام السّلطنه)و دولت اتّحاد جماهیر شوروی،به خروج سربازان ارتش سرخ،فرار رهبران و سرکردگان فرقهء دموکرات و جمهوری خودمختار ساخته و پرداختهء آنها به شوروی،و سرانجامم استقرار مجدّد حاکمیّت ایران بر این بخش از خاک کشور انجامید.
پس از این حوادث،نوشتههای زیادی در رابطه با تجزیه و تحلیل این رویدادها انتشار یافت و پژوهشگران ایرانی و خارجی به بحث و بررسی پیرامون تحوّلات مذکور پرداختند.کودتای 28 مرداد 1332 و استقرار اقتدار گرایی در ایران باعث شد که اندک طرفداران فرقهء دموکرات آذربایجان (چه در ایران و چه در اتّحاد جماهیر شوروی) عملکردهای سیاسی دولت پس از 28 مرداد را به دوران پیش از کودتا نیز تعمیم دهند و از جمله پایان گرفتن بحران آذربایجان و رهایی این بخش از خاک ایران را نیز در چارچوب بحث مربوط به«دیکتاتوری پهلوی»بگذراند و با تحریف واقعیّتهای انکار ناپذیر،به توجیه عملکردها و اقدامات فرقه دموکرات آذربایجان بپردازند و آنرا یک حرکت اصیل برخاسته از داخل و دارای پایگاه مردمی وانمود کنند و اصولا منکر هرگونه ریشه و علّت بیرونی برای آن شوند.
در نخستین سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی،توجّه
افراطی به اندیشهء انتر ناسیونالیسم اسلامی و غافل ماندن از اهمیّت و ضرورت تحقیق و پژوهش پیرامون مسائل مربوط به وحدت و هویّت ملّی و نیز گشایشهای سیاسی در آن سالها و سپس از 1376 به بعد از یک سو،و در نتیجهء آن ظهور مجدّد نشریّات قوم گرا و به صحنه آمدن چهرههای عضو یا طرفدار فرقهء دموکرات آذربایجان از سوی دیگر،به انتشار آثار و نوشتههای جانبدارانه از این گروه و جمهوری خود مختار آذربایجان در دوران سلطهء شوروی بر شمال غرب ایران منجر شد.تهیّه کنندگان این گونه نوشتهها، همهء آثار و پژوهشهای موجود پیرامون این حوادث را نفی کرده و با یکجانبه خواندن یا«شووینیستی» شمردن آنها،در صدد بر آمدند تأسیس فرقهء
دموکرات و اقدامات آن را اصیل و مردمی بنمایانند. همهء اینها باعث شد که نوعی احساس نیاز به آثار و نوشتههای بیطرفانهء جدید متکّی به اسناد در جامعهء ایران بویژه در میان پژوهشگران پدید آید تا ماهیّت این حوادث و تحوّلات بر هموطنان روشن شود. گرچه برخی آثار جدید الانتشار خارجی،بویژه کتاب بسیار مهمّ دیوید نیسمان با عنوان شوروی و آذربایجان ایران:بهره برداری از ناسیونالیسم برای نفوذ سیاسی1که بر پایهء یافتههای جدید متکّی بر اسناد استوار بود،تحوّلی چشمگیر در حوزهء پژوهشهای مربوط به تاریخ معاصر ایران محسوب میشد،امّا نیاز بیشتر به پژوهشهای مبتنی بر اسناد محرمانهء آن سالها را از میان بر نمیداشت.دیوید نیسمان در کتاب خود مطالبی تازه بویژه در رابطه با اقدامات اتّحاد جماهیر شوروی و جمهوری آذربایجان در جهت گسترش اندیشههای سوسیالیستی و پان ترکی ارائه داده که نشان میدهد اشغال آذربایجان ایران از سوی شوروی،اقدامی حساب شده برای گسترش نفوذ اتّحاد جماهیر شوروی به سوی جنوب بوده و اصولا تأسیس فرقهء دموکرات آذربایجان و جمهوری خود مختار آن بخشی از یک پرژهء گستردهتر در راه طرحهای آیندهء استالین و میر جعفر باقراوف به شمار میرفته است.
به هر روی،نوشتههای نیسمان در خصوص پروژههای مسکو-باکو در رابطه با آذربایجان،نکات جدیدی را مطرح میکند که مطالعات بیشتر و شکافتن دقیقتر مسائل را ضروری میسازد. گرچه اسناد و مدارک و شواهد مربوط به بحران آذربایجان و کردستان موجود در ایران خود میتوانسته و میتواند بازگو کنندهء واقعیّتها در آن سالها باشد،امّا طرفداران فرقه همچنان موضع غیر واقعگرایانهء خود را حفظ کردهاند و میگویند که این گزارشها و اسناد احتالا یکجانبه جمع آوری شده و مدارک بیشتری در این زمینه مورد نیاز است. افزون بر این،ادّعای کهنهء خود مبنی بر«پان فارسی» بودن این گونه پژوهشها را کماکان دستاویزی برای عدم پذیرش واقعیّات مربوط به ماهیّت فرقهء دموکرات و پروژهء جمهوری خود مختار آذربایجان قرار میدهند.بدین ترتیب،پژوهشهای تازهای مورد نیاز بود که بر اسناد موجود در آرشیوهای غیر ایرانی بویژه آرشیوهای اتّحاد جماهیر شوروی و جمهوری آذربایجان یا بر نوشتهها و خاطرات آذربایجانیهای ایران پیرامون حوادث آن سالها استوار باشد.
تحوّلات شوروی در پایان دههء 1980 میلادی و بویژه فروپاشی این امپراتوری در سال 1991 و احتمال انتشار اسناد محرمانهء دولتی شوروی و جمهوری آذربایجان میتوانست کمک زیادی به روشن شدن واقعیّتها در آن دوران بکند.امّا متأسّفانه با گذشت بیش از 10 سال از فروپاشی اتّحاد شوروی،هنوز پژوخش معتبری بر اساس اسناد محرمانهء اتّحاد شوروی و جمهوری آذربایجان انتشار نیافته است.بیگمان بیتوجّهی در جمهوری اسلامی ایران به اهمیّت این کونه اسناد از یک سو و روسی بودن متن این اسناد و عدم تمایل مقامات جمهوری آذربایجان به انتشار اسناد رسمی مربوط به این حوادث باعث شده است که گشایش عمدهای در این زمینه حاصل نشود.با این همه،این بدان معنی نیست که پژوهشگران ایرانی از تلاش باز ایستادهاند و اثر معتبری در این خصوص انتشار نیافته است.در سالهای اخیر دستکم سه اثر برجستهء مستند،یکی بر اساس خاطرات دستاندر کاران مقامات جمهوری آذربایجان و اسناد آرشیوهای این جمهوری و اتّحاد شوروی، دیگری بر پایهء خاطرات یکی از روحانیون برجستهء تبریز از آن سالها و بالاخره کتابی حاوی متن گزارشها و یادداشتهای نمایندگیهای سیاسی و کنسولی آمریکا،انگلیس و اتّحاد جماهیر شوروی در ایران و هنچنین مکاتبات انجام شده میان دولت ایران و نمایندگیهای مذکور و نیز رهبران فرقهء دموکرات و حکومت خود خوانده آذربایجان انتشار یافته است.
اثر نخست که«رازهای سر به مهر:ناگفتههای وقایع آذربایجان»نام دارد،به همّت حمید ملاّزاده، روزنامه نگار با سابقهء تبریز تدوین و تنظیم شده و حاصل تلاشهای وی برای دستیابی به اسناد محرمانهء مربوط به تحوّلات آن دوره در آن سوی رود ارس است.اثر دوم با عنوان«بحران آذربایجان (سالهای 1324-1325 ش)»،در واقع خاطرات روزانهء آیت اللّه میرزا عبد اللّه مجتهدی روحانی نامدار اهل تبریز از وقایع آن سالهاست که به کوشش مسئله آذربایجان، بیگمان از حسّاسترین رویدادها در تاریخ ایران در سدهء بیستم و نخستین بحران بزرگ پس از پایان گرفتن جنگ جهانی دوم در سطح روابط بین الملل بوده است.
بحران آذربایجان از آن جهت اهمیّت داشت که پس از گذشت نزدیک به یک قرن از جنگهای ایران و روسیه که به جدا شدن بخشهای بزرگی از خاک ایران انجامید،بار دیگر به علّت اشغال شدن استانهای شمال غربی ایران از سوی ارتش سرخ و در سایهء آن، سر برآوردن جمهوریهای خود مختار در آذربایجان و کردستان،یکپارچگی و تمامیّت ارضی کشور مورد تهدید جدّی قرار گرفته بود.
رسول جعفریان از سوی انتشارات مؤسّسهء مطالعات تاریخ معاصر ایران در 1381 چاپ شده است.کتاب سوم یعنی غائله آذربایجان نیز که در فرصتی دیگر بدان خواهیم پرداخت،تألیف شادروان دکتر خانبابا بیانی است که بوسیلهء انتشارات زریاب به چاپ رسیده و انتشارات علمی پخش آنرا به عهده گرفته است.
«رازهای سر به مهر»:ابعاد خارجی بحران آذربایجان ایران
کتاب«رازهای سر به مهر»چند سال پیش یعنی در 1376 شمسی از سوی انتشارات مهد آزادی در تبریز انتشار یافته است،امّا همانند بسیاری از آثار ارزشمند نویسندگان و پژوهشگران ایرانی دور از مرکز،ناشناخته مانده است.از سوی دیگر،گروهها و نشریّات قوم گرای طرفدار فرقهء دموکرات که این اثر مهم را با دیدگاهها و ادّعاهای خود در تضاد میدیدهاند،از کنار آن گذشته و هنچنان به تکرار حرفهای جانبدارانهء خود و انتشار نوشتههای احساسی و سطحی و قوم گرایانه دربارهء حوادث سالهای مذکور ادامه دادهاند.
کتاب«رازهای سر به مهر»از این جهت حائز اهمیّت است که مطالبش بر خاطرات و اسناد دست اوّل مربوط به تحوّلات آذربایجان استوار است و پیش از آن در هیچ یک از آثار ایرانی و خارجی مطالبی چنین افشاگرانه و مستند به چاپ نرسیده است.در این کتاب چهار بحث اصلی و تازه به چشم میخورد که زوایای پنهان و تاریک حوادث در آن سالها را روشن میسازد:1-خاطرات سرگرد ابراهیم نوروزاوف افسر اطّلاعاتی ارتش سرخ و پیشقراول نیروهای اعزامی شوروی به ایران در شهریور 1320؛2-اظهارات محمّد علی مصدّق سر کردهء فدائیان فرقه دموکرات آذربایجان در میانه؛ 3-اسناد محرمانهء مربوط به شرح کامل پروندهء بازپرسی محمّد بیریا وزیر فرهنگ رژیم پیشهوری در شوروی؛4-نامه استالین به پیشهوری.جز مطلب آخر،که بعدها در کتاب ریچارد کاتم،«نفت ایران،جنگ سرد و بحران آذربایجان»(نشر نی،1379)انتشار یافته،بقیّهء مطالب کتاب«رازهای سر به مهر»همچنان در نوع خود منحصر به فرد و جالب توجّه است.
بیگمان مهمترین بخش این کتاب،خاطرات سرگرد ابراهیم نوروزاف افسر اطّلاعات ارتش سرخ شوروی و اهل باکو است که از همان روزهای آغازین طرّاحی عملیّات در ایران از سوی میر جعفر باقراوف تا به هنگام خروج نیروهای ارتش سرخ و پانتور کیستهای اعزامی از باکو از آذربایجان ایران،شاهد دقیق تحوّلات بوده است.او پس از فروپاشی شوروی در دوران کهولت، خاطرات خود را به هنگام سفر حمید ملاّزاده به باکو(ملاّزاده در زمرهء نخستین ایرانیانی بود که پس از فروپاشی اتّحاد شوروی و استقلال جمهوری آذربایجان به این منطقه از سرزمینهای سابق ایران رفت)در اختیار این روزنامه نگار ایرانی گذاشت. خاطرات سرگرد نوروزاف نه تنعا مطالبی را که دیوید نیسمان در کتاب با ارزش خود دربارهء پروژهء سیاسی کمونیستی-پان ترکی در مورد آذربایجان گفته بود،تأیید میکند،بلکه به نکات بسیار مهمّی اشاره دارد که در هیچ یک از منابع مربوط به بحران آذربایجان در سالهای 25-1324 به چشم نمیخورد و برای نخستین بار به خوانندگان معرّفی شده است.
یکی از جالبترین بخشهای مربوط به خاطرات نوروزاف،برداشته شدن نخستین گامها از سوی استالین و میر جعفر باقراوف برای طرح ریزی عملیّات در آذربایجان است.به گفتهء نوروزاف،این مذاکرات ده روز از اوّل شب تا سپیده دم بیوقفه ادامه یافته(ص 40)و این دو بر سر اهداف این عملیّات در ابتدا اختلاف نظر داشتهاند (ص 38)،چرا که به احتمال قوی در حالی که استالین در پی گسترش سوسیالیسم و کمونیسم در ایران و به تبع آن تحقّق منافع ملّی اتّحاد جماهیر شوروی از طریق گسترش ارضی آن به داخل ایران بوده،میر جعفر باقراوف که از پانتر کیستهای برجسته و به ظاهر سوسیالیست بوده،رؤیای وحدت باصطلاح«آذربایجان»و الحاق آذربایجان ایران به جمهوری آذربایجان شوروی به رهبری خود را در سر میپرورانده است.نوروزاف سپس به توافق نهایی استالین و باقراوف و انتخاب جعفر پیشهوری به عنوان طرف ایرانی عملیّات و مجری سیاستهای مسکو و باکو اشاره میکند.سرگرد
ابراهیم نوروزاف میگوید به دنبال این توافقها و تدوین طرح بود که میر جعفر باقراوف در نقطهای در نخجوان با پیشهوری ملاقات کرد و جزئیّات طرح را به اطّلاع او رسانید.در این ملاقات، پیشهوری ضمن توافق با این پیشنهاد و به عهده گرفتن مسئولیّت اجرای برنامهء استالین-باقراوف، دربارهء پایبندی روسها به وعدههایشان ابراز تردید کرد(صص 20 و 34).
به گفتهء سرگرد نوروزاف،میر جعفر باقراوف که فرماندهی اصلی عملیّات گسترش نفوذ شوروی و باکو در آذربایجان ایران را به عهده داشت،پس از توافق با استالین در جریان یک فراخوان از همهء کسانی که د آنسوی مرز در آذربایجان ایران بستگانی داشتند خواست که همراه ارتش سرخ به تبریز و شهرهای دیگر آذربایجان بروند و ضمن برقراری تماس با آنها زمینههای وحدت دو آذربایجان را فراهم سازند(صص 6-5).نوروزاف از این نکته اظهار شگفتی میکند که چگونه همین ایرانیان مقیم باکو و سایر شهرهای آن سوی رود ارس،تا آن زمان از همهء حقوق محروم بودهاند و گروه حاکم در باکو کمترین توجّهی به آنها نمیکردهاند،امّا امروز برای پیشبرد برنامههای خود در ایران،به دنبال آنها میگردند(ص 7). باقراوف در این جلسهء توجیهی گفته بود هدف از اعزام آنها تلاش برای بیداری شعور ملّی(قومی) اهالی آذربایجان و تبلیغ به نفع شوروی و سوسیالیسم است(ص 10).
به گفتهء سرگرد نوروزاف بر طبق طرح اوّلیه قرار بود در اکثر شهرهای آذربایجان ایران، روزنامهها و نشریّاتی با محتوای پان ترکی برای تشویق و بیداری باصطلاح«شعور ملّی»مورد نظر ایجاد شود.امّا به علّت دشوار بودن این کار،کمیتهء مرکزی حزب کمونیست اتّحاد جماهیر شوروی و شاخهء باکوی آن تصمیم گرفت تنها در شهرهایی روزنامهها و نشریّههای ترکی زبان چاپ شود که شوروی پادگان نظامی داشته باشد(ص 13).این نکته،گزارش دیوید نیسمان را تأیید میکند که میگوید نشریّاتی چون«وطن یولندا»،با محتوی پان ترکی و ضدّ ایرانی،در چاپخانهء ارتش سرخ در تبریز به چاپ میرسیده است.در این خاطرات، گذشته از اشاره به انتشار«وطن یولندا»به سردبیری میرزا ابراهیماف فعّال فرهنگی و پانتر کیست برجستهء ساکن باکو،آمده است که خود سرگرد نوروزاف ابتدا قرار بود سردبیری روزنامهای را در اردبیل به عهده داشته باشد(ص 13)،امّا بعد به ارومیه اعزام شد و با کمک ارتش سرخ شوروی در این شهر،روزنامهء قیزیل عسکر(سرباز سرخ)را انتشار داد.نوروزاف میگوید در سالهای 38-1937،نشریّهای به همین نام در باکو چاپ میشده است(ص 15).بر اساس این خاطرات، نوروزاف مدّتی مدیر شعبهء مجلّهء آذربایجان به مدیریّت رسول رضا بوده است(ص 19).نوروزاف پس از مدّتی مأموریّت مییابد که نشریّهای به زبان ترکی به نام«وطن»در میانه منتشر کند و میرزا ابراهیماف نیز قول داده بود برای تهیّهء کاغذهای مورد نیاز آن تلاش کند.سرگرد نوروزاف همچنین توضیح میدهد که وظیفهء تأسیس شعبهء«انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی»در میانه نیز به عهدهء او گذاشته شده بوده است(ص 24).
نوروزاف میگوید که در سفر نخست خود به آذربایجان ایران،در قطار با سلیمان رستم شاعر معروف پانتر کیست که از شعبهء هفتم ادارهء جبههء ماوراء قفقاز احضار شده بوده و به تبریز میرفته همراه بوده است(ص 6).سلیمان رستم در واقع مأموریّت داشت بخش ادبی نشریّهء«وطن یولندا»را اداره کند و با اشعار خود بحثهای قوم گرایانهء ضدّ ایرانی در مورد تعلّق آذربایجان ایران به جهان ترکی و«ادبیّات اشتیاق»مبنی بر آرزوی وحدت دو آذربایجان را مطرح سازد.نکتهء جالب توجّه این است که پس از شکست سیاستهای شوروی و نوروزاف و بازگشت سلیمان رستم،میرزا ابراهیماف و دیگران،وی(سلیمان رستم)در باکو به سرودن اشعار اشتیاق ادامه داد و حتّی در سالهای پایانی نظام پهلوی،اشعاری با محتوای پان ترکی خطاب به شهریار شاعر ایرانی سرود که شهریار نیز در پاسخ، با ظرافت تمام در قالب شعری مناطق ماوراء ارس، یعنی قفقاز(جمهوری آذربایجان»را متعلّق به ایران دانست.
ظاهرا سرگرد نوروزاف یکبار هم برای مأموریّتی از تبریز به باکو رفته و هنگام بازگشت به تبریز،ژنرال آقا کیشیاوف را که حامل پیامهای بسیار مهمّی در رابطه با فرقهء دموکرات بوده، اسناد و مدارک و نتایج بررسیهای انجام شده و حتّی گواهی دستاندر کاران غیر ایرانی در بحران آذربایجان جای کمترین تردیدی باقی نمیگذارد که دولت شوروی و دولت جمهوری آذربایجان بویژه شخص میر جعفر باقروف نقش اصلی را در شکل دادن حوادث سالهای 25-1324 در آذربایجان داشتهاند و فرقهء دموکرات و حکومت پیشهوری چیزی جز آلت دست و مجری برنامههای مسکو-باکو نبودهاند.
در حالی که استالین در پی استقرار کمونیسم در ایران و افزایش نفوذ و تحقّق منافع اتّحاد جماهیر شوروی از راه گسترش ارضی بود، پانتور کیستهای جمهوری آذربایجان به رهبری میر جعفر باقروف رؤیای الحاق آذربایجان به جمهوری آذربایجان شوروی را در سر میپروراندند.
همراهی کرده است.نوروزاف توضیح میدهد که آقا کیشیاوف چمدانی امانتی را از باکو به تبریز حمل میکرد که سخت مراقب آن بود.در ادامهء خاطرات نوروزاف میخوانیم که این چمدان حاوی اساسنامهء فرقهء دموکرات آذربایجان بوده که در باکو توسّط باقراوف و دستیاران او تهیّه شده بود (ص 21).به نوشتهء سرگرد نوروزاف پس از ورود ژنرال آقا کیشیاوف به تبریز و تحویل اساسنامه، اوّلین کنگرهء فرقهء دموکرات آذربایجان ایران به ریاست پیشهوری در تبریز بر پا شد.
یکی از نکات جالبی که نوروزاف بدان اشاره میکند،نظارت شدید نیروهای پانتر کیست اعزامی از باکو بر کار برخی از سران ایرانی فرقهء دموکرات است که ظاهرا به پیشنهاد باقراف صورت میگرفته است؛از جمله نظارت بر کارهای غلام یحیی دانشیان رئیس سازمان فدائیان فرقهء دموکرات در میانه(که بعد از مدّتی ارتقاء مقام یافت)بود،که از سوی مدد حسناف از مأموران خفیفهء باقراوف از باکو زیر نظر قرار داشت.نوروزاف توضیح میدهد که حسیاف از عوامل کمیتهء امنیّت دولتی یا کا.گ.ب بود که تجربیّات زیادی در مسایل امنیّتی و نظامی داشت و به عنوان مشاور غلام یحیی با او کار میکرد(ص 26).
از دیگر نکات جالب در خاطرات سرگرد نوروزاف،دیدار او با محمود پناهیان رئیس گروه سربازگیری برای فرقهء دموکرات،و ژنرال بعدی فرقه است که به زبان ترکی آذربایجانی امّا بسیار آمیخته با کلمات روسی سخن میگفته است(ص 32).در این بخش اطّلاعات جالبی از پیشینهء پناهیان ارائه شده است.قابل ذکر است که محمود پناهیان پس از فرار به شوروی،در سالهای دههء 1350 شمسی در یک مأموریّت از باکو به بغداد اعزام شد و در آنجا ضمن همکاری با رژیم بعث عراق به تأسیس یک گروه سیاسی به نام«جبههء ملّی خلقهای ایران»دست زد و شعبههایی از آن به تبلیغ قوم گرای در آذربایجان،کردستان،بلوچستان و خوزستان ایران پرداخت.مدّتی بعد،محمّد تقی زهتابی چهرهء شناخته شدهء پانتر کیست(که در شاخهء جوانان فرقهء دموکرات فعّالیت داشت)،به پناهیان پیوست و در بغداد در رادیوی گروه او به تبلیغ اندیشههای پان ترکی پرداخت و در دانشگاه بغداد نیز تدریس میکرد.وی پس از سقوط شاه به ایران بازگشت و به ترویج افکار پان ترکی در تبریز مشغول شد،و همو بود که با تکیه بر نوشتههای پان ترکی و تاریخ نگاریهای تخیّلی محافل پان ترکی باکو و استانبول-آنکارا،و سرهمبندی حوادث پراکندهء تاریخی و تحریف آنها تلاش کرد کتابی به نام«تاریخ باستانی ترکهای ایران»تهیّه کند، که اصولا آذربایجان را از حوزهء تمدّن ایرانی خارج میکرد و به جهان پان ترکی متّصل میساخت. حلقهء پان ترکی طرفدار او در داخل ایران و در جمهوری آذربایجان تبلیغات فراوانی برای ترویج نوشتههای او و جا انداختن آن به عنوان تاریخ آذربایجان با ترکهای ایران کردهاند امّا این نوشتهها به علّت ذهنی بودن و عدم تطابق با واقعیّتها و نوشتههای معتبر تاریخی،در نزد مورّخان و پژوهشگران ارزشی نیافته است.
به هر روی،پس از توافق 1975 الجزیره و پایان یافتن اختلافات ایران و عراق،محمود پناهیان، محمّد تقی زهتابی و گروه اعزامی مجدّدا به باکو بازگشتند و فعّالیت باصطلاح«جبههء ملّی خلقهای ایران»نیز به پایان رسید.
در خاطرات نوروزاف،شرح روزهای آخر حضور او و اعضای فرقهء دموکرات و طرفداران آن در آذربایجان ایران به هنگام خروج ارتش سرخ در آذر ماه 1325 نیز خواندنی است(صص 37-34). سرگرد نوروزاف همچنین به وضع نابسامان فراریان و مهاجران ایرانی به باکو و نواحی اطراف آن و بیتوجّهی کلّی مقامات جمهوری آذربایجان و اتّحاد جماهیر شوروی به زندگی پریشان آنها و برخوردهای توهین آمیز با ایرانیان مذکور اشاره کنکاش پیرامون ماجرای تصادف ماشین جعفر پیشهوری رئیس فرقهء دموکرات آذربایجان است که به مرگ او انجامید و باعث شد شایعاتی در مورد احتمال قتل او رواج پیدا کند(صص 76-64).
سرگذشت تلخ محمّد بیریا
همان گونه که پیشتر اشاره شد،پس از خاطرات سرگرد نوروزاف،بخش مربوط به سرنوشت تلخ محمّد بیریا وزیر فرهنگ حکومت فرقهء دموکرات در تبریز و محاکمات و رنجهای او در زندانهای شوروی به مدّت حدود 30 سال،از امتیارات برجستهء کتاب حمید ملاّزاده است.در این بخش شرح دقیق و مستندی از دستگیری محمّد بیریا به عنوان جاسوس آمریکا در باکو و محاکمهء او آمده است.گفتنی است که محمّد بیریا پس از فرار به شوروی و مشاهدهء اوضاع نابسامان ایرانیان در آنجا،خواستار بازگشت به وطن خود ایران تماس برقرار کرد.مأموران اطّلاعات شوروی و عوامل میر جعفر باقراوف که نگران بازگشت او و احتمال افشای نقشهها و برنامههای خود بودند،وی را دستگیر کردند و سپس به جاسوسی برای آمریکا متّهم ساختند.ظاهرا بهانهء این اتّهام نیز ملاقات بیریا با کنسول آمریکا در تبریز بوده است،که در مقام وزیر فرهنگ پیشهوری و بنابراین با اجازهء او و تأیید مقامات ارتش سرخ صورت گرفته بود.حمید ملاّزاده در واقع به دقیق ترین وجه زندگی بیریا و بویژه محاکمات او را در کتاب رازهای سر به مهر ارائه کرده و حتّی جزئیات مکالمات تلفنی او با کنسول ایران در باکو را که در پرونده بیریا در جمهوری آذربایجان موجود بوده ذکر نموده است(صص 134-132؛ صص 142-140).شرح دقیق باز جوییهای مأموران جمهوری آذربایجان و در واقع عوامل استالین و باقراوف از بیریا و پاسخهای او به پرسشها،از امتیازات دیگر کتاب است.محمّد بیریا پس از تحمّل دو ماه بازجوییهای طاقت فرسا و اتّهامات بیاساس،در 11 اوت سال 1948 به جرم جاسوسی برای آمریکا(!)به 10 سال زندان محکوم میشود و به اردوگاههای کار اجباری در سیبری اعزام میگردد(ص 166).پس از مرگ استالین،بیریا در 1955 نامهای به مالنکف مینویسد و در آن توضیح میدهد که او را بیدلیل به جاسوسی برای آمریکا متّهم کردهاند (صص 168-167).همین باعث میشود که در سال 1956 دوباره از محمّد بیریا بازجویی شود. سرانجام در 30 اوت 1956،حکم سال 1948 لغو و او آزاد میشود(174).امّا بد فرجامی بیریا آن بود که پس از آزادی از زندان،در مسکو در نزد دوستان و محافل ایرانی مهاجر،به افشای شکنجههای اعمال شده در زندانهای مناطق یخ زدهء سیبری میپردازد،و همین باعث میشود که دوباره او را دستگیر کنند و به 10 سال زندان محکوم گردد (ص 175).بیریا پس از تحمّل 10 سال بعدی در زندان،به باکو بر میگردد و برای بازگشت به ایران به نزد همسر و ییگانه فرزندش تلاش میکند،امّا در مسکو به هنگام گرفتن روادید از سفارت ایران دستگیر و به جرم اهانت به پلیس برای سومین بار به دو سال زندان در«تومبو»از بد آب و هواترین مناطق شوروی محکوم میشود(ص 175).او پس از آزادی به باکو بر میگردد و در همان جا زندگی را به سختی میگذراند تا اینکه سرانجام در 1980 پس از 30 سال زندگی سخت و طاقت فرسا،پس از انقلاب اسلامی به ایران باز میگردد و 5 سال بعد، بینصیب از محبّت خانواده،در تبریز در گمنامی میمیرد.
بخش کوچک دیگری از کتاب به خاطرات محمّد علی مصدّق یکی از فرماندهان فدائیان فرقهء دموکرات اختصاص دارد که در دیدار با حمید ملاّزاده در باکو بیان شده است.خاطرات محمّد علی مصدّق در واقع شرح جالب روزهای آخر حضور نیروهای مسلّح فرقهء دموکرات در ایران در مناطق قافلانکوه و چگونگی فرار سخت او به شوروی،و سرانجام زندانی شدن وی و دیگر ایرانیان در آنجا و بد رفتارهای مقامات شوروی و جمهوری آذربایجان با آنها است.این بخش هم در جای خود بسیار خواندنی است(صص 108-91). کتاب«رازهای سر به مهر:ناگفتههای وقایع آذربایجان»همان گونه که پیشتر اشاره شد یکی از بهترین آثار مربوط به ماجرای آذربایجان در سالهای حضور ارتش سرخ و حکومت فرقهء دموکرات در 25-1324 است و چنان که در ابتدا تأکید شد،این فرضیّه را تأیید میکند که اصولا تأسیس این حکومت و خود فرقهء دموکرات سناریوی از پیش طرّاحی شدهء مسکو-باکو برای گسترش نفوذ سیاسی و اقتصادی و در نهایت جدا سازی آذربایجان از خاک ایران و الحاق آن به اتّحاد جماهیر شوروی در قالب«آذربایجان واحد»بوده است.
کتاب با همهء مزایایش به لحاظ تاریخی،دارای برخی اشکالات نیز هست که بیشتر در سازماندهی فصول و ترتیب مطالب تجسّم یافته است.برای نمونه،در متن برخی بحثها،مطالب فرعی پس از توافق نهایی استالین و میر جعفر باقروف و تدوین طرح عملیّات در آذربایجان و انتخاب جعفر پیشهوری به عنوان طرف ایرانی در این عملیّات و مجری سیاستهای مسکو- باکو،جزئیات طرح در نقطهای از نخجوان به اطّلاع پیشهوری رسید.
ژنرال آقا کیشیاوف اساسنامهء فرقهء دموکرات آذربایجان را که در باکو توسط میر جعفر باقروف و دستیارانش تهیّه شده بود و تبریز آورد و پس از تحویل اساسنامه،نخستین کنگرهء فرقهء دموکرات آذربایجان به ریاست پیشهوری در تبریز بر پا شد
نامربوط به فصل نیز به چشم میخورد.از جمله میتوان به نامهء مهّم استالین به پیشهوری اشاره کرد که در فصل مربوط به محمّد بیریا درج شده است. امید میرود که در چاپ جدید این اثر بسیار مهم، نویسنده و ناشر محترم به سازماندهی مجدّد مطالب و بهینه کردن آن دست بزنند.
خاطرات آیت اللّه مجتهدی:نگاهی از درون
در مقایسه با آثار و نوشتههای مربوط به سالهای اشغال آذربایجان بوسیلهء نیروهای شوروی و ظهور رژیم فرقهء دموکرات که بیشتر به ابعاد خارجی مسئله پرداخته و برنامهها و سیاستهای مسکو- باکو یا سیاست قدرتهای جهانی مانند آمریکا را در قبال این بحران بررسی کردهاند،کتابهای کمتری به ابعاد داخلی بحران مذکور اختصاص یافتهاند. گذشته از نوشتههایی که به بحث پیرامون انعکاس وقایع آذربایجان و کردستان در تهران میپردازند یا به مذاکرات رهبران فرقهء دموکرات یا حزب دموکرات کردستان و مقامات مرکزی اشاره میکنند، هنوز نوشتههای بیطرف کافی در رابطه با واکنش مردم این دو منطقه نسبت به حضور ارتش سرخ شوروی و مداخلات آن،و مهمتر از آن نسبت به هم پیمانی فرقه دموکرات با نیروهای اشغالگر و اصولا ماهیّت حکومت محلّی و سیاستهای آن انتشار نیافته است.گرچه در سالهای پس از اشغال نوشتههایی در خارج و داخل دربارهء این تحوّلات از سوی طرفداران این دو گروه انتشار یافته است،امّا با توجّه به ایدئولوژیک بودن و جنبههای تبلیغاتی و حزبی این نوع نوشتهها،چندان نمیتوان بازتاب سیاستهای این حکومتها را در میان مردم عادی دریافت.در این زمینه بیش از هر چیز به نوشتههای بیطرف کسانی نیاز است که خود از نزدیک شاهد رویدادها بوده و آنها را مکتوب کردهاند.«بحران آذربایجان:خاطرات آیت اللّه میرزا عبد اللّه مجتهدی»یکی از این معدود آثار محسوب میشود.این کتاب که در آبان ماه 1381 به کوشش آقای رسول جعفریان و به همّت«مؤسّسهء مطالعات تاریخ ایران»انتشار یافته است، یادداشتهای دقیق و موشکافانهء یکی از برجستهترین روحانیون تبریز در دوران یک سالهء میان شهریور 1324 و 21 آذر 1325،یعنی روزهای سلطهء رژیم پیشهوری بر آذربایجان است.
گرچه آیت اللّه مجتهدی منحصرا به شرح وقایع و واکنشهای مردم آذربایجان و بویژه تبریز در برابر رژیم پیشهوری و اقدامات آن پرداخته است، امّا در لابلای بحثهای کلّی او که ناظر به حوادث بین المللی،رویدادها در تهران،تبریز و دیگر نقاط آذربایجان است نکات ظریف و جالبی به چشم میخورد که تاکنون در جای دیگری دیده نشده است.
آیت اللّه مجتهدی با تبزیینی، رویدادهای آذربایجان را با توجّه به ابعاد بین المللی،داخلی و محلّی آن رد جای جای خاطرات خود آورده است.از میان این بررسیها است که میتوان به واکنش و نظر مردم نسبت به حکومت پیشهوری و حضور نیروهای اشغالگر شوروی پی
برد.خاطرات آیت اللّه مجتهدی نه تنها بازگو کنندهء نگرانیهای عمیق وی در مورد آیندهء ایران و مناطق آذری نشین ایران است،بلکه نشانگر این نکتهء مهم نیز هست که اصولا عموم مردم آذربایجان در این نگرانی وی سهیم بودهاند و اعتمادی به حکومت خود مختار تحت حمایت نیروهای اشغالگر اتّحاد جماهیر شوروی نداشتهاند.این خاطرات همچنین بیانگر بیاعتمادی مردم نسبت به برنامههای حکومت فرقه و عزم آنها به سرپیچی در برابر برنامهها و دستورهای آن است.کتاب را میتوان به لحاظ اهمیّت،بر اساس موضوعات زیر مورد توجه قرار داد:
1-مقاومت ایران دوستان و سرکوب آنان.
مجتهدی در خاطرات خود بارها از ایستادگی مردم در برابر نیروهای فرقهء دموکرات آذربایجان و سرکوب آنها از سوی دموکراتها سخن میگوید.این مقاومت بویژه در زنجان مشهود بوده است که ساکنان آن ضاهرا حاضر نبودهاند این منطقه را بخشی از سرزمین تحت کنترل حکومت جمهوری خود مختار فرقهء دموکرات بدانند.به نوشتهء آیت اللّه مجتهدی،غلام یحیی دانشیان، معون وزیر جنگ حکومت پیشهوری،که از مهاجران روسیه بوده،با پشتیبانی نیروهای اشغالگر شوروی در چند منطقه از آذربایجان،بویژه در سراب تشکیلاتی انقلابی شبیه به تشکیلات انقلابی روسیه به وجود آورده بود و در این شهر به قتل و غارت میپرداخت و از طریق باقراوف با مقامات شوروی رابطهء رسمی داشت.او به هنگام مأموریّت خود در زنجان به سرکوب مقاومتهای مردمی دست زد و چند نفر از اهالی آن سامان نظیر حاجی علی اکبر توفیقی و دیگران را اعدام کرد (صص 2-301).حکومت فرقهء دموکرات که نتوانسته بود در جریان مذاکره با دولت مرکزی، زنجان را در زمرهء مناطق تحت کنترل خود در آورد، به اقداماتی چون تهیّهء تلگرافهای فرمایشی از سوی اهالی زنجان به پیشهوری و اعلام تمایل آنها به پیوستن به جمهوری خود مختار فرقهء دموکرات روی آورد(ص 301).با توجّه به اشارات قبلی آیت اللّه مجتهدی مبنی بر اینکه اصولا اهالی زنجان و حوالی آن در گذشته نیز در برابر هر گونه حکومت محلّی دست نشاندهء خارجی در آذربایجان (همانند اقدامات حاجی شجاع الدّوله تحت حمایت روسها در عصر مشروطه-ص 63)مقاومت میکردهاند،و با در نظر گرفتن اینکه در این مورد اهالی زنجان همراه با نخبگان ایلی-نظیر ذو الفقاریها-واکنش شدید و مسلّحانه نشان دادهاند(ص 62)،میتوان نتیجه گرفت که سلطهء طرفداران پیشهوری بر زنجان از گرفتاریهای عمدهء فرقهء دموکرات بوده است و در این راه به تلاشهای گوناگون از جمله صدور تلگرافهای مورد بحث دست میزدهاند.
اردبیل نیز یکی دیگر از کانونهای مقاومت ایران دوستان در برابر رژیم تحت حمایت ارتش سرخ بوده است.آیت اللّه مجتهدی از پخش شب نامههای ضدّ حکومت پیشهوری در اردبیل سخن میگوید و اینکه:
این شب نامهها که ناشر آنها تا حال کشف نشده است،شبانه به دیوارها چسبانده شدهاند و مضمون آن بدگویی بلکه فحش به رژیم فعلی و رؤسای حکومت از جمله آقای پیشهوری و بیریا بود.معلوم میشود که این شب نامهها دولت را خیلی متأثّر نموده است. دلیلش هم علاوه بر تعقیب ماشینهای تحریر آن است که چند نفر را به اتّهام نشر شب نامه توقیف...نمودهاند.از جملهء این اشخاص چند نفر از جوانان اردبیلیها بودهاند(174).
همان گونه از متن خاطرات آیت اللّه مجتهدی بر میآید،حکومت پیشهوری به همه اعلام کرده بود«برای تجدید جواز به ادارهء نظمیّه مراجعه نمایند والاّ رادیو و ماشین او ضبط خواهد شد»(همان صفحه).مجتهدی در بخش دیگری از خاطرات خود پس از خروج تدریجی روسها از اردبیل میگوید که خبرهای غیر مساعدی نسبت به حکومت آذربایجان و دموکراتها از اردبیل در میان مردم شایع است و اینکه مقام دموکراتها و حکومت ملّی در اردبیل متزلزل شده است (ص 239).گذشته از اردبیل،مجتهدی از مقاومت مردم در برابر حکومت فرقهء دموکرات در شهر ارومیه و اقدامات فرقه برای سرکوب آنها اشاره میکند.آیت اللّه مجتهدی تأکید میکند که این شب نامههای ضدّ فرقهای بیشتر از سوی دانش آموزان مدارس ارومیه تهیّه شده و همین مسأله به دستگیری و شکنجه این دانش آموزان ا سوی فرقه منجر شده و نفرت اهالی را از حکومت پیشهوری افزایش داده است.(صص 80-279).
اینگونه مقاومتها در تبریز نیز،علی رغم حضور گستردهء نیروهای مسلّح شوروی و فرقهء دموکرات و عوامل خبرچین آن،دیده میشده است.آیت اللّه مجتهدی دربارهء پخش همین نوع کمیتهء مرکزی حزب کمونیست اتّحاد جماهیر شوروی و شاخهء آن در باکو تصمیم گرفتند در شهرهایی از آذربایجان که ارتش سرخ پادگان نظامی داشت روزنامهها و نشریّاتی به زبان ترکی با محتوای پان ترکی و ضدّ ایرانی به راه افتد.«وطن یولندا»در چاپخانهء ارتش سرخ در تبریز به چاپ میرسید.
سلیمان رستم شاعر معروف پانتور کیست از باکو مأموریّت یافت که بخش ادبی نشریّهء«وطن یولندا»را اداره کند و با اشعار خود بحثهای قوم گرایانهء ضدّ ایرانی در مورد تعلّق آذربایجان به جهان ترکی و«ادبیّات اشتیاق»مبنی بر آرزوی وحدت باصطلاح دو آذربایجان را دامن زند.
شب نامهها در تبریز میگوید و اینکه در آنها از دولت آذربایجان بدگویی شده و ضمن شکایت از بیکاری و فقر عمومی به رهبران فرقهء دموکرات،بویژه محمّد بیریا وزیر فرهنگ توهین و حمله شده بود (ص 133).
مقاومت مقامات مذهبی در برابر سلطهء فرقهء دموکرات و حامیان کمونیست آن بیش از همه مشهود بوده است.یکی از همین روحانیون به نام ملاّموسی علیه فرقهء و حامیان آن حکم جهاد داده و رژیم پیشهوری او را همراه دیگر مخالفین اعدام کرده است.مجتهدی در این رابطه مینویسد:
امروز صبح(8 اسفند 1324)از رفقای مباحثه شنیدم که چهار نفر را به دار کشیدهاند.یکی از آنها هم آخوند بوده است به اسم ملاّموسی.از این خبر خیلی متأثّر شدیم،چون جرم آخوند را هم نقل شد که حکم جهاد بر علیه حکومت ملّی نوشته بودهاند.(ص 141).
گرچه از نوشتههای آیت اللّه مجتهدی چنین بر میآید که فرقهء دموکرات و شخص پیشهوری تلاشهای زیادی برای کسب حمایت روحانیون شیعه در آذربایجان،از جمله علما و مراجع و بزرگان حوزههای علمیّه به عمل آورده بود،(برای نمونه صص 55-50)امّا هیچ نشانی از این حمایت از سوی روحانیون به چشم نمیخورد.برخی از روحانیون بلند پایهء تبریز نظیر آیت اللّه سید کاظم شریعتمداری پس از اعلام حکومت فرقهء دموکرات و حمایت ارتش سرخ از آن،به اعتراض،همراه خانوادهء خود شهر تبریز را ترک کرد و بعدها پس از خروج نیروهای ارتش سرخ به این شهر بازگشت و مورد استقبال بسیار شدید مردم قرار گرفت.(ص 328)
2.نارضایتی مردم از اقدامات فرقهء دموکرات.
از دیگر نکات مهمّی که در خاطرات آیت اللّه مجتهدی به چشم میخورد،نارضایتی اهالی آذربایجان نسبت به اقدامات فرقهء دموکرات و سرپیچی از دستورهای حکومت پیشهوری است. آیت اللّه مجتهدی در جای جای نوشتههای خود به این نوع نارضایتیها و نافرمانیهای مردمی اشاره میکند و یکجا مینویسد:
امروز(21 اردیبهشت 1325)هفت ماه از تأسیس حکومت ملّی آذربایجان میگذرد. من نمیدانم که حکومت در اقدامات خود موفّق شده است یا نه،و اساس با دوامی گذاشته شده است یا نه؛ولی این قدر میدانم که در قلوب اهالی جاگیر نشده است و این حکومت قبول عامّه ندارد.سهل است که منفور هم هست.گذشته از منفوریّت حکومت فعلی،عامّهء مردم آن را قابل دوام نمیدانند و مثل یک حادثهء ناگوار موقّتی تلّقی مینمایند(ص 255).
آیت اللّه مجتهدی ضمن اشاره به این نکته که«اهالی شهر[تبریز]عموما از دولت آذربایجان و زمامداران آن خوششان نمیآید»(ص 256)،در جریان شرح و توصیف مقاومتهای مسلّحانهء مردمی در برابر رژیم فرقهء دموکرات در هشترود در جنوب شرقی تبریز،و ابراز شادمانی عموم مردم از ضربات وارد شده بر نیروهای فرقهء دموکرات، تصریح میکند که«این اخبار...در میان مخالفین دولت،یعنی اکثریّت صدی هشتاد اهل شهر ایجاد امید و سرور نموده است»(ص 126).
یکی از نکات جالب مربوط به انواع نافرمانیهای مدنی مردم تبریز در برابر رژیم پیشهوری،سرپیچی آنها از چاپ اعلانهای ختم به زبان ترکی به جای فارسی بوده است.به نوشتهء آیت اللّه مجتهدی مردم تبریز زیر بار اعلان ترکی برای مجالس ترحیم و تعویض تابلوهای فارسی مغازهها نمیرفتند.در این زمینه همچنین ابراز نگرانی میشود که فرقهء دموکرات بیشتر در صدد معمول کردن«ترکی قفقازی»است تا ترکی آذربایجانی.از عمدهترین موارد سرپیچی مردمی از دستورهای فرقهءدموکرات،تن ندادن به فرمان پیشهوری برای خدمت در زیر پرچم حکومت او و مبارزه با نیروهای دولت ایران است که در جای جای خاطرات به چشم میخورد.در این باره میخوانیم:
بر خلاف ادّعاهای روزنامهء آذربایجان
[روزنامهء پیشهوری]،مردم دعوت حکومت را به داخل شدن به زیر پرچم حسن استقبال نمیکنند.در تبریز که مسلّما این دعوت حکومت،نتیجهء مطلوب را نداده است.مردم به اعلانهای اسامی مشمولین که به دیوارها چسباندهاند،ترتیب اثر نمیدهند.در کارخانهها که عملهها مشغول خدمت هستند،مأمورین نظامی غفلتا وارد شده و از عملهها آنهایی را که مشمول بودهاند گرفته و سوار ماشین نموده و بردهاند.چند نفر را هم من شخصا میشناسم که فرار نموده و مخفی شدهاند.در مراغه هم گویا جریان نظام وظیفه مطابق میل حکومت آذربایجان نیست. میگویند بازار در مراغه تعطیل شده و چند نفر از اهل مراغه توقیف شدهاند(ص 127).
بدیهی است همان گونه که پیشتر ضمن بررسی خاطرات آیت اللّه مجتهدی گفتیم،حکومت پیشهوری در برابر این نافرمانیها و مقاومتها به سرکوب شدید و حتّی اعدام و قتل مخالفان خود متوسّل میشده است.آیت اللّه مجتهدی در همین ارتباط از«ترور و سخت گیری حکومت آذربایجان»سخن میگوید(ص 160).
3.سانسور رسانههای گروهی و جلوگیری از آگاهی مردم.
مرحوم مجتهدی در بخشهایی از خاطرات خود به اقدامات حکومت پیشهوری در اعمال سانسور بر مطبوعات و جلوگیری از آگاهی مردم از تحوّلات اشاره میکند.یکی از این اقدامات جلوگیری از ورود روزنامههای چاپ تهران بوده که مردم برای خواندن آنها و اطّلاع از اخبار آذربایجان و عکس العمل مرکز و اقدامات آن برای پایان دادن به بحران تلاش میکردند.آیت اللّه مجتهدی دراشاره به روزهای اوّلیه اعلام تشکیل حکومت پیشهوری و ترس و نگرانی و وحشت مردم از مسلّط شدن فرقه، مینویسد که فرقهایها«روزنامههای طهران را جمع نموده و در خیابان آتش زدهاند(ص 30). یکی از دلایل تلاش مردم جهت خواندن روزنامههای تهران یا گوش دادن به اخبار رادیوی مرکزی یا رویدادهای فارسی زبان خارجی،سانسور شدید نشریّات فرقهء دموکرات بود.دموکراتها مانع از آگاهی مردم از واقعیّت تحوّلات میشدند و تنها میخواستند اطّلاعات و اخبار هدیت شده را از طریق کانالهای تبلیغاتی خود به گوش مردم آذربایجان برسانند.مجتهدی در جایی میگوید:
«اوضاع آذربایجان مثل سابق مبهم است.اخبار مهّم را در روزنامههای آذربایجان درج نمینمایند»(ص 191).از خاطرات مجتهدی چنین بر میآید که مردم توجّهی به رسانههای گروهی فرقهء دموکرات یا نشریّات گروههای پانتر کیست اعزامی از باکو،نظیر نشریّهء«وطن یولندا»نمیکردهاند چون این گونه نشریّات تحت سلطهء مقامات ارتش سرخ اداره میشده و در آنها دخالت میکردهاند(ص 126).بیتوجّهی مردم به تبلیغات رادیویی فرقه دموکرات به حدّی رسید که به دستور پیشهوری در خیابانهای ارومیه بلندگو نصب کردند تا بدین طریق مردم اجبارا از تبلیغات رادیویی فرقه آگاهی پیدا کنند(ص 280).
از خاطرات مجتهدی چنین بر میآید که مردم تبریز به سوی رسانههای خبری فارسی زبان،که فرقهء دموکرات در برابر آنها حسّاس بود،تمایل بیشتری نشان میدادهاند.در بخشی از خاطرات چنین میخوانیم:
در یک مغازه که از سه چهار سال به این طرف در خیابان پهلوی مفتوح شده و جراید و مجلات انگلیسی و مطبوعات مربوطه به تبلیغات برله انگلیسها و متفقّین میفروشد، یک رادیو گذاشته شده و اخبار فارسی لندن و طهران را اول شب نشر میکند.در وقت معیّن،مردم زیادی در جلویش اجتماع نموده و به گفتار رادیو گوش میدهند.از قرار معلوم از این ترتیب،اولیای امور خوششان نمیآید.روز گذشته(18 اسفند 1324) برای اینکه جمعیّت را متفرّق نمایند چند تا درشکه را از وسط جمعیّت راندهاند. بعد از آن،اشخاص مجهول که مأموریّت مخصوص در این قضیّه داشتهاند،داد و قال راه ابراهیم نوروزاف افسر اطّلاعاتی ارتش سرخ و پیشقراول نیروهای اعزامی شوروی به ایران در شهریور 1320،در سال 1324 با کمک ارتش سرخ روزنامهء«قیزیل عسکر»را در ارومیه منتشر کرد.او مدّتی مدیر شعبهء نشریهء «آذربایجان»بود وسپس مأموریّت یافت نشریّهای به نام«وطن»در میانه به راه اندازد.
غلام یحیی دانشیان معاون وزیر جنگ در حکومت پیشهوری که از سر دستههای مهاجران بود،با پشتیبانی ارتش سرخ در چند منطقه از آذربایجان بویژه درسراب تشکیلاتی مشابه تشکیلات انقلابی روسیه به وجود آورد و دست به قتل و غارتهایی زد که نظیر آنها در دیگر شهرهای آذربایجان روی نداده بود. او در زنجان نیز به سرکوب مقاومتهای مردمی پرداخت و گروهی از اهالی را به جوخههای اعدام سپرد.
انداخته و شیشههای مغازه را شکستهاند. صاحب مغازه در این وقت در مغازه را بسته و مردم متفرّق شدهاند(ص 161)...
آیت اللّه مجتهدی نشان میدهد که چگونه مردم تبریز به تبلیغات فرقهء دموکرات یا رادیوها و رسانههای روسی و تحت ادارهء شوروی اعتقاد نداشتهاند.به گفتهء او:«یک مغازه تبلیغات روسها هم در خیابان دایر است که آن را هم مغازهء استالین اسم گذاشتهاند.آن هم رادیو دارد؛ولی مشتری آن بسیار کم است»(همان).
تلاشهای حکومت فرقهء دموکرات برای جلوگیری از آگاهی مردم آذربایجان از واقعیّتها، بویژه اطّلاع از مواضع و سیاستهای دولت مرکزی ایران،تا آخرین روزهای عمر آن ادامه داشت. آیت اللّه مجتهدی در بخشهای پایانی خاطرات خود (20 آذر 1325)در اشاره به تلاش مردم تبریز برای به دست آوردن اطّلاعیّههای دولت ایران که از طریق هواپیما برای اهالی تبریز ریخته میشده مینویسد:«مأمورین حکومت و آژانها مردم را نمیگذارند که آن اوراق را بخوانند؛امّا مردم محرمانه آن اوراق را دست به دست به همدیگر میرسانند»(ص 352).
4.خروج سربازان شوروی و ایستادگی بیشتر مردم در برابر فرقهء دموکرات.
آیت اللّه مجتهدی این نکته را نیز در خاطرات خود بیان میکند که مردم تبریز و دیگر نقاط آذربایجان از خرج روسها بسیار شادمان بودهاند و با از میان برداشته شدن حمایت نظامی آنها از فرقهء دموکرات و نیروهای حکومتی آن،با شجاعت بیشتری در برابر آن ایستادگی میکردهاند:
تمام مردم شهر شاد بودند.اکثر به آن جهت شاد بودند که روسها را عمده مسبّب فشار چند ماه اخیر میدانستند.خیلی از مردم در خود یک سبکی و نشاط که غیر معهود بود،حس میکردند.یک نفر از اهل بازار را شنیدم که میگفته است بگذار روسها بروند،به تنهایی جواب ده(10) دموکرات را میدهم(ص 252).
بدیهی است که فرقهء دموکرات از توافق میان استالین و قوام الّسلطنه مبنی بر خروج نیروهای شوروی بسیار نگران بوده و میدانسته که با خروج نیروهای ارتش سرخ،حکومت خود مختار نمیتواند مدّتی دوام آورد و این نگرانی با عقب نشینی ارتش سرخ و افزایش شجاعت مردم در برابر دموکراتها گسترش مییافته است:
از بین رفتن روسها در روحیهء دموکراتها که از حرفها یایشان و رفتارشان ظاهر میشود،جالب توجّه است.بعضی از ایشان ناشیگری را به حدّی میرسانند که مدّعی میشوند که روسها نرفتهاند یا اینکه موقّتا رفتهاند.در هر صورت رعب دموکراتها از دل مردم به مقدار قابل اعتنایی زایل شده است(253).
5.وفاداری نسبت به آیینهای ایرانی و اسلامی.
یکی از نکات مهم در خاطرات آیت اللّه میرزا عبد اللّه مجتهدی اشاره به این مسأله است که چگونه با وجود نارضایتی حکومت دموکراتها، مردم تبریز برای حفظ شعائر اسلامی و بزرگداشت آیینهای ملّی ایرانی تلاش میکردهاند.از جملهء این آیینها،به مراسم چهار شنبه آخر سال (چهار شنبه سوری)و مراسم عید نوروز و چیدن سفره هفت سین و به گردش رفتن در روز 13 فروردین اشاره میکند(صص 184 و 212)ولی این واقعیّت تلخ را نیز متذکّر میشود که سلطهء حکومت پیشهوری و شورویها و نابسامانیهای ناشی از آن،مردم را از حوصله انداخته بوده است(ص 184).
بزرگداشت مراسم مذهبی شیعه در دوران حکومت فرقهء دموکرات،علی رغم ماهیّت سکولار آن نیز قابل توجّه است.آیت اللّه مجتهدی بارها و بارها به برپایی این مراسم،از جمله در روزهای محرّم و نیمهء شعبان اشاره میکند و با ظرافت تمام، نارضایتی مقامات فرقهء دموکرات و حکومت پیشهوری از توجّه مردم به اینگونه مراسم را یادآور میشود(ص 325).
6.موسم رهایی و قیام در برابر حکومت
دست نشاندهء فرقهء دموکرات.بخشهای پایانی خاطرات آیت اللّه مجتهدی از رفع نگرانیهای مردم آذربایجان و شادمانیهای تدریجی آنان از چشم انداز زوال حکومت فرقهء دموکرات خبر میدهد.این شادیهای بویژه زمانی بیشتر آشکار میشود که خبر میرسد فرقهایها یا به عبارت درستتر عناصر میانهروتر آن همچون شبستری و سلام اللّه جاوید دست از مقاومت در برابر حکومت مرکزی برداشتهاند.شادی زمانی گسترش مییابد که رهبران فرقه دموکرات،بویژه تندروهایی نظیر پیشهوری و غلام یحیی از صحنه ناپدید شده و میانهروترها جای آنها را میگیرند.آیت اللّه مجتهدی تأکید میکند که هر چه تواضع رهبران فرقه در برابر حکومت مرکزی بیشتر میشد،مردم شادمانتر میشدند.با اعلام خبر تسلیم شدن بلاشرط حکومت فرقه به دولت مرکزی از سوی شبستری و جاوید،شادمانی سراسر شهر تبریز را فرا میگیرد.مرحوم آیت اللّه مجتهدی در این خصوص مینویسد:
از این خبر غیر منتظره خیلی خوشوقت شدیم.از بس خبر خوش و باور نکردنی بود تا مدّتی در اطراف نمیتوانستیم درست فکر کنیم.همین قدر متوجّه بودیم که نام پیشهوری در این جریان به میان نیامده است(ص 353).
بعدها طرفداران فرقهء دموکرات آذربایجان و نیروهای پانتر کیست متحّد جمهوری آذربایجان و حزب افراطی«جبههء خلق»تبلیغات گستردهای راجع به مقاومتهای مردمی1در تبریز در برابر حکومت مرکزی و ارتش ایران به راه انداختند و چنین وانمود کردند که ارتش ایران با کشتار و خونریزی حکومت پیشهوری را از میان برداشته است.فقدان اطّلاعات دقیق در این باره تا مدّتی برخیها را دچار تردید کرده بود.امّا گزارشهای دست اوّل شاهدان و ناظران،به این گونه تبلیغات بیاساس پایان داد.گزارشهای بعدی حاکی از آن دوست تبریز پیش از ورود ارتش به آن شهر،در برابر حکومت پیشهوری و بقایای نیروهای سیاسی و نظامی آن طغیان کرده و به عمر آن پایان دادهاند.2 از آنجا که این گزارشها بیشتر از سوی گزارشگران خارجی یا روزنامه نگاران اعزامی از تهران انتشار مییافت،طرفداران فرقهء دموکرات آنها را دروغ و هدفدار قلمداد میکردند و همچنان بر ادّعای خود مبنی بر ایستادگی مردم در برابر ارتش پای میفشردند.یادداشتهای مرحوم آیت اللّه میرزا عبد اللّه مجتهدی برای همیشه به این گونه ادّعاهای بیاساس پایان میدهد و سند معتبری از یک منبع بیطرف و آگاه در برابر چشم همگان میگذارد.
او در روز 21 آذر 1325 مینویسد:
با صدای لاینقطع تیر از خواب بیدار شدیم.قبل از طلوع آفتاب توسّط نوکری که برای خرید نان صبحانه بیرون رفته بود،مطّلع شدیم که اوضاع به کلّی برگشته است.اهل شهر علیه حکومت پیشهوری قیام نموده و شهر را متصّرف شدهاند.فداییها و مهاجرها را خلع سلاح نموده و دسته دسته مردم شهری که مسلّح شدهاند،مشغول تعقیب و دستگیری و قتل سران و سرکردگان آنها میباشند.پیشهوری فرار کرده است.نظمیّه به تصرّف اهل شهر در آمده است و مهاجرهایی[قفقازیها]که در خانههای مصادره شده اسکان[داده]شده بودند،بیرون ریخته شدهاند.از هر طرف صدای تیر تفنگ و طپانچه مسلسل که به خوبی از همدیگر متمایز بودند،شنیده میشد(354).
خاطرات آیت اللّه مجتهدی در واقع بیانگر مواضع و دیگاههای آن گروه از روحانیون میهن دوست و ایران خواهی است که علی رغم همهء تبلیغات و تلاشهای فرقهء دموکرات برای برانگیختن احساسات قومی و ابزاری کردن مسألهء زبان و تفرقه اندازی میان باصطلاح ترک و فارس، همچنان به تمامیّت ارضی،استقلال و جدایی ناپذیری آذربایجان از ایران پایبند ماندند.این در واقع نشانهء تداوم و گستردگی موضع دیگر روحانیون میهن دوست در سایر نقاط ایران بود که برای رهایی آذربایجان از یوغ سلطهء نیروهای بیگانه آیت اللّه مجتهدی، هفت ماه پس از روی کار آمدن حکومت فرقهء دموکرات در آذربایجان در خاطرات خود نوشت:
«این حکومت در قلوب اهالی جاگیر نشده است و قبول عامّه ندارد؛سهل است که منفور هم هست. گذشته از منفوریّت حکومت فعلی،عامّهء مردم آن را قابل دوام نمیدانند و مثل یک حادثهء ناگوار موقّتی تلّقی مینمایند.»
حکومت پیشهوری در برابر نافرمانی و مقاومتهای مردمی به سرکوب شدید و اعدام و کشتار مخالفان متوسّل میشد.یکی از روحانیون به نام ملاّ موسی که برای مبارزه با فرقهء دموکرات و حامیان کمونیست آن حکم جهاد داده بود،به دستور رژیم پیشهوری به دار آویخته شد.
و وابسته به آنها تلاش میکردند.از جملهء این روحانیون غیر آذربایجانی،میتوان به آیت اللّه سید محمود طالقانی اشاره کرد که به نمایندگی همکاران خود همراه ستونهای اعزامی ارتش ایران به منظور تشویق سربازان به فداکاری در راه میهن به آذربایجان رفت.
خاطرات آیت اللّه مجتهدی حاوی اطّلاعات بسیار جالبی در مورد اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی آذربایجان بویژه تبریز در دورهء یکسالهء حکومت پیشهوری است و نشان میدهد که در این مدّت چه کسانی زمام امور و اختیار جان و مال و ناموس مردم را به دست داشتهاند وچه بر سر هموطنانمان آمده است.
در یاداشتهای آیت اللّه مجتهدی نکات بسیار مهمّی به چشم میخورد که بازگو کنندهء حقایق زیر است:1-استفادهء فرقهء دموکرات از افراد عامی و ناآگاه روستایی و بیفرهنگ و خشونت طلب. 2-بیارتباط بودن سران و نیروهای برجستهء فرقهء دموکرات یا آذربایجان ایران.3-وجود احساس ناامنی و بینظمی در میان مردم آذربایجان بویژه در تبریز.4-ظلم و ستمهای حکومت پیشهوری بر مردم و سرکوب مخالفان و ایران دوستان. 5-مصادرهء اموال مخالفان فرقه،ایران دوستان و طرفداران دولت و توصیف آنها به عنوان«دشمنان خلق».6-بیاعتمادی مردم آذربایجان به برنامهها و سیاستهای فرقهء دموکرات و تجزیه طلب دانستن آنها.7-دست زدن به اقدامات اصلاحی به عنوان نوعی تبلیغات برای جذب مردم.8-سرپیچی مردم از دستورهای حکومت فرقهء دموکرات و خشنودی مردم از سیاستهای قاطعانهء دولت قوام السّلطنه در برابر طرحهای شوروی و برنامههای فرقهء دموکرات.9-مقاومتهای مردمی در برابر فرقه. 10-قتل عام بیرحمانهء بیش از 300 نفر از پرسنل ژاندارمری ایران که به دموکراتها تسلیم شده بودند و سوگواری مردم آذربایجان برای آنها. 11-شیوع هرج و مرج و بینظمی و بیسامانی اجتماعی و اقتصادی در دورهء حکومت فرقه.
برای نمونه،به موارد زیر توجه فرمایید:
-22 آذر 1324:«آقای پیشهوری به عمارت عالی قاپو منتقل شده است....مأمورین نظمیّه از طرف دولت جدید مأمور حفظ انتظامات شدهاند. فداییها با آنها همکاری مینمایند.فداییها همان افراد مسلّح هستند که نیروی جنگی دموکرات را تشکیل میدهند و غالبا حوادث ناگوار توسّط آنها به وقوع میرسد.»(ص 41)
-26 آذر:«خیلیها هستند که فکر میکنند که این عمل با این اهمیّت[خلع سلاح واحدهای نظامی ایران در تبریز]که ممکن است تاریخ ایران را در مجرای دیگری بیندازد،نبایستی که با این سهولت و با های و هوی بک عدّه دهاتی تمام بشود.»(ص 44)
-27 آذر:«در تبریز مردم از کابوس ناامنی آنی که خلاص شدهاند،حالا نسبت به آتیه احساس نگرانی میکنند.»(ص 46)
-8 دی:«بعد از ظهر در جلو ادارهء شهربانی دو نفر را به دار آویختند....تیر باران نمودن دو نفر دیگر....ثابت نشده است.رئیس محکمهء صحرایی که مجرمین را محاکمه نموده است ظاهرا عبّاسعلی پنبهای است که در میانج دکان پینه دوزی (پاره دوزی)داشته و از آنجا به وکالت مجلس ملّی آذربایجان انتخاب شده است.»(ص 55)
-8 دی:«مهاجرها اهل دهات هستند که مدّتی در قفقاز به فعلگی اشتغال داشتند.تقریبا هشت سال پیش دولت شوروی آنها ر از قفقازیه بیرون نمود،به ایران آمدند....غالبا طرفدار نهضت توده و دموکرات هستند.»(ص 56)
-15 دی:«مشهور بود که عصری یک نفر دیگر را هم به دار خواهند زد....اگر کار به دست این جماعت بیفتد،چنان که یک زمانی در فرانسه افتاد، ممکن است برای تماشا آدمها را کشان کشان بیاورند از دار بیاویزندو»(ص 68)
-26 دی:«دولت آذربایجان اعلام نموده است که املاک اشخاصی که به طهران میروند تقسیم خواهد شد.»(ص 83)
-29 دی:«چنین به نظر میآید که دولت ملّی آذربایجان به مسائلی که جنبهء تبلیغاتی و حفظ ظاهر دارد،بیشتر از سایر مسائل اهمیّت
میدهد.»(ص 87)
-4 بهمن:«رادیوی ترکیه خبر از جنگ در ایالت خمسه میدهد که در آنجا سواران ذوالفقاری با قوای ضدّ دولتی در زدوخورد هستند.ذوالفقادی از همدان کمک خواسته است....و عشایر اطراف همدان قسم وفاداری به دولت یاد نمودهاند؛امّا در خود تبریز این تفصیلات را به مردم نمیگویند.»(ص 96)
-10 بهمن:«اوضاع داخلی آذربایجان تاریکی خود را حفظ مینماید....تا امروز که دهم بهمن است حقوق ادارات پرداخت نشده است.کمکم آن عدّه از اجزای ادارات که مدد معاش خارجی ندارند به تلاش افتادهاند و بنای همهمه گذاشتهاند.»(ص 106)
-17 بهمن:«در این شماره[روزنامهء آذربایجان]مقاله بامضای ص.ب.نوشته شده بود که به یک لحاظ معنیدار بود.نویسنده به این جمله که آذربایجان جزء لاینفکّ ایران است که به منزلهء شعار طرفداران دولت گردیده است اشاره نموده و آن را تضعیف نموده بود.نویسنده سئوال کرده است که کی و در کدام محضر آذربایجان به مرتجعین فارس فروخته شده است تا اینکه جزء لاینفکّ ایران باشد؟نوشته است که ما از تهمت تجزیه طلبی نمیترسیم.ص.ب.که امضای صاحب مقاله است،احتمال دارد که صادق پادگان باشد که حالا از رؤسای فرقه است و از وکلای تبریز است.از مقالهء مزبور،مخصوصا لحن آن میتوان حدس زد که استقلال داخلی که در اوّل کار موضوع درخواست بود،کمکم به کجاها منجر خواهد شد.»(ص 112)
-20 بهمن:«اصلاحات شهری آسفالت و ترایل بوس،دیگر به آن حرارت در اطراف آن صحبت نمیشود.گداها را که چندی پیش جمع نموده بودند،حالا رها نمودهاند.»(ص 116)
-13 اسفند:«نزدیک شدن موعد مقرّر حرکت روسها از ایران و اخبار سازش ایران و روس و پذیرایی گرم قوام السّلطنه در مسکو دست به دست داده،رعب و حیثیّت دولت آذربایجان را از نظرها برده است.در هر جا هر مجلس صحبت از عقب بودن کارهای اینها یعنی دموکراتها در میان است و مخالفین دولت و دموکراتها از بدگویی و مضمون کردن بر علیه دولت فعلی و رؤسای آن خودداری ندارند.»(ص 133)
-6 اسفند:«مشمولهای زیادی من سراغ دارم که مخفی شدهاند.آنچه به نظر میآید آن است که مردم شهر عمدتا به دو جهت از خدمت در نظام موقّت آذربایجان تکاهل مینمایند:یکی اینکه به استقرار قطعی دولت جدید هنوز باور نمیکنند. دیگر آنکه دولت جدید وسایل اداره و اعاشهء سربازان را ندارد.»(ص 138)
-7 اسفند:«روزنامههای تبریز،آذربایجان و آزاد ملّت و وطن یولوندا مقالات غرّایی در تمجید قشون سرخ و رهبر داهی آن مارشال استالین نوشتند.»(ص 139)
-7 اسفند:«در روزنامهء آذربایجان دو مقالهء آتشین و شدید اللحن نوشته شده بود....این مقالهها برای حاضر کردن افکار عامّه و ایضا برای تشجیع خودشان به خونریزی نوشته شده است.»(ص 140)
-8 اسفند:«از دو ماه به این طرف،این دفعهء دویم است که حکومت ملّی به مجازات اعدام اقدام مینماید.نکتهء قابل توجّه این است که در هر دو مورد اعدام شدگان عدّهء چهار نفری بودند.معلوم میشود که دو جین اعدام،چهار است و در هر مورد دو نفر به دار آویخته شده و دو نفر تیر باران شدهاند تا اجر هر دو قسم ازلهء روح،عاید حکومت ملّی بشود.»(ص 142)
-16 اسفند:«کشتن یاغیان و مخالفین حکومت ملّی که به یک ملاحظه انصار و وفاداران حکومت قانونی مرکزی محسوب میشوند،در نظر افکار عامّه آنقدرها هم کار عادلانه...تلّقی نمیشود. مخفی نگاه داشتن اعضای محکمهء صحرایی هم مبتنی بر همین احتیاط یا ترس از عواقب غیر منتظرهء امور است.»(ص 188)
-5 فروردین 1325:«آیا واقعا حکومت ملّی فرزندان آذربایجان را برای جنگ با قشون ایران اجبار خواهد نمود یا نه؟از شعار آقای پیشهوری که گفته است:...«مردن هست،برگشتن نیست» از جمله جنایات رژیم پیشهوری،قتل عام سیصد نفر ژاندارم بود که پس از تسلیم شدن واحد نظامی مستقر در ارومیه و امضای قرارداد با فرمانده آن صورت گرفت.
پیشهوری:«در این حوادث[آذربایجان] فجایع زیادی ارتکاب شده است؛ولی لازمهء هر انقلابی،از این حوادث است.»
چنین به نظر میآید که اقّلا خود پیشهوری تا آنجاها حاضر است و از خونریزی ابا و امتیاع ندارد.»(ص 193)
-12 فروردین:«خواندن روزنامهء آذربایجان....یک چیز بسیار نامطبوع...است. آدم رغبت نمیکند که بخواند؛از آن طر هم لازم است که راجع به مسائل جاریهء روز کسب اطّلاع بشود؛مثلا معلوم بشود که ملک آدم جزء خالصهء انتقالی صورت داده شده است یا نه؛....از آن رو آدم مجبور میشود که روزنامهء رسمی مملکت را بخواند همان طور که مجبور به خوردن فلوس و دواهای دیگر میشود....در این اواخر قیمت روزنامه را کم نموده و ده شاهی میفروشند؛باز هم خواننده ندارد....»(ص 210 و 211)
-12 فروردین:«مسألهء روزنامه و کلیّاتا مطبوعات یکی از مشاکل حکومت ملّی خواهد بود و حلّ آن با عادت نمودن توده خوانندگان به ترکی و تربیت نویسندگان ماهر که به ترکی مطالب علمی و سیاسی و ادبی را بنویسند...میّسر خواهد شد.» (ص 211)
-12 فروردین:«شایع است که در اطراف زنجان زد و خورد بین دموکراتها و ذوالفقاریها شدّت نموده است....از قراین معلوم میشود که ولایت خمسه زیر بار تسلّط آذربایجان نمیخواهد برود.»(ص 10-209)
-12 فروردین:«روزنامهء آذربایجان هر روز صورتی از املاک را نشر میکند که متعلق به اشخاصی است که به طهران رفتهاند.حالا دیگر قید دشمن خلق هم زیادی به نظرشان میرسد و از استعمال آن خودداری مینمایند که تکلیف به گردنشان نیاید.»(ص 210).
-13 فروردین:«اوّل کار که قوام السّلطنه روی کار آمد خیلیها از این بابت نگرانی داشتند که مبادا قوام السّلطنه برای سازش با روسها آذربایجان را فدا کند و استقلال داخلی و وضع فعلی آذربایجان را به رسمیّت بشناسد که در آن صورت تمام امیدواریهای مردم که نوعا در تحت فشار حکومت آذربایجان هستند از بین میرفت.حالا که میبینند که قوام السّلطنه در مقابل درخواستهای بیجای روسها به این سختی ایستادگی میکند بیاختیار برای وی آفرین میگویند.»(ص 214)
-15 فروردین:«شایع شده است که قدم اوّل این تشبّث،یعنی تهییج مردم و دموکراتها برای مقابله و مبارزه با طهران با عدم موفقیّت مواجه شده است....شنیدم که خود آقای پیشهوری هم در اجتماع حومه نطق مینمود.در ضمن گفته است که باید به قرآن قسم بخورید که در دفاع از حکومت ملّی آذربایجان حاضر هستید.از میان جماعت زمزمههایی بلند شده است.هس هس نمودهاند. پیشهوری هم اوقاتش تلخ شده است.»(ص 215)
-15 فروردین:«در هشترود از بلوکهای آذربایجان که واقع در جنوب شرقی تبریز است، اشکالات جدیدی برای دولت ملّی ظهور کرده است....خبر میرسد که در کوههای هشترود سنگربندی نموده و توپ کشیدهاند.با وجود این شایع شده است که قریهء عزیز کندی که از قرای مشهور هشترود است،به دست مخالفین افتاده است و حاجی کلانتر که صدر فرقه بوده است،به قتل رسیده است.»(ص 216)
-17 فروردین:«ظهور علایم حرکت روسها از ایران مصادف شده است با خبرهایی از فعّلیت دستههای ضدّ دموکرات در هشترود و خمسه و افشار.مردم شهر این اخبار و وقایع را پهلوی هم قرار داده و از آنها عقب بودن کارهای حکومت آذربایجان را استنتاج مینمایند و بالنتّیجه خیلی خوشوقت هستند.»(ص 220)
-2 اردیبهشت:«محاکمهء سرهنگ زنگنه (فرمانده سابق قوای ایران در ارومیه)امروز پایان یافت.سرهمگ و دو نفر صاحب منصب دیگر هر یک به ده سال محکوم شدند....در اثنای جلسات محاکمه گاهی از حاضرین که اغلب عدّهء زیادی بودند ابراز احساسات برله متّهمها به عمل میآمد....گفته است این ترتیبات محاکمه را کودکانه میدانم...و از محکمه استرحام نمینمایم....گفته است که یک محکمهء حقیقی دیگری باید تشکیل بشود و به قضیّهء کشتار سیصد نفر ژاندارم که بعد از امضای قرارداد و تسلیم به عمل آمده است،رسیدگی نماید....
حضّار برله متّهمین کف میزنند و بعضیها هم گریه میکنند.»(ص 238)
-3 اردیبهشت:«خبرهای غیر مساعدی نسبت به حکومت آذربایجان و دموکراتها از اردبیل در میان مردم شایع است....ظاهرا حکومت از کونترول حرکات شاهسونها عاجز مانده است....در خلخال و مشکین شهر هم ناراحتی احساس میشود.طالش را میگویند قوای ژاندارم اشغال نموده است....شاید از اینها جدّیتر از نقطه نظر حکومت آذربایجان مسألهء خوی باشد.» (ص ص 40-239)
-7 اردیبهشت:«چند روز پیش آقای پیشهوری چند نفر از تجّار را دعوت نموده و سفارشهایی کرده بود.از جمله...توصیه نموده بود که از بعضی اظهارات خودداری بنمایند.ظاهرا این توصیه راجع به احتمال آمدن ناظرین خارجی برای مطالعهء اوضاع آذربایجان است که آقای پیشهوری میترسد که تجّار و کسبه...حقایق قضایا را به عالم خارج به عنوان شکایت اطّلاع بدهند.»(244)
-8 اردیبهشت:«نمایندگانی که در تحت ریاست آقای پیشهوری عازم تهران شدهاند عبارت میباشند از:1-آقای صادق پادگان که...سابقا مدّتی مقیم مسکو بوده و متمایل به کومونیزم است. 2-آقای جهانشاه لولیدر دموکراتهای زنجان که بنا به مشهور سهم بزرگی در فجایعی که در زنجان ارتکاب شده است دارد....3-آقای فریدون ابراهیمی...سنّش جوان و وجههء خوبی ندارد و مناقشه با هدی در روز محاکمهء زنگنه،معرّف فهم و هوش وی میباشد.4-صادق دیلمقانی که... شنیدم آدم عوام و دهاتی منش است.این آقایان نمایندگان آذربایجان هستند.»(ص 245)
-8 اردیبهشت:«آقای پیشهوری...اظهار داشت که آذربایجانیها و کردها،سر حدّ عراق و ترکیه را حفظ مینمایند و ترکیه(زیر ترکیه نوشته شده است«ترکها»)از قدیم دشمن ما است.» (ص 246)
-9 اردیبهشت:«محلهای خالی را حکومت ملّی تصرّف نموده،فدایی یا نظامی در آنها اسکان مینماید؛چون غالبا صاحبان آن خانهها به طهران رفتهاند،دشمن خلق محسوب شده،عذر حکومت ملّی را آسان نمودهاند.»(ص 248)
-9 اردیبهشت:«از رؤسای فعلی،غیر از آقای شبستری«سایرین یا از مهاجرین قفقاز هستند که در آنجا نشو و نمو یافته تربیت شدهاند؛مثل آقای پیشهوری؛یا اهل تبریز نیستند،از قبیل آقای کبیری...؛بعضی هم اهل شهر هستند امّا محیط و طرز تربیت ایشان مقبول عامّه نیست،از قبیل آقای بیریا و آقا رضا رسولی.یک عدّه هم هستند که هیچ معلوم نیست که از کجا پیدا شدهاند،از قبیل دکتر جاوید وزیر داخله.»(ص 248)
-10 اردیبهشت:«خبر دیگری که بین مردم شایع است...آن است که روسها اسلحهای که به دموکراتها داده بودند مسترد مینمایند.توپ و تفنگ و طپانچههای خود را میگیرند....در هر صورت خبر در شهر با مسرّت زیادی تلّقی شده است.چون که این اقدام روسها را یک نوع اعراضی از حکومت ملّی آذربایجان و تقویت دولت قوام السّلطنه تلّقی مینمایند و هر خبری از این قبیل موافق امیال باطنی اهل شهر که مخالف دموکراتها هستند خواهد بود.»(ص ص 49-248)
-14 اردیبهشت:«در تبریز گفتگو میشود که در آن قسمت از کردستان که متصّل به آذربایجان است،اوضاع مختل است.یک عدّه زخمی از آن طرفها به تبریز آوردهاند و یک عدّه هم فدایی با اتومبیل از تبریز به محلّ حادثه فرستاده شدهاند.» (ص 251)
-16 اردیبهشت:«رعب دموکراتها از دل مردم به مقدار قابل اعتنایی زایل شده است.رفتن پیشهوری به طهران و پس گرفتن روسها اسلحهء خود را از مأمورین حکومت آذربایجان در این زوال رعب خالی از مدخلیّت نبوده است.»(ص 253)
-5 خرداد:«روی هم رفته کارهای حکومت ملّی آذربایجان خوب پیشرفت نمیکند. بینظمیهای زیادی در وزارت جنگ ظاهر شده است.مخصوصا در قسمت تغذیه و تهیهء وسایل استراحت سربازان اجباری که کار به کلّی مغشوش شده و از پرده بیرون افتاده است.»(ص 270)
-17 خرداد:«در ارومیه شب نامههایی پراکنده با رسیدن ارتش ایران به میانه در 20 آذر 1325، سران حکومت خود خواندهء آذربایجان شبانه از تبریز به شوروی گریختند و رهبرشان(پیشهوری)را که بارها گفته بود«مرگ هست ولی بازگشت نیست»یا«از تبریز مثل استلینگراد دفاع خواهیم کرد»همراهی کردند.
مردم آذربایجان بویژه اهالی تبریز،پیش از ورود ارتش ایران به آن شهر،به عمر حکومت پیشهوری پایان دادند. آیت اللّه مجتهدی در خاطرات خود مینویسد:
«اهل شهر علیه حکومت پیشهوری قیام نموده و شهر را متصرّف شدهاند، فداییها و مهاجرها[ی قفقازی]را خلع سلاح نموده و دسته دسته مردم شهری که مسلّح شدهاند. مشغول تعقیب و دستگیری و قتل سران و سرکردگان آنها میباشند. پیشهوری فرار کرده است.
میشود.حتّی روی میز ادارهها هم از نسخههای شب نامه گذاشته شده بود....شاگردان مدارس مظنون نشر شب نامه میشوند....در حقّ شاگردهای مدارس بعضی شکنجهها اعمال میشود.میگویند به انگشتان آنها سیخ زدهاند و این مسأله بیشتر بر انزجار مردم از حکومت ملّی آذربایجان میافزاید.»(ص ص 80-279)
-23 خرداد:«به طور قطع میشود ادّعا نمود که اکثریّت اهالی آذربایجان موافق با دموکراتها نیستند.»(ص 287)
-24 خرداد:«اثر قرارداد در ادارات دولتی که مخصوصا در تبریز هیئت اصلیهء آن دست نخورده مانده است و همهء آنها طرفدار دولت ایران هستند ظاهر خواهد شد.»(ص 287)
-25 خرداد:«مالکین آذربایجان نسبت به اوضاع آینده نگران هستند....به دهقانان تفنگ داده و آنها را بر علیه مالکین تحریک و تشجیع نمودهاند و در بسیاری از دهها عایدات مالک را سال گذشته غارت و پامال نمودهاند و چند نفر از مالکین به دست رعایا مقتول گردیده و قاتلین بلا تعقیب ماندهاند.»(ص 289)
-26 خرداد:«آقای پیشهوری گفته است که در این حوادث فجایع زیادی ارتکاب شده است؛ولی لازمهء هر انقلابی از این حوادث است.»(ص 290)
-28 خرداد:«ممکن است که قتل و غارت شدیدی در آن قسمت آذربایجان(خوی)حاصل بشود و نتایج ناگوار و غیر مترقّب بر آن بار بشود. مخصوصا اینکه مأمورین حکومت ملّی در آطراف تبریز و شهرهای کوچک غالبا از اشخاص نالایق و کم تجربه انتخاب شدهاند و نفوذ حزبی در انتخاب آنها دخیل بوده است و به جهت دور بودن از جلو چشم،مراقبت کامل هم از اعمال ایشان به عمل نمیآید.»(ص 296)
-2 تیر:«تشکیلات مهاجرین در سراب که بیشتر از همهء قسمتهای آذربایجان مهاجر داشت مهمتر بود و در آنجا قتل و غارتهایی هم به عمل آمد که نظیر آنها در سایر قسمتهای آذربایجان اتّفاق نیفتاد....غلام یحیی(ژنرال دانشیان)آن زمان از سردستههای مهاجرین انقلابی بود.»(ص 301)
-20 تیر:«کارهای عمومی به حال عادی برنگشته و اندیشههای مردم مرتفع نشده است.... مطالبات مردم از بانک ملّی پرداخت نمیشود. مع هذا اختلال در امور اجتماعی بیشتر از امور اداری و سیاسی میباشد.مالکیّت بالمعنی الاخص...متزلزل شده....فشار در زمینهء عقیدهء سیاسی و فشار در زمینهء تربیت و فرهنگ هم از یک طرف اسباب ناراحتی مردم تا اندازهای میشود؛ولی نگرانیها و ناراحتیهای دیگر مجال برای تفکّر و غصّه خوردن در این زمینهها را نمیگذارد.»(ص 322)
-23 تیر:«روابط آیندهء کردها و دموکراتهای آذربایجان که هر دوشان بر علیه دولت مرکزی ایران مظهر حمایت روسها هستند،موجب اندیشه است.اگر گاهی به ذهن میآید که هر چه محرّک حکم بکند،متحرکها هم همان را خواهند کرد،امّا حرف در این است که قوّهء محرّکه چه قسم امر خواهد نمود.»(ص 324)
-24 تیر:«یکی از مسائل مشکل و مبتلا به روز همان مسألهء مصادرهء اموال شخصی است که اسم دشمن خلق به روی آنها گذاشته و املاک و خانه و اموال منقول آنها را ضبط نمودهاند و غالبا این دشمنان خلق منسوب به طبقهء مالکین هستند که مطلوبترین طبقات حدّاقل در آذربایجان همینها میباشند.»(ص 326)
-3 مرداد:«دوباره خبر اغتشاش در ارومیه منتشر گردیده است.بنا به شایعت،کردها در ارومیه چند نفر از مأمورین دولت را به قتل رساندهاند و فرماندار را محاصره نمودهاند.... آقای رفیعی چهارمین پنجمین فرماندار است که بعد از تشکیل حکومت ملّی به ولایت ارومیه تعیین گردیده است....شاهین(یکی از فرماندارن)هم در ارومیه مقتول گردید.»(ص 344)
-20 آذر:«هر روز عدّهای فدایی و نظامی به جبهههای جنگ میانه و میاندوآب فرستاده میشود.برای رساندن قشون و مهمّات هر چه ممکن است از وسائل نقلیّه از دست صاحبان آنها منتزع میشود و برای حمل و نقل قشونی به کار
برده میشود.حتّی الاغ آسیابان را هم آژان توقیف نموده و میبرده است....حتّی دوچرخهها را میگرفتند.»(ص 352)
-20 آذر:«در 20 آذر قوای دولتی وارد میانه شدند و درست در آستانهء ورود به تبریز بودند که سران دموکرات شبانه این شهر را ترک کردند و به شوروی گریختند.»(به یاد آوریم که پیشهوری گفته بود در صورت لزوم از تبریز مثل استالینگراد دفاع خواهیم نمود)ص 216.
در بخشهای پیوست کتاب،مقالات گوناگونی دربارهء شرح زندگی و خدمات دینی و اجتماعی مرحوم آیت اللّه مجتهدی و خاندان ایشان و نیز خاطرات سایر شخصیّتها ارائه شده است.از جمله اینها میتوان به خاطرات آیت اللّه جعفر سبحانی اشاره کرد که از خدمات و فداکاریهای آیت اللّه مجتهدی ستایش میکند (صص 308-393).
گذشته از این،کتاب حاوی عکسها و تصاویر بسیار جالبی از دوران سلطهء فرقهء دموکرات بر آذربایجان،و شخصیّتها و رهبران این فرقه و نیروهای نظامی و غیر نظامی آن است.
جمع بندی نهایی
بیگمان کتابهای«رازهای سر به مهر:
ناگفتههای وقایع آذربایجان»اثر حمید ملاّزاده،و «بحران آذربایجان:خاطرات آیت اللّه مجتهدی» که به کوشش رسول جعفریان تدوین شده است از برجستهترین آثار مربوط به حوادث آذربایجان در دوران اشغال ایران به شمار میآید.
این دو اثر در واقع تا حدّ زیادی به 2 سئوال اساسی مربوط به این حوادث جواب میدهد:1-تا چه حد اتّحاد جماهیر شوروی و جمهوری آذربایجان محرک تحوّلات مربوط به تأسیس فرقهء دموکرات و جمهوری خود مختار آذربایجان در سالهای 25-1334 بودهاند و 2-مردم آذربایجان و بویژه ساکنان تبریز چه موضعی در برابر رژیم پیشهوری داشتهاند و تا چه حد با آن موافق یا مخالف بودهاند؟
مطالعه این دو کتاب نشان میدهد که بر اساس اسناد و خاطرات دستاندر کاران غیر ایرانی این حوادث،اتّحاد جماهیر شوروی و دولت جمهوری آذربایجان،بویژه شخص میر جعفر باقراوف نقش اساسی را در شکل دادن به حوادث سالهای 25-1324 در آذربایجان ایران بازی میکردهاند و فرقه دموکرات و«حکومت ملی»پیشهوری چیزی جز ابزار دست و مجری برنامهها و منافع محور مسکو-باکو نبوده است.پاسخ کتاب خاطرات آیت اللّه مجتهدی به سئوال دوم آن است که علی رغم همه تلاشهای چند ساله اتّحاد جماهیر شوروی و نیروهای ارتش سرخ و شرق شناسان وابسته به آن از یکسو،و تلاشهای نخبگان پانتر کیست جمهوری آذربایجان و فرقه دموکرات آذربایجان از سوی دیگر،رژیم پیشهوری از مقبولیت و حمایت مردمی در میان آذربایجانیهای ایران برخوردار نشده و همه تلاشهای پانتر کیستهای وابسته به دستگاه میر جعفر باقراوف و متّحدان ایرانی آن برای رواج قوم گرایی ضد ایرانی،احساس ایران دوستی و میهن پرستی آذربایجانیهای ایران و بویژه اهالی تبریز را ضعیف نکرده و رژیم پیشهوری و دستاندر کاران آن پس از خروج ارتش سرخ و فرار رهبران فرقه دموکرات، با خشم و طغیان مردم تبریز و دیگر نقاط آذربایجان ایران مواجه شدهاند.
یادداشتها
(1).بنگرید به:
Press,1987). for Political Penetration(Boulder:Vetview Iranian Azerbaijan:The Use Of Nationalism David B.Nissman,The Soviet Union and
(2).شرح کوتاه این اقدامات مسکو-باکو در اثر زیر آمده است:
حمید احمدی،قومیّت و قوم گرایی در ایران:افسانه و واقعیّت(تهران:نشر نی،1379).صص.333-329.
(3).برای نمونه میتوان به گزارشهای سایکس خبرنگار آمریکایی اشاره کرد:
Sounding(Febrmary 1947).pp.51.52. Christopher Sykes,"Russia and Azerbaijan", نیز بنگرید به حمید احمدی،پیشین.ص 138.
|