باورم نمیشود که تنها 71 سال از آن رویداد تاریخی گذشته باشد،با خود می گویم شاید این هم رویدادیست در زمان های خیلی دور، آن زمان ها که بخت و اقبال هنوز هم رویی خوش به ما نشان می داد
، آن زمان ها که خاک و خون با هم پیوندی ژرف داشت،مردانی بودند که تقدیر را با کمند تدبیر در اختیار داشتند، صدای ضربان قلبشان با گفتارشان یکی بود و از آغاز می شد پی به انجام برد.
نمی دانم بر سر حافظه ی تاریخیمان چه آمده است، پیروزی ها را فراموش می کنیم، شکست ها را از یاد می بریم و اینچنین به این تقدیر شوم عادت می کنیم و ابلهانه بر هر آنچه بر سرمان می رود دلخوش می سازیم.
در فاصله ی دو آذرماه یعنی از سال 1324 تا سال 1325 خورشیدی اگر دولتمردان و بزرگمردان ایران دیر جنبیده بودند،نه تنها تبریز و اردبیل و رضاییه، بلکه مهاباد و میانه و مراغه و زنجان و خوی و ماکو نیز،امروز پیوندی با کشور ایران نداشت.همانگونه که در یک سده پیشتر از آن نیز در رویدادی شوم، تفلیس و گنجه و قره باغ و شیروان و ایروان و ارمنستان پیوندشان با ایران بریده شد.
انگلیس و امریکا و روسیه در کنفرانسی که در تهران بر پا شد پیمان بستند که تا 6 ماه پس از پایان جنگ خاک ایران را ترک گویند.جنگ پایان یافت، انگلیس و امریکا به پیمان خود عمل کردند اما روسیه به پیمانی که بسته بود عمل نکرد و ارتش خود را از خاک ایران بیرون نبرد.
باز پس گرفتن آذربایجان، آن هم در روزگاری که تعدادی از کشورهای جهان هرگز نتوانستند خودشان را از شر قشون اشغالگر خارجی نجات دهند و هویت ملی آنها از دست رفت، یک رویداد بزرگ و کم نظیر در تاریخ معاصر ما، به حساب می آید.روزگاری که استالین بر هیتلر پیروز می شود و از غرور و نخوت سر به آسمان می ساید و کمونیسم چنان سریع و بی مانع به پیشروی خود در جهان ادامه می دهد، که نیمی از اروپا و چین و همچنین در خاور دور پیشرفت می کند،امکان اینکه استالین را با آن دهان باز و دندان های پر طمع را از کشوری بیرون راند بسیار کم و کار هرکسی نبود.
بیشتر پژوهشگران معاصـر از 21 آذرماه بعنـوان یک معجزه یـادمی کننــد زیـراکـه ایـن تنهـا مـوردی بود کـه نیروهای شـوروی یک سرزمیـن اشغال شـده درجـریـان جنـگ راتـرک می کردند
نجات آذربایـجان یک معجزه است؛ معجزه ای که دراثرسـه عامل بزرگ تحقق پیــدا کـرده اسـت.
1 - اراده مـردم غیـور آذربایجان بعنـوان مظهـر و نمـاد وحـدت ملـی
2- موقـع شـناسی و دیپلماسی درست و بجای محمدرضا شاه در اسـتفاده بهینه از نیـروهای مساعد ونـامسـاعد بیـن الملـی
3- فـداکـاری ارتـش شاهنشـاهـی، این سه عامل سبب شد تا ایـن روز تاریـخی و غرورانگیـز پشـتوانه افتخـارات ملـت ما گردد.
درروز 3 شهریـورماه سـال 1320ایـران ازشـمال وجنوب مورد حمـله و تجـاوز قـرار گرفـت. پس از 3روز مقاومـت, اعـلام ترک درگیری صادر شـد.نیروهای مهاجم بـآسانی توانسـتند ایـران و پایتخـت آنـرا اشـغال نمایـند. در آذربایـجان پیشـه وری و یـارانش کـه از زنـدان آزاد شـده بودند حـزب توده را سـازماندهی نمـودنـد.
درمـدت چهارسـال تسلط ایـن حزب برآذربایـجان جنایـات؛ کشـتار و فجایعـی مرتکـب شـدند؛ که تـاریـخ از آن شـرم دارد.
درشـهریور ماه سال 1324 دولت شوروی می دیـد که جنگ به پایان رسیده؛ دیر یا زود باید نیـروهای اوخاک ایـران را تـرک کننـد. تصمیـم گرفـت به نام جنبش خودمختاری آذربایـجان درایـن اسـتان که هنـوز در اشـغال او بود؛ حکومـت خود مختاری درست کنـد وآنـرا وسیلـه اعمال فشـاربه دولـت ایران به منظـوربدست آوردن امتیـازنفـت شـمال قـراردهد. و در یـک زمان مسـاعد آنـرا جـز جمهوری های شوروی نماید. بـرای ایـن منظوربـودکـه فرقـه دمکـرات آذربایـجان تشکیـل شد.
جعفرپیشـه وری درانتخابات مجلس ازسوی خلخال بوکالـت مجلس شورایملی انتخاب شـد؛ اما بدلیل سوابـق سـو سیاسی اعتبارنامـه اش ردشـد. واین بهانه ای بود کـه پیشه وری دستورات ارباب خود را در تجـزیه آذربایـجان آشکارا عملی سازد.
پیشـه وری نخست منظور اصلی خود را در زیـر پوشـش الفاظ پنهان میداشت و شعار فرقـه دمکرات را چنیـن عنـوان کـرده بـود:
آزادی داخلـی ومختاریـت ملـی آذربایـجان؛ همراه با حفـظ استقلال و تمامیت ایران؛ تا آذربایـجان بتوانـد در پیشـبرد فرهنـگ خود وتـرقی و آبادانی آذربایجان بـارعایـت قوانیـن کشـور؛سرنـوشـت خـودرا راسـا" تعییـن نمایـد.
شوربختانه آن زمان هم چون زمان کنونی برخی ازنویسـندگان و روشنفکـران که خود را مصلح و خیرانـدیش می دانستند، بـال گشـودند و در جهـت سود شخصی و بهره برداری از کاسه ی شکسته شده، به کاسه لیسی پرداختند و چشمهـای خود را برروی منافـع ملی بسـتند و راه ستایشـگری و فریب توده های مـردم ایران را برگـزیدند و گفتنــد:
" چـه عیـبی داردکه ایـن آواز از فضای آذربایجان عزیـز بلند گردد. امروز در آذربایجان نیـروی مساعد پیـداشـده و قیـام کرده اسـت. اگـر در چهار گوشـه مملکت هم علم طغیـان برافراشـته شـود؛ لابـد همـه را ماجراجـو و متجاسـر خواهنـد خوانـد؛ اما نهضـت آذربایـجان ماجراجـوئی نیسـت؛ بلکـه مقـدمه یک نهضـت ملی است."
به ایـن ترتیـب پیشـه وری زمیـنه افکار خائنانـه خودرا مهیـا دیـد و آشکارا خواسته خـودراچنیـن اعلام داشـت:
شـعارما: آذربایـجان مال آذربایـجانیها اسـت. بایـداین شـعار جامـه عمل بپوشد؛ تحـت قیمومیـت ملـت دیـگری نخواهیـم رفـت.
هیئت هـایی بیـن تهران و تبریـز در رفت و آمدبـود؛ آخریـن هیئت درخردادماه 1325 بریـاسـت پیشـه وری به تهران آمـد. و همچنین در برابر آن هیئتی به ریاسـت مظفرفیروز به تبریـز رفـت و توافقنامه ای در 15 ماده بین نمایندگان دولت مرکزی و پیشه وری امضـا شـد که قسمت نظامی این موافقتنـامه چنیـن بود:
تمامـی افسـران فراری ارتـش راکه درآذربایـجان به فرقـه دمکرات پیوسته بـودند؛ با دو درجـه بالاتـربه ترفیـع تشـویق نمایـند.
سایـرمهاجـرین که به اغلـب آنان درجـه ژنـرالی داده شـده بود؛ به رسمیت شـناختـه شـونـد.
به تمامـی درجه داران که تنها 3ماه به تعلیـمات نظامی اشتغال داشـته ؛ سـتوانـی داده شـود.
سرهنـگ پناهیان که در ارتش فرقـه چپهـا؛سرتیـپ شده بود با دو درجه ترفیـع به ریـاسـت سـتاد ارتـش ایران انتخـاب گـردد و...
درجلسـه ای که باحضور نمایندگان پیشه وری و نماینده دولت مرکزی درتهـــران تشکیل شده بود؛ ریاسـت ستاد ارتش ایران سپهبـد رزم آرا با این موافقتنامه مخالفـت می کند و اظهار می دارد کـه :
پیشنـهاد فرقه دمکرات مورد بازبینی قرار گرفـت این پیشنهاد به معنا و مفهوم ویرانی ارتش ایـران اسـت. بایـد دیـد شاهنشاه ایران و مسئولین ارتش؛ حاضـر به ویران ساختن ارتش هستند و یـا نـه؟ تا پس از آن وارد موضوعات دیـگربشـویـم.
درحالیکه جو زمان در اثرتبلیغات حزب توده؛ تظاهرات کمونیستهای جانبدار فرقه چپها درسراسـر ایران و تهدید و تطمیـع نمایندگان مجلس؛ ضعف دولت مرکزی؛میدانـداری نمایندگـان حزب توده درمجلس؛ تـرس فرماندهان نظامی ارتـش ازدخالت روسها؛ همـه عواملی بودندکـه فضای سیاسـی ایران را از هر نظر برای قبـول پیشـنهادات فرقـه دمکـرات آماده سـاخته بود؛ اما محمد رضا شـاه تصمیـم تاریخی خودراچنـین بیـان فـرمـود:
مـن تصمیـم به مقابـله با حـوادث؛ و اقدام قاطـع برای نجـات آذربایجان گرفتم"
رییـس دولت که انتظـار چنیـن مقاومتی نداشـت؛ مظفر فیروز را به همراه هیئت گروه دمکرات روانـه حضـورشـاه نمود. مظفر فیـروز پس از معرفی هیئت؛ تقاضای هیئت راکـه همان پیشـنهادات رد شـده از سوی رزم آرا بـود مطرح ساخـت.
پاسـخ تاریـخی محمد رضا شـاه ایـن بـود:
" مـن هرگـز چنین قدرت و اختیـاراتی ندارم که بـرخلاف قانون اساسی مشروطه ایـران به افسـرانی که ازخـدمت فرار کرده وبر ضد ارتش و میهن خود شوریده اند درجـه بـدهم و یـا درجاتی که ازجـای دیـگر و از راه دیگر بدست آورده اند؛ بـرسـمیـت بشـناسم."
قـوام السلطنـه شـخصن حضور شاهنشاه رفته و تجـدید مطلع می کننـد.شاه می گوید
اگـر دسـتم بـریـده شود؛ سـند تجـزیه آذربایـجان را امضـا نخواهـم کرد مـن درصـورت اجبار حاضـرم ازسلطنت کناره گیـری نمایم؛ اما عملی بر خلاف مصالـح مملکـت درجهـت ازهم پاشیدن ارتـش ایران مرتـکب نمی شـوم."
شاهنشـاه فرمان حملـه ارتش رابه آذربایـجان صـادرفرمودند.زنجان پس ازیک نبـردخونیـن سقوط کـرد. ولـی غلام یحیـی هنوز در قافلانـکوه مقاومت می نمود در ایـن زمان بود کـه پیشـه وری درتبریـز اعلامیه پشـت اعلامیه صادرمی کرد و نیروهای دولـتی را ازحملـه به آذربایـجان برحـذر می ساخـت.
رادیـو آذربایـجان می گفت: " ما قصـرها را بر سـر کسانیکه فرمـان حمله را به آذربایـجان صادر کرده اند خـراب می کنیـم. فـداییـان دمـکرات ازهیـچ نیـرویی هـراس نـدارند.این بـار حساب خود را با غـاصبیـن آزادی ملـت ایران یکبـاره تصفیـه خواهیـم کرد. این است حـرف آخـرمـا: «مـرگ هسـت ؛ بـازگشـت نیســت.»
در 19 آذرماه سـال 1325 شـهر میانـه سقوط کـرد.غلام یحیـی با شماری از یـارانش از راه نمیـن و پیشـه وری از راه جلفـا بـه میهن اصلی خود (روسیه) بازگشتند و ثـابـت شـد کـه هـم مـرگ هسـت؛ وهـم بـازگشـت.
بـه مـوازات پیشـروی ارتـش درتمـام شـهرهای آذربایـجان مـردم برعلیـه گروه های چپ بپا خواستند و تمامـی آنها را خلـع سلاح کرده و در دادگاه صحرایی مجـازات نمـودنـد.
درزنـدگانـی اقـوام زنـده و ملتهایی که دارای گذشته ی روشن تاریخی هستنـد آثـار معجـزه آسـای غرور ملـی ریشـه پایـدار دارد؛ زیـرا بیشتر ملل در دوران زنـدگی؛ شکست را تجربه کرده اند اما آنهاییکـه از موهبـت غرور ملـی برخوردار بـودند؛ در زیـر آنهمـه فشـار و بدبختـی حـس ملیـت خودد را فرامـوش نکـرده و بـه وظیـفه ی ملی خود رفتـار نمودند و توانسـتند اساس نیک نامی و افتخارات خود را از آسـیب های جبران ناپذیر جلوگیری کنند.
با ورود ارتـش آرامـش و امنیـت به آذربایـجان برگشـت. آنهاییکه خانـه و کاشانه خـود را رهـا کـرده و در شهرهای دیـگر متواری شـده بودند؛به خانـه های خـود بازگشـتند و تـومار جمهـوری آذربایـجان و کـردسـتان بهـم پیچیـده شـد.
ایـن درس تـاریـخ اسـت ولـی ما از آن هیـچ نیاموختـه ایـم ودرس عبـرت نگـرفتـه ایـم. بجـای بررسـی اوضـاع گذشـته و عـلل پیدایـش آن؛همه چیز را بفـراموشـی سـپردیـم و عاملیـن بدبختـی ها را نادیـده گرفتیـم.
|