متن پیش رو سخنرانی سرور مهندس پرویز ظفری است در جلسه 150 مجلس شورای ملی. در این سخنرانی مهندس ظفری ضمن پرداختن به مسایل مختلف، از جمله در خصوص آلودگی هوای تهران هشدار و راهکارهایی برای رفع آن پیشنهاد می دهند. این دور اندیشی در این روزها که آلودگی هوای تهران در وضعیت بسیار خطرناکی قرار دارد بسیار جالب توجه می نماید.
مهندس پرویز ظفری عضو حزب پان ایرانیست و نماینده ی مردم نهاوند در دوره ی بیست و چهارم مجلس شورای ملی – به همراه سروران محسن پزشکپور، دکتر عاملی تهرانی، دکتر حسین طبیب و منوچهر یزدی – بود. سرور مهندس ظفری در هنگام تحصیل خود در کارلسروهه آلمان و در جریان درگیری با نیروهای بیگانه پرست چپ بینایی یک چشم خود را از دست دادند. سرور پرویز ظفری همراه با سروران محسن پزشکپور، حسین طبیب و منوچهر یزدی از حزب رستاخیز جدا و بار دیگر درفش حزب پان ایرانیست را در سرتاسر فلات ایران به جنبش درآوردند. به پاس کوشش های ایشان، کنگره ی پنجم حزب پان ایرانیست «کنگره ظفری » نامیده شد. متن کامل این سخنرانی را می توانید در این جا بخوانید.
جلسه ساعت هشت بعد از ظهر بریاست آقای دکتر جواد سعید (نایب رئیس ) تشکیل شد.
نایب رئیس- آقای ظفری تشریف بیاورید.
پرویز ظفری :
جناب آقای رئیس نمایندگان ارجمند دولت و ملت اینکه که بودجه سال 2537 در پیشگاه ایران که از دولت ایران دارند سخن بگویم...
ما امروز در تهران با مشکلات عدیده ای روبرو هستیم در واقع تهران شهری برای زندگی نیست ، در تهران امکان تنفس کردن سالم وجود ندارد و در تهران از گوشه ای ب گوشه دیگر با زمان معقولی نمی شود رفت و حرکت کرد، در تهران اگر هر حادثه کوچکی رخ دهد و نتوانیم مواد غذائی برای ۲۴ ساعت باین شهر برسانیم شهر بی دفاعی است ، چرا چنین شده است آیا این گناه شهردار تهران است ، آیا شهرداران تهران به تنهای تهران را به این روز درآورده اند و یا تمام برنامه ریزی در مسیر این چنین دشواریهایی قرار گرفته است؟
بیائیم قدری مسأله ار بشکافیم. معمولا مردم در پی رفاه هستند و میخواهند زندگی کنند ، غذائی داشته باشند و این را نمی توان داشت مگر از طریق داشتن شغل و شغلی وجود ندارد مگر سرمایه گذاری در جائی صورت بگیرد. پس هر جا سرمایه گذاری بشود مردمی بدنبال بهره گیری از آن بدنبال داشتن درآمد به آنجا سرازیر می شوند و شما در طی سالیان دراز شاهد بودید که چنین برنامه هائی فقط در حوزه تهران و تهران صورت گرفت.
مردم نه به خاطر استنشاق این هوای آلوده و نه بخاطر این ترافیک کشنده تهران بلکه بخاطر داشتن درآمد به تهران آمدند در اینجا سرمایه گذاریهائی در زمینه رفاه صورت گرفت بیمارستانهائی ساختند و مدارس عالی و دانشگاهها یکی پس از دیگری بوجود آمد و توسعه پیدا کرد و همه اینها جاذب جمعیت شد در حالیکه نیازی نداشت.
تهران برای جمعیت آن روزش می بایستی این وسائل رفاهی را فراهم می کرد ولی فراتر از نیاز خودش اینکار را کرد. بجای اینکه در پهنه کشور متمرکز کند در اینجا متمرکز کرد و تمرکز امکانات مردم را به این جا کشاند. چه بسیار مردمی که برای مراجعه به پزشک به تهران آمدند و ساکن تهران شدند چه بسیار بیمارانی که از دهها هزار متجاوزند با همراهان خودشان هر روز در تهران پرسه میزنند و بدنبال پزشک از این طرف بآن طرف می روند. چه بسیار خانواده هائی که برای ادامه تحصیلات فرزندانشان بتهران آمدند و در تهران مقیم شدند. اینها برای این سرمایه گذاریهای ناصحیح تهران در یک چنین وضع دشوار و بسیار کشنده ای قرار گرفت. برای تأمین آب تهران اگر محاسبه بشود که چه میلیاردهائی ما خرج کرده ایم آنوقت متوجه میشویم که بزرگ کردن تهران چه لطمه ای بدیگر نقاط کشور و اقتصاد مملکت وارد آمده است.
ما آبها را از آنسوی کوهستان البرز به تهران هدایت کرده ایم و این بسادگی صورت پذیر نیست وهنوز در فکر این هستیم که رودخانه های دیگری را از آن سوی کوه ها بتهران بیاوریم و صدها چاه عمیق در نظر گرفته شده که در جنوب تهران حفر بشوند و این برنامه هایی است که در مسیر اصلاح وضع تهران نیست. شاید بیش از 1000 پل هوایی ما احتیاج داریم که بتوانیم مسئله ترافیک فعلی تهران را حل کنیم و پس از ساخته شدن آن پلهای هوائی باز هم سرگردانی امروز را آنروز خواهیم داشت.
پس یک راه بیشتر در پیش نداریم و آن اینست که شرایطی را که تهران را به این روز درآورده از میان برداریم قایقی که شما مشت ، مشت ، آب را از آن بیرون میریزید و موج موج آب تویش میریزد امکان نجات ندارد ( آفرین) میبایستی کاری کنیم که مردم ایران آنچه در تهران می جویند در خانه خودشان پیدا کنند ( آفرین) و آنوقت به حل مسایل تهران توفیق خواهیم یافت. پس در این راه شهردار تهران و شهرداران تهران توفیق نخواهند داشت مگر آنکه تمام برنامه ریزیهای مملکت در این مسیر حرکت کند.
اشتباهات دیگری که در مسیر برنامه ریزی ها قابل شناخت است سرمایه گذاریهای بسیار بزرگ در یک نقطه است این یک الگوی آمریکای شمالی است که احتمالا بوسیله مشاوران آنها به کارگزاران ما دیکته شده است مثلا یک کارخانه شیر پاستوریزه باید جوابگوی یک استان پهناور باشد ماده خام خود را از چهار صد 500 کیلومتر دورتر بیاورد و فرآورده اش را مجددا 500 کیلومتر دورتر بآن نقطه دور دست حرکت بدهد زیرا کارشناسان اجازه نمیدهند که این کارخانه بزرگ به 5 کارخانه متناسب با هر منطقه تقسیم بشود. کار بزرگ باید کرد و شکست های بزرگ باید انتظار داشت...
|