درباره پیدایش نوروز در میان نویسندگان ایده های زیادی پیش کشیده شده و پیشینة این واکاوی به صدهاسال می رسد . حتی برخی از نویسندگان تلاش کرده اند که نشان دهند جشن نوروز دارای ریشه میانرودانی است اما اینکه چرا و به چه شَوَند این جشن پدیدآمده و چرا آغازسال در این زمان قرار گرفته، پرسشی است که ذهن کسان زیادی را بخود مشغول داشته است. در این نوشته، کوشش می گردد تا با کاوشی کوتاه در قدیمی ترین اسناد تاریخی ایرانی به نتیجه ای درخور دست یابیم . همینجا می افزایم که اسناد باستانی ایرانی در اینباره بسیار گسترده است و از حوصله نوشته پیشرو بیرون است.
نوروزنامه خیام از پیدایش نوروز شرحی جالب دارد. حکیم بزرگ نیشابور ریشه پیدایش و برآورد نوروز را از زمان کیومرس می داند، اما جشن نوروز را اینگونه به زمان جمشید پیوند میدهد: « و از پسِ او(طهمورس) پادشاهی به برادرش جمشید رسید و از این تاریخ هزارو چهل سال گذشته بودو آفتاب اول روز به فروردین تحویل کردو به برج نهم آمد و از ملک جمشید چهارصدوبیست ویک سال بگذشت این دورتمام شده بودو آفتاب به فروردین خویش به اول حمل بازآمدو جهان بر وی راست گشت... پس در این روز که یادکردیم جشن ساخت و نوروزش نام نهاد و مردمان را فرمود که هرسال چون فروردین نو شود آن روز جشن کنند و آن روز، نو دانند تا آنگاه که دور بزرگ باشد، نوروز حقیقت بود » (خیام نیشابوری: 9)
پادشاهی جمشید دوره ای مبهم و درعین حال مهم از تاریخ استوره ای ایران است. در آغاز اشاره می نمایم که جمشید نام یک شخص تنها و ویژه نیست زیرا در سنت برخی از پادشاهی های باستانی ایران (همچون دوره اشکانی) همه شاهان یک سلسله، خویش را همنام با بنیانگزار آن دودمان می شناساندند. دوره پادشاهی جمشید نیز چنین است و ما با یک جمشید روبرو نیستیم بلکه با یک سلسله دیرپای روبروئیم. واژه استوره نیز شامل رخدادهایی از تاریخ بشر است که قطعا روی داده اما زمان دقیق آن ناپیدا مانده است. اما در شاهنامه حکیم توس سلسله ای از رویدادها را می بینیم که در زمان پادشاهی جمشید رخ می دهد و راهنمای ماست. برپایه منابع ایرانی و بویژه شاهنامه، در این دوره از آهن، پارچه و زیورآلات سودبرده می شود؛ پیشه وری پدید می آید؛ آموزگاران دین(کاتوزیان) در کوهستان جایگزین می شوند؛ نیساریان(ارتشیان) سازمان می یابند؛ کشاورزان کِشتن را می آغازند؛ ساختن سازه پیدا می شود و... . بنابر نوشته شاهنامه، پس از پیدایش یافته های بالا، جشن نوروز در زمان جمشید پدید می آید: (فردوسی پاکزاد : 11-8)
چو خورشید تابان میان هوا نشسته بر او شاه فرمان روا
جهان انجمن شدبرآن تخت او شگفتی فرو مانده از بخت او
به جمشید ، بر گوهر افشاندند مرآن روز را روز نو خواندند
سرِ سالِ نو ، هرمزِ فرودین برآسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند می وجام ورامشگران خواستند
چنین جشن فرخ ازآن روزگار بما ماند از آن خسروان یادگار
اما در فرگرد دوم از نسک وندیداد (سند بسیار مهم دیگری از منابع ایران باستان) ، رویدادهایی از زمانه جمشیدشاه یاد می گردد که در شاهنامه و بسیاری دیگر از نسکهای مهم نیامده و بسیار شگفت انگیز است و اکنون بدان نگاهی کوتاه می اندازیم:
1- در زمان جمشید، وی سرزمین ایران را به شوند افزایش جمعیت سه بار گسترش می دهد .
2- نخستین نکته شگفت آور جایی است که اهورامزدا در پاسخ به اشوزرتشت می گوید که وی نخستین بار با جمشید سخن گفته است و پس از گسترش سرزمینی ، اهورامزدا و ایزدان در ایرانویج با جمشید و بزرگان دیدار می کنند و به آنان می گویند که در جهان ( و نه یک سرزمین ویژه)، زمستانی درازمدت و ویران کننده پیدا می شود. اهورامزدا به جمشید می گوید که برای مبارزه با این زمستان، سازه ای را باید بسازد. این سازه دارای چهار دالان اصلی و بر روی هر بازوی دالانها، هجده کوچه ساخته میشود ( به این سازه در اسناد ایرانی وَرجَمکرد گفته می شود و اگر این سازه را بر روی یک نقشه پیاده کنید سازه ای با شکل چلیپای شکسته با هجده بازو پدیدار میشود). خواننده گرامی سپندینگی اعداد 12 و 72 را می تواند از روی این نوشته ردیابی کند و اینکه سپندینگی این شمارگان برگرفته از نسک وندیداد است. در کنار سازه اخیر، باغی برای پرندگان و ساختمانی برای جمشید و یارانش ساخته میشود (پرسش اینجاست که آیا ما با یک پدیده فرازمینی روبرو هستیم؟ ) .
3- جمشید و همکارانش از گونه های گیاهی و جانوری و نیز انسانها (با مشخصات ویژه: خوش اندام، راستگو، قانونمدار، خوش چهره و... که در وندیداد گزارش شده) شمارگانی را جدا می سازند و در این مجموعه نگهداری می کنند(اصلاح ژنتیکی!) . در واقع جمشید و همکارانش در دوران دهشتناک یخبندان تلاش می کنند که بهترین تبار را از میان گونه های موجود نجات داده و پرورش دهند.
4- و آخرین شگفتی: جمشید از اهورامزدا می پرسد که روشنایی درون ساختمان چگونه تامین میشود که اهورامزدا می گوید: روشنایی خودساخته و روشنایی که در جهان ساخته میشود!
شوربختانه فرگرد دوم وندیداد در اینجا پایان می یابد اما آنچه هویداست آنکه، پس از پایان یخبندان، ایرانیان آن روز ساختمان یادشده را ترک کرده و در پهنای سرزمینهای پیشین پراکنده می شوند. آنچه را شاهنامه فردوسی پاکزاد،نوروزنامه خیام بزرگ و دیگر نسکهای تاریخی از دوران جمشیدو پدیداری نوروز یادکرده اند درپیوند با دوران پس ازیخبندان است که جوامع کشاورزی نخستین بوجود آمده وپیشه های نو پیداگشته وایرانیان باستان به ساخت تمدنی نوین می پردازند. یادمانهای نامبرده در دیگربخشهای اوستا وبویژه یشتهای کهن نیز یاری دهنده پژوهشگر است تا بتواند به بازسازی تاریخ گمشده استوره ای بپردازد. در اینجا به یک یافته جالب درمورد تبارشناسی نیاکانمان اشاره میکنم و آن اینست که آخرین دگرگونیهای ژنتیکی در ساکنان پیشین فلات ایران، به بازه زمانی 11 هزارسال تا 10 هزارسال پیش باز می گردد(اشرفیان بناب: 1391). آیا میان این یافته وناب سازی تباری ایرانیان باستان در ورجمکرد در دوره یخبندان (که دربالا آمد) پیوندی وجود دارد؟ به هر روی، برای آنکه نوشته اخیر طولانی نگردد از آوردن دیگر اسناد خودداری می کنم و تنها نکته ای مهم را یاد می نمایم که مستقیما با هدف این نوشتار هماهنگ است:
چیزی که کمتر پژوهشگری بدان پرداخته است اینست که چرا ایرانیان آغاز بهار را بسان سال نو گزینش کردند و نه ابتدای تابستان، پائیز یا زمستان را ؟ در دوران طولانی یخبندان که صفحات پهن و گسترده یخ تا نزدیکیهای فلات ایران را پوشانده بود و جهان، دورانی از سرمای کشنده را تجربه میکرد، بدیهی بود که برای انسان آنروز، گرما وآتش بیشترین ومهمترین پدیده زندگی بشمارآید که بازتاب این امر را در ادیان باستانی کشورمان می بینیم. در پایان عصریخبندان ، انسانهایی که هزاران سال را در طی این دوران طولانی گذرانده و زندگی چهارفصل را کمتر به یاد داشتند، آرام آرام به چرخه جدیدی در زندگی خویش وارد میشوند. در این دوره است که زندگی و پیشرفت آدمی آسانتر شده و گذریافتگان از آن روزگار خشن و مرگ آور، مرحله ای تازه را درحیات خویش می آغازند که به یُمن گرم شدن زمین وپیدایش چرخه چهارفصل، امکانات زندگی بهتر و ساخت تمدن را آسان می گرداند. گزینش آغاز بهار بیگمان رهاوردِ برآوردِ ایرانیان باستان ازهمین گذرِسخت سرما به زندگی نو و شرایط بهتر طبیعت است که ابرمردی بنام خیام نیشابوری در کتاب نوروزنامه بدان پرداخته است وتاکید پیشینیان برآمدن آفتاب بر اول فروردین گویای این امر است و بهار آغاز طلیعه گرما در این چرخه چهارفصلی است. فراموش نکنیم که مجموعه رویدادهای مورد بررسی ما همگی در زمانه ای از تاریخ قراردارد که ایرانیان باستان به آن، دورانِ پادشاهی جمشید می گویند.
همچنین باید دانست که آئین نخستین نیاکان ما(پوریوتکیشان بگفته اوستا یا همان آئین مهر) ، دینی است درپیوند با چهره های گوناگون طبیعت. کیش نیاکان ما، آئینی این-جهانی است که درآن هر بخش از طبیعت(آب،باد، آتش،خاک و...) ارزشمند و سپندینه است و از اینرو کاملا طبیعی است که جشنها و آئینهای برآمده از چنین کیشی ریشه های طبیعی و این-جهانی داشته باشد. نگارنده این نوشته باور دارد که ریشه های نوروز را بیگمان باید در میانة هزاره های هشتم تا ششم پیش از میلاد و در میان نیاکانمان که قطعا در فلات ایران ساکن بوده اند جستجو کرد. هزاره هشتم پیش ازمیلاد برابراست با آخرین نشانگان فروکش کردن یخبندان و هزاره ششم پیش از میلاد برابرست با شکل گیری نخستین جوامع کشاورزی وگروههای گوناگون اجتماعی در فلات ایران. خوشبختانه آثار یافت شده از تپه های باستانی در کشورمان نشان می دهند که نخستین عرصه های پیدایش شهرسازی، استفاده و ذوب فلز، هنرههای دستی و بویژه پیدایش خط(خطوط یافته از جیرفت و لرستان)، نه از میانرودان(بین النهرین باستان)، بلکه از درون فلات ایران بوده و در همان بازة زمانی یادشده. همچنین در پاسخ به برخی از هم میهنان نیز که احتمالا گمان می کنند که نیاکان آریایی ما از جنوب روسیه به سرزمین کنونی ایران آمده اند یادآور میشوم که برپایه نوینترین یافته های باستان شناسی و بویژه پژوهشهای ژنتیکی نوین، نیاکان آریایی ما از دستکم 11 هزارسال پیش در همین سرزمین زیسته اندو از جای دیگری به فلات ایران مهاجرت نکرده اند(اشرفیان بناب:1391). در این مورد خوانندگان گرامی می توانند به نوشتار اینجانب با عنوان: دیباچه ای بر نام-واژه ایران رجوع نمایند(برای دریافت دیباچه به آدرس ایمیل اینجانب که در پایین نوشتار می آید پیام دهند).
در مورد عبارت جشن نوروز نیز به دو نکته کوتاه بسنده میکنم: 1-واژه جشن از ریشه اوستایی یَسن به چَم (معنای) نیایش کردن است، زیرا نیاکان ما سپاس از خداوند و نشانگان طبیعت را با شادی و سرور انجام می دادند 2- بکارگیری نو+ روز ، ترکیبی است که سازنده اسم ویژه از دو تک-واژه است که در زبان پارسی نمونه های فراوان دارد، مانند: نوزاد،نونهال، نوجوان، نورس، نوپیدا، نوپا و... ؛ پس جشن نوروز سپاس از اهورامزدا وجهان برای پیدایش دوره ای نو در زندگی ایرانیان باستان بوده است . این را نیز می افزایم، مردمانی که توانسته بودند دوران کشنده یخبندان را با چنان ترفند هنرمندانه ای پشت سر بگذارند، شمارش روزها و ماهها برایشان دشوار نبوده است. حکیم سهروردی درباره دانش نیاکانمان جمله ای زیبا دارد: (سهروردی:19)
« وگمان مبرید که حکمت ودانش در همین برهه و مدت کم از روزگار وجود داشته است ولاغیر »
درپایان، جشن نوروز را به همة ایرانیان شادباش گفته وبرای هم میهنان در هر گوشه ای از جهان، آرزوی سالی سرشار از پیروزی نموده و امیداست که ملت بزرگ ایران گردنة دشوارکنونی را باهمبستگی وبرپایه هویت ایرانی، سرافرازانه پشت سر گزارد. ایزدمهر یارمان باد.
یارینامه ها:
- حکیم خیام نیشابوری؛ نوروزنامه ؛ به کوشش استاد روانشاد سعید نفیسی ؛ کتابخانه کاوه ؛ تهران ؛ 1312
- حکیم فردوسی پاکزاد ؛ شاهنامه : مقدمه دکتر حسین الهی قمشه ای؛ نسخه مسکو ؛ به کوشش ناهید فرشادفر؛ نشر محمد
- حکیم شهاب الدین سهروردی؛ حکمت الاشراق ؛ به کوشش دکتر سیدجعفر سجادی؛ انتشارات دانشگاه تهران
- اشرفیان بناب، مازیار؛ ایرانیان آریایی اند اما مهاجر نبوده اند: اصلاحیه دکتر اشرفیان بناب از دانشگاه پورتموث انگلستان درباره گزارش بی بی سی ؛ بهار 1391
- وندیداد ؛ جیمز دارمستتر ؛ ترجمه دکتر موسی جوان ؛ ویراستار علی اصغر عبداللهی؛ انتشارات دنیای کتاب؛ 1382
ارتباط مستقیم با نویسنده : [email protected]
|