به مناسبت درگذشت احمد صدر حاج سید جوادی
منوچهر یزدی
13 فروردین 1392

در 96 سالگی دست از زندگی شست ، جنازه اش را با اجازه جمهوری اسلامی تشییع کردند ، عضو شورای انقلاب و وزیر دولت موقت جمهوری اسلامی بود ، سر سختانه با حکومت شاه فقید مبارزه کرده و در " جمعیت دفاع ازآزادی و حقوق بشر " که آقای رمزی کلارک آمریکایی یهودی الاصل در ایران به راه انداخت عضو فعال بود.


زیر تابوت او اعضای نهضت آزادی و ملی- مذهبی ها و اصلاح طلبان گرد هم آمدند و در یک عزا داری سیا سی نه برای مرحوم احمد حاج سید جوادی که برای خود و آنچه را که داشتند و با سماجت از دست دادند اشک ریختند .... حاج سید جوادی در واپسین روزها ی زندگی اش همانند اکثریاران مبارزش از ملت ایران پوزش خواست، گرچه نوشدارویی بعد از مرگ سهراب بود ولی چه سود هنوز از زخم خنجری که این آقایان بر پیکر اقتدار ملت ایران فرو کردند خون میریزد ...
تفاوت بین آنان که در کوشش های سیاسی منافع و مصالح ملت ایران را در راه بلند پروازی های خود هزینه میکنند با کسانی که در هر گام به ایران می اندیشند آنجاست که در سال 1355 خورشیدی بازیگران عرصه انقلاب به شادروان محسن پزشک پور پیشنهاد کردند که عضویت این جمعیت کذایی را بپذیرد و ایشان پس از سه دیدار به آقای بازر گان و همراهان گفت :


" من از این جمعیت بوی فرو پاشی نظام را استشمام میکنم " و از قبول آن سر باز زد ولی آقای لاهیجی به پیشنهاد صدر حاج سید جوادی به جای زنده یاد پزشک پور بر گزیده شد که الحق نقش شان را تا به حال خوب بازی کرده اند.


این گونه است که به پان ایرانیستها اجازه ندادند پیکر پاک پزشکپور را تشییع کنند و او را شبانه به خاک سپردند ، اما حاج سید جوادی بر دوش ویران سازان ایران بدرقه شد.
غمم تازه گشت و به سراغ سلسله مقالات کالبد شکافی روشنفکران نهضت آزادی که در سالهای 1378 تا 1380 نوشته بودم و در نشریه حاکمیت ملت چاپ شده بود رفتم و اینک شما را دعوت به مطالعه بخشی از آن میکنم.

 چهره مرموز با اقدامی موذیانه!

تاسیس «جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر» که طی اعلامیه ای بگونه ای رسمی و آزاد اعلام شد و بازرگان و یارانش بدان مفتخر و مباهی بودند از جمله دستاورد های شبکه سیاسی – نظامی نهضت آزادی در ایران و آ تش بیاران بین المللی میباشد که برای ثبت در تاریخ بدان میپردازم.
حضور یک آمریکایی یهودی در اتاق فکر جمعیت نهضت آزادی به نام دفاع از آزادی ، غم انگیز و دردناک است... ولی از حقیقت گریزی نیست، باید پرده ها را بالا زد و چهره واقعی جریان های سیاسی را که مدعی آزادی و عدات اجتماعی هستند معرفی نمود...!


سال 1354 را باید خوب به خاطر بسپاریم... سالی است که پروژه فروپاشی نظام شاهنشاهی ایران مراحل مطالعاتی و آزمایشی اش را طی کرده و به فاز اجرایی رسیده بود در واقع با " جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر در ایرا ن " ، فروپاشی اقتدار ملت ایران کلید خورد!


در آن سال رمزی کلارک یهودی الاصل ، دادستان سابق ایالات متحده آمریکا و چهره مرموز سرمایه داری غرب یکی از کوتوله های سیاسی مزدوری که برای پروژه ایران استخدام شده بود ماموریت یافت بین مخالفان نظام پادشاهی در ایران و خارج از کشور هماهنگی و پیوند رسمی برقرار کند و صدای اپوزیسیون داخل را از طریق مجامع جهانی روی آنتن ها ببرد تا افکار عمومی جهان را بیش از پیش علیه حکومت ایران برانگیزاند...


با این ماموریت، رمزی کلارک به ایران آمد و برای ملاقات و دیدار با رهبران گروه های سیاسی مخالف نظام به رایزنی پرداخت و چون آدرس را دقیق میدانست موفق شد با رهبر نهضت آزادی آقای مهندس بازرگان دیدار کند و طرح تاسیس جمعیت دفاع از آزادی را با ایشان مطرح سازد- این دیدارها با دوستان آقای بازرگان نیز انجام شد و یارگیری آغاز گردید. پیدا کردن آدم های جاه طلب و مخالف رژیم مشکل نبود وی توانست به یاری نهضت آزادی آقایان علی اصغر حاج سید جوادی- کریم سنجابی- اسدالله مبشری- ناصر میناچی ( که مترجم آقای کلارک بود) و حسن نزیه را گردهم آورد. لازم به یادآوری است که در سال های 1356 و 1355 ، گروه پارلمانی پان ایرانیست در مجلس شورای ملی به دلیل سخنرانی ها و اظهارنظرهای قاطع و منطقی پیرامون مسائل مملکتی در مجلس از شهرت و محبوبیت خاصی برخوردار بودند و سروران محسن پزشکپور و دکتر محمدرضا عاملی تهرانی دو تن از رهبران حزب پان ایرانیست چهره های مطرح پارلمان ایران به شمار می رفتند... بدین روی نهضت آزادی ها تصمیم گرفتند از آقای پزشکپور برای عضویت در جمعیت دفاع از آزادی به عنوان یک حقوق دان و یک مبارز سیاسی خوشنام و شجاع دعوت به عمل آورند لذا آقای بازرگان و یداله سحابی و آقای حسن نزیه با قرار قبلی به دیدار سرور محسن پزشکپور رفتند و قصد و نیت خود را بیان داشته از ایشان تقاضای قبول عضویت در جمعیت را نمودند- سرور پزشکپور که فراز و فرود های بسیاری را پشت سر نهاده بود سخنان آقایان را با دقت گوش فرا داد و به کسب اطلاعات و طرح سؤالات پرداخت تا بن و ا ساس این جمعیت را در یابد .. این دیدارها در سه جلسه ادامه یافت و عاقبت آقایان ناچار به اعتراف شدند که " رمزی کلارک " پشت سر این جریان قرار دارد و از حمایت آمریکا برخوردارمیباشند- مسلماً اولین سؤالی که به ذهن شادروان پزشکپور متبا در می گشت این بود که نهضت آزادی با ایدئولوژی صد در صد مذهبی و مغایرت هایی که احکام اسلام با حقوق بشر دارد و تضادهایی که با آزادی های مصرح در حقوق بشر دارد چگونه می تواند طرفدار حقوق بشر باشد...؟!!


دومین سؤال که از ذهن بیدار و خرد سیاسی محسن پزشکپور ناشی می شد این بود که چرا آقای رمزی کلارک یهودی الاصل و فراماسون و وابسته به حزب دموکرات آمریکا و طرفدار جناح چپ سوسیال دمکرات ها وارد این معرکه شده است...؟


سومین سؤال یک پیر سیاست از خود این بود که این آقایان تا به حال شاهنشاه را به دلیل همراهی و همکاری با سیاستهای آمریکا نوکر غرب می خواندند حال چه شده که خود حلقه چاکری یک آمریکایی مشکوک را به گردن انداخته و به پشتیبانی از آنان در مبارزه با شاه مفتخر هستند...؟!!


طبیعی است که بوی توطئه شامه هر آدم میهن پرستی را آزار میداد چه رسد به نوع پان ایرانیستی آن که تک تک سلول های بدن اش در عشق به ایران زنده است...


بنابراین این دیدارها بر خلاف نیات آقایان جبهه ملی و نهضت آزادی که در این جمعیت گرد آمده بودند به نتیجة مطلوب نرسید و آقای پزشکپور همکاری با این جمعیت را رد کرده و گفتند :


« ... شما می دانید که ما پان ایرانیست ها به فروپاشی نظام اعتقاد نداریم بلکه به جای براندازی، به اصل تکمیل و تصحیح معتقدیم و من از این جریان بوی فروپاشی استشمام می کنم...!»


شاید برای اولین بار بوده باشد که در یک مذاکره جدی آقای بازرگان و یاران شان با چنین استدلال محکم و منطقی روبرو شدند ولی گویا آن چه که در مبارزات سیاسی دهة پنجاه جایی نداشت منطق و خرد سیاسی بود و بس...!!
به هرحال آقایان بازرگان ، حسن نزیه و یداله سحابی جلسه مذاکره با پزشکپور را بدون اخذ نتیجه ترک کرده و جستجو را برای گزینش یک حقوقدان دیگر ادامه دادند تا به آقای عبدالکریم لاهیجی رسیدند و او مشتاقانه دعوت را پذیرفت و زیر چتر حمایت رمزی کلارک فراماسونر یهودی، آمریکا یی قرار گرفت و امروز ایشان بر خلاف بسیاری از یاران نهضتی شان، مرفه و آسوده و فارغ البال در اروپا به سر می برد و گاهی اوقات از عنایات اتحادیة اروپا برخوردار است تا جایی که می تواند در انتخاب خانم شیرین عبا دی به عنوان برندة جا یزه نوبل نقش آفرین باشد...!


اما پزشکپور که به فردای ایران و اسارت یک ملت بزرگ می اندیشید به این دعوت که مسلماً پاداش هایی را در پی داشت پاسخ " نه " داد و صد البته که در روزگار صدا رت دولت موقت ، مورد بی مهری های فراوان واقع شد.


بعد از پیروزی آقایان و فروپاسی نظام ، پزشکپور تحت تعقیب دادگاه های انقلاب دولت موقت قرار گرفت، پرونده وکالتش لغو شد، اموال موروثی اش مصادره گردید و دکتر عاملی تهرانی به گناه میهن پرستی در بیدادگاه هایی که دکتر ابراهیم یزدی عضو بر جسته نهضت آزادی اداره و هدایت میکرد محاکمه و به جوخه اعدام سپرده شد و خون پاک اش در زمان صدارت آقای بازرگان این رهبر جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر آمریکایی بر خاک مقدس ایران ریخت.


این آغاز یک فریب و ریای سیاسی بود، ائتلاف جبهه ملی و نهضت آزادی و ملی – مذهبی ها که با شعار دفاع از آزادی بر مسند دولت و قدرت تکیه زدند به اندازه هیچ یک از دولت های نظام گذشته مردانگی و آزادگی نداشتند و جنایاتی که در دوران عمر کوتاه دولت روشنفکران و بیانگزاران جمعیت طرفداران حقوق بشر رخ داد لکه ننگی است بر پیشانی تاریخ نهضت آزادی و حقوق بشر.


به هرحال... رمزی کلارک یاران را رها نکرد... پس از تاسیس جمعیت مذکور و به راه اندازی طوفان تبلیغاتی در جهان علیه شاه و بالاخره فروپاشی نظام ، سر و کله ایشان در پاریس در نوفل لوشاتو هم پیدا شد. خانه ای در نزدیکی و مجاورت اقامتگاه خمینی اجاره کرد و راهنما و هدایتگر آقای ابراهیم یزدی عضو دیگر نهضت آزادی شد- رمزی کلارک از نهضت آزادی و جبهه ملی به عنوان یک محلل بهره جست و زمانی که ماموریت شان پایان یافت به راحتی از آنان دل برید ورها یشان کرد و دست عنایت بر سر دیگران کشید...!


رمزی کلارک هم اکنون زنده است و سومین حضورش را در بغداد شاهد بودیم او در دادگاه صدام حسین شرکت کرد و به دفاع از این چهره CIA (سیا) پرداخت. رمزی کلارک بمباران شیمیایی صدام را حق مسلم او می دانست و معتقد بود که صدام حسین برای دوام و بقای حاکمیت خود حق داشت دست به بمباران شیمیایی بزند...!! نمیدانیم احساسات حقوق بشری این آقا به هنگام اعدام افسران ارتش و نخبگان ایران و نیز شیعیان شیمیایی شده عراقی در کجای امریکا جا مانده بود ... ؟


رمزی کلارک هنوز از چهره های فعال منطقه است و همچنان که ملت ایران و مردم عراق را به آزادی رسانید...!! این نعمت آمریکایی و هدیه فراما سونری را برای کشورهای دیگر منطقه نیز به ارمغان میبرد.


آری... سخن بر سر جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر در ایران بود. حال خواننده عزیز بد نیست به گوشه هایی از اقدامات این جمعیت به ریاست آقای بازرگان در قبل از انقلاب اشاره کنم.


جمعیت مذکور در سال های 1356 و 1357 تعداد زیادی اعلامیه خطاب به مقامات مذهبی و سازمان ها و مقامات بین المللی صادر کرد که همه آنها در یادنامه نهضت آزادی مندرج است. رونوشت همه این اعلامیه ها برای صادق قطب زاده به پاریس- دکتر ابراهیم یزدی به آمریکا و سازمان های عفو بین المللی و صلیب سرخ ارسال گردیده است که تنها به منظور بهره برداری تبلیغاتی و تهیه خوراک برای رسانه های غربی و ایجاد جو دشمنی علیه نظام پیشین صورت می گرفته است. اشاره به یکی از این نامه ها می تواند نمونه ای باشد از خروارها نامه و اعلامیه و طرز فکر و عملکرد جمعیت دفاع از آزادی.


نامه ای خطاب به ریاست دادسرای استان تهران و با امضای احمد صدر حاج سید جوادی رئیس کمیسیون معاضدت و حمایت از زندانیان ( وابسته به جمعیت ) نوشته شده که عینا درج می گردد:


ریاست دادسرای استان تهران


40
9/8/1357


فتوکپی نامه مورخ 8/8/57 آقای مهندس صالحی مبنی بر این که فرزندش خانم سیمین صالحی که به حبس ابد محکوم یافته و در زندان قصر زندانی است به علت بیماری چشم و جهاز هاضمه وشکستگی پا در مخاطره است و حاضر است به هزینه خود او را معالجه نماید به پیوست ارسال می گردد. دستور فرمایید نسبت به وضع وی رسیدگی و نتیجه را اعلام دارند.
کمیسیون معاضدت قضایی و حمایت از زندانیان
احمد صدر حاج سید جوادی


گیرندگان رونوشت:
1. دادسرای شهرستان تهران جهت اقدام مقتضی
2. آقای صادق قطب زاده جهت اطلاع
3. آقای دکتر یزدی در آمریکا جهت اطلاع
4. آقای مهندس صالحی جهت اطلاع

حال برای این که خواننده عزیز بداند آقای احمد صدر حاج سید جوادی که خود عضو جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر بوده و در نهضت آزادی فردی فعال به شمار می رفت از چه کسانی حمایت می کرده و حقوق بشر چه کاربردی در ایران آن روزگار داشته است. به معرفی سیمین صالحی و تشریح ماجرا می پردازم:


آقای مهندس صالحی پدر خانم دکتر سیمین صالحی، سرگرد توده ای و فردی ماجراجو بود که با حسن سبزواری راننده سابق کیانوری رهبر حزب توده و مادر پرویز حکمت جو تماس نزدیک و مداوم داشته و ماجراهایی آفریده که در جای دیگر به آن می پردازیم فقط برای معرفی شخصیت این آقا اضافه می کنم که نامبرده دوست و همکلاس سرتیپ رضا زندی پور رئیس کمیته مشترک ضد خرابکاری بود . رابطه این دو خا نواده بسیار دوستانه و سرتیپ زندی پور به خانواده صالحی محبت بسیار می کرد... اما سیمین صالحی دختر مهندس صالحی برخلاف آیین دوستی و حرمت نان و نمک، محل زندگی زندی پور را به سازمان مجاهدین خلق معرفی و ترتیب ترور این دوست خانوادگی خود رادادند و تیم ترور با شرکت وحید افراخته- مرتضی صمدیه لباف- محسن سید خاموشی- سیمین تاج جریری- شهرام- فاطمه تهرانی- دکتر مرتضی لباف نژاد- مهدی غیوران تشکیل و در آستانه فرا رسیدن نوروز ، تیمسار زندی پور و راننده او اسداله عطوفی را به قتل رساندند- لازم به یادآوری است که مرتضی صمدیه لباف عضو تیم ترور ، خود نیز به فرمان سازمان به دست وحید افراخته دوست و همرزم اش ترور و زخمی شد و پس از این ترورها بود که بهرام آرام و محمدتقی شهرام دو تن از رهبران مجاهد با وساطت خانم اعظم طالقانی با آیت الله طالقانی دیدار و ایشان موافقت کرد که پیروان اش وجوه شرعی را به سازمان مجاهدین خلق بپردازند و از محل همین وجوهات بود که خانه های تیمی و اتومبیل و وسایل قتاله دیگر تهیه شد تا حقوق بشرمورد نظر نهضت آزادی و آقای رمزی کلارک آمریکایی تامین گردد...!!


و اما از خانم دکتر سیمین صالحی هم بخوانید:
در مرداد 1353 در یک خانه تیمی واقع در خیابان آقا شیخ هادی در نزدیک چهارراه جامی دکتر سیمین صالحی- حمید جوهری و لطف اله میثمی مشغول ساختن بمب های انفجاری بودند تا در شب 28 مرداد اقدام به خرابکاری و انفجار نمایند و جان عده ای بیگناه را بگیرند اما حدود ساعت 8 شب یکی از بمب ها منفجر شد و هر سه به شدت مجروح گردیدند، میثمی از هر دو چشم و دست ها و صورت به شدت آسیب دید- چشم سیمین خانم مجروح گردید و انگشتان دست حمید جوهری قطع شد...! سیمین صالحی و جوهری با به جای گذاشتن لطف اله میثمی که سخت مجروح شده و توان حرکت نداشت از منزل خارج و فراری شدند. سیمین صالحی در حین فرار به یک راننده اتومبیل شلیک کرده و ماشین او را می گیرد و به فرار خود ادامه می دهد ولی نزدیک بیمارستان طرفه تصادف می کند و توسط یک استوار دستگیر میشود. جوهری هم بازداشت می گردد، سیمین خانم فرزند آقای مهندس صالحی توده ای به هنگام بازداشت حامله بود و خود نیز اعتراف کرد از بهرام آرام رهبر سازمان مجاهدین خلق باردار شده است- ایشان در بیمارستان شهربانی وضع حمل کرد و نام فرزندش را هم سحر گذاشت- آقای لطف اله میثمی هم اکنون در قید حیات هست و کارهای مطبوعاتی می کند و مورد عنایت بخشی از حاکمیت قرار دارد .
در تظاهرات روزهای انقلاب، میثمی در صف راه پیمایان شرکت و جراحات وارده بر بدنش را نتیجه شکنجه ساواک معرفی می کرد...!!


بنا براین آقای حاج سید جوادی روشنفکر نهضت آزادی در حمایت از سیمین صالحی که یک قاتل حرفه ای وجنایتکار سیاسی بود نامه نگاری میکرد ، در این قبیل نامه ها هرگز به نقشی که این افراد در ترورها و انفجارها داشتند اشاره ای نمیشود .... اینها طعمه های تبلیغاتی جمعیت دفاع از آزادی بودند و این گونه افکار عمو می جهان را می فریفتند و تروریست های مزدور را که دستشان به خون هم میهنانشان آلوده بود آزادیخواه و مبارز و مظلوم معرفی میکردند .


 
فرستادن دیدگاه
نام :
ایمیل :
دیدگاه :
 
دیدگاه کاربران :
با درود به آقای یزدی؛ فوق العاده بود. بی نهایت تشکر میکنم از اینکه چنین مطلبی را نوشتید. ای کاش سایتهای دیگر هم این مطلب را انعکاس دهند.
سعید
این اقا با این حزب بی اخلاق نمیدونه که به مرده چوب نمی زنن
علی سلمان چراغی
با سپاس از سرور یزدی. جناب چراغی ! 1- جز بیان دقیق و کنار زدن پرده ها از روی تاریخ هیچگونه بی احترامی شخصی در متن بالا وجود ندارد گویی ضدیت با پان ایرانیستها و بویژه سرور یزدی شما را کر و کور کرده 2- به داشته ها و بایگانی حزب سری بزنید تا زود قضاوت نفرماییدو آگاه شوید که سالها پیش از آمدن شبکه های ماهواره و گستردگی اینترنت اینگونه حقایق تاریخی بویژه تاریخ معاصر تنها و تنها در حزب پان ایرانیست مطرح و وارد جامعه شده3- از آن جمله سری بزنید به سلسله نوشتارهای سرور یزدی بنام "کالبد شکافی "روشنفکران انقلابی و نفتی و..تا بدانید در زنده بودن ایشان هم گفته شده 4-بیان حقایق تاریخ زنده و مرده نمیشناسد و نسل جدید و جوان ما میبایست حقایق را از حزب پاک و همه ایرانی و اعضای پخته و شایسته ی آن بشنود تا از سر درگمی تاریخهای دروغ و جعلی بسلامت عبور کند و راه پیروزی زودتر هموار گردد.
کیوان زارع
آقای کیوان زارع رعایت اخلاق لازمه سیاست ورزی است.از دیر باز آداب ادب ورزی از اصول اساسی اخلاق ایرانیان و مسلمانان بوده است اگر کمی ازحرفهای بزرگتراهای خودتان رابه یاد آورید متوجه می شوید که همیشه می گفتند :(( مرده دستش از دنیا کوتاه است )) سرور! یزدی شما در خصوص مرحوم سحابی نیز پس از وفات ایشان پرده دری نمودند گویا در گیر شدن با مردگان برای ایشان ساده تر است من از شما و سرور تان دعوت می کنم به جلسات نهضت آمده و کمی از عملکرد خود برای ما بگویید انشا الله انقدر انسانیت در مرام ما هست که پس از 120 سال اگر کسی از شما وفات یافت اینگونه پرده دری و بی اخلاقی نکنیم.
علی سلمان چراغی
جناب چراغی گرامی، چنان که از دو نوشتار شما بر می آید شما هیچ نقدی به محتوای مقاله ی سرور یزدی ندارید و تنها نقد و ایرادتان بر مقاله این است که چرا این مطالب پس از درگذشت مرحوم حاج سید جوادی گفته شده است. چنان که سرور کیوان زارع هم فرمودند این مطالب در زمان حیات ایشان و دیگر سران نهضت آزادی گفته شده و اصولا چنان که می دانید داوری در خصوص اشخاصی که چهره ای عمومی دارند محدود به زمان حیاتشان نیست. ورزشکاران، هنرمندان، سیاستمداران و همه ی کنش گران "عرصه ی عمومی" می دانند که پس از مرگشان پس از سال ها و چه بسا صدها سال موضوع نظر و نوشتار و داوری عموم مردم هستند. کوتاه بودن دست مرده از دنیا دست کم برای چهره های عمومی مصونیتی در برابر نقد ایجاد نمی کند. ضمنا خوشحال می شوم اطلاعاتی در خصوص جلساتتان و چگونگی شرکت در آن داشته باشم. با سپاس. پاینده ایران
سیاوش رهایی
    
 
صفحه اصلی  بازگشت
 
تاریخ آخرین بروزرسانی : دوشنبه 13 فروردين 1403