ماههای خرداد و تیر و مرداد برای نظام جمهوری اسلامی ایام پر تنش و اندیشناکی بود ... اندیشه برگزاری انتخابات بدون درد سر ، غربال کردن بازیگران صحنه و آماده ساختن افراد مورد اعتماد برای حضور در میدان رقابت ، تذکرات و کنترل برخی جریان های خودی به هنگام مبارزات انتخاباتی ، مراقبت های ویژه از نا خودیها و خط ونشان کشیدن علیه آنان ، دور نگهداشتن صندوق های آرا از چشم و دست بی خودیها و نامحرمان ، اعلام به هنگام نتایج آرا ، بسیج نیروها برای حوادث پس از اعلام آرا ، مراقبت از جوزدگان به هنگام رقص و پایکوبی به مناسبت انتخاب یک روحانی به ریاست جمهوری ، کنترل شادی روحانیت از این که ریا ست قوه مجریه به یک روحانی بازگشت ، دغدغه اجرای با شکوه مراسم تنفیذ و تحلیف و دعوت از مقامات عالیرتبه برخی کشورهای جهان ، نگرانی گسترده از نقش نمایندگان مجلس شورای اسلامی به دلیل علقه ها و علاقه ها و ذهنیت های رنگارنگ شان ، ماست ما لی افشاگریها ، مراقبت از نمایندگان خیلی خودی که دسته گلی به آب ندهند وبالاخره ، در پایان انتقال دولت و تصرف کرسی های وزارت و جلوس با عزت بر مسند قدرت . لذا تدارک لازم برای عبور از همه این دغدغه ها ، کار بزرگی بود ... کاری که باید از مدتها قبل برای آن بر نامه ریزی شود و با تیم های مشاور امین و زبان در کام عملیاتی گردد .
سوال اینست که در یک حکومت دینی با توجه به مقابله ای که با دموکراسی غربی صورت میگیرد ، چه نیاز به این همه کپی برداری و اصولا چرا به تقلید های ناشیانه از این فرمول پرداخته میشود ... ؟
اهل نظر و سیاسیون بر این باورند که انتخابات نشانه دموکراسی است و این نظریه آنقدر گفته و نوشته شده که در عالم سیاست جا افتاده و مورد قبول همگان قرار گرفته است تا آنجا که حتی دولتمردان حکومت های دیکتاتوری نیز وارد این معرکه شده و مردم را به پای صندوق ها میکشانند و از آنان برای انتخاب مردان مومن به نظام و بر پایی و استواری خود یاری می جویند ، غافل از این که پیش نیاز انتخابات ، احزاب آزاد و رسانه های مستقل و نهاد های صنفی غیر دولتی و نهادهای فرهنگی ملی هستند .
جالب آ ن که هیتلر ، موسولینی ، استالین ، صدام حسین ، حسنی مبارک ، خاندان اسد ( پدر و پسر ) . بوش پدر و پسر وووو همه به این نسخه رایج روی آورده وگاه یکدیگر را به نقض قوانین دموکراسی متهم نیز میکنند . اما با این که این نسخه برای حکومت های دینی و مذهبی نوشته نشده است ولی گویا جاذبه واژه دموکراسی و مردم سالاری بحدی است که اهل شریعت نیز مشتاق هستند در این بازی جهانی که هم غربی است و هم از دنیای مدرنیته می آید با غمض عین بر خورد نمایند .
بهر حال این هم نوعی مدیریت کلان است که میتواند سنت را با مدرنیسم در هم آمیزد و فرامین سکولاریسم را در خون حکومت مذهبی جاری سازد .. اما این التقاط و بهم بافتن عوامل نا متجا نس ، آثار مضحک اش را درجا ها یی نشان میدهد و ا ز قضاوت افکار عمومی دور نمی ماند . علائم این عدم تجانس را ما در جریان سه چهار ماهه انتخابات ریاست جمهوری به کرات دیدیم و شنیدیم و دم بر نیاوردیم ولی از دو مورد آن نمیتوانیم چشم پوشی کنیم زیرا احساس میکنیم که نمایش اقدامات غیر متعارف و نا متجا نس در معرض نگاه جها نی ، به حیثیت و آبروی یک ملت لطمه میزند .
مورد اول آن که ، من نمیدانم مسئول تدارک مراسم و نشستها درحضور مقام رهبری ، یا مراسم تنفیذ چه کس یا کسانی هستند ولی آنچه را که در مراسم تنفیذ به معرض دید مردم ایران و جهان در آوردند به راستی غم انگیز بود و تماشاچی را سخت افسرده میکرد . تبعیض آشکار در نشستن عده ای از مدعوین روی زمین و جمعی دیگر روی صندلی ، اولین جلوه نا مطلوب این مراسم بود ، تصور کنید بالاترین مقامات کشوری که روسای قوای سه گانه می باشند روی زمین پهن شده و در مجاورت آنان تنی چند از مقامات لشگری و کشوری که ظاهرا زیر مجموعه روسای قوای سه گانه هستند روی صندلی ها با فراغ بال لمیده بودند . کمی دور تر سفرای کشورهای بیگانه و خارجی را حرمت نهاده بر صندلی ها نشانیده بودند . جمعی دیگر از بالاترین خادمان نظام مثل دکتر صالحی که با روی زمین نشستن مشگل داشتند ، با رنج بی اما ن زا نو درد به خود می پیچیدند و دائم بالا و پایین و چپ و راست میشدند تا از شدت درد بکاهند .
و اما گذاردن صندلی برای مقام رهبری در بالای سکو و در وسط حضار ، نشان دیگری از بی توجهی مسئولان و بر گذار کنندگان این مراسم به اعتبار و احترام افراد حاضر در نشست بود زیرا مقام ولایت یک مقام معنوی و جایگاهش در دلهاست وباید حضورش در بین امت ، بدون تشریفات تبعیض آمیز باشد تایگا نگی این مقام با مردم معتقد به ایشان قابل رویت گردد . به همین روی رسم جاری چنین است که امام جماعت در هنگام نماز در مکانی به عبادت و نماز میایستد که یک وجب پایین تر از نماز گزار است واگر به هنگام سخن گفتن از منبر استفاده میکند برای آن است که کلامش به سمع مجلسیان برسد . ا ما آرایش مجلس تنفیذ که نشستی سیاسی و روحانی بود باید مدعوین از احترام و اعتبار مساوی برخوردار می بودند .
آنچه که از تلویزیون شاهدش بودیم غم انگیز بود زیرا تحمل چندین ساعت درد و استماع سخنان شعار گونه و طولانی زیبنده چنین مراسم رفیعی نبود . سخنرانی وزیر کشور بس خسته کننده و طولانی و غیر ضرور بود . آقای نجار از این که توانسته در و تخته انتخابات را روی هم بچسباند تا در بر روی لولای قدیمی بچرخد از ذکر جزییات امور دریغ نورزید و بر کسالت جمع افزود . این تبعیض آشکار در استقرار مهمترین مقامات ایرانی و غیر ایرانی در مجلس تنفیذ ، نه اسلامی بود و نه سنتی و نه ایرانی و با هیچیک از پروتکل های تشریفات در هر نقطه جهان هم خوانی نداشت . باید برای این قبیل مراسم که انعکاس جهانی دارد کار را به کادر تشریفات وزارت امور خارجه سپرد . آنان به این امور آشنایی بیشتر دارند تا متصدیان مسجد و متولیان هیات ها .
غم انگیز تر از مراسم تنفیذ ، حوادث سه روزه بحث پیرامون وزرای پیشنهادی دولت در مجلس شورای اسلامی بود آنچه که از تریبون مجلس به نما یش در آمد به راستی تاسف آور بود زیرا بازار اتهام و افترا و تفتیش عقاید آن چنان داغ بود که رای دهندگان به این قبیل نمایندگان را سخت متاسف و نادم از کرده خود نمود . روحیه بازجویی در مخالفان سخت گزنده و حاکی از حضور سایه پر رنگ برخی مقامات امنیتی در صحن مجلس بود .
نکته آشکار دیگر در مجلس این بود که تماشاچیا ن این نمایش سیاسی به وضوح در یافتند خط قرمز نمایندگان مجلس ، ورود به هشت سال گذشته است و نباید آن دوره رانقد کنند ولی در عوض مجازند که گناه مغضوبان را هر چه میتوانند پر رنگ نموده و به یک قیامت سیاسی و روز جزا تبدیل نمایند تا درس عبرتی برای سایرین باشد بدین روی برای اولین بار در طول عمر پارلمان ایران ، ترازویی برای وزن کردن آدمها به صحن علنی آمد که شخصیت ، حیثیت ، خدمت ، برنامه و مدیریت وزرا با این ترازو سنجیده میشد ، نام این ترازو " فتنه 88 " بود .
فتنه ای که عده ای از مقامات نزدیک نظام بر پا کردند ، فتنه ای که به جنگ قدرت در درون نظام بر میگشت ، فتنه ای که سرداران اش ازمحرمان نظام و عبور کنندگان از فیلتر تنگ وتاریک شورای نگهبان بودند، فتنه ای که رهبرانش همراه انقلاب آمده و سی سال بر گرده ملت سوار شده و هر آنچه خواستند کردند و هر چه میخواستند گفتند و کسی جلو دارشان نبود . فتنه ای که پیشقراولانش سالها بر کرسی ریاست قوه مقننه تکیه زده و دست شان در دست همین کسانی بود که امروز در مجلس شورای اسلامی یقه درانی میکنند . این فتنه از میان مردم کوچه و بازار و از میان جریانها و احزاب میهن پرست بر نخاسته بود . اهل فتنه با همین نمایندگان مجلس و سایر مقامات برجسته نظام ، محشور و هم نشین بودند . آنها هر که بودند و هر چه کردند به دادگاه فرا خوانده شدند و قوه قضاییه ، هر کس را به فرا خور گناهش به کیفر رسانید . عده ای مغضوب و از کار بر کنار ، جمعی اسیر و زندانی و گروهی کهریزکی و تعدادی نیز زندانی شدند . و اصولا باید پس از بر رسی های دامنه دار اطلاعاتی و امنیتی و قضایی این پرونده بسته میشد تا به ابزاری در دست فرصت طلبان سیاسی که نان را به نرخ روز میخورند مبدل نگردد .
کشور عزیز ما ایران با این ادبیات سیاسی و این گونه نگاه به مصالح ومنافع کشور توسط دولتمردان دیروزی و امروزی دچار گرفتاری های بزرگی شده که باید مورد بحث قرار میگرفت نه تسویه حساب های غیر متعارف !
فتنه 88 ، یک بار در ترازوی عدالت اسلامی سنجیده شد ه بنا براین کشانیدن قصه کهنه بی تدبیری ها و فرصت طلبی ها و قانون شکنی های مردان پیشقراول نظام به مجلس شورای اسلامی ، پدیده ای نوظهور و خود زنی آشکار بود.
یکی دیگر از شگفتی های این سه روزه مجلس ، ا فشا گری های آقایان وکلا ، در باره وزرا ی پیشنهادی بود که در کمال بی سلیقگی و کاملا عوام فریبانه صورت گرفت . مثلا کلیه قراردادهای نفتی دوران وزارت آقای زنگنه را زیر پرسش های جدی بردند . در آن لحظه انسان با خود می اندیشید که اگر این حرفها صحیح و ثواب است پس این دستگاههای عریض و طویل بازرسی و قضایی و امنیتی و مجلس اسلامی و وزارت خارجه کجا بودند که یک وزیر توانسته هشت سال پیا پی از سد رهبر ی و نظارتهای اداری و سیاسی و قضایی به سلامت بگذرد و حال پس از سالها یک نماینده مجلس از خواب غفلت بیدار شده و وزیر اسبق را به محاکمه میکشد ؟ و یا اگر این سخنان کذب و لاطا ئلات است پس باید به حال مردمی که به این نماینده رای داده اند گریست . شاید هم باید به صلاحیت شورای نگهبان که صلاحیت این افراد را تایید کرده است تاسف خورد .
و یا آنجا که پرونده اتها می فرزند یک مقام صاحب نام وشهرت نظام را با ذکر کلمات رکیک مطرح و آن را به یک وزیر می چسباندند به راستی شرم آور و به دور از اخلاق اسلامی و انسا نی بود و شگفتا که این فریادهای خشم آلود و کینه توزانه به سمع مبارک رییس مجلس رسید و واکنش در خور بروز نداد . بگذریم از رفت و آمدهای مکرر نمایندگان و بی نظمی ها و بی توجهی به سخن سخنرانان که انسان را به یاد کلاسهای بی معلم و بدون مبصر و بی سر پرست می اندخت . ضعف مدیریت در اداره جلسا ت آن چنان بارز و آشکار بود که جا دارد به آقای لاریجا نی پیشنهاد کنیم از این کرسی پر اهمیت چشم بپوشد و برای حفظ حرمت حکومتی که به آن معتقد است از این سمت استعفا کند زیرا حنای ایشان از آغاز رنگی نداشته و حضورشان بر این کرسی نه به صلاح نظام است و نه در شان ملت ایران .
بهر روی داستان غم انگیز جلسات و مراسمی که بدان اشاره شد در سینه تاریخ ثبت و ضبط گردید و دعا میکنیم که اگر قرار است در بر همین پاشنه بچرخد و باز هم مراسم تنفیذ و تحلیف و از این نوع محافل داشته باشیم ،هرگز پای صدا و سیما به آنجا راه نیابد که به قول عوام الناس : خیلی ضایع است !!
|