دولت ملی مهم ترین واحد زندگی سیاسی در جهان مدرن است. در گذشته امپراطوریها، قبایل و دولت شهرها واحدهای عمده زندگی سیاسی بودند، اما ملت در مقایسه با مفاهیمی چون شهر و قبیله به عنوان واحد زندگی سیاسی مفهومی پیچیده تر است و در خصوص عناصر تشکیل دهنده آن اختلاف نظر وجود دارد. نظریه پردازان، عناصر تشکیل دهنده ملت را در امور مختلفی چون وجود یک سازمان سیاسی واحد، فرهنگ و زبان مشترک، پیشینه تاریخی مشترک و غیره جست و جو کرده اند. سنت فکری انقلاب فرانسه سرچشمه یکی از برداشتهای اصلی درباره عامل تشکیل دهنده ملت است. بر حسب آن سنت ویژگی اصلی ملت نه وحدت فرهنگی یا زبانی یا قومی، بلکه وحدت در سازمان سیاسی است. یکی از انقلابیون فرانسه گفته است "ملت مجموعه افرادی است که تحت حکومت یک قانون به سر ببرند." بنابراین تکوین ملت نیازمند تکوین دولت است و مفهوم دولت و سازمان سیاسی منطقا و از نظر تاریخی بر ملت تقدم دارد . از این رو مجموعه کسانی که در درون نظم سیاسی والاتر از قوم وقبیله زندگی می کنند، یک ملت اند. در نتیجه وجود چنین نظمی مصلحت مشترکی در بین آنها پدید می آید و احساس وظیفه و وفاداری مشترکی نسبت به آن نظم شکل می گیرد. تجربه قرن 20 و پیدایش دولتهای ملی پس از استعمار نیز موئد این برداشت سیاسی است. دست کم این که سازمان و تشکل سیاسی به همان اندازه در ایجاد هویت ملی موثر باشد.
برداشت دوم برداشت فرهنگی است. برخی نویسندگان آلمانی مثل نوفالیس و فیخته عوامل فرهنگی و زبان را عامل اصلی تشکیل دهنده ملت میدانستند. به نظر آنها بشریت به حکم طبیعت میان ملتها تقسیم شده است نه به وجود دولتها. ویژگی اصلی هویت ملی، زبان است که در برگیرنده سنتها، نمادها، افسانه ها و تاریخ و فرهنگ مشترک هر قوم است. به عبارتی هویت ملی در این برداشت طبیعی، ذاتی و مستمر است. البته در اینجا ملت با قوم ترکیب شده و ممکن است در درون دولت واحدی چندین "ملت" وجود داشته باشد.
برداشت سوم برداشت جامع تری است که از حد دو نظریه سیاسی و فرهنگی بالاتر میرود و در عین حال ویژگی آن دو را حفظ میکند. بر طبق برداشت سوم ویژگی ملت را نباید در هویت قومی و فرهنگی یافت. برای تکوین هویت قومی، ویژگیهای فرهنگی لازم است. اما هویت ملی فراتر از هویت قومی- فرهنگی است و وجود چندین قومیت در درون یک دولت نباید مانع تشکیل هویت ملی شود. در تعبیر فرهنگی، بسیاری از عوامل تاریخی موثر در تکوین ملت ها نادیده می مانند. ارنست رنان نویسنده فرانسوی از چنین دیدگاهی برداشت قومی- فرهنگی را مورد انتقاد قرار داد. به نظر او عامل تکوین هویت ملی داشتن تاریخی مشترکی از دردها و رنج های همگانی و خاطرات مشترک تاریخی است. پس هویت ملی صرفا بر اساس قومیت، زبان، سرزمین مشترک و سازمان سیاسی دولت به وجود نمی آید. از سوی دیگر شرط عمده تکوین هویت ملی پیدایش اراده با هم زیستن است. در صورت وجود چنین تاریخ و خاطرات عمومی و چنین اراده مشترکی مردم به رغم تفاوتهای فرهنگی و قومی و زبانی، ملت واحدی را تشکیل میدهند.
اما ملت از نگاه ناسیونالیسم ایرانی به معنای این است که "ملت پدیده ای تاریخی و قائم به خود است. یعنی ملتها در گذر زمان و تاریخ و با سکونت اقوام گونا گون در یک سرزمین مشترک و ایجاد سنن و آداب مشترک و فرهنگ مشترک و دفاع مشترکی که همه اقوام متشکله آنها در ازای تاریخ از سرزمین، میراث و فرهنگ مشترک خود در برابر بیگانگان کرده اند پدید آمده اند و هیچ فرد یا اراده ای خارجی و هیچ نقشه از پیش تعیین شده ای در پیدایش و تداوم زندگی آنها موثر نبوده است و خواست و اراده استعمارگران و ایادی داخلی آنها نمیتواند به وجود آورنده ملتهای طبیعی و تاریخی و واقعی باشد. به همین دلیل در این جهان کشورهای پوشالی و ساختگی و قراردادی داریم ولی ملتهای ساختگی و قراردادی نمیتوانیم داشته باشیم.
ناسیونالیسم ایرانی، ملت را زنجیره ناگسستنی نسلهای گذشته و حال و آینده میداند و در اصطلاح و به مفهوم علم ناسیونالیسم، مردم به مقطعی از یک ملت در یک برهه زمانی خاص اطلاق میگردد و معتقدند قوانین و برنامه های ملی می بایستی برای نیرومندی و سربلندی ملت یعنی با عطف توجه به پیوند نسل های کنونی و آینده طراحی و تدوین گردند. ناسیونالیسم مکتب اصالت ملت است. نگاه ناسیونالیسم ملی ما بدین صورت است که اصول بقاء و نابودی و اصول پا بر جا بودن ملت ایران چیست؟ ناسیونالیسم ملی ما ملت را در دو زمینه "تاریخی- اجتماعی" بررسی مینماید: ناسیونالیسم تاریخی: ابزاری است که بوسیله آن ویژگیهای یک ملت مورد ارزیابی قرار میگیرند و نقاط ضعف و تواناییهای یک ملت را روشن ونمایان میسازد و بصورت روانشناسی علت و نقاط ضعف و شکست یک ملت را بیان میکند به عنوان مثال دلائل بروز یک حادثه تاریخی و علل سقوط و انحطاط های ناگهانی و یا اوج ها و اقتدارهای سرافرازانه را به نمایش میگذارد.
ناسیونالیم اجتماعی: ابزاری است که نقاط ضعف و نقصانهای یک ملت و عوامل اوج و ترقی آن را به کمک پرورش ملی تضعیف و کاهش یا تکمیل و ارتقاء میدهد و راه ملت را در میان خانواده ملتهای جهان به سوی سربلندی و سرفرازی نماینگر میسازد.
در پایان از شهید ناسیونالیسم ایران (دکتر محمد رضا عاملی تهرانی) به یاد می آورم که مکتب ناسیونالیسم وملت را بدین گونه شرح میدهد:
"مکتب ناسیونالیسم جهان را مرکب از ملتها میداند و ملت را موجودیت زنده و با روحی میداند که مانند هر موجود زنده دیگر بقای آن را در طی شرایط خاص امکان پذیر میداند".
|