چرا دکتر عاملی را کشتند؟! و چرا از تکرار نامش می هراسند؟ (بخش نخست)
منوچهر یزدی
17 اردیبهشت 1393

متن زیر نخستین بخش از سلسله مقالات سرور منوچهر یزدی در خصوص دلایل به شهادت رسیدن دکتر محمدرضا عاملی تهرانی (آژیر) می باشد که به مناسبت سالروز به شهادت رسیدن دکتر عاملی منتشر می شود که در آینده بخش های دیگر آن را منتشر خواهیم کرد.

 

هر سال پان ایرانیست ها روز هیجده اردیبهشت ماه بر تربت مردی از تبار ایرانزمین که خون پاکش سفره جهان وطنان را رنگین ساخت گرد هم می آیند تا بر روان دکتر محمد رضا عاملی آموزگار خفته بر خون  درودی جاودانه بفرستند و برآخرین پیام او به هنگام شهادت سر فرود آورند و بر این پیمان تجدید عهد کنند که "فقط به ایران خواهند اندیشید".

 

سال  گذشته جمعی پیر و جوان در بامداد روز شنبه 18 اردیبهشت در پایگاه سیاوش مقر آزادگان پان ایرانیست حضور یافتند تا به ابن بابویه که جسم بی جان آن مرد بزرگ را در بر گرفته است بروند و در کنار مزاراین اندیشمند راستین پیمانی دوباره ببندند که:

"درفش پان ایرانیسم را درمیان طوفان حوادت همچنان در اهتزاز و برافراشته خواهند داشت..."

 

اما از سحر گاه قبل از طلوع خورشید نیروهای انتظامی محل حزب را محاصره کردند و ازهر گونه تردد و رفت و آمدی جلو گیری نمودند و به آنانی که در دفتر حضور داشتند اجازه خروج ندادند و این محاصره به مدت شش ساعت ادامه داشت و سپس راه خود گرفتند و بازگشتند. گرچه اندامان حزب در پایگاه محاصره شده سیاوش با ایراد خطابه و خواندن سرود به روان پاک دکتر عاملی ادای احترام نمودند.

 

امسال نیز عزم آن داریم که بر مزار مربی نهضت پان ایرانیسم سرود آزادگی را صلا دهیم تا چه پیش آید  اما بگذارید یکبار دیگر پرسش بزرگ خود را مطرح کنیم:

راستی چرا دکتر عاملی که به ده سال زندان محکوم شده بود با تیر خلخالی در حیاط زندان نقش بر خاک گردید...؟

به این سوال سال هاست که پاسخ داده شده ولی برای جوانان بسیجی و کادر نیروهای انتظامی ضروری است تا از زندگی مردی آگاهی یابند که جز عشق به ایران گناهی نداشت، لذا نگاهی دوباره به گذشته را واجب میدانم. آن هم برای آنانی که ایرانی اند اما در کوچه پس کوچه های تحجر زمینگیر شده اند و توان شناخت فرزندان دل سوخته ایران را ندارند.

 

از آغاز راهی که خود پیمودم شروع میکنم:

 سال 1345 خورشیدی که من سردبیر روزنامه طوفان یزد بودم و با جراید سراسر کشور مبادله مطبوعاتی داشتم با روزنامه خاک و خون ارگان حزب پان ایرانیست نیز از این طریق آشنا شدم، سرمقاله های آن به قلم محسن پزشکپور رهبر حزب و نوشته های دکتر عاملی را با ذوق و شوق می خواندم و از اینکه نوشته ها حامل پیام ژرف و میهن پرستانه بود لذت می بردم... به تدریج راه آینده ام را یافتم و مشتاقانه بار سفر بستم و برای آشنایی با مردانی که ایران را آن گونه که باید به من معرفی کرده بودند عازم تهران شدم و با سرور محسن پزشکپور رهبر حزب پان ایرانیست دیدار کردم... دیداری که به آشنایی و سپس به دلبستگی انجامید. روز بعد به اتاقی هدایت گردیدم که حدود ده نفر روی صندلی ها نشسته بودند، لحظاتی پس از ورود من، مردی با سیمایی بس مهربان و خندان و صمیمی وارد شد همه به احترام این تازه وارد از جای برخاستیم... از خانمی که کنار من نشسته بود پرسیدم ایشان کیست؟ گفت: سرور دکتر عاملی.

دکتر عاملی که در بدو ورود متوجه حضور یک تازه وارد شده بود با متانتی در خور تحسین، نگاهش را به من دوخت و سوال کرد: شما...؟  خودم را معرفی کردم و گفتم از یزد آمده ام.

دکتر عاملی پس از ابراز عنایت نسبت به مردم یزد، سخنانش را پیرامون  نقش ملت ایران در عرصه جهانی آغاز کرد. با قدر ت و توانایی قلم او آشنا بودم ولی لحظاتی بعد با دریای دانش و بیان گرم و پر شور وی نیز مانوس گردیدم. او هنگامی که به سخنانش خاتمه داد، احساس کردم  چه بار گرانی بر دوشم گذارده شد... تازه به مفهوم آرمان بزرگ برای ایران بزرگ  پی بردم.

دکتر عاملی با افسون کلامش، اندیشه فردای مرا رقم زد و این گونه بود که به صف رهروان این آیین در آمدم... من همه شور و حال میهن پرستی را در کلام نرم و آهنگین او یافته بودم که در اعماق وجود انسان می نشست و گمان می بردم گلوی او هرگز فریاد را تجربه نکرده است... اما مدت ها بعد در یک نشست همگانی، آنجا که دکتر عاملی به نادیده گرفتن منافع ملت ایران اشاره داشت، فریاد او را که چون آتشی بر سر هیات حاکمه فاسد فرو می ریخت شنیدم، در آن لحظه او دیگر یک متفکر سیاسی و آرام  نبود، او سربازی را می مانست که در میدان نبرد بر دشمن می خروشد و می جنگد. این فریادهای رعدآسا را یک بار دیگر در صحن مجلس شورای ملی شنیدم، عاملی مهربان و خنده رو که همیشه آرام سخن می گفت به هنگام استیضاح دولت هویدا در میان انبوهی از فراماسون های وابسته به بیگانه با فریادهایش چنان نفس را در سینه ها حبس کرده بود که گویی همه بر مزار دولت به سکوت مرگ فرو رفته اند.

 

مجلس بیست و دوم بود... نمایندگان حزب پان ایرانیست در برابر آزمایش تاریخ ایستاده بودند... باید بر اساس پیمانی که با خدای خود بسته بودند، از تمامیت ارضی و حاکمیت ملت ایران به دفاع برخیزند و چه جانانه این رسالت را انجام دادند و پزشکپور و عاملی  چه افتخاری آفریدند...

هم زمان با اجرای این اقدام بزرگ سیاسی  دکترفضل الله صدر قائم مقام رهبر حزب  تاب مقاومت نیاورد و با یاران همسنگرش در پارلمان همدلی و همراهی نکرد و به آرمان پان ایرانیسم خیانت نمود و در نتیجه از حزب پان ایرانیست اخراج شد...

ولی این وادادگی سیاسی از عظمت کاری که حزب پان ایرانیست در آن روزگار کرد نکاست. سخنان پر صلابت محسن پزشکپور و دکتر عاملی بر سینه تاریخ ثبت شد و ما امروز با سربلندی و غرور به بخش هایی از بیانات دکتر عاملی در مجلس شورای ملی اشاره می کنیم تا راز ماندگاری نام این  بزرگمردان تاریخ و مبارزان راه وحدت و نیرومندی ایران بازگو شده باشد و نیز یادآوری پند تاریخ  که بار خیانت دکتر فضل الله صدر نماینده مردم قم از آنان که بر جدایی بحرین رای دادند سنگین تر گردید. متاسفانه گاهی اوقات مشاهده شده که آنان درد وطن نداشته اند و در پی حشمت و جاه کرسی پارلمان را اشغال کردند و با اولین پیشنهاد چرب و نرم به خودفروشی دست یازیدند. در طول حیات سیاسی حزب پان ایرانیست وزش های تندباد حوادث سبب ریزش برگ های ناتوان و زرد و بی ریشه گردیده ولی تنه درخت تنومند حزب  سالم و قوی پا بر جا مانده و با هر طوفانی نفس تازه کرده است.

 

دکتر عاملی و پزشکپور در آن روزهای سخت مجبور شدند در چند سنگر بجنگند: ماسون ها در لباس حزب ایران نوین و حزب مردم – مزد بگیران سیاست شوم بریتانیا در روزنامه ها و جراید کشور -  جیره خواران دولتی در نهادها و ادارات دولتی -  تجزیه طلبان مزدور که از کشورهای عربی دستور می گرفتند - عوامل وابسته به مافیای سرمایه داری غرب که در حساس ترین مراکز سیاسی و اقتصادی موضع گرفته بودند - جهان وطنان ریز و درشت که سر بر بالین بیگانگان داشتند و چون موریانه بر ستون های قدرت ایران رخنه کرده بودند، اما  از همه آن ها دردناکتر حضور فرصت طلبان در لباس دوست و هم مسلک و یار دیر گام در درون حزب بود...!!

دکتر صدر و دکتر عاملی هر دو در یک زمان به حزب پیوسته بودند... اما لقمه چرب حزب ایرانیان، دکتر صدر را از خود بی خود کرد و او در پشت کردن به آرمانش لحظه ای در نگ نورزید... بنابر این سابقه عضویت در حزب به تنهایی نمی تواند برای فردی ایجاد مشروعیت کند... باید در برابر طوفان حوادث  قرار بگیرند تا میزان قدرت و باورشان اندازه گیری شود...

 

دکتر صدر پس از اخراج از حزب مورد عنایت هویدا قرار گرفت و حزب ایرانیان را برایش ساختند و پرداختند و چند جویای نام و تعدادی جوان از ره رسیده مانند دکتر تجدد و ناصر انقطاع را به عنوان نیرو در اختیارش قرار دادند و از موهبت های ساواک نیز برخوردارشان ساختند و هر آنچه که هویدا می توانست به حزب جدید الولاده ایرانیان کمک کرد تا پزشکپور و عاملی را از صحنه حذف کند... اما با رفتن هویدا... حزب ایرانیان هم رفت و صدر از صحنه سیاسی حذف گردید و هویدا  نیز از اریکه قدرت رانده شد... اما آنچه که باقی ماند حزب پان ایرانیست بود و پزشکپور و دکتر عاملی و یاران وفادارش که سرافراز در پیشگاه تاریخ ایستادند. حال برای اینکه بدانیم چرا دکتر عاملی را کشتند و هنوز پیروان راه او حق ندارند بر مزار ش گرد هم آیند، باید زندگی سیاسی او را مرور کنیم، باید به سال 1349 روز سه شنبه اول اردیبهشت بر گردیم...!

مجلس شورای ملی، حال و هوای دیگری داشت... رفت و آمد خبر نگاران و ارباب جراید بسیار چشمگیر بود... لژ تماشاچیان بر خلاف همیشه مملو از جمعیت بود... نمایندگان مجلس با چهره هایی بهت زده و عصبانی، تند و سریع راه می رفتند و در صندلی هایشان قرار می گرفتند ... هیچکس آرام و قرار نداشت... آن روز یک روز تاریخی و استثنایی بود. هویدا باید به مجلس بیاید و به استیضاح گروه پارلمانی پان ایرانیست ها پاسخ دهد... پان ایرانیست ها با اینکه پنج نفر بیشتر نبودند اما کاری کردند کارستان ...! پان ایرانیست ها بیست روز قبل روز یکشنبه نهم فروردین 1349 گزارش اردشیر زاهدی وزیرامور خارجه را در مورد بحرین و مراجعه به سازمان ملل بر نتافته  و بر خلاف اصول جاری سیاسی، دولت هویدا را استیضاح کرده بودند... این کار یعنی پا روی مهر نهادن ... یعنی از فراز عرف سیاسی حرکت کردن و نه گفتن به توطئه شوم جدایی بحرین...! پزشکپور در آن روز همه را غافلگیر کرده و اشک زاهدی را در آورده بود...!

 

پزشکپور رهبر حزب گفته بود:

"... در چنین ایامی که باید آهنگ انقلاب ملی پر طنین و هر چه بیشتر پیروزی بخش باشد در مجلس شورای ملی کشور شاهنشاهی ایران دولت گزارشی را مطرح می کند که تمامی مفاد مقدمه مبسوط آن حاکی از حاکمیت به حق  تاریخی و مالکیت بی چون و چرای شاهنشاهی ایران بر جزایر بحرین می باشد ولی نتیجه و روشی که در این مورد از سوی دولت به عنوان گزارش کار به مجلس شورای ملی ارائه شده است جز تعارضی آشکار با تمامیت ارضی ایران و جز نقض اصل "حاکمیت ملی" و نیز تعارضی صریح با سخنان شاهنشاه و برخورد آشکار با اصول و مقررات و قوانین میهن ما چیز دیگری نمی باشد (دکتر فریور – صحیح است). (مهندس ارفع – هیچ صحیح نیست) شما هم نیک می دانید که صحیح است آقای مهندس ارفع، تاریخ قضاوت می کند که صحیح است. ...

پزشکپور در ادامه سخنانش برگی از تاریخ را ورق زد و گفت:

جناب آقای وزیر امور  خارجه، من در اینجا درود می فرستم به روان پدر شما، او کسی بود که همدوش با رضا شاه بزرگ برای نجات خوزستان گام برداشت. جناب آقای وزیر خارجه می بینم اشک در چشمان شما حلقه زده، در چشم های ما هم همینطور، نمی بایست شما این گزارش را با این کیفیت در مجلس شورای ملی مطرح می کردید. این است لحظات غم انگیز. 150 سال گذشته را در نظر بگیرید، قرار داد پاریس است، قرارداد ترکمن چای ولی یک فرق دارد هیچیک از این ها در یک مرجع مقننه ملت ایران مطرح نشده است. آن است لحظه خطیر و غم انگیز دوره بیست و دوم مجلس شورای ملی...

پزشکپور بی محابا فریاد می زد و از بحرین جزء انفکاک ناپذیر شاهنشاهی ایران سخن می گفت از زندان های مخوف بحرین... از اعمال روش های زور و تزویر... از دژخیمان استعمار و از هر آنچه که حاکمیت ملت ایران را نقض می کرد... و بالاخره در پایان سخنان تاریخیش گفت:

بنا براین به سبب این گونه اقدامات، با وجدان پاک و بیدار و با احساس رضایت باطن در برابر شاهنشاه و ملت ایران و از جمله مردم بحرین، دولت را به علت این سهل انگاری ها و تعرضی که نسبت به این اصول کرده است، گروه پارلمانی پان ایرانیست، هر پنج تن نماینده پان ایرانیست استیضاح می کنند و متن استیضاح را تقدیم مقام ریاست می کنم."

با تقدیم استیضاح، ابتدا سکوت مرگباری بر فضای مجلس خیمه زد که طولی نپایید و آنگاه با فریادهای عباس میرزایی و تنی چند از ملیجک های دولت دیوار سکوت شکسته شد... گویی برق همه را گرفته بود... در چشمان نمایندگان مجلس می شد رنگ ترس، حیرت، نا باوری، سردرگمی و بلا تکلیفی را مشاهده کرد... مهندس ریاضی به سرعت دست به کار تعطیل مجلس شد... سابفه نداشت جلسه علنی در ساعت ده ختم شده باشد.

 

در آن روز دولت هویدا استیضاح شد و او باید در جلسه ای دیگر از گزارش جدایی بحرین به دفاع برخیزد و رای اعتماد بگیرد... 21 روز بعد در روز سه شنبه اول اردیبهشت 1349 هویدا به مجلس آمد تا به استیضاح پاسخ دهد و به همین دلیل آن روز مجلس حال و هوای دیگری پیدا کرده بود و نگاه ها از سراسر ایران و جهان متوجه مجلس شورای ملی بود.

ساعت 9 صبح زنگ رسمیت جلسه به صدا در آمد.

رئیس – وارد دستور می شویم، استیضاح گروه پارلمانی حزب پان ایرانیست از دولت مطرح است آقای دکتر عاملی تهرانی بفرمایید.

دکتر عاملی در میان سکوت سنگینی که بر فضا حاکم بود با گام های سنگین و چهره ای به راستی ملکوتی که دوست و دشمن را به ادای احترام وامی داشت پشت تریبون قرار گرفت. ابتدا آرام به بیان دلایل استیضاح پرداخت و موضع حزب پان ایرانیست را در باره سیاست مستقل ملی ایران تشریح و اضافه نمود:

"... در  نحوه عمل و رفتار دولت در برابر این مساله عظیم ملی مواردی مشاهده می شود که اجزاء تشکیل دهنده آن در فکر و در عمل با سه خصوصیت زیر تعارض دارد: 1– معارض صریح تعلیماتی است که رهبر ملت ما در مصاحبه دهلی نو ابراز فرمودند  2– معارض اصل سیاست مستقل ملی می باشد 3– معارض مفاهیمی است که از حاکمیت ملی و حفظ تمامیت ارضی استنباط می شود."

 

آنگاه دکتر عاملی به تشریح تعارض سه گانه فوق پرداخت و با صدای بلند و محکم گفت:

"استیلای استعماری برای استعمارگر ایجاد حق نمی کند و هرزمان که رفع سلطه غاصبانه صورت پذیرد وضع به حال اول اعاده می شود و برای راحتی خیال آن دسته از معتقدان به نظرات منسوخی که صرف توالی استیلای استعماری را موجد حق می دانند نیز باید گفته شود که حتی استیلای غاصبانه استعمار فرتوت در بحرین به چهار دلیل زیر استمرار نداشته است:

1– اعتراض مکرر حکام محلی بحرین به غلبه جابرانه و غاصبانه انگلستان و توسل به حکومتهای مرکزی وقت در تهران و یا حکام فارس به منظور استخلاص

2– اعتراضات پیاپی دولت شاهنشاهی ایران که از جهت حقوقی به دلیل تعقیب مدعا مانع نفاذ ضابطه مرور زمان است و بی شک آخرین اعلامیه معروف به استیلای زور و تزویر آن را به خاطر دارید و به حکم آن که بحرین در جزء تقسیمات کشوری منظور شده است و هست و کرسی نمایندگی دارد.

3– اعتراضات پیاپی مردم بحرین که گاه و  به کرات  شکل قیام ها و انقلابات خونین و پر رنج را به خود گرفته است و همگی با فشار اسلحه نافرجام مانده است.

4– اقرارهای گاه صریح و گاه تلویحی مقامات رسمی دولت انگلیس مبنی بر ذی حق بودن ملت ایران.

 

دکتر عاملی در ادامه سخنان خود  چنین بیان داشت:

مساله بحرین عبارت است از سلطه جابرانه و غاصبانه استعمار انگلیس بر گوشه ای از وطن ما و طرح تمهیدات گوناگون استعماری به منظور ابقای این استیلا. با این تعریف حل مساله بحرین عبارتست از خلع ید از استعمار و استیفای حقوق ملت ایران.

دکتر عاملی در ادامه فریاد زد: پرسش ما اینست که سازمان های مسئول برای رهایی مردم بحرین از زنجیر ظلم و ستم استعمار و شیخ دست نشانده آن چه اقدامی کردند تا آن ها بتوانند آنگونه که شاهنشاه و ملت ایران و آزادگان جهان می خواهند رای خود را آزادانه ابراز دارند؟ دولت باید توضیح دهد برای برطرف کردن این اخافه و رعب و هراس و شرایط غیرعادی در بحرین چه اقدامی معمول داشته است؟

در این هنگام همهمه های دولتیان و نمایندگانی مانند عباس میرزایی، مهندس صائبی، کاظم مسعودی و مهندس ارفع و... نظم جلسه را مختل کرد و نمایندگان حزب ایران نوین قصد داشتند مانع سخن گفتن دکتر عاملی شوند که ناگهان فریاد رعد آسای دکتر عاملی شرایط را عوض کرد... او فریاد زنان گفت: متاسفانه در این روز ها مشاهده می شود که پاره ای اشخاص که بحث شخصیت و معتقدات آنان در شان این مجلس محترم نیست ظاهرا به قصد دفاع و توجیه عمل دولت به اظهار نظرهایی می پردازند که هرگاه در شرایطی جز این بود و قطعا به علت بیان نظراتی که معارض حق حاکمیت ملی است مورد تعقیب قرار می گرفتند... آن هایی که دانسته و یا ندانسته از خطه همیشه ایرانی بحرین چنان نام می برند که گویی از ملتی جداگانه سخن میگویند باید بدانند که هنوز به موجب نص قوانین و تصریحات قاطع مقامات دولت در مجالس مقننه  بحرین جزیی از ایران و مردم بحرین جزیی از ملت بزرگ و تاریخی ایران هستند و قلمداد کردن این خطه و این مردم جز به صورت پاره و بخشی از موجودیت ملت ایران مشابه توجیهاتی است که عوامل تجزیه طلب آذربایجان قبل از اقدام به آن فاجعه بدان دست زدند. آیا دولت مسئولیت رواج چنین اندیشه های نا به جایی را با تمام عواقب درد ناک آن بر عهده می گیرد؟ و آیا به گمان مقامات مسئول دولتی یافتن یک راه حل بین المللی برای گشودن یک مشگل ملی مستلزم آنست که در سطح افکار عمومی چنین بذرهای ناصوابی افشانده شود... آیا ملت های دیگر نیز برای توجیه روش دولت های خود اجازه دادند افکار و اندیشه هایی مطرح شود که مآلا اساس وحدت ملی آن ها را در معرض خطر قرار دهد؟... هنگامی که رهبر پر قدر کشور ما اظهار می دارند که از هر وجب خاک ایران گرچه کویری خشک و سوزان باشد با چنگ و دندان دفاع خواهیم کرد باز  پاره ای اشخاص دانسته و ندانسته به عنوان توجیه عمل دولت کوشش می کنند که مجمع الجزایر بحرین را خطه ای فاقد ارزش اقتصادی قلمداد کنند؟ همواره گفته ایم که حاکمیت ملی و تمامیت ارضی قابل تجزیه نیست و اصل وحدت ملی تابع محاسبات بازرگانی و اقتصادی نمی تواند باشد و هر قطعه از سرزمین ما جزیی جدایی ناپذیر از میهن ما است. بحرین صرف نظر از منابع نفتی که در حال حاضر سالانه قریب 50 میلیون دلار درآمد دارد - صرف نظر از فلات قاره نفت خیزی به وسعت 6110 کیلومتر – صرف نظر از منابع طبیعی زاینده شیلات و مروارید، از موقعیت ممتاز استراتزیک که در تمام طول تاریخ آن را به صورت یک پایگاه دریایی مطمئن برای تسلط بر خلیج فارس در آورده برخوردار است.

 

دکتر عاملی در پایان نطق خود افزود: خدارا شکر که گروه پارلمانی ما ادای این توضیحات که آن را وظیفه ای مقدس در راه این نیاخاک ورجاوند می شناسد توفیق یافت... ادای این وظیفه مقدس رنج ها و ناگواری ها را همواره بر ما آسان ساخته است... چه ناگواری ها که اتهام با عناوین مضحک افراطی – شوونیست و لقب هایی که عناصر مارکسیست - کمونیست به دشمنان خود می دهند جزیی ناچیز از آن را تشکیل می دهد، ولی شادمانی ما از آنست که آن زمان که برای نجات آذربایجان می کوشیدیم همین دشنام ها را می شنیدیم. آنگاه که به دفاع از حقوق انسانی کردان آریایی آن سوی مرز برخاستیم و توطئه های استعمار را در خلیج فارس فاش ساختیم  این اتهامات را از رادیو های بیگانه شنیدیم و خدا نخواهد که باز مصیبتی بر میهن ما روی آورد و بار دیگر گوش های ما همان اتهامات پوچ و مضحک را بشنود.

دکتر عاملی  در میان همهمه آزار دهنده تریبون را با صلابت و سرافرازی ترک کرد تا هویدا بیاید و پاسخ استیضاح را بدهد.

دکتر عاملی خبر نداشت چهل سال  بعد هم نه تنها این اتهامات را بر پیروان راه و مکتب او روا می دارند بلکه گریستن بر مزار ش هم جرم است...

 

ادامه دارد...

 
فرستادن دیدگاه
نام :
ایمیل :
دیدگاه :
 
دیدگاه کاربران :
هموطنان گرامی من بعنوان یک فعال کارگری مصدقی درتبعید که بیش ازشش دهه ازعمرم میگذرد افتخاردارم فرزند ایل پرافتخاربختیاری واهل استان زرخیزخوزستان هستم وبیش ازچهل وسه سال درحکومتهای شاه وشیخ ازمنافع همکاران وهمتبارانم درفراز ونشیبی سخت وطاقت فرسا سپری کرده وهمچنان با امید به فردای ازادی پرتلاش وفعال برای رهایی ملک ووطنم ایستاده ام اما درمورد زنده یاد دکترعاملی باید بگویم که زندگی تمامی انسانها ازلحظات تلخ وشیرین تشکیل شده که برای مردان وزنان بزرگ ووطنپرست ان لحظات شیرین تراست که درراه وطن جانفشانی کنند وبه تاریخ نیکنامان به پیوندند وچه افتخاری ازاین بالاترمیتواند باشد هرچند که نباید فراموش کنیم بوجود امدن حکومتهای طالبانی وفاشیسم دراواخرقرن بیستم وادامه انها درقرن بیست ویکم دردو بخش نظری قدرتهای بزرگ وکشورهای استعماری وسرمایه داری جای دارند اول طرح مذهب علیه مذهب ودوم پررونق کردن بازارهای خاص خود درمنطقه نقتخیز خاورمیانه وکشورهای جهان سومی که استعداد چنین فجایعی را دارند زیرا انها هنوزازنام مصدق ویارانش ودیگررهروان راه او وهویت وطنپرستی وتمدن وفرهنگ ایرانی وحشت دارند که برای زدودن ان راهی جزاستفاده ابزاری ازحکومت ولایت مطلقه فقیه با طرح امام درماه وتحت والحفظ اوردن او برپهنه ایرانزمین که دستاوردهای او بیش ازدوجنگ اول ودوم جهانی برملک وملت ایران خسارت وارد کرد وهمچنان سردمداران بزرگ جهانی بطورعلنی اظهارمیدارند که ما قصد تغییررژیم درایران را نداریم معنی این حرف را ازدومنظرمیتوان دید اول اعتراف به اوردن ان ودوم نیازبه ادامه تاریخ مصرفش زیرا درمنطقه به یک لولو سرخرمن وفروش میلیاردها دلارسلاح به کشورهای منطقه نیازدارند وانچه ازحقوق بشرودمکراسی میگویند دروغی بیش نیست.عزیزانم درست است ماباید مردان وزنان بزرگ را به دست فراموشی نسپاریم اما من اعتقاد دارم افزودن برتلاش وجدیت واگاه سازی مردم کوچه وخیابان واقشاراسیب دیده وفرودست ازجنایات حکومت اخوندها وایجاداتحاد وهمدلی واطلاع رسانی وجلب اعتماد مردم نسبت به انچه ما میگوییم جهت رسیدن به هدف که همانا فردای ازادی می باشد بسیارقابل اهمیت است زیرا سوخت موتورتمامی حکومتهای استبدادی وخاصا فاشیسم دینی جهل وخرافه پرستی ونااگاهی میباشد که متاسفانه طی سی وپنج سال گذشته ازاین طریق لطمات سنگینی به فرهنگ وجامعه ایران وارد شده است.بادرودبه روان پاک تمامی جانثاران راه ازادی وطن برایتان ارزوی موفقیت وسربلندی وپیروزی دارم.
غلام عسگری
درود بر شما سرور یزدی گرامی و دوست داشتنی که این داشته های ارزشمندتان را قلمی می نمایید. امیدوارم سنتی همه گیر در حزب شود. پاینده ایران
سیاوش رهایی
    
 
کلمات کلیدی :    18 اردیبهشت 1358    شهادت دکتر عاملی    محمدرضا عاملی تهرانی    پان ایرانیسم    هویدا    تجزیه بحرین    استیضاح دولت هویدا    محسن پزشکپور    حزب پان ایرانیست    منوچهر یزدی
صفحه اصلی  بازگشت
 
تاریخ آخرین بروزرسانی : دوشنبه 13 فروردين 1403