اینجا دیگر داستان اتفاق و اشتباه در کار نیست بلکه یک جریان سازمان یا فته و هدفمند وابسته به اهریمنان بین المللی در کار است که از یکسو کشورمان را به قیمت آبادانی دیگران بسوی ویرانی می برد و ازسوی دیگر ایران و ایرانیان هستند که هزینه تمام بدبختیها را پرداخت می کنند!
بارها و بارها از خود پرسیده ام که آیا مقامات ما می دانند در چه جایی و درکدام کشور حکومت می کنند؟ اگر در کشور ایران حکومت می کنند ، آیا دیوانسالاری حاکمیت معطوف به ایران است؟ آیا مقامات کشوردریافته اند که روی هوا راه نمی روند وآنجایی که قدم بر زمین می گذارند خاک ایران است؟
اگر مسئولان ما ، حکومت را با طرح شعارهای انترناسیونالیستی و مذهبی آغاز کردند و اکنون خسارات آن نیز بر همه آشکار گشته ، پس چرا در بیشتر موارد همان شیوه ادامه می یابد؟ برای یافتن پاسخ نیاز است تا چند نکته مهم را مرور کنیم:
- آنگاه که براساس تصمیمات قوه قضاییه ، جوان سنی مذهب بلوچ یا کُرد دچار مصیبت می شود چه کسی سود می برد؟ بیگمان تجزیه طلبان و پشتیبانان آنها در خارج سود می برند که بهانه ای تازه برای فریاد وامصیبتا در جهان می یابند و «ایران» است که هم جوانش را از دست می دهد و نیز همنشین واژه «خشونت» می شود و هم زخمی ژرف بر پیکره همبستگی اش وارد می گردد.
- هنگامی که در نتیجه ماجراجویی بین المللی وتحریم ناشی از آن، امثال بابک زنجانی و رضا ضراب نزدیک به 87 میلیارد یورو از ثروت ایران را در بانکهای ترکیه و صرافیهای امارات به جریان می اندازند و کامیونهای طلای ایران در آن ممالک یافت می شوند، آنها هستند که ثروت نجومی و بادآورده را تصاحب می کنند و این اقتصاد ملی ماست که نحیف و زمینگیر می شود.
- اگر بخاطر نبود آزادیهای اولیه مدنی و اجتماعی، میلیونها ایرانی در سال راهی دوبی، آنتالیا و ... می شوند ، نه تنها میلیاردها دلار از ثروت کشورمان به جیب آنها سرازیر میشود بلکه سرخوردگی و احساس تحقیر ناشی از نبودن ساده ترین امکانات تفریح در کشور به مراتب خطرناکتر است. کمترین عارضه این امر، تحقیر حس ملی و دینی مردم در برابر کشورهایی است که تا همین چند دهه پیش انگشت کوچک ایران هم بشمار نمی رفتند.
- وقتی در بلندگوهای کشور مدام نوحه ، ماتم وخرافات عهدصفویه سرداده می شود و کمترین رنگ و تنوع در زندگی روزمره و نیز در رسانه ها دیده می شود کاملا بدیهی است که ایرانیِ افسرده ، روی به شبکه های رسانه ای بیرونی آورده و جذابیت را در آنسوی سرزمینش ببیند
- . اگر او به نظاره سریالهای بیمایه ترکیه و... می نشیند و اخبار بی بی سی وصدای آمریکا را دنبال می کند بیگمان فرآورده عملکرد زشت رسانه های حاکم و بویژه صداوسیما است. در این حالت ، کمترین رویداد ذهنی برای شهروند ایرانی ، عادت به پذیرفتن ذهنیت غربی ، ترکیه ای ، عربی و نهایتا بیوطنی و ایران گریزی است!
این چند نمونه کوچک را آوردم تا به جایی مهمتر برسیم وگرنه نمونه بسیار است. همچنین است که آیا مسئولان ما مثلا نمی توانستند تحریم و عواقبش را پیشبینی کنند و برخی از آنان هنوز هم نمی دانند تحریم چه بر سر کشور آورده؟ آیا نمی دانند که نبود ساده ترین آزادیها برای پوشش، آواز و موسیقی ، و نیز بگیر و ببند بچه های شاد (happy!) و اهل آب پاشی ، چه بر سر ایران و ایرانی آورده؟ البته می دانند ... اما پاسخ را نباید به این سادگی عنوان کرد که همه ی اینها برآمده از سیاست مذهبی و تفسیر افراطی از دین است(کسانی که من را از نزدیک می شناسند خوب می دانند که باورهای ایدئولوژیک من تا چه میزان سکولار است). اکنون اجازه دهید تا درباره حقیقت پشت پرده آسانتر و سرراست تر سخن گویم:
مقامات کشور ما بطور کلی بر سه دسته اند؛ مذهبیون ساده لوح و بیخبر از تحولات وسیع اجتماعی در ایران و جهان که هنوز باورمند شعارهای انقلابی عصر حجر هستند ؛ دیگری ، تعدادی از مدیران تکنوکرات و ایراندوست که تلاش می کنند پیشرفتی در امور کشور حاصل شود ؛ و دسته سوم و بسیار خطرناک ، ایران ستیزانی که در قالب تندروان مذهبی و با ماموریت تخریب همه جانبه ایران و در راستای برنامه های بلندمدت شرکتهای چندملیتی، فراماسونها و دول ایرانستیز در سازمانهای حکومتی و بالاترین رده های کشوری لانه کرده اند و بسیار حساب شده و منظم در حال اجرای «پروژه برهوت» و فروپاشی کشور هستند. گروه اخیر مزورانه و ریاکارانه و با اداهای افراطی مذهبی، گروه نخست را فریفته و گروه دوم را مهار کرده است که این امر بدلیل نفوذ بالای آنها از روز نخست انقلاب و در مهمترین ارکان کشور است. این گروه اهریمنی برای نابودی ایران صدها برنامه ریز و درشت را اعمال می کند تا ضمن خروج میلیاردها دلار از ثروت کشور، ایران را به سرزمینی خشک، خشن، قحطی زده و پر از رویدادهای زشت مانند تجاوز، شلاق و اعدام در ملا عام نمود. اینگونه، نه تنها کشورهای اطراف از قِبَل سرمایه فراری از ایران آباد می شوند بلکه مردم وبویژه جوانان از کشور چنان متنفر می شوند که خود کمر به فروپاشی و نابودی کشور می بندند.
اینکه از سوی برخی از اطرافیان رئیس جمهور قوم گرایی تشویق می شود و ازسوی جناح تندرو بطور مدام سخنرانی و سمینار برای تخریب تاریخ ایران ترتیب داده می شود از همین منظر قابل ارزیابی است. اینکه ارگانهای تندرو و وابستگانشان صدها سایت و صفحه ایران ستیز را برای تخریب تاریخ ایران و شخصیتهای اسطوره ای درست می کنند و بصورت گسترده اقدام به تهیه خوراک برای گروههای تجزیه طلب می کنند اصلا اتفاقی نیست. این اعمال کاملا هدفمند و در راستای نابودی ایران انجام میشود و البته بهانه این کار را گسترش اسلام و مبارزه با ناسیونالیسم ایرانی قرار داده اند که پوشش عملیاتی آنان است. پس خواننده گرامی لازم است که به چند نکته ساده دیگر نیز توجه کند:
اینکه بسیاری از میادین مشترک نفت و گاز از طرف ایران رهاشده و کشورهای عربی آنها را یکطرفه برداشت می کنند اتفاقی نیست. مگر اندکی از مدیران ایراندوست وزارت نفت بارها نسبت به جلوگیری از برنامه های جبرانی وزارت نفت ازسوی اشخاص ذینفوذ هشدار نداده اند؟! آیا منطقی است که علیرغم محروم ماندن صنایع ایران از یارانه و بیکاری گسترده در کردستان، خوزستان، بلوچستان، ایلام ،کرمانشاهان ،خراسان جنوبی و... ، گاز ایران به زیر قیمت و ارزان به صنایع ترکیه تزریق شود تا صنعت ترکیه سرپابماند؟! اینکه کشورهای عربی ، دولت باکو و ترکیه در روز روشن به دزدی میراث تاریخی ما بپردازند و مسئولان ما تنها با لبخند نظاره میکنند و البته به روزنامه های تجزیه طلب محلی ، یارانه دولتی هم بدهند چگونه قابل تفسیر است؟! چرا کمیته امداد، ایران خودرو و ... صدها میلیون دلار را برای نجات اقتصاد جمهوری باکو هزینه می کنند اما دولت ایران نه تنها از این اهرم برای گسترش هویت ایرانی درآنجا هزینه نمی کند بلکه در برابر انواع سیاستهای ضدایرانی باکو و آنکارا و عواملشان در داخل کشور، کوچکترین واکنشی نشان نمی دهد و حتی لزگیها ، تالشیها و کردها را بعنوان سه قوم مهم ایرانی-آریایی در برابر گرگهای باکو و آنکارا رها می کند ودولتمردان ما اگر فرصتی هم یابند سخت ترین ضربات را به همان اقوام ایرانی تبار می زند تا کار پانترکها آسان شود! عجیب نیست که شیوخ عرب حاشیه خلیج فارس ، نام خلیج فارس را به شیوه های گوناگون در جهان لگدمال می کنند، دختران ایرانی را به عشترکده هایشان قاچاق می کنند و مسئولان ما نه تنها میلیاردها دلار از ثروت کشور را در بانکهای این کشورها انباشته می کنند بلکه حامی کشور قطر برای برگزاری جام جهانی هم هستند تا قطر بتواند راحت تر نام جعل شده خلیج فارس را در جهان جا بیاندازد؟! در طی هشت سال جنگ ، میلیونها ایرانی زخمی، کشته و آواره شوند و از عراق متجاوز نه تنها طلب غرامت نمی شود بلکه برایش مدرسه و بیمارستان هم ساخته می شود! چگونه می شود که کارگروه تعیین مصادیق مجرمانه با وبلاگهای میهن پرست و ضد تجزیه طلب رسما برخورد میکند و حتی دستور به حذف مقالات ضد تجزیه طلبی را می دهد؟! براساس کدام منطق معاونت اقوام رئیس جمهور تبدیل به پاتوق افرادی همچون محمدزاده صدیق(دستیار ابولفضل ایلچی بیگ رئیس جمهور ایران ستیز باکو) و ناصرفکوهی(عضو حزب سوسیالیست فرانسه) و دیگر شوونیستهای قومگرا میشود؟! امروز بخوبی می دانیم که شبکه نفوذی پانعربی- پانترکی وابسته به ایران ستیزان بین المللی، نه تنها صداوسیما و وزارت ارشاد را در کف خویش دارند بلکه بخش مهمی از نظام پولی-مالی کشور را نیز تصاحب کرده اند. ظاهرا اینگونه است که «هرکسی یا کشوری که بیشترین دشمنی را با تمامیت سرزمینی ایران، هویت ایران و ملت ایران به نمایش می گذارد اتفاقا بیشترین سهم را از خوان نعمت کشورمان می یابد » پس نباید در تعجب باشیم که چرا هر آمریکایی ، انگلیسی، آلمانی و ... که دوستدار و خدمتگزار فرهنگ ایران باشد جاسوس و صهیونیست خوانده می شود... .
سخن را کوتاه می نمایم و یادآوری می نمایم که زمان آن رسیده است که به ریشه های حقیقی مشکلات در کشور بپردازیم نه آنکه برای پرهیز از ناسزاشنیدن روشنفکران سطحی نگر که بلافاصله داستان توهم توطئه را سرهم بندی می کنند ، مشکلات را گردن تصمیمات اشتباهی و اتفاقی چند مسئول حریص و بیسواد بیاندازیم. اینجا دیگر داستان اتفاق و اشتباه در کار نیست بلکه یک جریان سازمان یافته و هدفمند وابسته به اهریمنان بین المللی در کار است که از یکسو کشورمان را به قیمت آبادانی دیگران بسوی ویرانی می برد و ازسوی دیگر ایران و ایرانی هستند که هزینه تمام بدبختیها را پرداخت می کنند! اما این داستان یکسره بسود آنها نیست و نخواهد بود. فرزندان ایران به کارکرد این شبکه شیطانی آگاه شده اند و هر روز بیشتر دست آنان را رو می کنند و زودتر از آنچه گمان ببرند زیر گامهای استوار میهن پرستان خرد و نابود می گردند.
نویسنده: دکتر علی موسوی
پاینده ایران
|