از زمان پیدایش داعش و انجام وحشیانه ترین کارها به دست ایشان، افراط گری مذهبی خویشتن را تمام قد به نمایش گزارده است. گرچه داعش و تندروی مذهبی تازگی ندارد و ریشه در ژرفای تاریخ منطقه دارد، اما ظهور سازمان یافته ی جریانات افراطی و اهریمنی در دهه های نوین فراورده سیاست های اشتباه نیروهای باخترزمین است که برای نابودی جبهه کمونیسم، بدوی ترین جانوران مذهبی را از سیاهچال تاریخ بیرون کشیدند. شوربختانه بخشی از این موجودات سیاه کردار نیز در کشور ما رخنه کرده اند و به نام دین و با تفسیر افراطی از متون دینی، زشت ترین اعمال را انجام می دهند.
در طول 35 سال گذشته که حاکمیت دینی بر کشور ما فرمان می راند، کم نبوده اند کسانی که هوس کرده اند همه ی اعمال داعش را یکایک اجرا کنند و اگرچه در بسیاری از زمینه های نقض حقوق انسانی موفق شده اند، اما به دو دلیل عمده توفیق کامل نیافته اند:
1. پایداری فرهنگی شگفت انگیز ایران که به دلیل داشتن ریشه های سترگ، اجازه نداده است که اینان هرآنچه را که می خواهند انجام دهند. شهروند ایرانی که نوروز، تخت جمشید، زرتشت، ابن سینا، خیام، مولانا، حافظ، فردوسی و... را دارد بدیهی است که در برابر افراط گری به راحتی سر خم نمی کند و شگفت آور نیست که تندروهای مذهبی، بزرگترین دشمنان فرهنگ ایرانی باشند. اینان نیک می دانند مادامی که در ایرانشهر نغمه شعر پارسی و نوای موسیقی به صدا در می آید و یادمان های باستانی چشم فرزندان ایران را بنوازد، اجرای تمام و کمال فرامین آن ها ممکن نیست.
2. پیوند گسترده ایران در سده اخیر با جهان آزاد و رشد اندیشه ها و فرهنگ مدرن در کشورمان؛ جهانی نوین را در برابر ایرانیان گشوده است و ارتباط میلیون ها ایرانی با جهان نو و مشاهده پیشرفت شرق و غرب، مردم را از یکصد و اندی سال پیش به این نتیجه رسانده که با ایجاد نهادهای نوین، فاصله ایجاد شده با دنیای پیشرفته را جبران نماید. (بدون تردید نقش پررنگ پادشاهی پهلوی را در هر دو فاکتور یاد شده باید در نگر آورد)
افراطیون که سال هاست در برخی از نهادهای حاکمیتی لانه کرده اند، بی گمان آرزومندند تا با تحقیر، سرکوب و نابودی دو مولفه بالا، به آمال خویش برای ساخت یک جامعه ی بدوی دست یابند. اینان در راستای رسیدن به هدف خویش از هیچ عملی روی گردان نیستند؛ از دستگیری جوانان دوستدار موسیقی تا کتک زدن مردم به جرم آب پاشی در جشن تیرگان و یا پاشیدن اسید به چهره ی دخترانی که پوشاکشان به دلخواه حضرات نبوده است.
اما چیزی که همه ی مردم را نسبت به پیوند اسیدپاشی با افراطیون مطمئن کرده است سابقه تلخ برخورد نهادهای مسئول با آزادی های اجتماعی جوانان و زنان، و نحوه برخورد مقامات مسئول با رویداد تلخ اخیر است. علیرغم خط و نشان کشیدن های فراوان برخی از مسئولین امر، شاهد طفره رفتن و تناقض گویی مداوم در شناسایی، دستگیری و معرفی عوامل اسیدپاشی هستیم و ناراحت کننده تر اینست که می بینیم ارتکاب این جرم وحشیانه به گردن اختلافات خصوصی مردم، عوامل صهیونیسم، فردیت ضد اجتماعی مجرم و... انداخته می شود که این امر اثبات می کند مقامات رسیدگی کننده با بحران معرفی هویت مجرم روبرو هستند. اما برای ریشه یابی این رویداد بهتر است سری به گزارش سایت ایرنا بزنیم:
«از دو ماه پیش در شبکه های اجتماعی پیامکی با مضمون جلوگیری از بدحجابی، تـنـهـا راه نـجـات زایـنـده رود از خـشـک شـدن است، گوشی به گوشی در بین جوانان اصفهانی دست به دست می چرخید. منبع ارسال این پیامک دلهره آور اعلام کرده بود گروهی که هدفشان نجات شهر از بی حجابی و کفر است بر خود واجب می دانند تا به مبارزه بـا بدحجابی و جلوگیری از خشکسالی بپردازند!!! و قسمت شرم آور داستان اینجاست که مطبوعات داخلی در چند روز گذشته تلاش می کنند تا ثابت نمایند که دختران مورد حمله، حجاب مناسبی داشته اند! به عبارت دیگر اگر کسی حجاب بدی داشت اسیدپاشی مجاز است! اینان جدا روزنامه نگار هستند؟!
به یاد داشته باشیم که گزینش اصفهان برای چنین توحشی دور از انتظار نیست. اصفهان به سان قطب مهم فرهنگ ایرانی و گردشگری مدت هاست که شاهد چنین رویدادهای تلخی است: در گذشته نزدیک، یورش به آرامگاه پروفسور آرتور پوپ و جاسوس خواندن روانشاد فرای از سوی تندروهای اصفهان را به یاد داریم. افراطیون در واقع این پیام آشکار را می رسانند که ما موفق شده ایم که یکی از مهم ترین مراکز فرهنگی و تمدنی ایران را در دست گرفته و آنچه را دوست داریم انجام دهیم و به زودی سراغ دیگران نیز خواهیم آمد.
باری؛ این گروه انسان ستیز مدت هاست که کمر به نابودی انسانیت و تمدن ایرانی بسته اند. در مورد این افراد یک نکته را به خوبی باید دانست و آن، خدمت چندگانه ایشان به استعمارگران است:
1- تنگ کردن فضای کشور و فراری دادن سرمایه و مغزهای ایرانی.
2- جلوگیری از ورود سرمایه و دانش نوین به کشور و پَسرفت ایران.
3- ارائه ی چهره ای خشن از ایران و تحقیر فرهنگ ایرانیان در جهان.
پس آشکار می شود که سود کردار ایشان نهایتا به جیب چه کسی می رود!
و نکته آخر نگاهی است به کارکرد دولت روحانی در برابر اینان. کارکردی که آن را باید در دو واژه خلاصه کرد: ضعیف و ناکارآمد. شوربختانه دولتی که با وعده ی بازشدن فضا و حقوق شهروندی پا در میدان گذارد امروز برای به نتیجه رساندن مذاکرات با طرف غربی، هر امتیازی را به تندروها می دهد. دولت خوب می داند که گستره ی نفوذ تندروها چقدر است، بنابراین تلاش می کند با رفع نسبی تحریم ها و مهار نسبی تورم و رشد اقتصادی، پایگاهی مردمی را از جنبه اقتصادی برای خویش ایجاد نماید و از این رو پشتیبانی از حقوق شهروندان را، در اتاق نسیان نهاده است.
به هر روی دولتمردان و مسئولین کشور یک چیز را باید به خاطر بسپارند و آن هم اینست که این همه تعدی و ناجوانمردی در حق مردم هرگز بی پاسخ نخواهد ماند. نارضایتی مردم رو به گسترش است و با گزارش های جانبدارانه ی برنامه «بیست و سی» نمی توان بر آن سرپوش گذاشت؛ آن هم در زمانی که بر میزان تنش های منطقه ای ایران با همسایگان زیاده خواه مدام افزوده می شود. هیچ تردیدی نیست آنان که بر طبل افراط گری مذهبی می کوبند، نه تنها چالش های اجتماعی و قومی- مذهبی را می افزایند بلکه آگاهانه و یا از روی حماقت در حال افزایش نارضایتی مردم و خالی کردن پشت جبهه ای هستند که هر لحظه ممکن است برافروخته شود.
من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم...
پاینده ایران
|