بهار هم آمد، حالا دیگر سی و شش زمستان سرد و بی ثمر از بهاری که "بهار آزادی" نام گذاری کردند می گذرد ولی "بهار آزادی" همچنان در تاریکخانه تحجر جا خوش کرده و امیدی هم به بازگشتش نیست، دارد زمستان زندگی ایرانیان طولانی و فلج کننده می شود. دلم نمی خواهد نوروز را با تلخی های گذشته بی رمق کنم ولی شنیده ها و گفته های مسئولان و پیام های نوروزی، جریان زندگی را به گذشته های سرد متصل می کند.
امسال نوروز پیام رهبر جمهور اسلامی ایران از رسانه ها منتشر و همچون سال های گذشته سوژه ارگان ها و شهرداری ها گردید تا آن را روی بیلبردهای تبلیغاتی در معرض تماشای مردم قرار دهند. پیامی مهم که حاکی از بازنگری به ارزش های تاریخی و نگاهی دیگر به واژه ملت است زیرا در آغاز انقلاب واژه "ملت" در اسارت "امت" قرار گرفت و در میان حیرت و ناباوری جامعه، امر ملی گرایی و به ملت اندیشیدن از جرایمی به شمار رفت که باید از چرخه حکومت و دولت و نظام اسلامی حذف گردد و با این نگاه بود که اقدامات بعدی دولت اسلامی معنا پیدا کرد مانند: اعدام های ناعادلانه، زندان های خودسرانه، مصادره اموال، سرکوب ارتش، انحلال نهادهای قانونی، سپردن امور به نااهلان و اخراج فله ای و بخشنامه ای کارکنان و مدیران دولت از چرخه کار و مدیریت کشور، مصادره صنایع و کارخانجات و مراکز تولیدی، تصرف بی رویه اراضی کشاورزی و بی توجهی به نظام آب و خاک، بی اعتنایی به امر تولید و بسیاری اقدامات دیگر که همدلی دولت را با ملت و آرمان هایش زیر سوال برد و در پی آن نیروهای انقلابی که از ابتدا نیز هیچگونه سنخیتی با یکدیگر نداشتند بر سر تقسیم قدرت به جان هم افتادند و مردم را وجه المصالحه امیال و افکار خود قرار دادند، تا جایی که بقای انقلاب اسلامی دچار مخاطره جدی شد؛ در این آشفته بازار بود که دکترین نجات انقلاب از سفارت آمریکا سر برآورد و دیپلمات ها به گروگان گرفته شدند و با این سناریو که توسط انترناسیونالیست های چپ و راست نوشته شده بود سیاست داخلی و خارجی ایران رقم خورد و ناگهان آمریکا که از هم پیمانان سیاسی و نظامی ایران بود لقب و عنوان "شیطان بزرگ" گرفت و ایران هم با نام "محور شرارت " شهره آفاق گردید.
"شیطان بزرگ" که ماهیت ضد انسانی و روحیه تجاوز کارانه اش را در هیروشیما و کره و پاکستان و ایران به نمایش گذارده بود فرصت به دست آمده را غنیمت شمرد و خشت اول بنای تحریم نظامی و اقتصادی ایران را بنا نهاد و سپس با نشان دادن چراغ سبز به صدام، تهاجم نظامی عراق به ایران رخ داد؛ بلافاصله ملیجک های شیطان بزرگ که جملگی از امت اسلامی بودند در کنار صدام قرار گرفتند و جبهه وسیعی را علیه ایران در منطقه تشکیل دادند، صدام با پول عرب ها و سلاح اروپایی ها و هدایت آمریکایی ها به تخریب زیربناهای اقتصادی و نظامی ایران پرداخت و بدینگونه بود که جمهوری اسلامی به مدت هشت سال در دو جبهه داخلی و خارجی درگیر شد. در جبهه داخلی، دخالت شیطان بزرگ بهانه ای شد برای سرکوب مخالفان و شکستن قلم ها و برپا کردن دارها و خفقان سیاسی و فشار اقتصادی؛ در جبهه خارجی نیز دولت دچار تضادهایی در شعار و رفتار گردید که این خود به موجی از عدم رضایت در میان اقشار مختلف جامعه انجامید و بر فاصله میان دولت و ملت افزود.
پس از پایان جنگ، رقابت بر سر قدرت افزایش یافت و ایثار و فداکاری های ملت ایران در جنگ به حراج گذاشته شد و دستخوش نزاع های سیاسی گردید. گروهی که خود را فاتحان جنگ می دانستند کرسی های قدرت را در عرصه سیاست و اقتصاد یکی پس از دیگری تصرف کردند و بالاخر به دولت سازی روی آوردند، دولتی که زیاد حرف می زد و شعار مردم سالاری می داد، دولتی که با بی اعتنایی به قوانین و اقدامات خودسرانه و سپردن کارهای بزرگ و کوچک به تیم حامی خود از ملت ایران دور شد، دولتی با هشت سال خودمحوری و حرافی و لجن پراکنی به نظامات داخلی و خارجی، هشت سال باز گذاردن دست عوامل خودی در امور اقتصادی، هشت سال حیف و میل بودجه کشور، هشت سال تحریک دشمنان ایران، فرصت های طلایی برای فرصت طلبان و مفسدان اقتصادی و سیاسی فراهم ساخت که پرونده های فساد اقتصادی میلیاردی، عقیم ماندن پروژه های عمرانی، خروج سرمایه های ملی، به انهدام کشانیدن تولید در عرصه های صنعتی و کشاورزی، منزوی کردن ایران در صحنه جهانی، تحریک قدرت های بین المللی به تحریم های ظالمانه، راندن مدیران کارآمد از عرصه خدمت، سپردن امور به افراد بی کفایت و شکستن قلم ها، بی حرمتی به باورمندان عقاید مذهبی، و بی اعتنایی به تقاضاهای اقوام و تیره های ایرانی از ثمرات برنامه های دولت یا دولت هایی است که متاسفانه از حمایت رهبری برخوردار بودند!
اینک که کارد بر استخوان پیکر بی جان نظام مالی - اقتصادی رسیده و فشارهای خارجی و تحریم های ضد مردمی امان همگان را بریده و خشم و نفرت مردم از این همه فساد و ندانم کاری و خیانت به اوج رسیده، ساز همدلی کوک می گردد، سازی که خوش آهنگ است ولی دیگر شنونده ندارد. برای شنیده شدن این نوای خوش تمهیدات و مقدماتی دیگر لازم است، تمهیداتی که راه را برای آشتی ملی فراهم سازد و آن یک فرمان انقلابی است نه نصیحت و دلالت. فرمان تشکیل دادگاه های عمومی برای رسیدگی به جرایم آنانی که نان مردم را از سفره یشان ربودند، اعتبار ملت ایران را در جهان مخدوش ساختند. موانع بزرگ بر سر راه توسعه فرهنگی و اقتصادی کشور ایجاد کردند، بیت المال را غارت نمودند، آزادی را از مردم ربودند و جنایاتی دیگر که در یک دادگاه ملی باید مورد رسیدگی قرار گیرد.
ما تردید نداریم که ایران با کشورهای 1+5 به توافق خواهد رسید و آشتی با شیطان بزرگ نیز به "توجیه" نیاز دارد که همدلی و همزبانی بخشی از آن است، اما گره جدایی دولت و ملت باید به گونه ای دیگر گشوده شود، شاید به یک انقلاب برای ایجاد عدالت و احقاق همه حقوق از دست رفته ملت ایران نیاز داشته باشد. باید همزمان با توافق با شیطان بزرگ و کوچک، پرونده های مفاسد اقتصادی گشوده شوند و غارتگران سفره ملت ایران در دادگاه های علنی محاکمه گردند، باید کسانی که درآمدهای سرشار نفت را حیف و میل کردند و پول ایران را به ذلت و خواری کشانیدند پای میز محاکمه فراخوانده شوند، باید کسانی که در اداره کشور با بی اعتنایی به اراده و خواست مردم به تبلیغ و تحمیل شعارهایی پرداختند که دشمنان ایران را شاد و متحد ساخت پاسخگو باشند.
ما امیدواریم در سال جدید، پیام رهبر جمهوری اسلامی فرصتی را فراهم سازد که در جبهه داخلی نیز به توافق برسند و برای رسیدن به آشتی ملی و دستیابی به مقصد همدلی و همزبانی، راهکارهای اساسی و جدی به منظور ایجاد عدالت اقتصادی و عدالت سیاسی اندیشیده و حقوق از دست رفته ملت ایران بازگردانیده شود. این اقدام شجاعانه از یک دولت در نظام اسلامی به تنهایی ساخته نیست بلکه نیاز به صدور فرمان از سوی رهبری و عزم اجرای قانون از سوی قوه قضاییه دارد؛ شاید کار سختی باشد ولی ایران به این جراحی بزرگ نیاز دارد. خون ریزی اقتصادی امان ملت را بریده و دیگر گفتار درمانی چاره درد نیست.
|