زمانی که دولت روحانی زمام امور اجرایی کشور را به دست گرفت حزب پان ایرانیست که نگران شرایط سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کشور بود طی نامه ای به ایشان یادآور شد که سیاست خارجی کشور را از سطح خیابان های شهر و روستاها به پای میز مذاکره منتقل نموده و بازی را از دست بازیگران ناشی بگیرید. به بخش هایی از این نامه که ضرورت امر مذاکره را یادآور می گردید اشاره نموده و سپس نظر نهایی را پیرامون بیانیه لوزان اعلام می داری:
«... هرچند که تاریخ بشر سرشار از شواهد قطعی از احقاق حقوق ملت ها بر اساس اعمال قدرت و با جنگ و مبارزه در صحنه های نبرد بوده ولی امروزه به مدد رشد و توسعه جوامع بشری و با پیشی گرفتن نقش عوامل اقتصادی و سیاسی در ساختار قدرت جهانی، می باید حقوق ملی کشورها را قبل از برخوردهای خشن و مبارزه های خونین که فرجامی نامشخص دارند؛ به مدد افراد متخصص در امور سیاست خارجی و مسلط بر زبان و اصول دیپلماسی و در پشت میزهای مذاکره که از میدان های مهم جنگ های مدرن هستند و با مباحثه و حتی در صورت لزوم مجادله و در نهایت ایجاد مفاهمه و درک مشترک با طرفین به دست آورد. هرچند که شاید در کسب صد درصد خواسته هایمان موفق نباشیم ولی نباید اجازه دهیم که صد درصد شانس هایمان را با بی توجهی به مبانی جنگ های نوین از دست بدهیم. در طول تاریخ روابط بین الملل هرگز حقوق حقه ملت ها را با خواهش و تمنا و در کمال ادب و احترام مانند حقوق بازنشستگی کارمندان دولت در تاریخ مشخص به حساب ملتی واریز نکرده اند که بتوان با قهر کردن و ناز کردن رقمش را بالا و پایین کرد! حضور در میدان مذاکرات، نه تنها یک ضرورت تاریخی که تعامل و تفاهم با سایر اقوام و ملل، ریشه در فرهنگ ملی و اقتدار و نیرومندی ملت ایران دارد. مگر می شود امید داشت که روزی رقبای بین المللی ایران از تداوم غیبت نمایندگان سیاسی کشورمان در عرصه های مبارزه، عبرت گرفته و به حقانیت این ملت اعتراف نمایند؟! مگر قرارست چه معجزه ای از عدم حضور ما رخ دهد؟ مگر با مذاکره نکردن های گذشته چه حاصلی به دست آمد؟ البته ممکن است در مقاطعی خاص و محدود، کشوری با ترک موقت مذاکرات تا حصول به پیش شرط هایی، بتواند منافع بیشتری را کسب کند ولی در همان دوران هم ضروریست تا برای حفظ و ارتقاء موقعیت های پیشین به جلب و جذب متحدین بیشتر اقدام نماید نه آنکه همه مدافعان گذشته خود را نیز از دست بدهد.»
در ادامه نامه آمده است: «بیش از هرچیز نیاز است تا "شعار محوری" در سیاست خارجی کنار گذارده شود و این امر شجاعت، درایت و زمان بندی مناسب را می طلبد. دوم آنکه، کشور ما از نداشتن روابط آشکار، شفاف، منطقی و اصولی با جهان غرب و به ویژه ایالات متحده آمریکا ضربه خورده است. بنابرین هیچ چیز بیش از برقراری روابط منطقی و دیپلوماسی رسمی نمی تواند به سود ملت ایران و دولت کنونی باشد.»
در این نامه به راهکار هایی در جهت تامین منافع ملت ایران در پیکار جهانی اشاره گردیده که از آن موقتا عبور می کنیم ولی آنجا که به امر مذاکره تاکید داشتیم بر این باور بودیم که با مذاکره نکردن در همه سال های پس از انقلاب و به شعار پرداختن و دشمن را ابزار سرکوب ها قرار دادن چه معجزه ای رخ داده جز زیان هایی که از نداشتن روابط آشکار و شفاف با جهان غرب به ویژه ایالات متحده آمریکا متوجه ملت ایران گردیده است.
اینک اراده دولت، برای حضور در سر میز مذاکرات علیرغم ناخوشنودی دلواپسان داخلی و متضرران شفاف سازی و فرصت طلبان بازار آشفته اقتصادی قابل تقدیر است و آن را گامی در جهت ورود به عقلانیت سیاسی می دانیم و بر این امر نیز واقفیم که نشستن در برابر قدرت های مطرح جهان که سنگینی بار سی و شش سال کدورت و تهمت و دشمنی را بر دوش می کشند تا چه اندازه سخت و تلخ است و نیز می دانیم که هیات مذاکره کننده ایرانی با کوهی از یخ قطور روابط گذشته مواجه هستند که باید آب گردد، اما قرار نبوده و نیست که دولت جمهوری اسلامی برای حل یک مشکل بنام تحریم ها، مشکلات جدیدی را به ملت ایران تحمیل کند و کشور را جولانگاه بازرسان و جاسوسان و خبرچینان سازد و امنیت و استقلال سیاسی و نظامی ایران را وجه المصالحه مذاکراتی سازد که حتی لغو تحریم ها یعنی هدف نهایی مذاکرات دچار ابهامات و اما و اگرهای بسیاری است. اگر از تمام عقب نشینی های دولت اسلامی در برابر کشورهای 1+5 بگذریم، اگر قربانی کردن 1400 سانتریفوژ را نادیده بگیریم از این فراز که در توافق لوزان آمده نمی توان گذشت: «آژانس می تواند صرفا به بهانه وجود تاسیسات مشکوک یا ادعای تاسیسات پنهان به هر نقطه کشور دسترسی داشته باشد و یا بدتر از آن اینکه ایران یک رژیم بازرسی ویژه فراتر از پروتکل الحاقی را پذیرفته باشد، این یک فاجعه سیاسی است.
اگر قرار است با چنین نظارت های غیر قانونی همه مراکز حساس نظامی و یا هر نقطه دیگر کشور به بهانه نقاط مشکوک در دسترس هرکس و ناکسی قرار گیرد بهتر است از قید انرژی اتمی و غنی کردن اورانیوم بگذرید و ایران را در معرض چشمان ناپاک و دستان آلوده جنگ آفرینان و بحران سازان و سلطه جویان قرار ندهید.
آقای رییس دولت تدبیر و امید، لطفا بفرمایید دروازه های کشور را به روی دشمنان دیروزی و جنگ افروزان امروزی باز کردن از چه تدبیری سرچشمه می گیرد؟ و چه امیدی را برای نسل های امروز و فردا ایجاد می کند؟ در کدام نقطه جهان سراغ دارید که حکومتی بدون مشورت مردم میلیاردها دلار برای هدفی سرمایه گذاری کند، خون دانشمندانش برای تحقق آن هدف بر خاک بریزد، سی و شش سال ملتی در آتش تحریم و تبعات آن بسوزد، سرمایه های ملی به تاراج برود، دزدان و غارتگران بی وطن در تاریکخانه تحریم ها خون مردم را بمکند و برای رسیدن به حق اتمی از حقوق دیگر ملت ایران صرف نظر شود اما یک شبه به دشمن اجازه داده شود که وارد حریم خانه و کاشانه اش گردد و کانون های امنیتی و نظامیش را شناسایی کند و تنها دلخوش باشد به این که اجازه یافته اورانیوم 5/3 درصدی تولید کند!!!
آقای رییس دولت تدبیر و امید، شاید دولت شما برای مصلحت نظامتان بتواند بی اعتنا به هزینه های سرسام آور تاسیسات اتمی و رنج و دردی که مردم متحمل شدند به تعلیق پر ابهام تحریم ها دل ببندد ولی هرگز حق ندارد حرمت امنیت یک کشور را بشکند و ملت ایران را در اسارت آژانس اتمی قرار دهد.
آقای رییس دولت تدبیر و امید، لطفا بفرمایید چه تدبیری هیات مذاکره کننده شما را به این نتیجه رسانید که ایران باید جولانگاه دوربین ها و سیستم های نظارتی شیطان بزرگ دیروزی و دوست امین امروزی باشد؟ شما که می دانید سازمان ملل و آژانس انرژی اتمی چگونه جایی است. شما که می دانید آمریکا پس از جنگ دوم جهانی ثابت کرده دوست و دشمن نمی شناسد و در دنیای سیاست از هیچ یک از اصول اخلاقی و انسانی پیروی نکرده و نمی کند؟ راستی با چه امیدی به چنین وادادنی تن دادید و برای چند صباحی بیشتر بر اریکه قدرت ماندن، امنیت و استقلال یک ملت بزرگ را به بهای لغو همه تحریم ها معامله می کنید؟ چرا اجازه دادید، شان مذاکرات در سطح شعارهای مبتذل خیابانی سقوط کند؟ آیا برای پیروزی جان کری وزیر خارجه آمریکا در مذاکرات، شو خیابانی تدارک دیده شد؟ چرا اجازه فکر کردن را با این نمایشات تکراری از مردم می گیرید؟ شعارهایی که در استقبال از آقای ظریف سر داده شد هرگز بر مقام و ارزش ایشان نیفزود.
راستی سئوال دردناک اینست که چرا مدیران و مردان جمهوری اسلامی در سر میز مذاکره تا این حد ناتوانند؟! در اولین مذاکره ایران با آمریکا بر سر گروگانگیری، بهزاد نبوی نماینده ایران آنچنان ناتوانی از خود بروز داد که چیزی جز خفت و خواری نصیب ایران نگردید. در مذاکره بر سر قطعنامه 596 با صدامیان، مذاکره کنندگان ایرانی به سهولت از غرامت هزار میلیارد دلاری گذشتند و جام زهر را به رهبر انقلاب خورانیدند و اینک نیز دولت آقای روحانی در تدارک جام زهر دیگری است که بخورد ملت ایران بدهد!!
آقای رییس دولت تدبیر و امید، مگر قرار نبود با 1+5 به توافق برد - برد برسید؟ لطفا بفرمایید برد ملت ایران در کدام بند توافق نامه منظور شده؟ آیا دستیابی به دانش اتمی باید هزینه های مادام العمر داشته باشد؟ در این گذر تاریخی مقایسه اتمی شدن ایران در قبل و بعد از انقلاب یادآور نکات قابل تاملی است. آیا اقدام پادشاه فقید ایران و خرید بیست درصد سهام کارخانه غنی کردن اورانیوم در فرانسه برد – برد نبود؟ کم هزینه تر و بی درد سرتر نبود؟ مردمی تر نبود؟ در جهت منافع ملی نبود؟ زودبازده تر نبود؟ آیا آنگونه به منافع ملی نگریستن بازی "برد – برد" تلقی می گردد یا اینگونه جنجال آفرینی ها و حیف و میل کردن بودجه کشور و متورم شدن و سپس ترکیدن؟ شاید بازی اتمی در ایران را بتوانیم به روایت حاج میرزا آغا سی نزدیک بدانیم که: «اگر این توافق نامه برای ملت ایران "آبی" نداشته ولی برای دولتمردان جمهوری اسلامی "نانی" داشته است. بنابراین بهتر است شعار برد – برد دولت آقای روحانی را فعلا فراموش کنیم و در انتظار توافق امضا شده و نهایی بمانیم و توجه مذاکره کنندگان را به این نکته جلب نماییم که این بار جام زهر حتما مرگ آفرین خواهد بود.
|