بخش یکم: گستره ایرانشهر و پایه های فرهنگ آن
فرهنگ، واژه ای با معنای گسترده است. در لغتنامه دهخدا، زیر واژه "فرهنگ" آمده است: «از: فر (پیشوند) + هنگ از ریشه ثنگ اوستایی به معنی کشیدن و فرهختن و فرهنگ» هر دو مطابق است با ادوکات و اِدوره در لاتینی که به معنی کشیدن و نیز به معنی تعلیم و تربیت است. (حاشیه برهان چ معین). به معنی فرهنج است که علم و دانش و ادب باشد.» این واژه در زبان پهلوی، به گونه ی فْرَهَنگ (frahang) و از کارنام (مصدر) فْرَهَنجیتن (frahanjitan) است. فْرَهَنجیتن به معنای بیرون آوردن است؛ درست مانند "خمیر دندان" که از یک سو آن را فشار می دهیم و از سوی دیگر به بیرون می تراود؛ پس فرهنگ، تراوِش اندیشه و گفتار و کردار مردمان است که در درازای زمان، از آنان بیرون می آید. فرهنگ مردمان، در برگیرنده اندیشه ها، استوره ها، کیش ها، آیین ها، زبان ها و... است.
فرهنگ، پاسخی است که مردمان به نیازهای معنوی خود می دهند و شهری گری (تمدن)، پاسخ آنان به نیازهای گیتیایی است.(1) در نامه پهلوی (کارنامه اردشیر بابکان) دبیری و سواری در شمار فرهنگ ها آمده است.(2) در زبان انگلیسی، واژه های فرهنگ (culture) و کشاورزی (agriculture) دارای یک ریشه هستند؛ زیرا کار فرهنگ و کشاورزی، هر دو، بالندگی است.
ایرانشهر، به معنای کشور ایران است و به ایران باستان گفته می شود؛ ساسانیان این نام را برای ایران بزرگ به کار می بردند. این نام در شاهنامه بگونه «شهر ایران» آمده است. بر پایه نوشته های نامه پهلوی «شهرستان های ایران»، گستره پادشاهی کهن ایران، افزون بر ایران کنونی، در سوی خراسان (مشرق)، شهرستان های سمرقند، بلخ، خوارزم، مرو و هرات را در بر می گرفت و در سوی نمیروز (جنوب) به کابل می پیوست؛ از سوی خاور (مغرب) تیسفون، بابِل، حیره، بغداد، موصل، کوفه، شام، یمن، مکه، مدینه و باختر (شمال) آفریقا را در خود جای داده بود (3).
افغانستان، پاکستان، ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، آران (کشور کنونی آذربایجان)، ارمنستان، گرجستان و بخشی از ترکیه، بخش هایی از "ایرانشهر" بودند که پسان از آن جدا شده اند. از آن میان، افغانستان و تاجیکستان، بیشتر از دیگر کشورها، پیوند فرهنگی خود را با ایرانشهر نگه داشته اند.
فرهنگ ایرانشهری، فرهنگی است که در زمان ساسانیان در این گستره بزرگ روان بود و پسان، بیش از همه در ایران کنونی ماند و کشورهای جدا شده هم هنوز بخش هایی از این فرهنگ را در خود دارند. فرهنگ ایرانشهری دارای پایه هایی است که در این گفتار درباره آن ها سخن می گوییم.
خرد: خرد در اندیشه ایرانشهری ارج بسیار والایی دارد و بی گمان، یکی از ارجمندترین پایههای آن است. در شاهنامه، نامه فرهنگ ایران، بزرگ ترینِ ستایش ها از خرد شده است:
خرد بهتر از هرچه ایزدْت داد / ستایش خرد را به، از راه داد
در همه جای شاهنامه، خرد گرامی داشته شده است و می توان شاهنامه را، خردنامه هم نامید.
در اندیشه ایرانشهری، دو گونه خرد داریم:
1- آسْن خرد (خرد فطری) -2- گوشان سرود خرد (خرد اکتسابی).
نخستین آفریده را خرد دانسته اند:
نخست آفرینش خرد را شناس / نگهبان جان است و آن را سه پاس
و اندیشه چنان پیشرفته بود که خرد را (که خود پدیده ای مینوی بود) دارای مینو دانستند. نامه پهلوی (مینوی خرد) در برگیرنده گفت و گوی میان کسی به نام "دانا" با "مینوی خرد" (روح خرد) است.
راستی: راستی، که در اوستا بگونه اَشَ (asha) آمده است، در اندیشه زرتشت هنجار هستی و از ستوده ترین چیزها در اندیشه ایرانشهری است. در یکی از ارجمندترین نیایش های اوستا چنین آمده است: «راستی نیک [است]؛ بهترین است؛ آرزو شده است؛ آرمان برای هرکه برای راستی بهترین راستی را [برگزیند].»(4)
بزرگمهر بختگان، وزیر دانا و بزرگ خسروی یکم، در نامه پهلوی (یادگار بزرگمهر) درباره راستی چنین گفته است: «راستی این که هر کس با روانش راست (صادقانه) و به دور از فریب رفتار کند.»(5)
دروغگویی و پیمان شکنی از ناپسندترین کارها در فرهنگ ایرانشهری است. هرودوت، تاریخ نویس یونانی، درباره راستگویی ایرانیان نوشته است: «مغان، به کودکان پارسی، سواری و کمانگیری و راستگویی را می آموزند.»(6)
همچنین درباره دوری ایرانیان از پیمان شکنی، در شاهنامه از زبان پهلوان توران، چنین آمده است:
ز پیمان نگردند ایرانیان / ازین در کنون نیست بیم زیان
شادی: فرهنگ ایرانشهری، شادی را بسیار ارجمند می داند و ایرانیان همواره به شادی روزگار می گذراندند؛ به گونه ای که نیایش هایشان نیز همواره با شادی همراه بود و حتا در سوگ درگذشتگانشان هم شیون و مویه را ناپسند می دانستند. در بخشی از "ارداویراف نامه" که افسانه ای از رفتن موبدی به نام "ویراف" به جهان دیگر و دیدن بهشت و جهنم است، آمده که از اشک بسیاری که برای درگذشته از چشم می ریزند، رودی در آن جهان روان می شود که نمی گذارد روان او از آن گذر کند.(7)
در سنگ نوشته گنجنامه، داریوش یکم گفته است که:
«خدای بزرگ است اهورامزدا، که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که مردم را آفرید، که شادی را برای مردم آفرید ...»
ایرانیان شمار بسیار زیادی جشن داشتند و به هر انگیزه ای جشن می گرفتند و شادی می کردند.(8) بهرام گور، برای شاد کردن مردمان، دستور می دهد تا ده هزار تن از لوریان را، که نوازندگان و رامشگرانی توانا بودند، از هندوستان به ایران بیاورند.
دانایی: گرایش به دانش و دانایی، یکی دیگر از پایه های فرهنگ ایرانشهری است. در شاهنامه درباره دانایی چنین آمده است:
چنان دان هرآنکس که داناتر است / به هر کاری از تو تواناتر است
گفتار بزرگمهر درباره دانایی را، که فردوسی در شاهنامه بگونه سرودین آورده است، بخوانید:
بدانگه شود تاج خسرو بلند / که دانا بود نزد او ارجمند
ایرانیان باستان در زمینه های گوناگون دانشی مانند پزشکی، کیمیا، مهندسی، فلسفه و... بسیار پیشرفته بودند و این گفتار کوتاه، گنجایش سخن گفتن در این باره را ندارد.(9) تنها از یک نمونه نام می برم: "باتری اشکانی" که در سال 1936 به دست "ویلهلم کونیگ" باستان شناس در شهر باستانی تیسفون به دست آمد که دیرینگی آن به 2000 سال پیش می رسد و این، نخستین باتری ساخته شده در جهان است و شاید که اشکانیان راهی را برای بهره بردن از این باتری می شناخته اند.
در گفتار پسین، با بخش های فرهنگ ایرانشهری مانند اندیشه، زبان و... بیشتر آشنا می شویم.
--------------------
1. بنگرید به: زمینه فرهنگ و تمدن ایران، دفتر یکم: نگاهی به عصر اساطیر، علیقلی محمودی بختیاری، چاپ سوم 1358، رویه 31.
2. کارنامه اردشیر بابکان، متن پهلوی، نسخه ادلجی کرساسپ جی آنتیا.
3. متن های پهلوی، گردآوریده جاماسب جی دستور و منوچهر جی جاماسب آسانا، پژوهش و ترجمه سعید عریان، انتشارات علمی، چاپ نخست 1391، رویه 49.
4. اوستا، ترجمه و گزارش هاشم رضی، انتشارات بهجت، چاپ هشتم 1391، رویه 7.
5. یادگار بزرگمهر، ترجمه همایون پوررضایی (این دفتر در آینده نزدیک چاپ خواهد شد).
6. هرودوت، کتاب نخست، بند 136.
7. ارداویراف نامه، ترجمه ژاله آموزگار، انتشارات معین، چاپ چهارم 1390، رویه 62.
8. بنگرید به: از نوروز تا نوروز، کوروش نیکنام، انتشارات فروهر، چاپ ششم 1392.
9. بنگرید به: تاریخ علوم و فلسفه ایرانی، عبدالرفیع حقیقت، انتشارات کومش، چاپ یکم 1372؛ و نیز: تاریخ مهندسی در ایران، مهدی فرشاد، نشر بلخ، چاپ سوم 1376؛ و نیز: جستاری در پیشینه دانش کیهان و زمین در ایرانویج، مانوئل بِربِریان، نشر بلخ، چاپ نخست 1376.
|