نقش دانشگاه در زندگی ملت ایران چه بوده است؟

آیا سیستم آموزش عالی کشور توانسته هم تراز با آموزش های علمی، سطح معرفت انسانی و رشد اجتماعی، ملی و میهنی دانش آموختگان را افزایش دهد؟ همانقدر که دانشگاه های ایران تحصیل کردگان فهیم و وطن پرست به جامعه تقدیم کرده اند شوربختانه و بخصوص در سال های پس از واقعه 57 خروجی هایی زیادی هم از دانشگاه ها که از دایره فهم و معرفت دور افتاده اند بیرون آمده اند. خودپسندی، خود بزرگ بینی، خودنمایی، خودمحوری و خودخواهی آفتی است که روز به روز تعداد بیشتری از دانشجویان و دانش آموختگان و حتا استادان را در کام خود فرو می برد و رفتارها و کنش های ضد اجتماعی آن ها را سبب می شود. از دید بسیاری از دانشگاهیان، دانشگاه های امروز ایران کلوپ های دوستیابی، سکوهای پرش به خارج از کشور، محلی برای جبران کمبود شخصیت، محملی برای رسیدن به خیل غارتگران، کانون وقت گذرانی و... هستند. هزینه های هنگفتی که برای اینگونه دانشجویان پرداخت می شود هیچگاه به خزانه مملکت بر نمی گردد که آنهم بخش ناچیزی از زیان های کلانی است که این تحصیل کردگان پس از قرار گرفتن در پست های اداری و اجرایی به مملکت وارد می کنند.

نوشته زیر از پروفسور ئی وی گاتنبی در سال 1944 و ترجمه داریوش شاهین است که به سادگی و روشنی به تحصیل و دانشگاه می پردازد:

  

 

تحصیل در دانشگاه

دانشگاه مکانی است برای تحصیلات عالی که مردان و زنان جوان پس از اتمام دوره دبیرستان، یعنی زمانی که در حدود هجده سال دارند می توانند وارد آن شوند. سابقن لفظ «یونیورسیتی» به دسته ای از مردان که برای کشف حقایق و عقاید نو گرد هم آمده بودند گفته می شد ولی بعدها کلمه «یونیورسیتی» به معنی مؤسسه ای که دانشمندان در آن مطالعه می کردند و به دیگران تعلیم می دادند به کار رفت. حتا در عصر جدید نیز دانشگاه فقط مکانی نیست که جوانان در آن تحصیلات عالی می یابند، بلکه مکانیست که مردان و زنان سالخورده تر می کوشند تا بر منبع دانش جهانی بیافزایند. درست است که بیشتر دانشجویان برای آن به دانشگاه می روند تا در رشته ای بخصوص یا گروهی از رشته ها تحصیل کنند تا دانشی که می آموزند آن ها را قادر بسازد تا به عنوان پزشک، حقوقدان، مهندس و دبیر و... زندگی خویش را تامین نمایند ولی مسلم شده است که هدف دانشگاه باید بالاتر از فراهم آوردن حقایق پزشکی، حقوقی، مهندسی و یا آنچه که یک انسان باید انجام یا تعلیم دهد باشد. دانشگاه باید دانشجویان را به نحوی تربیت کند که پیوسته مشتاق آن باشند تا به جست و جوی معلومات نو و عقاید جدید بپردازند.

  

 

تحصیل چیست؟

تحصیل بیش از دانشی است که در کتب می یابیم. اگر شخصی حقیقتن تحصیل کرده باشد به او یاد داده شده است که چگونه زندگی سعادتمند و ثمربخشی را ادامه دهد و برای کشوری که در آن زندگی می کند تبعه خوبی باشد و مهم تر از آن برای جهان انسانی مفید به شمار رود. او یاد گرفته است که با افراد بشر چگونه کار کند. از راه تماس با افکار فعال دبیران و هم شاگردان پی به ماهیت افکار خویش برده است. از انجام آنچه که می داند درست است به خود می بالد و از انجام آنچه که می داند زشت است شرم دارد. باهوش ترین مرد همیشه تحصیل کرده ترین فرد نیست. مرد عاقل آنست که بتواند خوب فکر کند و سپس به شیوه ای دست به عمل زند که بهترین نتیجه عاید شود. دانش بسیار مفید است ولی به تنهایی مرد را عاقل نمی سازد. ما به تحصیلات مخصوصی نیازمندیم که ما را برای استفاده عاقلانه از دانشمان تربیت کند؛ برای مثال در قرن حاضر افزایش وسیعی در معلومات علمی حاصل شده است ولی عقل بشر به همان میزان افزایش نیافته است. عقل ما را رهبری می کند تا از دانش خود نهایت استفاده را ببریم. بدون عقل هرچند هم که زیاد بدانیم احمق خواهیم ماند. پس یکی از مهم ترین چیزهایی که باید در دانشگاه آموخت اینست که مردان و زنان بزرگ در جهان گذشته چگونه اندیشیده و عمل کرده اند. به همین دلیل است که هر شخص تحصیل کرده باید چیزی از تاریخ و ادبیات بداند زیرا این ها شرح زندگی، افکار و عقاید مردم را در بر دارد. تحصیل علم طب، حقوق و علوم زبان ها به ما حقایق زیادی را می آموزد ولی هنگامی که معرفتی را که به ما در استفاده از این حقایق کمک کند نیاموخته ایم از ارزش کامل تحصیلات دانشگاهی برخوردار نخواهیم.

 

پاینده ایران