نگاه چپ به وحدت ملی و تمامیت ارضی ایران

گاه و بیگاه خبرهایی از تحرکات عناصر ضد تمامیت ارضی ایران به گوش می رسد ولی آنچه قابل توجه است نقش تعدادی از ارگان های رسمی و مسئولان کشور است.

از عبادان و محمره خواندن شهرهای خوزستان به وسیله دبیر شورای عالی امنیت ملی تا بیانیه مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی در رابطه با فدرالی کردن کشور؛ از ایجاد پست معاونت اقوام و اقلیت ها در دفتر ریاست جمهوری تا اظهارات وزیر کشور در رابطه با خودکفایی استان ها و عکس گرفتن یک تجزیه طلب با وی؛ از اظهارات رئیس سازمان اطلاعات سپاه که سوریه را مهم تر از خوزستان برای نظام می داند تا ورود دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام به انتخابات با شعار فدرالیسم اقتصادی؛ از رسیدن یک فرد همراهی کننده با تجزیه طلبان به معاونت استانداری آذربایجان غربی تا برداشتن مجسمه فردوسی در سلماس؛ از تصمیم به راه اندازی کرسی آموزش زبان کردی با پایه زبان کردی کردستان عراق و ادبیات چپ تا لغو تعلیق مجوز فعالیت بی بی سی در ایران؛ از فتنه گری چند تجزیه طلب و پخش اعلامیه در دانشگاه های شهید مدنی و تربیت معلم آذربایجان و دلجویی رئیس دانشگاه از اغتشاش گران تا لغو همایش خلیج فارس در دانشگاه تبریز به بهانه حرام بودن موسیقی زنده؛ از اقشار و طبقات و شیعه و سنی خواندن ملت ایران در تریبون های رسمی تا برگزاری نمایشگاه های غذا و پوشاک با نام اقوام ایرانی؛ از عدم نظارت بر محتوای نشریات و سایت های محلی و صنفی تا افزوده شدن زبان ترکی استانبولی به خدمات ایرانسل؛ از حذف دروس مستقل تاریخ و جغرافیا در مدارس تا پخش سریال های ترکی از کانال های فارسی زبان؛ از اعطای مجوز فعالیت به گروه و نشریه تجزیه طلبان و ساختن سایت های اینترنتی به وسیله آن ها تا بستن دست و پای نیروهای ناسیونالیست و ایرانپرست و فیلتر کردن سایت های آن ها...

مقامات و ارگان های مسئول می دانند که هر سخنی خلاف وحدت ملی و تمامیت ارضی در سایه سازمان های کشوری و لشگری چه استنباط و نتایجی در بر دارد؟ نتایجی چون مصونیت و رسمیت دادن به اقدامات خلاف مصالح ملت و عواقب بعدی آن. آیا توسل به فدرالیسم برای بلندپایه ترین مقامات بهانه ای برای کم کردن بار مسئولیت های دولت مرکزی و پوشاندن بی کفایتی ها و عدم انسجام دولت نیست؟ چرا در این 37 سال همانگونه که اقتصاد کشور به زمین خواری و کوه خواری ختم شد راه حل مشکلات سیاسی - اجتماعی هم به فدرالیسم ختم می شود؟! چرا برای حفظ و پنهان داشتن روابط فاسد پای تمامیت ارضی را به میان می کشید؟ آیا تلاش در جا انداختن کلمه «اقوام» تحت عناوینی چون نمایشگاه های غذا و پوشاک و موسیقی و... در امتداد خط کشی و جدایی افکنی درون ملت ایران و در امتداد سال ها تکرار مسلمان و غیر مسلمان، شیعه و سنی، اقشار، طبقات، آحاد و... نیست؟

سیستم آموزشی و پژوهشی کشور که خرج آن را ملت می دهد باید پاکیزه از اینگونه موارد باشد و اهرم دست ایران ستیزان و استعمارگران نشود.

آیا برنامه ریزان سیستم آموزشی کشور واقفند که تقلیل دروس تاریخ و جغرافیا تا حد حذف همراه با تبلیغات و تحرکات ضد ایرانی، زمینه را برای ترکتازی عناصر ایران ستیز آماده کردن است؟ مانند کشتار سران ارتش و خرد کردن توان نظامی ایران و در پی آن تجاوز ارتش بعث عراق و تبعات بعدی و بعدی آن؟

چپ از وحدت و هویت ملی و تمامیت ارضی گریزان است. نگاه نامحرم چپ در زمان نظام پادشاهی پهلوی، آزادی را در براندازی حکومت می دید و امروز دموکراسی و حقوق بشر را در هویت قومی و فدرالیسم و تجزیه طلبی، و در هر دو دوره نیز بی بی سی کمک تبلیغاتی آن ها بوده و فرانسه و امریکا پایگاه فعالیت آن ها بوده اند. تجزیه طلبان با استفاده از نوشتار چپ برای خود پرده ای از مظلوم نمایی ترسیم کرده اند.

چه رابطه ای بین مجوز دهندگان به فعالیت های عناصر تجزیه خواه، چپ ها و تجزیه طلبان وجود دارد؟ تجزیه طلب از کجا تامین مالی می شود؟ با کجا ارتباط دارد و چگونه امکان چاپ و پخش چنین اعلامیه ها و تاسیس انجمن هایی دارد؟ چگونه است که کوچک ترین درگیری و بی عدالتی در دورترین کشور امریکای لاتین رصد می شود ولی واکنشی به طرح نقشه تجزیه و اظهارات ضد ایرانی امثال ادوارد لوئیس، رالف پیترز و دانا روهر باکر و کنفرانس های رسمی تجزیه ایران در فرانسه و هلند نشان داده نمی شود؟

برخورد فرقه ای با سرزمین و منافع ملی، نگاه شخصی به پست های حکومتی و دولتی و کنار آمدن با تفرقه گرایان و تجزیه طلبان که شاید التزام تمام و کمال به انقلاب و اسلام و امام داشته باشند اما التزامی به وحدت ملی و تمامیت ارضی کشور ندارند می تواند هزینه های سنگینی به نسل های آینده ملت ایران به خصوص در باب تمامیت ارضی تحمیل کند.

هنگامی که این اقدامات از کانال های رسمی به اجرا در می آید معنایی جز این نمی تواند داشته باشد که مقامات مسئول با آن ها مماشات می کنند یا افرادی به سیستم نفوذ کرده و محرک چنین اقداماتی شده اند که در جایگاهی قرار دارند که از هرگونه برخورد بازدارنده مصون هستند. آیا فکر نمی کنید اعلام اقتدار نظام از تریبون های رسمی با وجود چنین اقداماتی در تناقض است؟ آیا رابطه ای بین شعارهای انقلابی و انتخاباتی چون عزت و اقتدار و استقلال و تدبیر و امید و... با این مسائل وجود دارد؟ آیا سازمانی در برابر این حرکت های موذیانه که با پوشش پیروی کامل از نظام و رهبری انجام می شود مسئول است و اگر آری تا کنون چه برآوردی از میزان نفوذ آن ها در بخش های حساس کشور و خطرات بعدی آن ها شده است؟ چگونه می شود افرادی که اعتقاد و التزامی به تمامیت ارضی کشور که در اصول 3، 9، 26، 121، 152، 176 قانون اساسی هم به آن تصریح شده ندارند از فیلترهای تشخیص و تائید صلاحیت ها عبور کنند و به درون سیستم اداری کشور راه پیدا کنند؟ آیا مسئولان نباید پیش از قرار گرفتن در پست و مقام از فیلتر مصالح ملت عبور کنند؟ مطمئنن تجربه راه یابی اینگونه افراد به بدنه اداری کشور بسیار تلخ تر و جبران ناپذیر تر از اختلاس گران و رانت خواران خواهد بود.

سهل انگاری، سانسور خبری و سکوت نسبت به جریان های تجزیه طلب و تن دادن به خواسته های ایران ستیزان تا برخوردهای تند و محدود کننده با ناسیونالیست ها و پان ایرانیست ها به منظور جلب رضایت بیگانگان یا نقش آفرینی در بازی های دیکته شده منطقه یا مشغول نگه داشتن ایران پرستان یا هر بهانه دیگر که شاید هدف آن قرار دادن ملت ایران در برابر عمل شوم انجام شده است اول از همه حکومت مرکزی را زیر سئوال می برد.

آیا همان مقدار که بر روی کتاب های آموزش زبان و خودآموز آشپزی و اسباب بازی ها و بازی های رایانه ای نظارت می شود بر روی نشریات صنفی و محلی استانی هم نظارت می شود؟ چه اصراری است که توسعه اداری - اجتماعی کشور در دوره معاصر که میراث جنبش مشروطه و نظام پهلوی است بیش از پیش زیر و رو شود؟

به راستی امنیت ملی و تمامیت ارضی فقط در جبهه های جنگ و حملات تروریستی و جاسوسی و براندازی به خطر می افتد یا جدایی طلبی در لباس ها و بیان های مختلف هم آن را به خطر می اندازد؟ آیا مقابله با بدحجابی و گذاشتن نام کوچه و خیابان ها به نام شهدا و برگزاری یادواره شهدا و اردوهای راهیان نور و... تنها راه حفظ دستاوردهای شهیدان راه وطن است یا مقابله با چنین حرکت های خزنده و جنگ نرم برای خدشه دار کردن تمامیت ارضی کشور هم در این میان جایی دارد؟ آیا پاسداری از خون شهیدان ما در این بود که عده ای با افکار ضد وحدت ملی به اندام اداری کشور راه پیدا کنند؟ آیا در استان های مرزی فقط مشکل آموزش گویش وجود دارد؟ آیا کسی جلوی سخن گفتن با گویش محلی کسی را در ایران گرفته است؟ بسیاری از استان هایی که امروز مرزی نامیده می شوند تا پیش از شروع تاریخ تجزیه ایران مرزی نبودند و تعدادی از مهم ترین سلسه های پادشاهی ایران از همین استان ها برخاستند. امروز دیگر زمان اختلاف افکنی و صدرنشینی نیست زیرا تهدیدات تروریستی اطراف کشورمان جدی و جهت دار هستند و در نتیجه وحدت و قدرت ملی بیش از پیش مورد نیاز است.خطرناک ترین تروریست ها در کشورهای قومی و فدرالی افغانستان و عراق جا خوش کرده و هست و نیست مردمانشان را به آتش کشیده اند.

گروه تروریستی خراسان، خراسان را که از پایگاه های اصلی تشیع و زبان فارسی است هدف گرفته است. دولت باکو عملن با چاپ نقشه، اختلاف افکنی، سانسور مستندات و نشر دروغ، تبلیغ و تلقین فدرالیسم و... به تحریک عوامل وطن فروش می پردازد و با برقراری تبعیض و فشار بر تالشی ها و ایراندوستان آن کشور سعی در هرچه سردتر کردن روابط بین مردمان دو سوی ارس دارد. عثمانی دیروز و ترکیه امروز همواره به آزار و کشتار هم تباران کرد و ارمنی ما پرداخته اند. بعث و طالبان و داعش و النصره کمر به نابودی هر کدام از وابستگان تاریخی، فرهنگی و مذهبی ایران چون ایزدی و شیعه و ترکمن و کرد و تاجیک و هزاره و ارمنی و... بسته اند. پاکستان با حدود بیست هزار مدرسه دینی تربیت کننده تروریست های عقیدتی در همسایگی جنوب شرقی ایران قرار دارد و ایالت بلوچستان را به منطقه ای محروم و محل آزمایش هسته ای و دفن زباله های اتمی تبدیل کرده است. دولتهای نفت خوار عرب همواره دست در آتش و ناامنی کشورهای حوزه فلات ایران دارند. همه این ها به علاوه ماجرای خلیج گواتر و رژیم حقوقی دریای مازندران به اندازه کافی آموزنده نبوده که به آن ها اجازه ورود نرم از طریق سیستم آموزشی کشور، پل زدن و وابسته کردن عناصر ضد تمامیت ارضی و... را بدهیم؟

ایران در طول حیات خود همواره مورد طمع همسایگان و استعمارگران بوده است. موقعیت استراتژیک، منابع معدنی و ثروت های ملی ایران همیشه باعث جلب توجه آن ها بوده است. یک حاکمیت ایرانگرا حاضر نخواهد شد در هیچ شرایطی از منافع و مصالح ملی بگذرد و از ملک و ملت مایه بگذارد. فدرالیسم برای ما گزینه ای برای نزدیک تر و متحد کردن کشورهای حوزه فلات ایران و برای دشمنان ایران ترفندی است جهت تکه پاره کردن کشورهای حاضر و افزایش آشوب و ناامنی در منطقه و در نتیجه غارت منابع آن. به دلیل حساسیت کمتر مردم ایران نسبت به فرانسه ممکن است این کشور آتش بیار معرکه هویت قومی و فدرالیسم و تجزیه طلبی در ایران شود. حضور اخیر وزیر خارجه آن یادآور خون های آلوده به ویروس HIV بود و تامل برانگیز که آیا این بار حامل ویروس تجزیه طلبی است؟

هر کشوری از جمله فرانسه شاید مایل نباشد که قابلیت های انسانی و طبیعی مملکت ما از قوه به فعل در بیاید، ما را ورشکسته، بیمار و از هم گسسته بخواهد ولی آنجا که پای کشور خودشان به میان می آید شخصی مثل ژنرال دوگل الگوی ملی می شود که با صدای بلند می گوید:

«خون فرانسویان ملاطی است که وحدت فرانسه را جوش می دهد».

و

«فرانسه یعنی یک ملت، و یک سرزمین و یک قانون».