در کنگره بزرگ آموزشی حزب پان ایرانیست

پاينده ايران
هم ميهنان - زنان ومردان ايراني - شما گروه ها گروه مبارزان استوار گام ورزمندگان راه آزادگي كه دراين روز فرخنده ، روز بعثت پيامبر بزرگ اسلام ، در اين اجتماع عظيم گرد آمده ايد. از ته دل واز ژرفاي وجود ، از سوي خود وهمه ي كوشندگان پان ايرانيست شورانگيز ترين سپاس همه ايراني را بسوي شما مي فرستم.
براي رستاخيز ضد استثمار و ضد استعمار وملت ايران ، پان ايرانيسم ، براي هزارها كوشنده ي جانباز و فنا در آئين پان ايرانيست ، جاي سرفرازي بسيار است ، كه سي ويكمين سالروز بنيان گذاري نهضت پان ايرانيسم ، با روزي بزرگ وتاريخي تقارن يافته است. در چنين روزي است كه كنگره بزرگ آموزشي حزب پان ايرانيست ، نه تنها بصورت اجتماعي ويژه اندامان حزب پان ايرانيست ، بلكه بگونه ي اجتماعي عظيم از بسياري مبارزان وكوشندگان ومجاهيدن ترقيخواه وآزادگي طلب برپا گرديده است.
به يمن وشگون وتقارن سالروز بنيان گزاري حزب پان ايرانيست ، با چنين روز بـــزرگ و تـــاريخي است ، كه اكــنون كنـــگره بــزرگ آمـوزشي حزب پان ايرانيست ، بگونه ميعاد گاه زنان ومردان ميهن پرست ومترقي در آمده است كه ازجهان استعمارزده به تنگ آمده اند ومي خواهند ، در پهنه ي زندگي جامعه ي بشري ، ملت ايران ونيز ديگر ملت ها ، بدور از هر گونه نشان آشكار وغيرآشكار استعمار واستثمار زندگي كنند .
پس بجاست ، اجتماع امروز را ، اجتماع نمايندگان گروه ها وقشرهاي جامعه ي بزرگ ملي ايران بدانيم كه خواستار ، سرفرازي ملت ايران ، خواستار آزادگي هر چه بيشتر مردم اين سرزمين ، خواستار زندگي دور از ستم ونابساماني و بالاخره خواستار نظم انقلابي اداري واجتماعي ميباشند ، براساس :


عدالت اقتصادي - عدالت اجتماعي و عدالت سياسي .

آنچه بيان گرديد ، تنها خواست وآرمان مبارزات سياسي واجتماعي گروههاي پان ايرانيست نيست ، بلكه وجه مشتركي است ميان همه ي جنبش ها و تلاش هاي اجتماعي كه نه برده ي سياسي بيگانه اندونه مفتون واسير شده روش هاي اپور تونيستي خود كامگان وفرصت طلبان وغارت گران داخلي .
به همين مناسبت ، اجتماع امروز نيز، هر چند به دعوت حزب پان ايرانيست ميباشد ، ولي اجتماع صرفا از اندامان پان ايرانيست نيست. در اجتماع بزرگي كه بنا بدعوت حزب پان ايرانيست ، دراين روز خجسته برگزار شده است ،‌از گروههاي گوناگون شركت دارند . اما چنين بنظر ميرسد كه شركت كنندگان در اين اجتماع ، در لزوم استقرار دقيق نظامات اداري واجتماعي براساس اصلي كه بيان گرديد ، اتفاق و وحدت نظر دارند.
اكنون ،‌ باختصار پيرامون ضرورت هائي كه سي ويكسال پيش از اين ، انگيزه آغاز رستاخيز پان ايرانيسم گرديد سخن بميان مياورم. انجام اين بررسي سبب ميگردد ، تا انگيزه ي تشكيل اين اجتماع ونيز ضرورت ، انجام مبارزات در سطحي وسيع وهمگاني احساس و استنباط گردد .
سي ويكسال پيش ازاين ، در بامداد سوم شهريور ماه شوم 1320 ، بار ديگر دشمنان ملت ايران از چهار سوي به ميهن ما تاختند و شهرها و روستاها وسرزمين هاي ميهن ما را اشغال نظامي نمودند . آيا در اين حادثه شوم، ملت ايران تنها با تجاوز قواي بيگانه روبرو بود ؟ آيا ، براي نخستين بار بود كه استعمارگران شرق وغرب ، دست در دست يكديگر ،‌ به ميهن ايرانيان هجوم ميآوردند ؟ آيا برابر چنين يورش ستمگرانه ونابكارانه ، هيئت حاكمه ، بايفاي وظيفه ملي وقانوني خود ، كه دفاع از"ايران" و "ملت ايران" باشد مبادرت نموده ، يا بمانند يكصد وپنجاه سال پيش از آن ، همچنان برابر متجاوزين تسليم گرديد وبه قيمت بزنجير كشيدن ملت ايران وهتك حيثيت ملي ما ، با متجاوزين بيعت كرد ؟
بديهي است ، پاسخ باين پرسشها ، حقايق غم انگيز وجنايت هاي سياسي واجتماعي را كه بر ملت ايران روا داشتند مشخص ميدارد .
غارتگران بين المللي ، بار ديگر يورش آوردند وغارتگران داخلي ، ‌بار ديگر، با آنان هم آهنگ شدند وهردو،‌ به چپاول وغارت ملت ايران پرداختند.
در چنين شرايطي ملت ايران مي گريست وتاريخ اين ملت ، يكي از غم انگيز ترين دوره هاي خود را ميگذراند. درچنين شرايطي ، جنبش ها ومبارزاتي پراكنده آغاز گرديد. از آن جمله رستاخيز پان ايرانيسم بود كه با شعار اعاده ي حقوق غارت شده ملت ايران وبا اتكاء براصل استراتژيكي مبارزات ملي ، يعني نبرد برضد نظامات فاسد حاكمه وهمه ي نيروهاي وابسته به سياست هاي بيگانه ، پا درميدان مبارزات اجتماعي گذارد.
از آن شامگاه پانزدهم شهريورماه كه با دلهائي خونين ولي با اميدهاي بسيار ، رستاخيز پان ايرانيسم را بنيان گذارديم تا هم امروز، سي ويكسال ميگذرد. از همان نخستين لحظه ي بنيان گذاري نهضت ،‌ ضرورت هاي تاريخي واجتماعي را كه نهضت برخاسته از آن و وابسته بدان است دريافتيم ونهايت سعي ومجاهدت را مبذول داشتيم ، تا نهضت براساس همان ضرورت ها ، مبارزات خود را دنبال كند وانحراف ناپذير ، بسوي آرمانهائي كه ملهم از آن ضرورت ها و درنتيجه آرمانهاي ملي جامعه ي بزرگ ايراني است گام بردارد.
بدين حقيقت ايمان داشته وداريم كه : هر ملت داراي ناسيوناليسم ويژه خود ميباشد كه حاوي مجموعه ضرورت ها ونيازها وراه حل هاي مسائل آن ملت است.
جنبش و رستاخيز ملي ، بايد اين ويژگيها را دريابد ، اين ضرورت ها را بشناسد واستراتژي مبارزات وسپس تاكتيك كوشش ها را براساس اين ضرورت ها طرح ريزي نمايد.
اين ضرورت ها نه چپ ميشناسد ونه راست - اين ضرورت ها ، برابر هر رنگ وشكلي از استعمار قرار دارد - اين ضرورت ها ، تنها بر راه ويژه ملت، يعني ناسيوناليسم نقش بسته است.
ايمان واعتقاد جازم به چنين توجيهي از شناخت ضرورت هاي تاريخي واجتماعي ملت ايران ، سبب گرديد كه شعار زير، راهنماي اساسي براي طرح استراتژيكي مبارزات نهضت ، طي سي و يكسال گذشته باشد : نه چپ ونه راست ، براه ناسيوناليسم ملت ايران
هم ميهنان ، ياران مبارز ، بويژه شما ميهمانان گرامي ، ضرور است بدانيد، چرا طي سي ويكسال گذشته ، حزب پان ايرانيست در مسير مشخص وتاريخي مبارزات خود را دنبال نموده است ؟ ضروري است بدانيد ، چرا غالبا هيئت هاي حاكمه وبه اصطلاح راست ها ونيز عوامل بظاهر انقلابي وبا صطلاح چپ ها ، پان ايرانيست ها را مورد سخت ترين حملات خود قرار داده اند‌ ؟
ضروري است اين نكات را دريابيد ، زيرا اكنون نيز آنچه را كه حزب پان ايرانيست با شما در ميان ميگذارد ، آنچه را كه ضرورت تاريخي واجتماعي ملت ايـران و جهان ضد استعمار و ضد استثمار ميباشد ، نه در بست مطلوب راست ها است ونه دربست مطلوب چپ نماها .
هم اكنون نيز، حزب پان ايرانيست ،‌همه ي عناصر مترقي وميهن پرست را به يك مبارزه ي وسيع وهمگاني ، براي تحقق بخشيدن به ضرورت هاي تاريخي - اجتماعي ملت ايران فرا ميخواند. بلكه ملت ايران ، راه رزم ضد استعمار وضد استثمار است. ما همه ي مبارزان را به چنين راه و رزمي وسيع وهمگاني فرا مي خوانيم .
بسياري از شما ميتوانيد داوري كنيد وبخاطر آوريد ، كه بهر هنگام واز جانب هر جنبش وهر مقام كه بانگي در دفاع از حقوق غارت شده ملت ايران برخاست ،‌ در هرهنگام كه گامي در راه اعاده ي هر يك از حقوق حقه ملت ايران برداشته شد ، در هرهنگامي كه سرودي براي آزادگي طنين افكن گرديد ، حزب پان ايرانيست ، آن بانگ را تأييد نمود ، آن گام را ياري كرد وآن سرود را پرطنين ساخت. هر جا نام ايران بود ما بدفاع از آن قيام كرديم وهر جا نيز دشمني با ملت ايران بود ، بي چون چرا در مقابل آن ايستاديم .
چنين است راز آنكه ، طي سي ويكسال گذشته ،‌همچنان برابر موجهاي مخالف پاي برجا ايستاده ايم وچنين است راز آنكه ، اكنون طرح يك مبارزه وسيع ، ملي وهمگاني را از طريق قانون وبخاطر استقرار دقيق حكومت قانون ، با مبارزان ملت ايران درميان ميگذاريم . آيا ما بايد بنشينيم ، آنهم خاموش وبي تفاوت ؟ آيا بايد تنها ناظر بي تفاوت برفرصتهاي از دست رفته وفرصت هاي ديگري باشيم كه از دست ميرود‌ ؟ آيا به ضرورت هاي جهاني منطقه اي وبا لاخره به ضرورت هاي ملي توجه وآگاهي نداريم ؟
هرگاه بدين ضرورت ها توجه نمائيم ، آنگاه در خواهيم يافت كه بايد بپا خاست ،‌ بايد براي "بودن" وادامه حيات ملي وبراي ايفاي نقش و رسالتي كه در پيشگاه ملت ايران ودر نتيجه براي ايفاي رسالتي كه در پيشگاه قانون اساسي ، شاهنشاهي ايران وسرنوشت آينده اين ملت داريم ، پاي در راه كوششي همگاني ورزمي وسيع بگذاريم . ما ميدانيم ، برخي كه خود را پاسداران انقلاب مينامند وسالهاي متمادي است حكومت يكجانبه وانحصاري خود را برقرار كرده اند، مدعي هستند كه اين "بايد ها" و"ضرورت ها" را دريافته اند وبدان عمل مي نمايند.
اما ، بي گمان مردم اين سرزمين جز اين انديشه ميكنند متأسفانه نتيجه ي بررسي ها و داوري ها جز اين نيست كه طي چندين سال حكومت پياپي اينان، مهمترين فرصت هاي تاريخي از دست رفته وهرگز از اين فرصت ها آنگونه كه بايد وشايد بهره گيري نشده است. عناصر مترقي وميهن پرست نميتوانند،‌ به گفته گروهي كه حكومت ميكنند ، نسبت بسرنوشت آينده اين ملت وشرايط خاص جهاني ومنطقه اي وضرورت هاي ملي بي اعتنا باشند و وظيفه اي را كه برابر ملت ايران وآينده ي اين مرز وبوم بعهده دارند ناديده انگارند.
تفكر نسبت بسرنوشت ملت ، تلاش براي ايفاي وظائف ملي از آن جمله حقوق ذاتي ملت ها و وابستگان به هر ملت است كه هيچ قدرت وهيچ گونه استدلال ومنطقي نميتواند آن را از ملت زايل نمايد.
بنابراين ، ميهن پرستان ايران ، ضرورتا به سرنوشت وآينده ملت خود انديشه ميكنند وبايد مبارزه اي وسيع وقانوني را براي ايفاي رسالت ملي در پيش گيرند.
حقيقت اين است ، اكنون ، درحالي كه نزديك به ده سال از هنگام شركت اكثريت قريب باتفاق مردم ايران در تصويب ملي ششم بهمن ماه ميگذرد ، ما در برابر پرسش هائي قرار گرفته ايم . در ششم بهمن ماه 1341 ، گروههاي عظيم مردم ايران ، كارگران وكشاورزان ،‌ كارمندان ودانشجويان وغالب كسانيكه حائز شرط براي اعلام نظر بودند ، با قلب هاي پراميد وبا اشتياق كامل به پاي صندوقهاي رأي رفتند وبدانچه بعنوان اصول انقلاب ششم بهمن ماه ارائه گرديده پاسخ "آري" دادند.
بي گمان ، رفراندم ششم بهمن ماه ، يكي از طبيعي ترين وشور انگيزترين اخذ آرائي بود كه تا كنون در ميهن ما سابقه داشته است .
چرا ... ؟ اين جوشش واشتياق وتمايل قشرهاي گوناگون ملت ما ،‌در آن روز بويژه استقبال بي سابقه واميد بخش گروههاي روشنفكر براي شركت در تصويب ملي ششم بهمن ماه بچه خاطر بود ... ؟
پاسخ جز اين نيست كه : ملت ايران تشنه تحول ودگرگوني بود‌ ، واين تحول و دگرگوني را براساس درهم فروريختن نظامات تبعيض آميز وطبقاتي حاكم جستجو ميكرد - مردم ايران مي خواستند اساس ظلم وستم كه چيزي جز استقرار حكومت فئوداليسم ،‌ يعني استقرار حكومت خود كامگي وانحصار طلبي گروهي خاص نبود در هم ريخته شود وبجاي آن ،‌ عدالت سياسي - عدالت اجتماعي وعدالت اقتصادي استقرار يابد.
مردم ميخواستند در پناه اصول تحول ششم بهمن ماه وبه بركت وياري رستاخيزي كه بنيان گرفته بود، امكان برخورداري از حقوق مسلم اجتماعي وآموزشي وسياسي تأمين شود - مي خواستند آموزش وپرورش ، بهداشت و درمان ، مسكن وپوشاك ، حق دخالت آزادانه وقانوني در اداره امور مملكت براي مردم تأمين گردد .
اين "خواسته ها" تنها از نظر طريق تأمين تقاضاهاي بحق مردم ضرورت نداشت ، بلكه ،‌ تحقق بخشيدن باين خواسته ها ، تنها طريق تحقق بخشيدن به "بايد" ديگري است كه عبارت است از"ضرورت وبايد" ، ادامه حيات سياسي ملت ايران ، در وضع شايسته واطمينان بخش آن ،‌ در جهان منقلب كنوني و در حوادث پر فراز ونشيب منطقه اي .
ميهن پرستان ايران ،‌ تحولات واصلاحات ژرف وهمه جانبه را از اين نظر نيزضرور ولازم ميشمارند كه بدون انجام اين دگرگوني ها ، تضمين پيروزي
ملت ايران در حفظ حقوقي سياسي وتاريخي خود وتأمين آينده اين ملت در كشاكش حوادث دهشتناك جهان ، نه تنها امري مشكل بلكه هدفي غير مقدور بنظر ميرسد.
درجهاني كه بيش از هر هنگام ديگر، قدرت هاي بزرگ تنها "در پي سود خويش"، بزيان ملت ها اقدام ميكنند. درجهاني كه هرگز نمي توان به هيچ گونه پيمان و قول و وعده حمايت قدرت هاي باصطلاح بزرگ دلخوش كرد - در جهاني كه طي چند سال تاريخ گذشته آن ، حوادثي چون ، سرنوشت چين ملي ، جنگ شش روزه اعراب واسرائيل ، يورش واشغال تجاوز كارانه اسرائيل برسرزمين هاي اعراب ،‌ سرنوشت غم انگيز پاكستان ، سرنوشت شوم زمام داران ويتنام جنوبي ونيز سرنوشت محتومي كه هم اكنون برابر آنان قرار دارد ، گذشته وميگذرد . براي بودن ملت ايران وبراي ادامه حيات شايسته تاريخي آن وبراي حفظ وتأمين حقوق سياسي و"حق زندگي يگانه ومتحد ملت ايران" ، برچه چيزميتوان انديشه كرد ،‌ جز ايجاد جامعه اي نيرومند ، از هرنظر يگانه وبهم پيوسته ودور از هرگونه تبعيض اداري وطبقاتي ؟ بنابراين ، گذشته از ضرورت رفاه همگاني ، ايجاد جامعه يگانه وبهم پيوسته ايراني ، براي ملت ايران وسرنوشت آينده اين سرزمين ضرورتي اجتناب ناپذير داشته و دارد .
اكنون كه نزديك به ده سال از شركت اميد بخش مردم در تصويب ملي ميگذرد ، اكنون كه بيش از هشت سال از حكومت گروهي ميگذرد كه خود را پاسدار انقلاب مينامند و وظيفه دار اجراي اصول وخواسته هاي انقلابي ملت ايران بودند ، آيا بدين منظورها وبدين ضرورت ها جامه ي تحقق پوشيده شده است ؟ آيا منظور از رستاخيز ششم بهمن ماه اين بود كه طبقه حاكمه جديد نوعي حكومت "توتاليتربوروكرات" را برسرنوشت ملت ايران مسلط سازد؟ هدف ازضرورت تحولات انقلابي اين بود كه براي مردم اين سرزمين خشن ترين نوع آموزش طبقاتي ، درمان وبهداشت طبقاتي را پيش كش آورند ؟ آيا به نظر حزب حاكم وقوه مقننه وقوه مجريه وابسته بآن ، منظور از تأمين مسكن براي همگان اين بود كه سرنوشت مليون ها مردم شهرنشين ميهن ما را در دستهاي خون آشام زمين خواران وفئودالهاي شهري قرار دهند ؟ آيا تقويت فئوداليسم اداري وايجاد طبقه قاهره فئودال هاي جديد اداري ، رواج تبعيض چشم گير و زيان بخش در سرنوشت كــارمندان دولت وبالاخره ايجاد نوعي فئوداليسم سودجوي صنعتي برسرنوشت مردم ، هدفهاي انقلاب و وظــائف و رسالتهائي بود كه مــجريان انقلاب بعهده داشتند ؟!
هرگز چنين نبود - درحالي كه نتيجه چندين سال حكومت پياپي اين گروه "توتاليتربوروكرات" همان است كه از آنها ياد كردم . بديهي است ، در پناه اين امكانات بي مانند مالي وســياسي ، در پناه فـــرصت هاي مهم تــاريخي ،
تحولاتي بوقوع پيوسته است . اما گذشته از آنكه اين تحولات را حزب حاكم وقدرت مجريه وابسته بآن نمي تواند ونبايد بحساب خود بگذارد ، هرگز تحولات ودگرگوني ها متناسب با امكانات وبويژه هم آهنگ با شرايط خاص و ضرورت هاي تاريخي ملت ايران نبوده است .
هم ميهنان ، زنان ومردان مترقي وميهن پرست - آنچه بيان گرديد، شمه اي از وضع وموقع ملت ما در شرايط كنوني است . حال پرسش اين است ، كه ميتوانيم وحق داريم ،‌ با توجه به جهان پرآشوب كنوني وحوادث احتمالي آينده جامعه بشري و حوادث منطقه اي ، به موجوديت وسرنوشت ملت خود انديشه ننمائيم ؟
بديهي است ،‌ پاسخ جز اين نيست كه هيچ ايراني بيدار دل وميهن پرست ، نميتواند ، نسبت به سرنوشت ملت خود، نسبت به آينده اين ملت بي تفاوت وبي اعتنا باشد. بنابراين ، بايد تلاشي وسيع وهمه جانبه ، براي تجهيزات ملت ايران ، در سمت تأمين آينده توأم با سرفرازي انجام پذيرد.
براي وصول باين منظور، جامعه ايراني نيازمند به نظامات جديد اداري واجتماعي ميباشد . نظاماتي كه بتواند سه اصل : عدالت اقتصادي - عدالت اجتماعي وعدالت سياسي را بمورد اجرا بگذارد وبراساس آن جامعه اي متحد ، مرفه وهم آهنگ براي مقابله با مخاطرات احتمالي ، هر اندازه هم خطير و وسيع باشد ، بوجود آورد .
بدين سبب براي تحقق بخشيدن به چنين تلاشي وسيع اكنون و دراين كنگره بزرگ آموزشي ودر برابر شما گروه ها ، مبارزان وآزادگان ، اصول سه گانه اي را كه مشخص كوشش ها ومبارزات آينده وبمنزله ي اصول بنيادي استراتژي حزب ، چه در طي مبارزات وچه بهنگام بنيان گذاري "نظم نو" ، خواهد بود عرضه ميدارم .
بديهي است ، اصول سه گانه اي كه پيرامون آن سخن گفته خواهد شد ، از جمله اصول مبارزاتي ونهضتي است كه در مراحل گوناگون از مبارزات نهضت ،‌ كم وبيش مورد بحث وبررسي وتأكيد قرار گرفته است .
اما اكنون ، با وضح بيشتر ، حزب پان ايرانيست اصول سه گانه مبارزات استراتژيكي خود را كه ضمناً بمنزله وجوه مشترك مبارزات وسيع وهم آهنگ ، همه ي نيروهاي مترقي وميهن پرست در سالهاي آينده ميباشد اعلام ميدارد.
اينك اصول سه گانه :
اصل يكم : ناسيوناليسم - حزب پان ايرانيست از نظر شناسائي موجوديت ملتها ، ونحوه ارتباط وپيوند آنها در صحنه سياست بين المللي ونيز از نظر شناخت حقوق سياسي ملت ايران وشناسائي رشته هاي كمي وكيفي وشاخه هاي فرهنگي ومذهبي ونيروهاي انساني وابسته به ملت ايران معتقد به اعمال اصل ناسيوناليسم ميباشد . مكتب ناسيوناليسم ، مكتب " اصالت ملت " است. اعمال اصـل نـــاسيوناليسم در زمينه سيـاست خارجي
موجب شناسائي حقوق سياسي وتاريخي ملي ، از نظر اعمال در روابط بين المللي موجب اعتقاد به اصل "حاكميت ملتها " واز نظر سياست داخلي موجب اعتقاد به لزوم استقرار "نظم ملي" در همه ي شئون وارگانهاي اداري واجتماعي وحكومتي است. ناسيوناليسم ، ملتها را در پيكره جامعه بشري بگونه ي پديده هاي تاريخي واجتماعي مي شناسد وبراي هر ملت موجوديت خاص تاريخي واجتماعي قائل است .
بنابر اعتقاد به "مكتب ناسيوناليسم" ؛ "ملت وميهن" ، پديد تجريدي وذهني وساخته ي دست سياست هاي قاهره روز نيست، ‌بلكه ،"ملت و ميهن"، آن پديده تاريخي واجتماعي است كه با اتكاء بر شرايط و ويژگيهاي خاص ، طي دهه ها و سده ها و هزاره هاي تاريخ بوجود آمده است .
سياست هاي استعمارگر- فرصت طلبيها و خود كامگيهاي هيئت هاي حاكمه نميتواند در موجوديت تاريخي واجتماعي ملت تغييري بوجود آورد ويا موجب ايجاد مليت هاي دروغين وكاذب گردد .
اعمال اصل ناسيوناليسم، در پهنه زندگي جامعه بشري مشخص مينمايد كه :
ملت ها به مفهوم - واقعي وتاريخي واجتماعي آن ، كدام هستند ودر چه قالب هاي كمي وكيفي قرار دارند ؟
شناسائي ملت ها وحقوق وابسته به آنان ، از ديدگاه ناسيوناليسم ، موجب خواهد شد ، تا دسيسه هاي استعماري ديرين ونوين شناخته گردد و رزمي آگاهانه برضد همه ي توطئه هاي استعماري وبراي رهائي واعمال حاكميت ملي ملت ها ، انجام پذيرد. رزمي كه در آن همه ي مردم ستم كشيده واستعمار زده سراسر جهان دعاوي همسان خود را جستجو مي نمايند.
اتكاء برناسيوناليسم ايران ؛ موجوديت ملت ايران را باهمه ي كليت وتماميت تاريخي واجتماعي آن برما آشكار ميسازد وبياري چنين آگاهي است كه "سياست ملي ايران " به همه ضوابط اصلي آن ،‌مشخص ميگردد . سياست خارجي ،‌روابط بين المللي وايفاي وظائف مقامات مسئول مملكتي جز با آگاهي براصول ناسيوناليسم ايران واتكاء برشناخت ناسيوناليستي "جامعه بزرگ ايراني" ممكن نيست .
بدين مناسبت ، حزب پان ايرانيست به سبب بينش ناسيوناليستي خود ، آگاهترين سازمان سياسي ايران ورستاخيز پان ايرانيسم ،‌ آگاه ترين جنبش اجتماعي ملت ايران ، بر حقوق تاريخي وسياسي و وابستگيهاي فرهنگي ومذهبي وتيره هاي انساني ملت ايران ميباشد .
طي سي و يكسال مبارزات گذشته پان ايرانيست ها ، چه در مراحل نخستين ،‌ چه در ميدان كوشش هاي مطبوعاتي وچه در پارلمان واكنون نيز پس از تحمل آن همه رنجها ودشواريها ، حزب پان ايرانيست با وقوف وآگاهي كامل وبا صلابت وشهامت لازم ، حقوق سياسي ملت ايران وهمه ي وابستگان به "جامعه بزرگ ايراني"را دريافته وباز گو كرده وبدفاع از آن برخاسته است.
ما پان ايرانيست ها ، براين عقيده هستيم كه ضوابط تعيين دوستي ها ودشمني ها ،‌ با دولت ها وملت ها چيزي جز نحوه واكنش ورفتار آنها نسبت به موجوديت تاريخي واجتماعي ملت ايران وميزان احترام يا عناد آنها با آرمانهاي "جامعه بزرگ ايراني" نتواند بود .
روابط خارجي ، بايد دقيقاً براساس اصل ناسيوناليسم استوار گردد و"سياست ملي ايران"به مفهوم " شناخت واتكاء برموجوديت ملت ايران با همه ي كليت تاريخي واجتماعي آن " بايد تنظيم وتعيين شود.
بهرحال ، ناسيوناليسم ،‌ اصل ارشاد كننده ي شناسائي حقوق سياسي وتاريخي ملت ايران اصل راهنمائي كننده ي تعيين نحوه ي سياست خارجي ايران واصل اعمال كننده ي درست ترين روش درپهنه روابط بين المللي ميان ملتها است .
اعمال اين اصل سبب ميگردد كه اعتقاد به "حاكميت ملي" در روابط ميان ملتها ، "آنهم بنحو كامل ، نه بطور مقيد ومحدود" ، از قطعي ترين اصول روابط بين المللي باشد ، كه بدون اجراي آن اصل ،‌ هرگز عدالت در روابط بين المللي برقرار نخواهد شد .
بدينسان ، با اعمال اصل ناسيوناليسم در پهنه روابط ملتها ، ضرورت قبول حاكميت كامل ملي ملت ها مشخص ميگردد وآنچه براي پيرامون ناسيوناليسم ،‌ بگونه مبارزه مشترك جهاني است ،‌ نبردي است كه از سوي ملت هاي استعمار شده ويا ملتهائي كه بنحو ي حاكميت ملي آنها مورد تعدي قرار گرفته است ، بر ضد استعمار كنندگان و قدرت هاي متجاوز درگير است.
حزب پان ايرانيست معتقد به ضرورت پيوند مبارزات ناسيوناليستي واستقلال طلبانه همه ملت ها است . حزب پان ايرانيست معتقد به ضرورت اعمال ناسيوناليسم در سطح بين المللي است . زيرا تنها از اين طريق به تجاوزات استعمارگرانه بلوك هاي استعماري شرق وغرب پايان داده خواهد شد . بدينسان ، هرگونه قطب استعماري ، وايجاد هرگونه صف بندي جهاني را كه مقيد كننده حاكميت ملتها باشد مردود اعلام ميكنيم و در نتيجه در روابط آزاد ملتها اين شعار اساسي بايد راهنماي مراودات باشد كه :

استعمار بهر رنگ و شكل محكوم است .

 اصل دوم : دمــــوكـــــراسي ملـــي - وصول به آرمان مقدس "عدالت اجتماعي"، جز با تعميم واجراي دقيق دموكراسي حاصل نميگردد .
عدالت اجتماعي عبارت است از: "شناسائي حقوق انساني به نحو متساوي وحمايت قانوني ازآن" وضع قوانين عادلانه ، جلوگيري از وضع قوانين ظالمانه اي كه بسود گروهي خاص وبزيان اكثريت مردم باشد - اجراي دقيق چنين قوانيني عادلانه ،‌ بنحو متساوي ونسبت به كليه افراد وگروههاي اجتماع ، جز با اعمال اصول دموكراسي ممكن نميگردد. من اكنون وارد بحث لغوي اصطلاح "دموكراسي" نميشوم . اما ، بهرحال مراد از دموكراسي عبارت است از ايجاد شرايطي براي اجراي عدالت اجتماعي ، به بياني ديگر دموكراسي عبارت است از، تأمين شرايطي كه مردم از حق مشاركت در امر حكومت و در نتيجه از حق تعيين سرنوشت خود برخوردار شوند وسپس با وضع قوانين عادلانه واجراي دقيق قانون وبالاخره با استقرار دقيق وكامل حكومت قانون ، حقوق انساني در مورد همگان بنحو متساوي ، مورد حمايت نظامات اداري واجتماعي قرار گيرد .
اعمال هر گونه روشي كه سبب گردد ، حق مشاركت ودخالت آزادانه مردم در كار حكومت وتعيين سرنوشت آنان نقض گردد - انجام هرگونه برنامه ونظري كه نوعي تبعيض در روابط گروههايي بوجود آورد ، مآلا نقض اصول دموكراسي است . كه اينگونه اقدام وطرح وبرنامه سبب استقرار نوعي ظلم وستم برجامعه ويا گروههائي ازآن خواهد شد و درنتيجه ايجاد تزلزل در يكپارچگي اجتماع وايجاد مكث وفتور در "وحدت ملي" و"قوام اجتماعي " را موجب مي گردد .
اصول دموكراسي ايران كه عبارت است ازشناخت حقوق ملت ايران براي دخالت ومشاركت در امر حكومت ونيز حقوق آحاد وافراد مردم ايران ،‌ براي برخورداري از حمايت هاي قانوني نسبت به حقوق فردي واجتماعي آنها ، در فصول اساسي ونيز در برخي پيمانهاي بين المللي ،‌ از جمله اعلاميه جهاني حقوق بشر ومنشور ملل متحد مندرج ومنعكس است .
گذشته از آنكه ،‌ قوانين موضوعه فوق الذكر و برخي قوانين ديگر حاوي اصول وموارد مربوط به حقوق ملت ايران وحقوق آحاد وافراد مردم ايران ميباشد ، كه اين حقوق خود اصول دموكراسي ايران را مشخص ميسازد - اولا ملت ايران ،‌ ميان ملت هاي ديگر از جمله معدود ملت هائي است كه خمير مايه فرهنگ وتاريخ آن با اعتقاد به اصول دموكراسي وبويژه لزوم دفاع از"حقوق انسان" عجين شده است .
بهرحال ، دفاع از اصول دموكراسي ملي ولزوم اجراي دقيق موازين قانوني وسنت هاي اجتماعي كه حامي وحافظ حقوق ملي وحقوق افراد ملت ميباشد، از ضرورترين برنامه هاي اجتماعي براي تأمين عدالت اجتماعي است .
اصل دوم قانون اساسي ايران واصول هشتم تا بيست وهفتم متمم قانون اساسي بنحوي صريح وروشن طرز مشاركت مردم را در كار حكومت ونيز طرز تفكيك قوا وبالاخره نحوه ي اعمال اصول حقوق اساسي ملت را در امور جاري كشور مشخص نموده است .
در اصول مزبور حقوق انصراف ناپذير ملت ، كه سازمانهاي مسئول بايد آنرا رعايت كنند ومحترم شمرند ، برشمرده شده است . در لابلاي كلمات وجملات اصول ياد شده از قانون اساسي ونيز اصول ديگر ، موازين اجراي آزادي وعدالت به روشني وصراحت مشخص گرديده است .
مفاهيم ومضامين كه مورد استناد قانون اساسي ايران ميباشد منطوقا بعنوان توجيه دقيق وصريحي از " آزادي " ، "عدالت" ونحوه ي حمايت از"حقوق انسان" ، در اعلاميه جهاني حقوق بشر كه يكي از بزرگترين ميثاقهاي ملت هاي جهان ميباشد ودر تاريخ نوزدهم آذرماه 1327 به تصويب قوه مقننه ايران نيز رسيده است ، ‌منعكس ميباشد.
مقدمه اعلاميه جهاني حقوق بشر در توجيه مفاهيم "آزادي" و"عدالت" ، چنين بيان ميدارد كه :
"شناسائي حيثيت ذاتي كليه اعضاي خانواده بشري وحقوق يكسان وانتقال ناپذير آنان اساس آزادي وعدالت وصلح را درجهان تشكيل ميدهد .... "
آنگاه اعلاميه جهاني حقوق بشر تأكيد مينمايد كه : "... حقوق انساني را بايد با اجراي قانون حمايت كرد ..."
آنگاه موارد اين "حقوق انساني" بطور منجز و روشن ، طي سي ماده اعلاميه جهاني حقوق بشر تصريح ميگردد .
دموكراسي ملي ، عبارت از ايجاد آنچنان نظم اداري واجتماعي است كه در پناه حاكميت ملي ، دقيقا مبتني براصول ياد شده در بالا باشد .
در چنين نظمي ، تبعيض نيست - حكومت يك حزبي جايز نمي باشد - توقيف غير قانوني روزنامه اي كه ارگان حزبي است كه سي ويكسال از مبارزات آن ميگذرد روا شناخته نخواهد شد . با اجراي اصول دموكراسي در واحد ملي ،‌ ايجاد طبقه " توتاليتربوروكرات " ممكن نخواهد بود وايجاد چنين طبقه اي خود حاكي از اين حقيقت است كه حزب حاكم و دولت وسازمانهاي وابسته به آن ،‌ اصول دموكراسي را زير پا گذارده است.
هرگاه حزبي كه بيش از هشت سال است حكومت را دردست دارد ،‌ معتقد به اصول دموكراسي ورعايت موازين قانوني آن مي بود ، هرگز ارگانهاي اداري وقوه مقننه وانجمن هاي شهر و شهرستان واستان و ديگر مراجع انتخابي وغير انتخابي را از طريق استقرار نفوذ انحصاري حزبي ودر پناه ايجاد نوعي فئوداليسم خشن حزبي در سازمانهاي اداري واجتماعي ، بنحو يكجانبه در اختيار نميگرفت .
فئوداليسم حزبي حزب حاكم ، آنهم بصورت نامطلوب ترين نوع حكومت تك حزبي ، آنچنان اصول دموكراسي ومرزهاي قانون را زير پا گذارده است ، كه هم آهنگ با فئوداليسم اداري وفئوداليسم شهري وصنعتي ، در طريق سلب حقوق وآزادي هاي همگاني است .
غالبا هر كس بخواهد ارتقاء مقام يا بد ويا شغل وموقعيتي در سازمانهاي اداري پيدا كند ،‌ بايد از كانال عضويت حزب حاكم عبور نمايد. كارگران بايد دربست دراختيار حزب حاكم باشند - كارمندان دولت بايد خود را جزئي از بساط گسترده حزب حاكم بشناسند - شناسنامه هاي اينان در هنگام هر انتخاباتي در اختيار حزب حاكم قرار ميگيرد - در واقع همانگونه كه بيان گرديد حزب حاكم نوعي فئوداليسم خشن وناسالم حزبي را در محيط هاي اداري واجتماعي تحميل نموده است .
اينگونه حكومت مستمرتك حزبي حزب حاكم ، سبب گرديده است كه اصول دموكراسي سياسي واجتماعي بنحو بين وآشكاري مخدوش گردد كه نه تنها از اين طريق حقوق حقه وقانوني گروههاي ديگر سلب گرديده است ، بلكه مالا مسئله ي خطير وحدت ملي وپيوند همگاني توده هاي مردم را ، براساس آرمانهاي ملي ،‌ دچار مشكلات ونگراني هائي نموده و خواهند نمود.
دراينجا بعنوان نمونه اي از نقض اصول دموكراسي واقدامات يكجانبه مخالف اصول ، هيئت حاكمه ي" توتاليتر بوروكرات "بايد با اقدامات تضييق حق كننده حزب وابسته باين طبقه نسبت به حزب پان ايرانيست ياد نمايم كه توسل با قدامات خلاف رويه وخلاف قانون براي ممانعت از تشكيل كنگره ششم حزب در سال گذشته وادامه توقيف غير قانوني خاك وخون ، از جمله آن موارد است .
با اين توضيحات ، رفع تضييقات بنحو كامل از حزب پان ايرانيست ، آزاد ساختن روزنامه خاك وخون ونيز اعمال واجراي اصول دموكراسي ورعايت موازيني كه در نصوص قانون اساسي و ديگر مقررات موضوعه مندرج است ، از سوي مقامات مسئول ، از جمله خواست هائي است كه همه ي كوشندگان آزاده طلب وميهن پرست براي تحقق بخشيدن به آن ميكوشند .
در اينجا اعلام اين نكته ضرورت دارد ؛ با توجه باينكه ، نظامات اداري واجتماعي همچنان به قيادت حزب حاكم ،‌ اصول دموكراسي وحقوق قانوني را نديده ميانگارند ودر چنين شرايطي حزب حاكم و دولت وابسته به آن ، بطور يكجانبه وانحصاري طرح انتخابات انجمن هاي شهر وشهرستان واستان وشوراهاي منطقه اي آموزش وپرورش را در دست اجرا دارد .
با توجه بدلايلي كه بيان گرديد، بخصوص تا هنگاميكه تضييقات نسبت به حزب پان ايرانيست ادامه داشته باشد وبويژه هر گاه در مورد انتشار روزنامه خاك وخون ،‌ رفع ممانعت ننمايند ، حزب پان ايرانيست بمانند انتخابات دوره جاري مجلسين ، در اين انتخابات نيز شركت نخواهد نمود .
اصل سوم : سوسياليسم در واحد ملي - از جمله هدفهاي رستاخيز آزادگي - بخش پان ايرانيسم كه بگونه ي وجه مشتركي ، براي همه تلاشهاي ترقيخواهانه ومجاهدت هاي عناصر اصلاح طلب ميباشد ، استقرار "عدالت اقتصادي" است .
اكنون ، جوامع بسيار از بي عدالتيهاي اقتصادي رنج ميبرند. چهره كريه وشوم فقر و گرسنگي - تبعيض ونظامات طبقاتي - غارتگري وغارت زدگي ، از جمله دردهاي جانفرساي بسياري از جوامع بشري است .
بي عدالتيهاي اقتصادي از يكسو در محدوده هاي ملي موجب استثمار انسانها از انسانها ميگردد گروهي معدود در پناه قوانين ظالمانه ، ثروت ملي را از آن خود مينمايند و دسترنج اكثريت مردم را بغارت ميبرند .
گروهي معدود بعنوان تملك بر وسائل توليد ملي وچه بسا منابع ملي ، ثروت هاي هنگف مياندوزند ودر برابر،‌ اكثريت مردم در نوعي شرايط استثمار زدگي بسر ميبرند .
در چنين شرايطي ،‌ به سبب نظامات و مقررات و قـوانين تبعيض آميز ، سنت هاي طبقاتي ، با اعمال تمهيدات آشكار وغير آشكار گروههاي استثمار كننده ، برجامعه تحميل ميگردد ودر نتيجه نظام طبقاتي در شئون مختلف اجتماع استيلا مي يابد .
بي عدالتي اقتصادي در روابط ميان ملتها نيز نمودار ميگردد وكشورهاي استعمارگر وباصطلاح توسعه يافته با برخورداري از همكاريها وحمايت هاي گروههاي استعمار كننده ، كشورهاي در حال توسعه را در زنجيرهاي بيعدالتي اقتصادي اسير ميسازند ودر نتيجه هر يك بنحوي ، اينگونه ملتها را دچار سياست استعماري خود مينمايند.
بدين سان مبارزه با بيعدالتي اقتصادي چه در سطح ملي چه در سطح بين المللي ، از شامخ ترين و مهمترين هدفهاي همه جنبشهاي ملي واصلاح طلب است .
از اوائل قرن نوزدهم كه برابر گروههاي غارتگر در كشورهاي اروپائي ، جنبش هاي اصلاح طلب وعدالت خواه نضج پيدا كرد ، اينگونه راه حل هاي انقلابي كه در قبال سلطه خود كامگي هاي انديويدآليسم ارائه گرديد ، يكجا زير عنوان سوسياليسم قرار گرفت .
بدين كيفيت در برابر تمايلات فرد پرستانه ، كه منافع اجتماع را نديده ميانگاشت و براي ارضاي مطامع افرادي معدود ، ثروت وهستي عمومي را به چپاول ميبرد ، انديشه اعتقاد به " اصالت اجتماع " ولزوم حفظ وحراست از مصالح عمومي واجتماعي ، در برابر مطامع وخود كامگيهاي فردي قد برافراشت . در نتيجه ، اصلاح "سوسياليسم"بعنوان مكتب "اصالت اجتماع" ، در برابر انديشه "انديويد آليسم" ، بعنوان مكتب "اصالت فرد" ، قرار گرفت .
اصلاح طلبان وطرفداران استقرار عدالت اقتصادي وانجام اصلاحات ژرف و بنيادي اجتماعي سوسياليست ناميده شدند ، كه در برابر،‌هيئت هاي حاكمه ، گروههاي غارتگر كه هر يك بنوعي ، به انديشه هاي "انديويدآليستي" وابسته بودند ، قرار داشتند .
چكيده وفشرده اين بررسي تاريخي واجتماعي از موضع گيري "سوسياليسم" برابر مخاطرات فرد پرستي وسودجويي فردي ميباشد ، كه دركتاب گرانقدر "بنياد مكتب پان ايرانيسم" تأكيد ميگردد كه :
"... انديشه سوسياليسم ، عكس العمل ناقص ونامشخص نفوذ پرستي در حيات ملتها است .."
بدينسان ، از آنجا كه سوسياليسم عكس العمل بحق وطبيعي ملتها ، برابر خود كامگي هاي "انديويداليسم" ودر نتيجه مخاطرات ناشي از آن بوده است ، همواره چهره دگرگوني ها وتحولات اقتصادي ناسيوناليسم وديگر تحولات اجتماعي از ديدگاه ناسيوناليسم بگونه ي سوسياليسم اصيل كه قائل بـاصالـت "جامعه ملي" است نمودار گرديده است .
درهمين مورد در كتاب " بنياد مكتب پان ايرانيسم " تصريح ميگردد كه : "...ناسيوناليسم اجتماعي مشخص شدن عنصر انديشه سوسياليسم در واحد ملي است ..."
با توجه به اين توضيحات ، حزب پان ايرانيست كه با هرگونه سودجوئي واستثمار انسان از انسان ‌، مبارزه اي بي امان دارد ، براي استقرار نظم عادلانه اقتصادي ، اعمال اصول "سوسياليسم" را بنحوي كه بيان گرديد وجهه همت خود قرار ميدهد. تا زماني كه سودجويي گروهي به بهانه تملك وسايل توليد تــأمين ميگردد . تا زماني كه مــوجبات سرمايه گذاري - وسيله اي است براي توزيع غيرعادلانه ثروت ملي ودر آمد وتا زمانيكه در پي اين اقدامات دخالت در سرنوشت اجتماعات وباز داشتن ملت ها از كاروان پيشرفت ، تار وپود نظامات - اقتصادي واجتماعي است ، بيعدالتي واستثمار گروههاي عظيمي از انسانها ، همچنان تنها ره آورد اينگونه نظامات خواهد بود . چنين سيماي غير عادلانه نظامات اقتصادي متكي برمكتب "انديويدآليسم" بايد با توسل به روش هاي انقلابي بنيادي دگرگون گردد وبا اعتقاد به "لزوم اجتماعي كردن مناسبات اقتصادي " وبا شكل بخشيدن به هدفهاي "سوسياليسم در واحد ملي " بايد به بيعدالتي و سودجويي فردي ودولتي پايان داد ونظم عادلانه اقتصادي را در جامعه بنيان گذارد .
دراين طريق ، همه ي مبارزان اجتماع و بويژه روشنفكران سهمي بعهده دارند وبديهي است ، براي مبارزان ناسيوناليست كه همواره از ديدگاه آنان جلوه كامل "سوسياليسم "، هم سنگ با "ناسيوناليسم اجتماعي"بوده است، كوشش در اين راه يكي از مهمترين طرق استراتژيكي و سازنده مبارزات مي باشد .
در اين هنگام با صراحت اعلام ميداريم كه : ما ، رهنمونهاي مكتب خود را براي تحقق سوسياليسم در مورد توزيع عادلانه در آمد وبهترين شكل استفاده از ثروت ملي در راه رفاه همگاني ومالكيت همه خانواده ها بروسايل توليد ملي را بعنوان بهترين تدبير در راه استحكام بخشيدن هرچه بيشتر ساختمان جامعه ي ملي ايران مي شناسيم .
ما اعلام ميداريم ، براي رفاه نسل كنوني و تأمين فضاي حياتي نسلهاي آينده ، براي رسيدن به آرمانهاي بزرگ ومعنوي ملت ايران ، براي حفظ حقوق سياسي وتاريخي ملت ايران ، نيازمند به ساختمان اجتماعي مستحكمي هستيم كه با ادامه واعمال رهنمونهاي تبعيض انگيز وظالمانه انديويدآليسم ميسر نيست و راه اساسي آن تنها تحقق هدفهاي " سوسياليسم در واحد ملي " و يا به بياني گويا تر : اعمال اصول ناسيوناليسم اجتماعي است.