نگاهمان به گستره طبیعی و تاریخی خانه مان است، فلات ایران. آن را به زیر یک پرچم می خواهیم. نه کمتر که مدیون آیندگانمان شویم و نه بیشتر که امپریالیست و توسعه طلب شمرده شویم. برنامه مدون و مشخص داریم. می گوییم با عدالت اجتماعی، عدالت اقتصادی و عدالت سیاسی است که کشور در مدار توسعه قرار گرفته و در رده کشورهای سطح اول جهان جای می گیرد. با استعمار و استثمار و استبداد مخالفیم. می گوییم دین آری، حکومت دینی هرگز. شخصیت پرست نیستیم و در یک ایستگاه تاریخ درجا نزده ایم. سوسیالیسم و دموکراسی را بر مبنای ناسیونالیسم کارآمد و پایدار می بینیم و اعتقاد داریم سخن گفتن از آزادی و دموکراسی منهای ناسیونالیسم و میهن پرستی، شعار و نمایش و مایه سرخوردگی و خسران است. به وضع قوانین عادلانه و اجرای عادلانه قانون معتقدیم که به رفع تبعیض ها و حاکمیت ملّت می انجامد.
شاید حکایت نهضت پان ایرانیسم همچون حکایت مردم ایران باشد. نهضتی با خیل باشندگان و مشتاقان از یک سو و جماعت تک رو و تنگ نظر از سوی دیگر. حزب پان ایرانیست که مظهر مکتب و نهضت پان ایرانیسم است از ابتدای جوشش و تأسیس پیوسته مورد فشارهای مستقیم و غیر مستقیم بسیار بوده است. فشارهای مستقیم به صورت رسمی و آشکار از سوی ارگان های دولتی بوده و فشارهای غیر مستقیم به صورت غیر رسمی. البته فشارهای پس از روز واقعه از سوی حاکمیت فرقه ای به هیچ عنوان قابل قیاس با پیش از روز واقعه نیست. آنچه در این مختصر می آید گذری بر فشارهای غیر مستقیم تنها در داخل کشور و جدای آنچه در خارج کشور علیه حزب به کار می برند خواهد بود که عمدتن بر مبنای انشقاق، محدود کردن، خرد کردن، منحرف کردن و در نهایت محو کردن حزب صورت گرفته است. نخستین کسی که از حزب جدا شد و گروه سیاسی جدیدی پدید آورد داریوش فروهر بود. فروهر علیرغم هشدارهای شادروان پزشکپور پس از توهین به آن بزرگوار لباس اپوزوسیون نظام پادشاهی را به تن کرد و همزمان با آغاز آشوب های منجر به واقعه شوم 57 به شورشیان پیوست، هرچند تا روزی که به دست منادیان دین و آزادی دشنه آجین شد نام پان ایرانیسم را در کنار نام حزب ملت ایران به کار می برد.
دومین فرد دکتر فضل الله صدر بود. دکتر صدر که جزو فراکسیون حزب پان ایرانیست در دوره بیست و دوم مجلس شورای ملی بود با دیگر سروران در جهت استیضاح دولت هویدا در قبال بحرین همراهی نکرد و به همین دلیل بلافاصله از حزب اخراج شد و آقای هویدا نیز او را زیر بال و پر خود گرفت و امکانات تشکیل حزبی به ظاهر ملی را در برابر حزب پان ایرانیست در اختیار او قرار داد.
پس از روز واقعه و حداکثر استفاده انقلابیون از جو وحشت و قتل شادروان دکتر عاملی و صدور حکم تیر شادروان پزشکپور و قلع و قمع دفاتر و تشکیلات حزبی، حزب به ناچار به مدت یازده سال دارای کمترین تحرک در داخل کشور گردید. پس از بازگشت زنده یاد پزشکپور در سال 1370 به کشور فعالیت های حزبی رشد یافت؛ بازگشتی که بعدها روزنامه های جناح های چپ و راست و اصول گرا و اصلاح طلب همدیگر را بخاطر آن سرزنش و ملامت کردند.
همزمان با دور جدید فعالیت ها و بازسازی سریع و گسترده حزب، و پس از آنکه توهین و تهدید و انگ زدن و تحقیر و حملات مطبوعاتی و احضارهای مکرر به دادگاه های انقلاب و دفاتر وزارت اطلاعات و مصادره ها و ممنوع الشغل و ممنوع المعامله و ممنوع الارث کردن ها و بازداشت ها و زندان ها و یورش ها و وثیقه های سنگین و حمله خیابانی به سرور پندار و نوشتن شعار روبروی منزل ایشان و وابسته خواندن او و... جواب نداد، انشعاب جدیدی رخ داد. دکتر هوشنگ طالع صدور بیانیه ای مشترک بین حزب پان ایرانیست و حزب دموکرات کردستان ایران را بهانه قرار داد و با نام هیأت اجرایی حزب پان ایرانیست از حزب فاصله گرفت. نکته تأسف بار در مورد دکتر طالع اینست که با وجودی که وی از یاران نزدیک شادروان پزشکپور و از اعضای فراکسیون پارلمانی حزب در مجلس شورای ملی بود همواره در کتاب ها و مقالات و حتا عکس هایی که در اینترنت منتشر می کند نام و تصویر پزشکپور را قلم می گیرد و به نوعی ارزش خود را در حد یک مسئول سانسور تنزل داده است!
مورد آخر تعدادی از جوانان وارد شده به حزب بودند که با دنباله روی گروه های شریک در انقلاب و دارای دیدگاه های متضاد و گاه مبهم و ضد ایرانی، با وجود اخطارهای چندباره پیشکسوتان حزب راه جنجال و تقابل و توهین در برابر شورای عالی را پیش گرفتند و با کمال تأسف مهندس کرمانی که یکی از یاران دیرگام و پرتلاش نهضت و حزب بود را دوره کرده و با خود به ناکجاآباد کشاندند و از جمع دوستان خود دور کردند. مهندس کرمانی با آنکه خود در جریان ممانعت شدید دستگاه های امنیتی در برگزاری کنگره و انتخاب دبیرکل قرار داشت و خود نیز دو بار از سوی شورای عالی رهبری، مأمور برگزاری کنگره شد و با برخوردهای خشن تهدیدآمیز و فیزیکی مأموران وزارت اطلاعات روبرو گشت تحت تأثیر القائات همان اطرافیان ناباورانه انگشت اتهام را به سوی شورای عالی رهبری گرفت.
در این میان انبوه کتاب ها و نشریات ناآگاه یا حمایت شده و سهمیه دار و صفحات رنگارنگ اینترنتی در راستای جهاد مجازی نیز بابی از تحلیل و جعل تاریخ برای حزب باز کردند. یکی مؤسس حزب را داریوش همایون اعلام کرد! دیگری حزب را با داریوش فروهر آغاز و با قتل او تمام شده خواند! دیگری حزب را با شادروان عاملی شروع کرد و به دکتر طالع پیوند داد! آن یکی حزب را منحصر به مهندس کرمانی کرد! آن یکی دیگر حزب را یک گروه دو نفره تنها شامل زنده یادان پزشکپور و عاملی نامید!... انواع انگ ها نیز همچون تیرهای بی هدف به سوی حزب روان بوده است. تعریف های مارکسیستی و مذهبی و کاپیتالیستی از مکتب و حزب، باستانگرا، ضد مذهب، شیعه گرا، پان فارسیست، پان آریاییست، نژادپرست، فاشیست، نازیست، رادیکال، تندرو، غربگرا، موافق این دولت یا آن دولت و گاه حتا قوم گرا خواندن حزب!
و در این وانفسا لحظه ای نیز از مشابه سازی و موازی سازی غافل نشده اند. از مشابه سازی به وسیله اخراج شده های حزب تا درون فضای مجازی و درون مجلس اسلامی تا آن سوی مرزها. کپی برداری، مصاحبه های ساختگی با خبرنگاران تخیلی، ترتیب دادن مصاحبه با رسانه های خارج کشور برای افراد متخاصم با حزب، باز گذاشتن دست گروه های ایران ستیز و... . دستکاری و سؤاستفاده از شعارها و آرنگ ها و ظواهر مکتب و حزب در شب های انتصابات و موقعیت های بخصوص حاکمیت فرقه ای هم حکایت دارد از بی اثر بودن وعده ها و شعارهای انقلابی.
چندین نکته مشترک در بین تمام این افراد و گروه های جعلی وجود دارد:
نخست اینکه هیچکدام از آن ها خودجوش و مردمی نبوده اند، آنگونه که پسربچه های دبستان امیرمعزی نهضت و مکتب و سپس حزب را پایه گذاردند.
دوم اینکه آن ها از نظر مالی مستقل نیستند و شفافیت مالی ندارند.
سوم اینکه از محتوای مکتب پان ایرانیسم به صورت موردی و دلبخواه و با توجه به جو روز سوء استفاده می کنند.
چهارم، اقدامات واکنشی در جهت خنثا کردن حرکات و فعالیت های حزب.
پنجم، حداقلی و سطحی کردن آرمان ها و مکتب حزب.
ششم اینکه آن ها به سادگی زیر چتر دیگر جریان های ساخته و پرداخته حاکمیت فرقه ای یا دول استعمارگر می روند.
هفتم اینکه آن ها فاقد دیسیپلین و دموکراسی حاکم بر حزب پان ایرانیست هستند و نحوه عضوگیری و برگزاری مراسمات آن ها مغایر با شیوه حزب است.
و در کل می توان همه آن ها را اعضای یک صحنه نمایش دانست تا یک حزب. نمایشی برای دور کردن مردم به خصوص نسل جوان و نوجوان که تشنه شناخت خانه و هویت خویش است. خانه و هویتی که مورد تهدید و تجاوز قرار گرفته است. هدف این اقدامات سوء گرفتن وقت و انرژی حزب پان ایرانیست و ایجاد یک پان ایرانیسم مهندسی شده در جهت اهداف جریان های ضد ایرانی و تثبیت جایگاه آنان در بدنه حاکمیت فرقه ای است. به عنوان مثال جناح متمایل به روس قصد دارد پان ایرانیسم را به سوی مرزهای جنوب سوق دهد و جناح متمایل به غرب به سوی مرزهای شمال. یا جناح چپ حکومتی قصد دارد اعتراضات حزب به کلیت حاکمیت فرقه ای و پروسه مخرب انقلاب را به سود خود غربال کند و متقابلن جناح راست و میانه نیز همینطور.
در میان همه این فشارها و فریب ها، حزب پان ایرانیست تا کنون با تکیه بر نیروهای اصیل و توانمند خود پا برجا ایستاده و رسالت خود در برابر ملت بزرگ ایران و سرزمین ایران را به انجام رسانده و صدای رسای ملت مظلوم ایران و جهان استعمارزده بوده است.
مکتب و نهضت و حزب پان ایرانیست میراث گرانبهای ملت بزرگ ایران است که با تلاش ها و جانفشانی های فرزندان وطن پرست ایران شکل گرفته و بال و پر یافته و فرزندان امروز و فردای ایران بزرگ اجازه نخواهند داد غبار و لکه ای بر دامن آن نشیند و این امانت را پربارتر و باشکوه تر به نسل های آینده خواهند رسانید تا در پناه این مشعل فروزان شاهد تحقق آرمان های آن باشیم.