دکتر افشار با آگاهی که از تاریخ، بخصوص تاریخ معاصر ایران داشت، تجزیه ی ایران را مایه ی ضعف و از دست رفتن منافع ملی ایرانیان می دانست. وی برای نخستین بار در سال ۱۳۰۶ خورشیدی، از «پان ایرانیزم» نام می برد. در فرهنگ سیاسی «پان» پیشوندی است به معنای «همه» که تعدادی از جنبشها با آوردن آن بر سر نام یک کشور یا دین یا ملت یا نژاد که به نظرشان تجزیه شده و نیاز به… وحدت دارد به آن شکل می دادند. تا پیش از آن تاریخ، در زبان فارسی سخن از واژه «پان ایرانیسم» و آن مکتب به میان نیامده بود. البته در واژه نامه سیاسی کلمه ی مترادف دیگری با نام « ایردنتیسم» هم وجود دارد که برخاسته از فرهنگ سیاسی ایتالیا است و همان معنی را می رساند و به نظر نمی رسد دکتر افشار که سال ها در سوئیس و در همسایگی ایتالیا زندگی و تحصیل کرده بود، با این نام و مکتب سیاسی ناآشنا بوده باشد، ولی اینکه چرا دکتر افشار از واژه پان ایرانیسم بهره برده است دلیل آن به احتمال زیاد این بوده که این واژه کلمه ی ایران را با خود به همراه دارد و قابل فهم تر بوده بوده و سریع تر معنی را انتقال می دهد و در حقیقت در سطح جامعه و بین الملل بهتر و آسان تر شناخته می شود، همانگونه که در همان سال ها حزب پان ایرانیست بر اساس آن نام و مکتب شکل گرفت و پس از راهیابی به مجلس شورای ملی، فراکسیون پارلمانی آن در دوره های بیست و دوم و بیست و چهارم مجلس تشکیل شد.
مشهورترین نهضت های پان در زمان حیات دکتر افشار عبارت بودند از: پان اسلاویسم که هوادار وحدت نژاد اسلاو بود، پان ژرمنیسم که هواخواه وحدت ملت آلمان بود، پان اسلامیسم که خواهان وحدت پیروان دین اسلام بود، پان آمریکن که سازمان دولت های قاره امریکا بوده و نخستین بار به منظور رهایی کشورهای آمریکای لاتین از سلطه اسپانیا شکل گرفت، پان ترکیسم که به دنبال وحدت ترک زبانان و پان عربیسم که در پی وحدت عرب زبان ها بود.
دکتر افشار پان ایرانیسم را مکتبی الزامن سیاسی نمی داند و نیز آن را مانند دیگر جنبش های پان در سایر نقاط جهان محدود به زبان یا نژاد یا مذهب یا قوم خاصی نمی کند بلکه از یک ناحیه جغرافیای با حدود و ثغور طبیعی به نام «فلات ایران» و «شاهنشاهی تاریخی ایران» که جامع همه ی ممالک ایرانی است نام می برد و به «ایران کبیر» می رسد. وی این همه را در عین توجه به مقتضیات زمان بر می شمرد یعنی نه اینکه بحث هوس یا آرزوی سیاسی داشته باشد بلکه صحبت از یک «وطن مشترک عمومی»، «امپراتوری ادبی» و «جامعه اخلاقی» می کند. این باعث می شود تا به مرور، خطوط مرزهای مصنوعی و تحمیلی کم رنگ شده و زمینه برای تصمیم گیری وحدت آفرین نسل های بعدی این مجموعه مهیا گردد، همانند برداشتن روادید برای عبور و مرور اتباع ایران و ترکیه و ایران و گرجستان و در حال حاضر بصورت یکطرفه برای اتباع جمهوری آذربایجان و تسهیلاتی که برای آمد و شد بین ایران و عراق برقرار شده است. نمونه ی آن وحدت، وحدتی است که بین دو کشور ویتنام شمالی و جنوبی در زمان حیات دکتر افشار بوقوع پیوست و در سال های پس از جنگ سرد وحدت آلمان شرقی و غربی، وحدت یمن شمالی و جنوبی و الحاق ماکائو و هنگ کنگ به چین. دکتر افشار با بیان اینکه زبان و ادبیات مشترک باستانی در بخش هایی از قلمرو آن مرده است، احیا و پاسداری از آن را ایده آل یا هدف اشتراک مساعی تمام ساکنان قلمرو زبان فارسی می داند. به نظر وی ساختمان بزرگ ادبیات فارسی با مشارکت ملل همجوار و اقوام ساکن در فلات ایران ساخته شده و آنها باز استعداد آن را دارند که نسبت به هم بیگانه نشوند بلکه دست به دست هم این بنای بزرگ تاریخ را عظیم تر و بلندتر و زیباتر برآورند.
منابع:
آشوری، داریوش، فرهنگ سیاسی، چاپ هفتم، تهران، نشر مروارید، ۱۳۵۳
آقابخشی، علی و افشاری راد، مینو، فرهنگ علوم سیاسی، چاپ اول، ویرایش ششم، تهران، نشر چاپار، ۱۳۸۳
افشار یزدی، محمود، بخشی ازمقاله ی مسئله ی ملیت و وحدت ملی ایران، مجله ی آینده، مقال ۲، شماره ی ۸، مسلسل ۲۰، صص ۵۶۹ – ۵۵۹، تهران، آبان ۱۳۰۶
افشار یزدی، محمود، زوال زبان فارسی یعنی زوال ملت ایران، مجله ی آینده، دوره ی چهارم، شماره ی ۴، مسلسل ۴۴، صص ۲۷۷ – ۲۶۸، تهران
مذاکرات مجلس شورای ملی، تهران، اداره ی تند نویسی و مطبوعات و تنقیح قوانین، ۱۳۵۲ – ۱۳۴۸ و ۱۳۵۷ – ۱۳۵۶