بارقه های امید

بار دیگر نوروز از راه رسید و "امید" به تازه شدن و رها گشتن را به ارمغان آورد. نوروز آمد تا بشارت دهد هیچ زمستانی پایدار نیست و ما ایرانیان چه آگاهانه این راز طبیعت را دریافته ایم و چه استوار و ثابت قدم در برابر ظلمت و سرما ایستاده ایم، جمعی در غربت و ما در اسارت، نبرد خستگی ناپذیرمان را با دیو جهل و استبداد ادامه دادیم و به راستی که "ما را به سخت جانی خود این گمان نبود"! اما راز این سخت جانی و مقاومت در چیست و چگونه یک ملت می تواند برابر دسیسه قدرت های بیگانه و ستم حاکمیت تحمیلی دوام آورد و این ائتلاف شوم و ناروا را درهم شکند؟ چگونه است که اتحاد نامبارک ارتجاع سرخ و سیاه و مافیای سرمایه داری با همه قدرتی که در اختیار داشته و دارند برابر عزم و اراده آهنین ایرانیان میهن پرست از درون تا برون مرزها به زانو درآمده و نفس های آخر را می کشند؟

حزب پان ایرانیست این راز تاریخی را در فرهنگ و تمدن ایرانی یافته است؛ فرهنگ شکوهمندی که آیین نوروزی در آسمان پر ستاره اش می درخشد؛ فرهنگی که از سرچشمه زلال مکتب راست پنداری و راست گفتاری و درست رفتاری سیراب گشته؛ فرهنگی که از عشق به جهان هستی مایه می گیرد و زندگی ساز است نه ویران کننده؛ فرهنگی که چون نور جاری و عالمگیر است و در پستوی زمانه محبوس نیست. فرهنگی که جشن و سُرور را بر می تابد نه خشونت و غرور را؛ فرهنگی که سلامت روان را می آموزد تا از گزند فساد در امان باشد؛ هرچه هست بالندگی و سازندگی است نه جهالت و ویرانی.

و ما سربازان نهضت پان ایرانیسم با تکیه بر این آیین اهورایی استوار ایستاده ایم، خسته نشدیم و نخواهیم شد زیرا نوروز جان دوباره ای در ما می دمد، نوروز نویدی با خود دارد که از "عشق و امید" دم می زند و هرساله با غرور و شکوه می آید و زمزمه مقاومت ساز می کند و اینگونه است که سی و هشت سال حماسه ایستادگی و مبارزه برابر دیو جهل و استبداد آفریده می شود و در نهایت امروز با سربلندی اعلام می کنیم: «آنکه سرافراز بر قله تاریخ ایستاده ملت ایران است و آنکه در سیاهچال فساد و تباهی دست و پا می زند دشمنان فرهنگ ایرانی هستند». آنان به آنچه که می اندیشیدند یعنی زر و زور، با تزویر دست یافتند اما عاشقان ایران در یک نبرد نفس گیر دست یافته هایشان را به ابزار نابودی و اسباب رسوایی آنان مبدل ساختند تا آنجا که جنگ میان خودشان بر سر قدرت و ثروت های غارت شده با بیرحمی بسیار برقرار گردید. آرایش صحنه نبرد اهریمنان با نیروهای خودی تماشایی است. از یک سوی توپخانه خودی، جانپناه یکدیگر را زیر آتش گرفته و دزدان و غارتگران حاضر به ترک جایگاه خود نیستند و رندانه از فرماندهان خویش تبعیت نمی کنند، از سوی دیگر مدعیان دگراندیشی مذبوحانه بر طبل رسوایی رقیب می کوبند تا شاید آنان را به عقب نشینی وادارند اما بی فایده است زیرا بی تردید چاقو دسته خودش را نمی برد. فساد و میل دیوانه وار به امیال نفسانی، مشروعیت دوطرف را نابود کرده و ایدئولوژی حکومت که برای اشاعه آن میلیاردها تومان هزینه شده از یادها رفته و دیوار ارزش ها سخت آسیب دیده و حرمت ها شکسته است. حالا دیگر چاره جویی ها جواب نمی دهد، سخنرانی ها و خطابه ها به شدت بی اعتبار شده اند، تهدیدها و حبس ها و محرومیت ها نیز پاسخ نداده اند و در نهایت می توان باور داشت که روزشان، شب و عیدشان به عزا نشسته است.

اما فارغ از هیئت حاکمه و به دور از حلقه نظام یعنی در درون جامعه، آنجا که نشانی از دولت و حکومت نیست مردم عید دارند، جشن و شادی دارند گرچه سفره یشان را غارت کردند ولی هفت سینشان را با سروده های حکیم طوس مزین ساخته و با سربلندی نظم شکوهمند تمدن باستانی خود را پاس می دارند. گرچه دولتیان چشم در چشم ها دوختند و وقیحانه دروغ گفتند ولی فرزندان کورش و داریوش از شر دروغگویان دینی به اهورامزدا پناه بردند و بر راستی و نیک خواهی پای فشردند؛ گرچه حاکمان دینی به تاریخ ما جفا کردند و تمدنمان را نادیده گرفتند ولی ما دست در دست نوروز، اجازه ندادیم که درخشش جشن ها و آیین حیات بخش و تمدن شکوهمند ایرانی به تاریکی گراید. ما نوروز را پاس می داریم زیرا با هر نوری که از پس ابرهای تیره می تابد دلی روشن می گردد و با هر نهالی که از خاک بر می آید یک درخت خشک و فاسد بر خاک می افتد.

اجازه می خواهم به نام یک سرباز پان ایرانیست، جشن بزرگ ملی و آیین شکوهمندش را به همه رهروان راه تمدن و فرهنگ ایرانی و اندامان حزب پان ایرانیست و عاشقان ایران در هر جای جهان که هستند شادباش بگویم و تأکید نمایم که مطالبات ملت ایران، جهان آزاد را شگفت زده کرده و کمر استبداد را شکسته است. ناسیونالیسم ملت ایران قد برافراشته و درفش پان ایرانیسم در اهتزاز است. این خبری بزرگ و امیدبخش است برای ملت ایران و فرمانی است برای میهن دوستان.