رجب طیب اردوغان در جدیدترین سخنان خویش همانند روند چند سال اخیر، جمهوری اسلامی را متهم به سیاست ناسیونالیسم فارسی کرده است. وی در ادامه به گونه آشکار به سیاست خویش بر تحریک آذری ها در ایران اشاره کرد. او در واقع از سیاست چند دهه گذشته کشورش در راستای گسترش پانترکیسم و الحاق گری در شمال غرب ایران پرده برداری نمود.
هر ناظر بی طرفی نیک می داند که ادعای اردوغان در مورد سیاست ناسیونالیسم فارسی کاملاً پوچ و بی اساس است چون چیزی به نام ناسیونالیسم فارسی اساساً وجود خارجی ندارد. همچنین کمتر کسی است که نداند جمهوری اسلامی یک حکومت انترناسیونالیسم مذهبی است و در واقع دشمن بزرگ ناسیونالیسم ایرانی است، حتی اگر منظور اردوغان چنین چیزی بوده باشد. در بررسی سیاست گسترش پانترکیسم باید توجه کرد که این امر از زمان آتاتورک همواره نصب العین عملکرد دولت های آنکارا بوده است، بدون در نظر گرفتن این موضوع که دولت حاکم بر ترکیه از کدام حزب یا دسته سیاسی بوده است. اینکه چرا اردوغان اینچنین آشکارا به ایران می تازد نیازمند توجه به چند نکته است:
1- اردوغان می خواهد افکار عمومی کشورش را از گستره وسیع ناامنی، تصفیه داخلی مخالفان و ناکارآمدی اقتصادی تا جای ممکن به سوی خارج از مرزها منحرف کند. این سیاست در واقع پالسی تمام حکومت هایی است که در داخل با بحران های جدی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مواجه هستند. این دسته از دولت ها همواره به دنبال دشمنی بزرگ و تهدیدی آشکار در خارج از مرزها می گردند و اگر چنین تهدیدی را نیز نیابند آن را می سازند. حکومت دینی خود ما نیز چنین سیاستی را در 38 سال گذشته دنبال کرده است. ترکیه دارای حجم بدهی نزدیک به 170 میلیارد دلار است و اتاق بازرگانی ترکیه اخیراً اعلام کرده است که بیش از هفتاد درصد از مردم این کشور زیر خط فقر زندگی می کنند!
2- سیاست نئوعثمانی گرایی ترکیه در سوریه و عراق با شکست سهمگین مواجه شده و دولت آنکارا، ایران را مسئول این موضوع می داند. شکی نیست که در واقع این روسیه است که ترکیه را در مناطق پیرامونیش فلج کرده، اما چه کسی است که نداند آنکارا توان رویارویی با مسکو را ندارد فلذا گزینه ای را برای دشمنی بر می گزیند که دشمنی با آن کم هزینه باشد. از طرفی آنکارا تلاش می کند با تحمیل هزینه بر تهران از طریق کارت پانترکیسم، جمهوری اسلامی را در داخل با مشکل مواجه کند. اتفاقاً در این زمینه ترکیه می تواند به دلایلی که در ادامه می آید دردسرساز باشد؛ هرچند که قطعاً نمی تواند به موفقیت برای الحاق گری دست یابد.
3- اردوغان مانند یک فرصت طلب، به دنبال جذب سرمایه اعراب برای کاهش زیان خویش در ماجراجویی های منطقه ای است. او در سوریه در نقش پیاده نظام آمریکا، انگلیس، اسرائیل، و عربستان ظاهر می شود، البته به لطف دلارهای شیوخ عرب. او به لطف دشمنان ایران برای کاهش هزینه های ماجراجویی چشم دوخته است. او خوب می داند که توافق نهایی برای پایان جنگ در منطقه و تقسیم حدود قدرت در سوریه و عراق منوط به توافق جامع و بزرگ روسیه و ایالات متحده است و ایران نقش اساسی در این میانه ندارد. پس اساساً نیازی به توافق با تهران برای پایان درگیری نیست بلکه طرف حساب اصلی در جناح روبرو مسکو هست، نه تهران!
4- دولت ترکیه به لطف بی لیاقتی و بی شعوری برخی از مدیران دولت بنفش، به عقد قرارداد تجارت ترجیحی با جمهوری اسلامی پرداخت که زمینه را برای حضور بی دردسر و همه جانبه شرکت های ترکیه ای در داخل ایران فراهم آورده و مدت هاست سودی یک جانبه را نصیب ترک ها می کند، آنهم در اوج تنش با ترکیه در منطقه! آن ها از عمق ناتوانی اقتصادی ایران و حجم بالای فساد در اینجا خبر دارند و نیک می دانند با صرف هزینه های پنهان می توانند هر مقام مسئولی را یا بخرند و یا زمینگیر کنند. آن ها ارزیابی می کنند که دولت تهران به دلایل بالا و موارد گوناگون دیگر، توان ایستادگی یکپارچه در برابر سیاست های هیچ دشمنی را ندارد.
5- اردوغان و مشاورانش چنانکه در بالا اشاره شد از ماهیت واقعی جمهوری اسلامی خبر دارند. ایشان خوب می دانند که حاکمیت دینی در سراسر 38 سال گذشته مشغول سرکوب هویت ملی و تاریخی ایران بوده است و زمینه های لازم را برای ایجاد شکاف های وسیع قومی و مذهبی فراهم کرده است. مگر می شود که "میت" ترکیه نداند که وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات اسلامی، و نهادهای اینچنینی در ید کامل دشمنان تاریخ و ملیت ایرانی است؟ مگر می شود که از تعداد فراوان مسئولان و فعالان پانترکیست و تجزیه طلب در چهارچوب حکومت خبر نداشته باشد؟ مگر امکان دارد که از سرکوب سازمان یافته فعالان و احزاب میهن پرست توسط نهادهای امنیتی در چهار دهه گذشته خبر نداشته باشد؟ مگر می شود که آن ها از نوشتارهای ده ها نشریه تجزیه طلبی که از دولت مرکزی مجوز دارند و یارانه هم می گیرند، خبر نداشته باشند؟ همچنان که ایرانی ها تلویزیون ترکیه را می بینند، آن ها هم صدا و سیمای ایران ستیز را می بینند! پس حالا زمان درو کردن محصولی است که چهاردهه سیاست ایران ستیزی حاکمیت دینی به بار آورده است.
اردوغان در روز روشن تمام شئون دیپلماتیک را کنار می گذارد و هرآنچه به مغزش خطور می کند بر زبان می راند؛ او ترکیبی از دانایی و نادانی است. نادانی او در رفتارهای ناهنجارش جلوه می کند اما در مقایسه با دولت رقیب در تهران چیزهایی را می داند که باید بداند. او سیاست ترامپ را درست یا غلط، در راستای آرزوهای خویش ارزیابی می کند. او و مشاورانش نیک می دانند که دولت روحانی، بخشی از سیستم جهانی گلوبالیست ها در ایران است و البته از درگیری ترامپ با گلوبالیست ها نیز باخبرند! مگر می شود که آن ها ندانند که هرجا گلوبالیست ها حضور دارند، آنجا محل ضربه زدن به کیان کشورهاست؟ و دولت روحانی نیز همانند دولت های پیشین از زدن هیچ ضربه ای به نهادهای زیربنایی کشور دریغ نکرده. پس در ظاهر همه چیز برای حاکمان آنکارا مهیاست!
اردوغان درباره سیاست ناسیونالیسم فارسی دروغ می گوید اما درباره سرمایه گذاری بر روی پانترک ها در ایران حقیقت را می گوید چون دولت آنکارا همیشه چنین سیاستی را داشته اما با یک تفاوت: در طول دو دهه گذشته نهادهای داخلی حاکمیت که بدان اشاره رفت، "ایرانزمین" را شخم زدند و تا توانستند بذر نفاق قومی و مذهبی کاشتند تا مبادا ایرانیان بر پایه وحدت ملی و هویت مشترک ایرانی به رویارویی یکپارچه با حاکمیت دست زنند. اما اکنون اردوغان و دیگر حکام منطقه ولو به اشتباه و با تمام مشکلاتشان به این فکر افتاده اند تا از این "مزرعه" آنچه را می توانند برداشت کنند، چنانکه در قمار هسته ای جمهوری اسلامی کاشت تا "پنج به علاوه یک" درو کند!
پانترکیسم و پانعربیسم از اینرو مورد حمایت قاطع حاکمیت دینی قرار گرفت تا ناسیونالیسم ایرانی را مشغول کند و یا از پای درآورد اما نه تنها چنین نکرد که اساساً در این قواره نیست، بلکه هر روز بیشتر از گذشته چونان دشنه ای بر ارکان کشور فرو می آید: شمشیری را که آختی اکنون روی سینه خودت است!
سخن آخر آنکه، دولت آنکارا در بعد سیاست منطقه ای، اقتصادی و امنیتی، تهران را بسا آسیب پذیر می بیند؛ پس درگیری با ایران را در مجموع کم هزینه و بالنهایه سودآور تلقی می نماید. آن ها از آینده نیز نگران نیستند چون دولت ترکیه همواره قابلیت نامردی و چرخش کامل را داشته است و اگر این سیاست را شکست خورده ارزیابی کند با فرستادن یک جلد قرآن و چند جمله ی گمراه کننده مذهبی، راه را برای دوستی دوباره و موقت با سران تهران باز می کند!