نکته هایی در بیانات رهبر جمهوری اسلامی

آقای خامنه ای با آنکه سخنوری ماهر و زبردست است و طی سال های پس از انقلاب سخنرانی های بی شماری داشته ولی فاقد "نکته"های ماندگار که سوژه عام گردد و در محاورات و مکالمات و مکاتبات به نام ایشان اختصاص یافته باشد بوده تا بالاخره در روزها و هفته های اخیر که ایران به کانون خبرهای مهم مبدل گردید در واکنش به رویدادها سخنانی بیان شد که حاوی سه نکته مهم بود و تفسیرها و تأویل های فراوان در پی داشت و هر سه آن نکته ها به نام ایشان ثبت و ضبط گردید. و اما نکته هایی که ماندگار شد و به نام رهبر جمهوری اسلامی در ادبیات سیاسی جهان باقی خواهد ماند عبارتند از:

بیان جمله "ترقه بازی" در واکنش به ترور ناجوانمردانه 17 تن از مردم بیگناه میهنمان و زخمی شدن بیش از 40 نفر به دست تروریست هایی که به داعش معروف گردیده اند همگان را شگفت زده کرد زیرا افکار عمومی بر این باوراست که اهمیت جنایتی که در تهران صورت پذیرفت در حد همان جنایاتی است که در سوریه و عراق صورت می گیرد با این تفاوت که این بار جنایت و انفجار در پایتخت کشور و بیخ گوشمان رخ داد، جایی که امنیتش زبانزد دولتمردان بود. شگفت انگیز آن که داعشیان ایرانی بودند!! ولی رنگ و بوی جنایتشان با آنچه که در عراق و سوریه و افغانستان می گذرد تفاوتی نداشت، بوی مرگ می داد و از جنس خشونت دینی بود، خشونتی که پیام بزرگی را با خود یدک می کشد. پیام اینست که حکومت های فرقه ای و خشونت دینی در زیر آوار تمدن بشری و مدرنیسم آخرین نفس ها را می کشند و لذا نمی توان آنچه را که در درون خانه یمان به وقوع پیوست آنقدر بی اهمیت بدانیم که "ترقه بازی" نامیده شود. بنابراین این جمله با هر توجیهی به نام آقای خامنه ای ثبت گردید. البته آقای خمینی نیز در روز تجاوز جنگنده های صدام به فرودگاه های کشور "نکته ای" بیان داشت که به نام ایشان ثبت و ضبط گردید؛ خمینی گفت: «دیوانه ای آمد، سنگی پرتاب کرد و رفت» که البته اثرات سنگ بازی آن دیوانه هنوز ادامه دارد حال نمی دانیم ترقه بازی این دیوانگان تا کی وبال گردن ملت ایران خواهد بود.

نکته بعدی در سخنان آقای خامنه ای استفاده سیاسی از اصطلاح نطامی "آتش به اختیار" خطاب به جوانان دانشجو بود که شگفتی همگان را برانگیخت و از آن به تشویق جوانان به خودسری و اخذ تصمیمات فردی در مقابله با آنچه که مصلحت می دانند و نیز پشت کردن به قوانین جاری کشورتلقی گردید که این خود می تواند به آنارشیسم موجود دامن بزند و امنیت نیم بند موجود را تبدیل به ترقه بازی گسترده نماید. گرچه می توان گمان داشت که منظور مقام رهبری کشور شورانیدن جمعی علیه جمع دیگر نیست و شاید توجیه فرهنگی آن نیز مد نظر باشد اما هیچ توجیهی افکار عمومی را قانع نکرد و این جمله به عنوان "نکته"ای به یاد ماندنی در کارنامه سیاسی ایشان ثبت گردید.

سومین نکته، ورود آقای خامنه ای برای اولین بار به بحث "منافع ملی" و توجیه هویت ملی بود که آن نیز تعریفی جدید و منحصر به رهبر جمهوری اسلامی تلقی گشت و احتمالاً در ذیل تعاریف "منافع ملی" که توسط مکاتب سیاسی و شخصیت ها بیان گردیده قرار نخواهد گرفت ولی در ادبیات سیاسی باقی خواهد ماند. اگر اشتباه نکرده باشم پرداختن به بحث منافع ملی و هویت ملی که در جمهوری اسلامی بی سابقه می باشد در پاسخ مقاله ماه گذشته من بود که خطاب به آقای خامنه ای نوشته بودم:

«کاش قدری دیپلمات می شدید و تاریخ ایران و جهان را مطالعه می کردید تا با عوامل و دلایل حیات پر افتخار و تمدن ساز یک ملت بزرگ و پر افتخار آشنا می شدید؛ کاش می دانستید که ملت ایران پیش از ظهور اسلام در جهان می درخشید و بشریت را وامدار تمدن خود ساخته؛ شاید در این صورت به اهل منبر اجازه نمی دادید بر باورهای تاریخی ملت ایران بتازند و بی حرمتی کنند؛ کاش قدری دیپلمات بودید و اجازه نمی دادید اعلم الهدی ها بر ساحت هنر و ادبیات ما چنگ اندازند و بر فردوسی بی حرمتی کنند. تردید ندارم که مطالعات شما در حوزه تاریخ ادیان و فلسفه دین زیاد است ولی به آن بسنده نکنید و دامنه مطالعاتتان را به حوزه تاریخ و تمدن و حقوق بین الملل بسط دهید.»

گمان من بر اینست که توجه آقای خامنه ای به بحث هویت ملت به هر دلیل نشانه امیدوار کننده ای است زیرا به نظر می رسد که تجربه سال های پس از انقلاب و شکست برنامه های امت گرایی، ایشان را به مطالعه تاریخ ایران و سرگذشت ملت ایران در طول قرون و اعصار واداشته تا آنجا که یکی از عوامل تشکیل هویت ملی را عمق تاریخ" بیان کردند که این خود علامت خوبی است زیرا گامی است بلندتر و فراتر از اندشه برخی از مشاورانشان مانند آقایان ولایتی و لاریجانی و جمع کثیری از مراجع دینی و علمای دینی که ایرانیان دوران قبل از اسلام را مردمانی بیابانگرد و عقب مانده می شناسند!!!

از سوی دیگر ورود به بحث منافع ملی و هویت ملی از آن جهت امیدبخش است که ایشان تفاوت اساسی بین "امت اسلامی" و "ملت ایران" را به خوبی درک کرده و با "بایدهای تاریخی" و "نیازهای ملی" جامعه ایرانی آشنا شده اند اما تعریف ناکامل ایشان از عوامل تشکیل دهنده "هویت ملی" که به سه عنصر دین اسلام، انقلاب اسلامی، و عمق تاریخ اشاره شده بود نوعی سیاسی کاری تلقی گردید زیرا انقلاب اسلامی رویدادی است سیاسی و گذرا که از آغاز تا امروز با چالش های زیاد روبرو بوده و از واکنش های داخلی و خارجی تأثیر پذیرفته، به گونه ای که از آرمان های ملی وعدالت اجتماعی فاصله گرفته و ملت ایران را رو در روی همسایگان خود و سیاست های بین المللی قرار داده است. بیگمان انقلابی که از برنامه ها و هدف های شعار گونه اش دور مانده نمی تواند یکی از سه رکن هویت ملی به حساب آید. بنابراین لازم است برای شناخت بیشتر هویت ملی، باید خالص شد و به عرصه تاریخ ایران گام نهاد که هرچه بیشتر به اعماق آن نزدیک می شویم درخشندگی و بالندگی فرهنگ و تمدن آن آشکار تر می گردد.

ورود به عمق تاریخ ایران که مورد نظر آقای خامنه ای است انسان را با ملتی آشنا می کند که از ویژگی های خاص بر خوردار است و تا کسی "ملت ایران" را نشناسد نمی تواند برای هویت ملی تعریف تاریخی و مستندی داشته باشد و نیز تا هویت ملی را درک نکند قادر به ترسیم راه برای سرافرازی و نیرومندی ملت ایران نخواهد بود.

ملت به گونه یک موجود زنده است که از قرن های دور در بستر یک تطور حیاتی و اجتماعی شکل گرفته و در واقع ملت زنجیره به هم پیوسته ای است که از حلقه های گذشته و حال و آینده تشکیل شده است لذا حکومت و سیستم های دولتی نمی توانند برای جوامع ایحاد ملیت جدیدی بنمایند. ملیت زاییده ده ها قرن سیر تاریخ پر از نشیب و فراز آن جامعه می باشد. رژیمی که ملاحظات ملی و تاریخی ملتی را در نظر نگیرد رژیمی تحمیلی و غیر آشنا به نیاز های ملی است، چنین رژیمی نه تنها قادر به حفظ حقوق و شئون زندگی آن ملت نمی باشد بلکه او را به سوی اضمحلال و نابودی سوق می دهد. وقتی ما معتقدیم که ملت عبارت از ارگانیسم زنده ای که از قوانین حیاتی خاص پیروی می کند و در یک سیستم هماهنگ می کوشد تا این پیکره را از عوامل فساد و تباهی مصون دارد لاجرم به این نکته نیز معتقد خواهیم بود که در این ارگانیسم زنده هیچگونه کشمکش و مبارزه ای بین عناصر سازنده و به وجود آورنده آن نمی تواند باشد، چون وجود تضاد و کشمکش در وجود هر موجود زنده به منزله اعلان مرگ آن موجود زنده خواهد بود و چون اصل خلقت چه در مجموعه کیهانی "کائنات" و چه در جهان جانداران بر اصل هماهنگی ها بنیان گذاشته شده است بدین سبب وجود هرگونه عدم هماهنگی نشانه آن خواهد بود که دیر یا زود در ارکان این نظم خیره کننده خللی وارد خواهد شد.

با توجه به نکات بالا است که جایگاه ملت مشخص می گردد و با شناخت از این جایگاه رفیع است که فرق بین حاکمیت دینی و حاکمیت ملت هویدا می گردد. حاکمیت ملت به سوی وحدت ملی گام بر می دارد و نیرومندی و اقتدار ملت را در یگانگی تیره ها و اقوام با هر دین و مذهب و آداب و رسومی می داند اما حاکمیت دینی به تقویت مبانی مذهبی و تربیت نیروی انسانی با آموزه های دینی می پردازد و در نتیجه در کشور کثیرالمذاهبی مانند ایران که بر احکام فقه شیعه اصرار دارد باورهای سایر مذاهب و ادیان دیگر مورد بی اعتنایی قرار می گیرد و در نهایت وحدت ملی را دچار از هم پاشیدگی و آسیب می سازد، حمله صدام به ایران و تبدیل آن جنگ به نزاع مذهبی، امت اسلامی را نیز در جهان رو در روی هم قرار داد و جامعه مسلمان را دچار تفرقه و پریشانی و اضمحلال نمود. بنابراین استفاده سیاسی از اسلام که در تعریف آقای خامنه ای در مورد هویت ملی آمده به منافع ملی کمک نکرده و چنین برداشتی پیشاپیش با شکست مواجه گشته است. تجربه سال های پس از انقلاب گواه است که تضاد و کشمکش بین فرق مذهبی و دینی تالی فاسد دیگری هم دارد و آن تفرقه های قومی است که راه ورود دشمن را به این عرصه هموار می سازد.

بنابراین تعریف آقای خامنه ای از منافع ملی گرچه راه به جایی نمی برد ولی حقانیت آرمان های ملی را به ثبوت می رساند و از باید تاریخی پرده بر می دارد که برای حکومت در ایران باید به فرهنگ ملی و تاریخ این ملت سرفراز تکیه کرد و از باورهای بیگانگان دوری جست.