رقص در ایران باستان

تصویر رقاصان انفرادی و گروهی که بر سفالینه‌های به دست آمده از کاوشگاه‌های پیش- تاریخی ایران مانند: تپه‌ی سیلک و تپه‌ی موسیان نقش شده است، دیرینگی هنر "رقص" را در ایران گواهی می‌دهد. بر پایه‌ی گزارش دوریس ساموسی، پارس‌های هخامنشی درست به سان فراگیری اسب‌سواری، رقصیدن را نیز می‌آموختند و به تمرینات ورزشی برای "افزایش قدرت بدنی" توجه داشتند.

به گزارش کورتیوس و پلوتارک، در ضیافتی که اُخوآرتس – Oxyartes، شهربان سغد برای اسکندر مقدونی برگزار کرده بود، سی دوشیزه‌ی نجیب‌زاده‌ شامل رخسانه دختر شهربان خدمتکاری کردند و در رقصی شرکت نمودند. گزنفون می گوید شادترین شیوه‌ی رقص سبک "پارسی" بود؛ رقصی نظامی که در آن اجرا کننده دو سپری را که حمل می‌کرد، با به هم کوفتن به صدا در می‌آورد و کاملاً هماهنگ با موسیقی فلوت، به پایین خم می‌شد و سپس دوباره برمی‌خاست؛ همچنین دوریس ساموسی و کتزیاس نوشته اند، سالی یک بار در جشن مهرگان که شاه بزرگ مجاز به مست شدن بود، وی به شیوه‌ی پارسی می‌رقصید، در حالی که دیگران از رقص در آن روز پرهیز می‌کردند. بر پایه‌ی دیدگاه کورت ساکس یونانیان این شیوه‌ی رقص قزاقی را از پارسیان اخذ کرده‌اند.

پلوتارک می گوید در طی دوران هلنیستیک، تئاتر و رقص یونانی، به ویژه به واسطه‌ی پارت‌ها، با ذوق و سلیقه‌ و سنت ایرانی سازگار شد. فیلوستراتوس می افزاید پارت‌ها شیفته‌ی جشن و رقص بودند. به گزارش هرودیان، هنگامی که اردوان پنجم جشنی را برای استقبال از کاراکالا، امپراتور روم که دختر وی را خواستگاری کرده بود، تدارک می‌دید، پارت‌ها که با تاج گل آراسته شده و به طور فاخری لباس پوشیده بودند، هم‌نواخت با نوای فلوت‌ها و نی‌ها و کوبش طبل‌ها جست‌وخیز می‌کردند. این، شیوه‌ی رقص محبوب آنان در مواقعی است که مقدار بسیار زیادی باده نوشیده‌اند.

در طول دوران هلنیستیک و پارتی، رقص، نمود فراوانی نیز در هنر یافت، برای نمونه: پیکره‌ی سفالین دختری رقاص که از دورا-اوروپوس به دست آمده؛ پیکره‌های برنزی زنانی بندباز با جامه‌ای پارتی از اولبیا؛ دیوارنگاره‌های زوج‌ها یا گروه‌هایی رقصنده از کاوشگاه‌های هتره در میان‌رودان، توپراق قلعه در خوارزم، و کوه خواجه در افغانستان؛ برجسته‌نگاری گچی از مردی رقاص با قبا و کلاه دراز "سکایی" از قلعه‌ی یزدگرد در کردستان.

ساسانیان، موسیقی و آوازِ همراه آن را بسیار ارزنده می‌دانستند. بهرام گور پادشاه ساسانی که به سبب دل‌بستگی بسیارش به موسیقی مشهور بود، دختران آوازخوان و رقاص را فرادست می‌آورد. طبق گزارش شاهنامه، سه دختر یک دهقان از وی پذیرایی کرده بودند: یکی پای‌کوب رقاص، دگر چنگ‌زن، و سومی خوش‌آواز لشکرشکن.

زنان رقاص از جمله‌ی تصاویر موزاییک‌های تزیینی کاخ شاپور یکم در بیشاپور هستند. چهار دختر رقصنده‌ی دارای نشان‌های فرخنده - ظاهراً پیکره‌هایی به شکل پرندگان، گل‌ها، و جانوران - بر کوزه‌ای نقره‌ای از سده‌ی ششم، به دست آمده از کلاردشت مازندران تصویر شده‌اند. بر کوزه‌ای نقره‌ای از سده‌های 7-6 م.، محفوظ در موزه‌ی متروپلیتن هنر نیویورک، رقصندگان به سان "ساقی‌ها" نمایش داده شده‌اند؛ آنان جامه‌هایی چسبان، با آستین دراز و از جنسی شفاف پوشیده‌اند و هر کدام نیم‌‌تاج گوهرنشانی را بر سر گذاشته و گردن‌بند، پای‌بندها و گوشواره‌هایی را آویخته‌اند. از تاریخی کمی متأخرتر، پیاله‌ای به شکل قایق در گالری هنر والترز بالتیمور موجود است که با صحنه‌ی بر تخت‌نشینی و بر کناره‌های باریک‌تر آن، با دو رقاص برهنه که پوشش‌ خود را به هوا افکنده‌اند، آراسته شده است.

پروفسور شهبازی می نویسد دیوارنگاره‌های متعلق به سده‌ی ششم میلادی از "پنجیکنت" در تاجیکستان، با تصویری از رقاصان، گواه و نشانه‌ای از جنبه‌ی رسمی و آیینی رقص را در شرق ایران فرادست می‌آورد.

 

 

خاستگاه به ترتیب یادکرد در نوشتار:

- A. Shapur Shahbazi, "Dance I. in pre-islamic Iran": Encyclopaedia Iranica, vol. 6, 1993, p. 640-41
- apud Athenaeus, Deipnosophistae 10.434d
- Curtius Rufus, 8.4.22-23
- Plutarch, Alexander 47.7
- Xenophon, Anabasis 6.1.10
- Ctesias and Duris of Samos apud Athenaeus, Deipnosophistae 10.434e
- Curt Sachs ; World History of Dance, tr. B. Schonberg, NewYork, 1937, p. 30
- cf. Plutarch, Crassus 33.1-2
- Philostratus, The Life of Apollonius of Tyana 1.21.
- Herodian, 4.11.3
- شاهنامه، جلد 7، انتشارات ققنوس، 1378، ص 1538