روز 21 آبان ماه 1372 چراغ زندگی مردی از جامعه زرتشتیان نیک نهاد یزد به خاموشی گرایید. شادروان مهربان کاووسی نام آشنا برای مردم یزد است. "مهربان" نامی با مسماء که در خورشان و شخصیت او بود. یزدی ها از "مهربان" به نیکی یاد می کنند زیرا او پدر برق یزد نامیده می شود. تأسیس اولین کارخانه برق در یزد نشان از روح بلند مرتبه و خصلت ایرانی وی بود. کیخسرو پدر مهربان نیز زرتشتی نیک اندیشی بود که جان بر سر این راه نهاد. کیخسرو به هنگام انتقال موتور برق دچار آسیب شد و قبل از آنکه اولین چراغ را روشن کند خود به روشنایی ابدی پیوست. اما فرزندش "مهربان" نیت پدر را دنبال کرد و در سال 1312 خورشیدی موتور برق را در یزد نصب نمود و برای نخستین بار روشنایی برق در شهر یزد چشم ها را نوازش داد.
طنز تلخ ماجرا آن بود که یزدی ها استقبال شایسته ای از برق نمی کردند و به این پدیده جدید با نگاه غریبه می نگریستند. شاید دل کندن از چراغ نفتی و روغنی کار آسانی نبود اما "مهربان" که می خواست مردم را با برق آشتی دهد یک لامپ بزرگ در میدان امیر چقماق روشن کرد که سبب شگفتی رهگذران بود. "مهربان" بر سر چهارراه ها و خیابان های اصلی و حتی سر در برخی از خانه ها لامپی روشن نمود تا کم کم مردم با نور پاک و بدون دود و شفاف برق آشنا شدند و اجازه دادند که این مهمان ناخوانده به اندرون خانه یشان راه یابد و شادی بخش کانون خانواده ها گردد.
این تنها "مهربان" نبود که اولین کارخانه برق را به یزد آورد. دیگر زرتشتیان نیز هریک پیشرو کار خیر بودند، مثلاً افتخار احداث اولین مدرسه، اولین بیمارستان، اولین زایشگاه و آب انبارها نصیب زرتشتی های خیر اندیش و پاکنهاد ایرانی شده است.
مهربانی و ادب و نزاکت زرتشتی ها همیشه سبب می شد که از آنان به عنوان پاسداران آیین و فرهنگ ایران باستان یاد گردد و بر ارج آنان بیفزاید، اما چشم ملاهای قشری، کارهای خیر و انسانی زرتشتی ها را نمی دید. ملاهای متعصب گاه مردم ساده دل روستایی را علیه این مردم شریف می شورانیدند و زخمی بر پیکر پیروان اشو زرتشت ایجاد می کردند اما در دوران پادشاهی پهلوی این مردم آزاری ها کاهش یافت تا اینکه بار دیگر ملاها بر اریکه قدرت نشستند و زمام امور را به دست گرفتند.
در حکومت جمهوری اسلامی ملاها فرصت یافتند که با تقسیم مردم به دو طبقه خودی و ناخودی، بذر نفاق و کدورت را بین پیروان ادیان دیگر بکارند و مسیحی ها و یهودی ها و زرتشتی ها و بهایی ها مورد بی مهری قرار بگیرند. گرچه در قانون اساسی جمهوری اسلامی برای پیروان ادیان صاحب کتاب حقوق اجتماعی در نظر گرفته شده ولی عملاً از حوزه قدرت و حکومت رانده شدند. در یزد نیز زرتشتیان که قرن ها در کنار پیروان سایر ادیان با مدارا زندگی می کردند پس از انقلاب اسلامی به دلیل شرایط نامساعد به مهاجرت روی آوردند و اینک جمعیت آنان به حدود چهار هزار خانوار تقلیل یافته است.
موضوع انتخابات انجمن شهر و طرد سپنتا نیکنام از ادامه خدمت پس از کسب آرای قابل توجه از سوی مردم یزد یادآور حوادث تلخی است که بر زرتشتیان می گذرد. متأسفانه این بار نیز انگشت جهل و تعصب ملاها از آستین آیت الله جنتی به در آمد و نماینده مورد قبول مردم را از ادامه خدمت به جامعه باز داشت. دخالت جنتی رئیس شورای نگهبان در این امر نه منطبق بر قانون اساسی بود و نه از مسلمانی ایشان نشات می گرفت و نه با اصول انسانی و معرفت ایرانی همراه بود که خدمات بی منت زرتشتیان را به مسلخ برد.
بنابراین اگر می بینیم که مهربان کاووسی در هفتاد و چهار سال پیش خانه مردم را روشن کرده و گامی در جهت بهبود زندگی و سلامت مردم برداشته شگفت زده نمی شویم زیرا می دانیم ایرانیان آریایی با روشنایی و آبادانی و خردورزی دمخورند و نیز هنگامی که در می یابیم جنتی با بی حرمتی به رأی مردم به اهریمن تاریکی و شقاوت روی می آورد نیز تعجب نمی کنیم و برآشفته نمی شویم زیرا در همه قرون گذشته کار مردم عادی وصل کردن بوده و کار ملاها فصل کردن؛ ایرانی ها ساخته اند و آنان ویران کرده اند؛ ایرانی ها به سوی توسعه و پیشرفت روی آورده اند و ملاها به تخریب؛ ایرانی ها آینده نگر بوده اند و ملاها واپسگرا؛ ایرانی ها با جهان مدرنیسم در تعامل بوده اند و ملاها در ستیز؛ اینگونه است که وقتی در حکومت اسلامی سپنتا نیکنام با سر انگشت جنتی از حوزه قانون رانده می شود آب از آب تکان نمی خورد ولی ما یزدی ها همدوش با ایرانی های اصیل و نجیب از مهربان کاووسی و کیخسرو کاووسی و مارکار بنیاگذار اولین دبستان و دبیرستان و پرورشگاه و گودرز سازنده اولین بیمارستان و زایشگاه و سایر خیرین زرتشتی شرمنده می شویم و از روح بلند آنان طلب بخشش می کنیم و یاد همه آنان را که به روشنایی دل ها همت ورزیدند گرامی می داریم و به همه آنان که بر تاریکی دل ها او مأیوس ساختن انسان ها اصرار می ورزند نفرین می فرستیم.