اعلام همایش جهانی با شرکت کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکایی به میزبانی آمریکا در ورشو پایتخت لهستان تیتر اخبار جهان را به خود اختصاص داده است. موضوع همایش، ثبات خاورمیانه و ایجاد صلح و امنیت در منطقه و مهار ایران خواهد بود، اما به نظر می رسد که این اجلاس جهانی، آغازی است بر یک پایان، پایان سلطه گلوبالیسم...
ترامپ بر این عزم استوار است تا با گرد هم آوردن کشورهایی که به سلطه سرمایه داری نه گفته اند سیاست جدید جهانی را رقم بزند و اما چرا لهستان برای این امر مهم در نظر گرفته شده آن است که:
1- لهستان نخستین کشوری بود که دعوت ترامپ به ملی گرایی در برابر گلوبالیسم را پذیرفت و به آن خوش آمد گفت.
2- لهستان تنها کشوری است در اتحادیه اروپا که به خروج آمریکا از برجام روی خوش نشان داد و در برابر اتحادیه ایستاد.
3- لهستان یکی از مهم ترین متحدان آمریکا در اروپای مرکزی است به گونه ای که خواهان ایجاد پایگاه نظامی آمریکا با استقرار موشک های پاتریوت می باشد.
4- لهستان مخالف سرسخت انحصاری بودن قراردادهای گازی - نفتی اتحادیه اروپا با روسیه است و همسو با ترامپ گستاخی پوتین را در جدایی اوکراین از کریمه بر نمی تابد.
5- لهستان اولین کشوری بود که توصیه ترامپ را پذیرفت و خرید نفت از ایران را به کلی قطع کرد و در پی آن چهار کشور مجارستان، اتریش، چک، و اسلواکی از لهستان پیروی کردند و هر پنج کشور متفقاً ملی گرایی ترامپ را مورد پذیرش قرار دادند.
بنابراین به نظر می رسد که گوادالوپی دیگر در راه است با این تفاوت که اروپا و در رأس آن انگلیس همچنان مردد هستند اما ترامپ مصمم و امیدوار درصدد ایجاد تشکل جهانی جدیدی از دوستان و هم اندیشان خویش است که اگر به درستی صورت گیرد می تواند حکومت های وابسته به گلوبالیسم جهانی را از صحنه قدرت خارج ساخته و نظم نوین "اقتدار ملت ها" را پی ریزی کند.
و اما این که چرا "مهار ایران" در دستور کار این تشکل جهانی قرار گرفته آن است که بر اساس گفته ها و شنیده ها و مصاحبه ها، شرکت کنندگان در این اجلاس به این باور رسیده اند که جمهوری اسلامی یکی از ستون های قدرت گلوبالیسم جهانی است و اگر این بازیگر مهم از صحنه خارج شود باز کردن دروازه مافیای سرمایه داری به سهولت امکان پذیر خواهد بود زیرا جمهوری اسلامی پس از روی کار آمدن بلادرنگ به اجرای تاکتیک های جدید از نوع گروگانگیری، جنگ با عراق، دخالت در کشورهای همسایه با نام صدور انقلاب و... هدایت شد و عنان بحران های منطقه ای و جنگ های فرقه ای را به دست گرفت و آنچنان سیاست خارجی دوگانه را با مهارت اعمال کرد که بسیاری از توده های مردمی در ایران و گوشه و کنار جهان، جنگ لفظی با آمریکا را جدی تلقی کرده و مشتاقانه خود را به آب و آتش زدند تا دشمن را نابود کنند و در مقابل قدرت های سلطه گر نه تنها بقای حکومت های درگیر در جنگ را تضمین می کردند بلکه بهای نفت را تا 150 دلار در هر بشکه افزایش دادند تا هزینه سرسام آور تجهیزات جنگی و تداوم بحران منطقه ای تأمین گردد. این بده و بستان شوم توانست شرایطی فراهم سازد که کشورهای قدرتمند جهان در چهل سال گذشته با فروش اسلحه و کنترل بازار نفت و گاز به درآمدهای هنگفت دست یابند.
این دوران طلایی که سبب بقای حکومت های وابسته به نظام سرمایه داری مافیایی از یک سو و کسب درآمدهای نجومی فروشندگان اسلحه و کارتل های جنگ افروز از سوی دیگر گردید نمی توانست سبب خوشنودی مردم جهان باشد زیرا طولانی شدن جنگ و گسترش جهنم خاورمیانه به تقویت شبکه های تروریسم و فقدان امنیت و گسترش فقر عمومی دامن زد و آشفتگی نظام اجتماعی و فرهنگی کشورهای فروشنده سلاح را در پی داشت.
ترامپ با درک شرایط زمان و شناخت نابسامانی ها به کارزار انتخاباتی گام نهاد و برنامه های آینده اش را با مردم در میان نهاد و در کمال شگفتی رقبای قدرتمند خود را که از حمایت نهادهای مافیایی برخوردار بودند با تکیه بر آرای مردم از صحنه بیرون راند و پس از استقرار بر کرسی قدرت بلافاصله به انجام وعده های خود همت ورزید.
ترامپ برای تحقق قول های انتخاباتی و پایان بخشیدن به جنگ خاورمیانه موانع بزرگی در سر راه داشت که یکی از آن ها زنجیره به هم پیوسته نمایندگان گلوبالیسم در اتحادیه اروپا بود. او نتوانست حمایت برخی از کشورهای اروپایی را که متحدان سابق آمریکا بودند جلب نماید و متأسفانه اروپا که با بحران های اقتصادی و سیاسی ژرف روبروست نمی تواند خود را از اسارت غول سرمایه داری جهانی خلاص کند و از بازارهای ورشکسته خاورمیانه و ایران دل برکند. اروپا در یک اشتباه محاسبه تاریخی بر سیاست های غلط خود پای می فشارد و هم اکنون در طوفان خشم مردم دست و پا می زند. لذا ترامپ پس از خروج پر هیاهو از برجام و پشت سر نهادن اتحادیه اروپا درصدد ایجاد اتحادیه جهانی جدیدی برآمد که جای اتحادیه اروپا را بگیرد تا شاید با الهام از خیزش ملت های جهان که رنج فقر و فساد دوران حاکمیت مافیایی جهانی را بر دوش می کشند بتواند سیاست های مالی و پولی جهان را به سوی سازندگی و صلح و ثبات کشورها و برقراری حکومت های مردمی هدایت نماید و دقیقاً بر این اساس است که جمهوری اسلامی را هدف قرارداده و به استراتژی مهار ایران روی آورده است زیرا او بر این باور است که کارت بازی سرمایه داری جهانی، جمهوری اسلامی است و باید این کارت را بسوزاند تا اروپا و سایر کشورهای حامی بر سر عقل آیند.
ترامپ دارد خود را آماده می کند تا در روزهای 24 و 25 بهمن از صف متحدان خود در ورشو سان ببیند. او شیپور نبرد را به صدا در خواهد آورد که اگر در این مصاف نفسگیر پیروز شود تاریخ جهان ورق خواهد خورد و تغییرات اساسی نه در ایران و خاورمیانه بلکه در کل جهان روی خواهد داد و چه بسا که آرمان بزرگ ما پان ایرانیست ها یعنی "جهان ملت ها" تحقق پیدا کند.