تله ناسیونالیسم

در منشور نیرومندی ملت بزرگ ایران که راهنمای مبارزات و کوشش های حزب پان ایرانیست است آمده:

«تعدی مسئولان و دست اندر کاران بر بیت المال و ثروت عمومی قیام بر ضد امنیت ملی است».
و بر این اساس نظام حکومتی ایران اینگونه تعریف شده:
«نظام حکومتی ایران در هر زمان باید منطبق با نیاز ملت و تبلور اراده آگاه ملی و مظهر حق حاکمیت ملت بزرگ ایران باشد».

با عنایت به تعریف یاد شده پان ایرانیست ها نمی توانند نظام حکومت دینی جمهوری اسلامی را که یک رژیم انترناسیونالیست مذهبی است مظهر اراده آگاه ملت بدانند زیرا حکومت دینی حاکم بر ایران نه تنها با هویت و تاریخ ایران و فرهنگ "همه انسانی ملت بزگ ایران" بیگانه است، بلکه از آغاز با سرکوب آرمان های ایران گرایانه به تضعیف اندیشه پان ایرانیسم و سپس هویت تاریخی و ملی ایرانیان پرداخت. بنابراین حکومت دینی و حزب پان ایرانیست حکم آب و روغنی را داشته و دارند که مخلوط شدنی نیستند.

اعدام دکتر محمدرضا عاملی تهرانی آموزگار مکتب ناسیونالیسم، ترور نافرجام محسن پزشکپور رهبر حزب پان ایرانیست که منجر به مهاجرت ایشان از ایران گردید، گام های اولیه ای بود که برای سر بریدن حزب پان ایرانیست برداشته شد.

حذف عناوین و نام های "ملی" از مجلس شورای ملی تا دانشگاه ها و سازمان ها و نهادها و مدارس و نیز نادیده انگاشتن درفش شیر و خورشید، گام های بعدی بود که جمهوری اسلامی برای ضدیت با فرهنگ ملی برداشت و با برکشیدن شیعه و انطباق قانون اساسی و قوانین موضوعه با فقه اثنی عشری، وحدت و نیرومندی ملت ایران را با توهم امت اسلامی معاوضه و یا معامله کرد.

بدیهی است حزب پان ایرانیست در تقابل کامل با تمامی اصول جاری سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و نظامی جمهوری اسلامی که در خدمت صدور انقلاب و دخالت در امور همسایگان بوده، قرار گرفته و اقدامات دولتمردان و سیاستمداران این نظام را منطبق با منافع و مصالح ملت ایران ندانسته و نمی داند.
 
اما آنچه که بر همه این تناقضات افزوده شده مسئله "امنیت ملی" است که کشور را با بحران های جدی در میان انبوه دشمنان ریز و درشت گرفتار ساخته است. با توجه به این فراز از منشور نیرومندی ملت ایران که آمده:
«تعدی مسئولان و دست اندر کاران بر بیت المال و ثروت عمومی قیام بر ضد امنیت ملی است».

حزب پان ایرانیست همچنان بر این اعتقاد استوار است که اتخاذ روش های غلط در سیاست خارجی و تعدی مسئولان در سیاست داخلی و تجاوز به بیت المال و ثروت ملی در سیاست اقتصادی، جملگی قیام آشکار علیه امنیت ملی به شمار می رود و در چنین شرایطی است که نه تنها مشروعیت نظام از بین می رود بلکه دعوت از مردم برای مشارکت در جنگی که حاکمیت در شعله ور ساختن آن نقش اساسی دارد اقدامی غیر ملی و غیر انسانی تلقی می گردد.

به گمان ما چهل سال حکومت کافی است که ملت ایران زبان هیئت حاکمه اش را بشناسد و از گزافه گویی ها و دشمن تراشی ها و تحریکات سیاسی و دینیش باخبر باشد؛ چهل سال کافی است که ملت ایران بداند اسرائیل  دشمن جمهوری اسلامی نبوده و نیست، زیرا در خلال این سال ها به برکت تحریکات جمهوری اسلامی، اعراب و اسرائیل دشمنی های تاریخیشان را کناری نهادند و اسرائیل در حاشیه امن قرار گرفت و هزینه این فعل و انفعالات و نیز علمداری غزه را ملت ایران پرداخت؛ چهل سال حکومت کافی است تا مردم هیجان زده انقلابی دریابند که جنگ آمریکا و نظام اسلامی یک دعوای زرگری برای ایران هراسی و خالی کردن خزانه اعراب و رفع مشکلات اقتصادی آمریکا و اروپا بوده است و بالاخره همگان دانستند که دشمن بیرونی فرضی است و دشمن اصلی در درون کشور لانه کرده است.

این نکات تکراری را از آن جهت نوشتم تا برای خودمان یادآوری های لازم شده باشد تا چنانچه حاکمیت جمهوری اسلامی را شناخته ایم در "تله ناسیونالیسم تقلبی" گرفتار نشویم و بدانیم دولتمردان جمهوری اسلامی تنها حربه ای که برایشان باقی مانده اسلحه غرور ملی و اندیشه ناسیونالیستی است که هنوز در مردم پیدا می شود. "نباید اجازه بدهیم این اسلحه را از دست روشنفکران و ایران گرایان و پان ایرانیست ها بگیرند".

نظامی که با بحران و جنگ افروزی و دروغ و ریا نفس می کشد و تعدی به مال و جان مردم رویه همیشگیش بوده، نباید دشمنان خودش را دشمن ملت ایران معرفی کند و یکبار دیگر هزینه یک جنگ خانمانسوز را به ملت ایران تحمیل نماید. آیا روشنفکران ما قادرند مرز بسیار باریک بین دشمنان(!) را بشناسند یا باز بر موج احساسات سوار شده و از روی جنازه هم میهنانشان و کشور به خون غلطیده یشان عبور خواهند کرد؟
از تکرار  تاریخ بپرهیزیم...