جنگ قفقاز و تکغیری ها

 پاینده ایران

 
پس از جنگ قفقاز، آیا داعشی های تکفیری در مرزهای ایران باقی خواهند ماند؟!
 
زمانی که یار استراتژیک جمهوری اسلامی، ترکیه، بخش شمالی سوریه را به بهانه مبارزه با تروریسم به اشغال درآورد و متعاقباً تکفیری ها را تحت حمایت خود قرارداد، نه حکومت اسلامی و نه روسیه اعتراضی به ترکیه نکردند. نو عثمانی‌گری تظاهری نوین از قلدری حکومت نژاد پرست ترکیه بود که به بهانه سرکوب کردهای سوریه  شمال سوریه را به اشغال خود درآورد. بهانه ترکیه مقابله با تروریست ها بود ولی از نظر دیکتاتوری ترکیه تنها کردها بودند که تروریست نامیده شدند ولی تروریست‌های واقعی که جان هزاران انسان بیگناه را در عراق و سوریه گرفته بودند تحت مراقبت و پوشش نظام نوعثمانی درآمدند و اکنون این مزدوران تکفیری از طریق کمک‌های مالی و سرزمینی ترکیه به یاری جمهوری آذربایجان آمده و در مرزهای شمالی کشور ما مستقر شده اند. 
تحلیل‌‌گران غربی در پس جنگ قفقاز، با توجه به اعلام علنی حمایت ترکیه از جمهوری آذربایجان و ارسال تجهیزات نظامی به آنجا منجمله صدها پهباد و نیروهای مزدور، چشم‌انداز بعدی را حرکت ترکیه و جمهوری آذربایجان به سوی ایران و اشغال مناطق شمالی ایران تا تبریز را مطرح کرده‌اند. احتمالی که دور از انتظار نیست و می‌تواند با حمایت عربستان و اسرائیل – به نیابت آمریکا – آتش جنگ پایان ناپذیر و مخاطره‌آمیزی را در وطن ما و در منطقه به پا کند. سال‌ها حمایت حاکمیت اسلامی از وابستگان فرهنگی و ایدئولوژیک ترکیه و بازگذاشتن دست آن‌ها حتی تا برافراشتن پرچم ترکیه و باکو در ورزشگاه‌ها و شعارهای نفرت پراکن و ضد ملی در شهرهای مختلف آذربایجان، اکنون جمهوری اسلامی را در وضعیتی قرار داده است که اگر تهاجم اتحاد ترکیه/اسرائیل/ باکو/سعودی به سوی تبریز عملی شود دولت اسلامی به دلیل حساسیت‌هایی که در خطه شمالی کشور وجود دارد به سختی خواهد توانست اقدامی نظامی علیه این اتحاد شوم بکند.
به دلیل جاری بودن دیدگاه غیرملی در نظام دینی کشور و اجرای سیاست خارجی خود بر پایه ایدئولوژی اسلامی، و در نتیجه بی توجهی و تساهل وی در باره یکپارچگی ملت ایران، جمهوری باکو در تمام این‌ سال‌ها در سایه سیاست‌های ضد وطنی و ضد ملی جمهوری اسلامی همواره علیه منافع ملی ایرانیان اقدام و باکو را مرکز توطئه‌های ضد ایرانی قرار داده است. نشست ضد ایرانی «آینده آذربایجان جنوبی معاصر» با حضور نمایندگان مجلس باکو و اساتید دانشگاه در یک مرکز دولتی برای بررسی راهکارهای تجزیه ایران و نشستی در سال پیش در «مرکز مطبوعات باکو» که در آن نمایندگان مجلس و رهبر دو حزب رسمی آذربایجان حضور داشتند بخشی از این توطئه‌ها بوده است. در این نشست‌ها از پرچم‌ها و نقشه‌های جعلی استفاده شده بود که در آن‌ها حتی تهران و قزوین را هم به باکو ضمیمه کرده بودند! حمایت از گروه‌های تجزیه طلب ایرانی و دمیدن در آتش اختلافات قومی در ایران از دیگر جنبه‌های سیاست‌های ضد ایرانی دولت باکو علیه تمامیت ارضی ایران است. چاپ نقشه‌های جعلی در کتاب‌های درسی باکو که در آن در باره ۹ استان ایران ادعای ارضی شده و حتی مازندران و گیلان هم جزو جمهوری آذربایجان به حساب آمده‌اند از آن جمله‌اند! در این کتاب «مزدک» کمونیست معرفی شده، ازدواج با محارم به عنوان یک سنت بابکی محترم شمرده شده و دوران تیمور و چنگیز هم دوران طلایی تاریخ نامیده شده است!
از جمله نمک نشناسی «سرزمین اسلام» این است که باکو ایران را دشمن اصلی خود می‌نامد!‌ طبق نظرسنجی نشریه زرگالو در جمهوری آذربایجان، پرسش شوندگان ترکیه را در رتبه نخست دوستان باکو، پاکستان را دوم و قبرس شمالی را سوم نامیده‌اند و در مقابل، ارمنستان را در صدر دشمنان و ایران را در رتبه دوم قرار داده‌اند! از دیگر نشانه‌های دشمنی باکو با ایران، تجمیع مزدوران تکفیری در مرزهای شمالی ایران است. دولت اسلامی سال‌ها با دادن صدها شهید حرم و خرج کردن میلیاردها دلار از سرمایه‌های ملی ما در سوریه و عراق مدعی شد که هدف وی دورکردن خطر داعش از مرزهای ایران است. ولی اکنون همین نظام، در برابر کشاندن داعش به مرزهای شمالی ما توسط ترکیه و باکو سکوت کرده است. فردا که نتیجه جنگ قفقاز هر چی باشد، آیا این مزدوران وحشی ضد بشر از مرزهای ما دور خواهند شد؟ و یا خیر، با حمایت دولت باکو و دولت نوعثمانی، به عنوان یک نقطه چرکین همواره سبب ترس ایرانیان خواهند شد؟
نمک نشناسی دولت باکو تا کجا باید تداوم داشته باشد؟ در کتاب مسئله آرتساخ (قراباغ) نویسنده تصریح کرده است که در جنگ نخست بین دولت باکو و ارمنستان، بیش از ۵۰۰۰ نیروی ایرانی با رهبری فرماندهانی چون منصور حقیقت پور در نبرد دهه ۹۰ میلادی قره‌باغ نگذاشتند ارمنی‌ها تا باکو را هم به تصرف خود درآورند. ایران با دادن بیش از ۳۰ شهید در این حمایت و راهبری جنگ علیه ارمنی‌ها باکو را نجات داد و از تصرف باکو توسط ارمنستان جلوگیری کرد تا نه اثری از
حیدر عل‌اف بماند و نه از پسرش! 
 
در همین اوضاع، تغییر نام و نشان تراکتورسازی تبریز ایران به تراکتور آذربایجان و حذف رندانه پرچم ایران و جایگزینی نماد پرچم ترکیه و نشان بوزقورد و با نشان جعلی هواپیمایی آتا و پوشیدن لباس توسط برخی ورزشکاران تراکتورسازی با نقش پرچم ترکیه بسیار جای تامل دارد. برهان‌کوزو یار غار دیکتاتور ترکیه تراکتور را نماینده شایسته ترکیه در ایران دانسته است! دسیسه‌های توسعه طلبی ارضی ترکیه هر روز به طور گستاخانه توسعه می‌یابد و هدف غایی آن تصرف بخش شمالی کشور است. هنوز کشتارهای بیرحمانه دولت عثمانی در تبریز و دیگر شهرهای شمالی ایران از خاطرها نرفته است.
این همه اقدام علیه منافع ملی ایران در حالی از سوی دو همسایه شمالی ما صورت می‌گیرد که روحانیون تحت امر ولایت فقیه تخلیه مناطق اشغال شده جمهوری آذربایجان، یعنی «سرزمین اسلام» را خواستار شده‌اند!
پس چگونه می‌توان اطمینان حاصل کرد که اتحاد شوم ترکیه/اسرائیل/باکو/عربستان گام بعدی پس از استرداد «سرزمین اسلام» از ارمنیان، تصرف خاک ایران تا تبریز را اجرا نکند؟ در این صورت جمهوری اسلامی با این همه آشفتگی قومی و ادعاهای تجزیه‌طلبی که سال‌ها است در دیار آذربایجان ایجاد کرده است چگونه می‌تواند به دفاع از سرزمین ایران بپردازد؟ 
در شرایط حاضر، به منظور جلوگیری از توسعه جنگ به داخل ایران ضروری است جمهوری اسلامی از هرگونه اظهارنظر و یا اقدام عملی در حمایت از دولت باکو و یا ارمنستان دست بردارد و با اتخاذ سیاست بی‌طرفی نه تنها همسایگان شمالی را به صلح دعوت، بلکه از تجاوز دشمنان دیرین ایران به داخل ایران جلوگیری کند. یورشی که می‌تواند یک فاجعه بزرگ ملی به حساب آید و نتیجه چنین جنگی که قطعا با حمایت اسرائیل و عربستان توسعه پیدا خواهد کرد برای ایرانیان جبران ناپذیر و بسیار فاجعه‌آمیز خواهد بود