انتخابات موعود برای تصاحب کرسی ریاست توسط شخصی که همه میدانستند برای این امر منصوب شده است پایان یافت. اکنون فرقههای اصلاحطلب که سالها مردم را دعوت به حمایت از نظام فرقهای میکردند خود فدا شدند و دفترشان بسته شد. ولی انتخاب از این فرقه یا آن یکی، تاثیری در مسایل ملی و زندگی مردم نخواهد داشت زیرا که حاکمیت از آن مردم نیست. شرکت نکردن بیش از پنجاه درصد مردم در انتخابات و رقم بالای آرای باطله، نشان اعتراض مردم به انتخابات نمایشی و دستورهای اداری به مردم برای رای دادن به نور چشمی است. در شوهای تلویزیونی، سخنی از مسایل عمده که مردم و کشور ایران گرفتار آن هستند گفته نشد، این یعنی فرقه حاکم رویههای پیشین را دنبال خواهد کرد تا اعضای آن به اهداف ایدئولوژیک و شخصی خود نایل شوند. مشکل کمآبی و خشکسالی که نتیجه عملکرد همه فرقههای حاکمیت دینی است و کشور را به سوی بحران خانمانبرانداز میبرد، فقر و بیکاری و تورم و گرانی که با یک یا دو دوره ریاست حاصل نمیشود؛ بیارزش شدن پول ملی در برابر ارزهای بینالمللی، از دست دادن هژمونی تاریخی ایران در قفقاز، تجزیه کشور با کاهش سهم ایران در دریای کاسپین (مازندران)؛ منزوی کردن ایران در دنیای تکنولوژی، سیاست و اقتصادهای برتر؛ فقدان عدالت اجتماعی و دولت رفاه در نتیجه توسعه نظام بسته اقتصاد دولتی؛ نابرابریها در برابر اجرای قوانین؛ از بین رفتن جنگلها و منابع طبیعی و محروم کردن نسل آینده از اموال ملی؛ و بسیاری مسایل ملموس دیگر برای مردم در این شوهای تلویزونی مورد بحث قرار نگرفت زیرا دغدغه شرکتکنندگان مسایل ملی نبود، تنها به دست آوردن صندلی ریاست – که پیش از آن فروخته شده بود – هدف بود، و آنچه که رخ داد سخنان بیهوده برای بحثهای غیرضرور بود (که البته بیش از این هم از این بندگان انتظار نمیرفت). با این انتصاب و اینگونه نپرداختن به مسایل اصلی کشور آیا کسی انتظار دارد که مشکلات مردم و کشور حل شود؟! تنها آدمهای یکدست و ناتوان به مناصب بزرگ گمارده خواهند شد. همین.
تنها راه نجات، استقرار حاکمیت ملی است: در شرایطی که مردم خود با آگاهی کامل و بدون تعیین تکلیف برای آنان سرنوشت خود را تعیین کنند.